سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

طلا همین خاک است  !

بخش اول

«...یک روز برنامه عجیبى را طراحى کردم. به مردمى که آمده بودند، گفتم باید آنقدر بمانید تا این نقطه را حفارى کنیم، چون در این جا طلا وجود دارد. هر کس که بماند، از این طلا سهم خواهد داشت. لحظه به لحظه مردم دور تپه جمع شدند و یک لحظه دیدم دور تراشه پر از مردم است. به همکارانم گفتم تا مى توانید کار را کش بدهید. من هم در این لحظات از این مراسم عکسبردارى کردم. بالاخره کوزه اى را از دل خاک بیرون آوردیم. کوزه را دستم گرفتم و گفتم چه کسى زودتر از همه سر تپه آمده است. دهها نفر دستشان را بلند کردند، گفتم اینطورى نمى شود و نهایتاً یک نفر را انتخاب کردم و گفتم از سر تپه بیا پایین و سهمت را بگیر. نمى دانید چه حالى داشت طفلک. کف دو دستانش را به سمت کوزه گرفت و من خاک کوزه را توى دستش خالى کردم. همه مات و مبهوت مانده بودند که این دیگر چه ماجرایى است. من به آنها گفتم طلا همین خاک است. این خاک براى ما طلاست. قدر این خاک را بدانید...»

مطلب فوق بخشی از گزارش دیدار احمد جلالى فراهانى - خبرنگار روزنامه ایران - از محوطه باستانی ازبکی شهرستان نظرآباد در بهار 1383 است. با گذشت پنج سال از نگارش آن، هنوز هم جالب و تازه است. به ویژه در ایامی که «نجات محوطه باستانی ازبکی» دغدغه جدی فعالان فرهنگی شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد است.

* * * * * *

خورشید بر بام شفق آویزان رفتن مانده بود. براى بازدید از  پروژه هاى باستان شناسى زنجان دعوت شده بودیم و به وقت بازگشت، از تپه هاى باستانى ساوجبلاغ دیدن مى کردیم. خبر آوردند سرپرستى تیم باستان شناسى تپه ها را دکتر مجیدزاده برعهده دارد. براى دیدن او دست از پا ناشناخته عازم محل استراحتش شدیم. تصور همگى مان این بود که مردى با آن آثار مکتوب و تحقیقات مبسوط که در پاریس هم زندگى مى کند، لابد به کمتر از هتلى قناعت نخواهد کرد. اشتباه مى کردیم.

تپه هاى باستانى چندین هکتار بودند و بخشى از آن در ملک شخصى یکى از اهالى بومى بود. باغى مفرح و زیبا. وارد باغ شدیم. پشت عمارت باغ، چیزى جز یک اطاقک گلى نبود و این جا محل اقامت پروفسور مجیدزاده بود. مردى تنومند و کشیده که خستگى را تعطیل کرده بود. وارد استراحتگاه او شدیم. اطاقک بیشتر به خوابگاه کارگران مى مانست تا پروفسورى با آن سبقه وسابقه. مجیدزاده کسى که آن خشت 9 هزار ساله را به رئیس جمهور خاتمى داده بود و ایشان هم آن را به مناسبت سال گفت وگوى تمدن ها به دبیرکل سازمان ملل اهدا کرده بود، محل استراحت او مملو بود از قفسه هاى فلزى که روى هر طبقه آن ظروف و اشیایى به قدمت تمدن آن حوالى و به قیمت میلیون ها دلار چیده شده بود. گویى نمایندگان دوره هاى مختلف تمدن بشرى کنار یکدیگر خفته باشند...

