سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

 

اشاره: «بررسی زندگی و اندیشه ‌های سیاسی و اجتماعی میرزا صادق مجتهد تبریزی» عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد تاریخ رقیه قاسمی در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه پیام نور مرکز تهران است. او در سال 1390 به راهنمایی دکتر عباس قدیمی قیداری و مشاوره دکتر داریوش رحمانیان از پایان نامه اش دفاع کرده است. قاسمی که دبیر تاریخ دبیرستانهای ناحیه 5 تبریز است، در مقاله زیر ضمن نقد فرازهایی از کتاب روستای ایستا نوشته حسین عسکری، درباره اهل توقّف طالقان و تجددگریزان ساکن در سردرود از شهرهای استان آذربایجان شرقی هم ابراز نظر کرده است. جهت مطالعه صفحات آغازین پایان نامه مورد اشاره، اینجا را کلیک کنید.

 

_________________

ریشه های اعتقادی و فکری ساکنین روستای ایستای طالقان

 رقیه قاسمی

دبیر تاریخ دبیرستان های ناحیه 5 تبریز

عنوان پایان نامه بنده بررسی زندگی و اندیشه های سیاسی و اجتماعی میرزا صادق مجتهد تبریزی بود. میرزا صادق یکی از برجسته ترین علمای دوره قاجار و مشروطه در تبریز می باشد و با وجود سهم عمده ای که در نهضت مشروطه تبریز داشته ولی رویکرد او چندان مورد بررسی قرار نگرفته است. وی در برخورد با مشروطه عقاید و اصول خاص خود را داشته است. دلیل همکاری وی با مردم در ابتدای مشروطه به دست آوردن حقوق مظلومان در برابر ظالمان بود اما دخالت بیگانگان و سعی در از بین بردن دین توسط عمّال داخلی آنان وی را در ردیف مخالفان مشروطه قرار داد. سرانجام میرزا صادق پس از ماجرای مشروطه گوشه عزلت برگزید در امور سیاسی دخالت نکرد و حتّی در امور دینی هم کمتر فتوا می داد. وقتی یکی از مقلدان وی استفتاء کرده بود که برای عزیمت به خانه خدا به گذرنامه نیاز دارد پاسخ داده بود با این شرایط به مکّه نروید. وی با مظاهر تکنولوژی مخالف بود و دلیل آن را غربی بودن تکنولوژی و تقلید از کشورهای غیر اسلامی می دانست. وی با دولت پهلوی مخالف بود و همین امر باعث شد تا رضاشاه او را تبعید کند. وی سرانجام در 1351ق در قم از دنیا رفت و در قم مدفون گردید.  <** ادامه مطلب... **>

در پی یافتن اسنادی از این دوره به مرکز اسناد مراجعه کرده بودم که مسول اسناد آقای اسودی، در مورد میرزا صادق اطلاعاتی به بنده دادند برحسب اتفاق شخصی در آنجا حضور داشت که از اهالی سردرود تبریز بود و شروع به صحبت در مورد پیروان این مجتهد کرد که هنوز هم در تبریز املاکی دارند و درآمد سرشاری از این املاک به دست می آورند. وی فردی به نام آقای محمودیه به ما معرفی کرد که با پیروان میرزا صادق در ارتباط است. با هزار مکافات این شخص را پیدا کرده و قرار ملاقات گذاشتیم.

مسولیت خانوارهای ساکن اطراف سردرود تبریز به عهده شخصی به نام آقای طباطبایی می باشد. ولی پیر این گروه آقای حسینقلی ضیایی هست که در طالقان زندگی می کند و هر از گاهی برای سرکشی به امور به تبریز می آید. چون این گروه با زنان معاشرتی ندارند قبول کردند که همسر بنده با آقای محمودیه به دیدن آقای طباطبایی بروند. من بیرون باغ آنها در محله ای تاریک و ظلمانی منتظر شدم. چون تیر چراغ برقی هم در آن محله وجود ندارد.

شاید اطلاق اصطلاح روستای ایستا به ساکنان شریف طالقان چندان صحیح نباشد.این افراد درون گروه خود به شدّت پویا هستند.آقای حسین عسکری نویسنده کتاب روستای ایستا آنان را از منظر جامعه شناسی مطالعه کرده و از لحاظ تاریخی و اعتقادی نگرشی به آنان نداشته است. گروهی از پیروان میرزا صادق مجتهد تبریزی که بر اعتقادات مرجع تقلید خود پایبند بوده و از مظاهر تکنولوژی دوری می کنند زیرا آن را محصول غرب و اروپای خارج از دین اسلام می دانند. خاستگاه اصلی آنان تبریز است نه طالقان.

