هوالحافظ
سحرگه رهروي درسرزميني همي گفت اين معماباقريني که اي سوفي شراب انگه شود صاف که درشيشه برارد اربعيني درونها تيره شد باشد که ازغيب چراغي برکند خلوت نشيني نه حافظ را حضور درس و خلوت نه دانشمند را علم اليقيني...