پروفسور با گرمى به استقبالمان آمد و با دقت و حوصله به شرح اوضاع سایت هاى باستان شناسى منطقه پرداخت. در آن چندساعتى که با پروفسور بودیم تمام دغدغه اش پیوند و آشتى مردم با علم مهجور و غریب مانده باستان شناسى بود. آنچه که امروز هم بر آن تأکید و اصرار دارد. از ویژگى هاى او آنست که پس از هر عملیات کارشناسى به سراغ مردم همان منطقه مى رود و تمام آنچه را که درباره آثار باستانى شان کشف کرده برایشان شرح مى دهد. اگر تمام فعالیت ها و تحقیقات پروفسور مجیدزاده را بخواهیم نادیده بگیریم از کار بزرگ او در کشف تمدن «هلیل رود» که به حدود 2300 سال پیش از میلاد باز مى گردد نمی توان به سادگى گذشت. چه این کشف مى تواند چهره باستانشناسى شرق را به طور کامل دگرگون سازد.

تیم باستان شناسى پروفسور مجیدزاده در سال 1381 توانست بخش کوچکى از یک اثر مهر استوانه اى را کشف کند که بر آن علایم خط دیده مى شد. این براى نخستین بار بود که در جنوب شرق ایران در نیمه نخست هزاره سوم پیش از میلاد بزرگت رین رویداد باستان شناسى در یک قرن اخیر به شمار مى آید و مى تواند تمام تئورى هاى باستان شناسى جهان را به هم بریزد. اتفاقى که در شرف وقوع است. اگر تئورى هاى پروفسور مجیدزاده درباره تمدن هلیل رود به اثبات برسد باید پذیرفت که ساکنان باستانى حوزه جنوب شرق و به ویژه هلیل رود کهن ترین مخترعین خط در تاریخ بشر بوده اند.

در هر صورت، کشف خط در جیرفت، صرف نظر از تقدم یا تأخر، همان گونه که گفته شد یکى از بزرگ ترین رویدادها در تاریخ باستان شناسى است و در تیمى که به این افتخار نایل آمده است افرادى وجود داشتند که هرکدام براى خود در زمینه باستان شناسى صاحب سبک و نظر بوده اند. افرادى چون «پیروز نو» اهل اروگوئه و دانشجوى دوره دکترى از دانشگاه پنسیلوانیا، دکتر «فواش» فرانسوى استاد زمین ریخت شناسى از دانشگاه پاریس، دکتر «پیژو» فرانسوى و متخصص تاریخ هنر در پیش از تاریخ، گارسون فرانسوى دانشجوى دوره دکترى از پاریس و بالاخره دکتر «پیتمن» استاد تاریخ هنر خاورمیانه در دانشگاه پنسیلوانیا و دکتر مرجان مشکور استاد تحقیق در مرکز مطالعات  علمیCNRS  فرانسه در پاریس.

وقتى از دکتر مجیدزاده درباره علم باستان شناسى مى پرسى مى گوید: «در اصطلاح عوام است که وقتى به درخت خیلى نزدیک شوند جنگل را نمى توانید ببینید. یک باستان شناس هم وقتى در دل زمین کار مى کند آنچنان جذب تراشه ها مى شود که تنها خشت را مى بیند و از آن جلوتر نمى رود. ولى اگر باستان شناس مقدارى عقب تر بایستد، با آن قریحه و استعداد خاصى که دارد تصویرهاى دیگرى را نیز کشف مى کند. به همین دلیل حفارى تنها به کلنگ زدن محدود نمى شود، بلکه باستان شناس باید چیزهاى بسیار دیگرى هم بداند. مثلاً مقدارى معمارى بداند. باید بداند چگونه دیوار را مى سازند. وقتى از دیوارى تنها چند ردیف خشت باقى مى ماند، از روى آوار ریخته مجسم کند که این دیوار در اصل حدوداً چقدر ارتفاع داشته است. این فضاى معمارى چه کاربردى داشته و در آن چه کسانى زندگى مى کرده اند.»

او معتقد است باستان شناس باید تخیلى بسیار قوى داشته باشد یعنى نباید فقط خشت را ببیند بلکه باید آدم هایى را که آنجا زندگى مى کردند را نیز ببیند. براى توضیح بیشتر حرف هایش مثالى مى زند: «چند سال پیش ما در تپه قبرستان دردشت قزوین حفارى مى کردیم، آن روزها من تدریس مى کردم و دکتر نگهبان ـ که خداوند عمرش را زیاد کند ـ مدیر گروه و رئیس حفریات دانشگاه تهران در دشت قزوین بود. ما در تپه قبرستان در لایه اى حفارى مى کردیم که براثر حمله گروه هاى مهاجم تازه وارد بخشى از آن در آتش سوزى از بین رفته بود. در گذرگاهى یکى از اهالى کشته شده و دیگرى در نقطه اى دیگر زیر آوار مانده و سوخته بود.

