سلام آقاي عسکري
از آشنايي با شما و وبلاگتان خوشبختم.
من توکلي، ساکن تهران و هم رشته شما هستم.
راستش من هم راجع به اهل توقف چيزهاي کمي شنيده بودم. اين موضوع هم براي نوشتن و هم براي خواندن جالب توجه است. اما از شما تقاضا دارم که اگر تاکنون کتاب را منتشر نکرده ايد، کتابتان را منتشر نکنيد و در فضاي اينترنتي هم درباره آن چيز بيشتري ننويسيد.
اجازه بدهيد اين گروه در خلوت خصوصي خود باقي بمانند. چون بعيد نيست که اگر شناخته شوند و جنبه رسانه اي و روزنامه اي به خود بگيرند از سراسر ايران يا تهران تورهاي تفريحي راه بيفتد که ببينند آدمهاي100 يا 200 يا 300 سال پيش بدون برق و آب و ماشينهاي مدرن چگونه زندگي مي کرده اند و در اين صورت مطمئن باشيد که اين گروه ديگر توان باقي ماندن و نفس کشيدن در گوشه اي از طالقان را نخواهند داشت. بعيد هم نيست که از دسنگاههاي دولتي عده اي به منطقه گسيل شوند تا موضوع را پيگيري کنند و مانند آدمهايي که در پيدن کوئيه کرمان پيدايشان کرده بودند، با اينان رفتار کنند. علاوه بر اينکه اين امر براي وجاهت طالقان خوب نيست، موجب ميگردد که گروهي مذهبي که بنابر اعتقادات شخصي شان زندگي آرام و بي اذيتي را در پيش گرفته اند، مورد مزاحمت يا کوچانده شده اجباري قرار گيرند.
براي همين از شما عاجزانه و برادرانه درخواست دارم که اين موضوع را نه در اينترنت، نه درعرصه کتاب و نه در عرصه نشريات پيگيري نکنيد.
ضمنا خوشحال ميشوم اگر با شما در تماس باشم. ممنون از لطفتان