عشق گاهي خواهش برگ است در اندوه تاک
عشق گاهي رويش برگ است در تن پوش خاکعشق گاهي ناودان گريه ي اشک بهارعشق گاهي طعنه بر سرو است در بالاي دارعشق گاهي يک تلنگر بر زلال تنگ نورپيچ و تاب ماهي انديشه در ژرفاي تورعشق گاهي مي رودآهسته تا عمق نگاههمنشين خلوت غمگين آهعشق گاهي شور رستن در گياهعشق گاهي غرقه ي خورشيد در افسون ماهعشق گاهي سوز هجران است در اندوه نيرمز هوشياريست در مستي ميعشق گاهي آبي نيلوفريستقلک انديشه ي سبز خيال کودکيستعشق گاهي معجز قلب مريضرويش سبزينه اي در برگ ريزعشق گاهي شرم خورشيد است در قاب غروبروزه اي با قصد قربت ذکر بر لب پايکوبعشق گاهي هق هق آرام اما بي صدااشک ريز ذکر محبوب است در پيش خداعشق گاهي طعم وصلت مي دهد مزه ي شيرين وحدت مي دهدعشق گاهي شوري هجران دوستتلخي هرگز نديدن هاي اوستعشق گاهي يک سفر در شط شبعشق پاورچين نجواي دو لبعشق گاهي مشق هاي کودکيستحس بودن با خدا در سادگيستعشق گاهي کيمياي زندگيستعشق در گل راز ناپژمردگيستعشق گاهي هجرت از من تا ما شدنعشق يعني با تو بودن ما شدنعشق گاهي بوي رفتن مي دهدصوت شبناک تو را سر مي دهدعشق گاهي نغمه اي در گوش شبعادتي شيرين به نجواي دو لبعشق گاهي مي نشيند روي بامگاه با صد ميل مي افتد به دامعشق گاهي سر به روي شانه اياشک ريز آخر افسانه ايعشق گاهي يک بغل دلواپسيعطر مستي ساز شب بو اطلسيعشق گاهي هم حکايت مي کنداز جدايي ها شکايت مي کندعشق گاهي نو بهاري گاه پاييزي سرخ زرد!گاه لبخندي به لب هاي تو گاهي کوه دردعشق گاهي دست لرزان تو مي گيرد درون دست خويشگاه مکتوب تورا ناخوانده مي داند زپيش عشق گاهي راز پروانه است پيرامون شمعگاه حس اوج تنهاييست در انبوه جمععشق گاهي بوي ياس رازقيساقدوش خانه ي بن بست ياد مادريعشق گاهي هم خجالت مي کشددستمال تر به پيشاني عالم مي کشدسلام من فردا کنکور دارم . چيزي نخوندم اما دوس دارم قبول شم....