آن روزها خانم فیروزه شیبانى که حالا براى خودش در زمینه مرمت و احیا یکى از موفق ترین متخصصان در ایران است. دانشجوى من بود و حین حفارى در درگاهى یکى از اتاق ها یک کاسه سفالى بدست آورد که درجا خرد شده بود. این کاسه یکى از زیباترین ظرف هاى دوره سکیت سوم است. چند تا مرغابى دور ظرف نقاشى شده بود. وجود چنین ظرف زیبا و با ارزشى هم در اتاق آشکارا نشان مى داد که در اینجا مى بایست اتفاقى افتاده باشد. من یکباره احساس کردم خودم یکى از اهالى آنجا هستم که مورد حمله دشمن قرار گرفته است. یکى از دشمنان را مى دیدم که در کوچه به نوجوانى حمله کرده و با کمک سلاح سنگى نوک تیزى که از پشت سر او وارد آورده، وى از پاى درآمده است. اهالى را مى دیدم که هر یک به سویى گریزانند. اما یکى از آنها پیش از خروج از خانه بر اثر فروریختن سقف اتاق از پاى درآمده و سوخته است. یکى دیگر از آنها را مى دیدم که با ارزش ترین و زیباترین دارایى خود را بغل کرده و قصد خروج از اتاق را دارد اما از آنجا که دست هاى او بیش از عرض در اتاق پر بود نمى توانست از آن خارج شود. سپس او مجبور شد بازوان خود را اندکى به هم نزدیک کند که براثر آن کاسه سفالى زیبا با نقش مرغابى از میان بازوان او لغزید و بر زمین افتاد و در برابر آستانه ورودى درجا خرد شد.»

 کار حفارى و کشف آثار باستانى جیرفت پروفسور مجیدزاده کارى بود کارستان. آنچنان که تمام فرضیات مربوط به تمدن بین النهرین را به هم ریخت. بعد از نشر تحقیقات و فرضیات تیم باستانشناسى او در دنیا انقلابى به پا شد. حالا دانشمندان شرق شناس بعد از 150 سال با ادعاى تازه اى روبرو شده بودند. تمدن بین النهرین از تمدن هلیل رود جدیدتر است و این تمدن مدیون سرزمین جنوب شرقى ایران است.

با بررسى هایى که دانشمندانى نظیر «کارلوفسکى» باستانشناس معروف آمریکایى درباره تحقیقات دکتر مجیدزاده کردند، ادعاى او رفته رفته جاى خود را در میان دانشکده هاى باستان شناسى معروف دنیا باز مى کند. مهر تأیید پروفسور کارلوفسکى بر نظریات استاد باعث شد تا دیگران هم به تکاپو بیفتند. در این میان پروفسور «جان پرو» دانشمند فرانسوى شرق شناسى که اوایل انقلاب در شوش حفاری مى کرد هم به جمع مدافعان نظریه هاى پروفسور مجیدزاده پیوست. پس از آن مجله «آرکولوجیا» (Archeologia) یکى از قدیمى ترین ماهنامه هاى معروف فرانسوى تحقیقات وى را در 57 هزار نسخه منتشر کرد و نام آن را هم «جیرفت کهن ترین تمدن شرق» گذاشت. اهمیت این مجله علمى در آن است که بدانیم بیش از 100 سال از عمر آن مى گذرد....ادامه در همین وبلاگ.....


نوشته شده در  سه شنبه 89/11/12ساعت  11:47 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()


فهرست مطالب وبلاگ البرز پژوهی
کتاب «تاریخ هشتگرد» منتشر شد
خاطره اسماعیل آل احمد از استاد دکتر یوسف مجیدزاده
دانلود پنج کتاب از حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]
 
<