پیر این گروه آقای حسینقلی ضیایی است که اکنون بالای هفتاد سال دارد. به دنبال اصلاحات ارضی در زمان رضا شاه و پس از آن سنگفرش شدن و آسفالت کردن خیابان ها در تبریز تصمیم به مهاجرت به نقطه ای دور از شهر می گیرد و با خانواده خود به منطقه ای در نزدیکی طالقان رفته زمین های آنجا را خریداری کرده و ساکن می گردد. به تدریج گروه های دیگری هم به وی ملحق می شوند. اما پس از مدتی چند خانوار به دستور پیرشان دوباره به تبریز بر می گردند و به اطراف سردرود رفته آنجا ساکن می شوند.

پس از رحلت میرزا صادق عده ای از اهالی تبریز که معتقد به افکار وی بودند از تمدن دوری جستند آنان از خانواده های متمول تبریز و تعدادی نیز از شاهزادگان قاجار بودند. بیشتر در محله مقصودیه زندگی می کردند و شغل اکثر آنان قماش فروشی بود. اما پس از اینکه محله های تبریز از جمله خود مقصودیه سنگ فرش شد از عبور و مرور در آن خودداری می کردند. بخصوص پس از انجام اصلاحات ارضی این مساله پیروان میرزا صادق را با مشکلات زمین های مصادره ای روبرو کرد. بنا به گفته شاهدان (که هنوز هم در تبریز وجود دارند) این افراد برای عبور از روی سنگفرش و آسفالت از چرم استفاده می کردند. به این صورت که تکه ای چرم را روی زمین انداخته در هر قدم از روی آن رد می شدند. به همین دلیل به «گون آتان» یعنی چرم انداز معروف شدند.

یک روز پیر امروزی آنان آقای ضیایی همسر و فرزندان خود را برداشته برای دوری از این تکنولوژی به روستایی در نزدیکی طالقان مهاجرت می کند. اما پس از مدتی آقای ضیایی به چند خانوار دستور برگ های اطراف سردرود رفته و ساکن می شوند. این گروه در تبریز املاک و درآمد زیادی دارند و املاک آنان توسط اقوامشان اداره می شود. از برق و آب لوله کشی استفاده نمی کنند. محله های آنان فاقد تیر چراغ برق است. برخلاف اظهارات آقای عسکری در کتاب روستای ایستا (که شب نشینی نمی کنند) زنانشان زیر نور گردسوزها نشسته و کارهایی مانند بافتنی و گلدوزی انجام می دهند. فرزندانشان اجباری به این نوع زندگی ندارند و بیشتر آنان اکنون در تبریز مثل بقیه زندگی می کنند. از منتظران امام عصر می باشند و طبق گفته شاهدان عینی هر روز اسب های خود را برای در رکاب بودن آقا زین می کنند.

آقای ضیایی فردی بسیار آگاه به امور است و در زمینه اعتقاداتش اطلاعات کاملی دارد یعنی همین طوری و سرسری بر این اعتقادات پایبند نمانده. وی هرگونه تشبّه به کفار را حرام می داند و علت عدم استفاده از تکنولوژی نیز همین مطلب است. قرار ملاقاتی که با آقای ضیایی گذاشته شد باز بدون حضور بنده بود. همسر بنده اجازه ضبط صدای ایشان را نداشتند و همه چیز را مکتوب کرده بودند. بنده در منزل آقای محمودیه (رابط بین ما و این گروه ) که داخل سردرود زندگی می کند منتظر بودم. همسر آقای محمودیه چندباری با همسرش به خانه های آنان رفته بود و اطلاعات جالبی در اختیارم قرار داد از جمله این که آن ها هر روز بعد از نماز صبح اسب های خود را زین کرده و شمشیرهایشان را آماده می گذارند و منتظر ظهور امام زمان هستند. این افراد واقعاً اعتقاد دارند که اواخر آخرالزمان است و هر لحظه ممکن است امام ظهور کنند پس باید آماده باشند تا در رکاب ایشان باشند و ایشان را یاری کنند.

فرزندان این خانواده ها اجباری به ماندن در کنار والدین وزندگی دور از تکنولوژی ندارند.به طوریکه تعداد زیادی از آنها اکنون در تبریز مثل بقیه زندگی می کنند. کوچکترین عضو این خانواده که با والدینش مانده اکنون 23سال دارد. آنهایی که ماندن در کنار والدین را ترجیح داده اند ازدواج نکرده اند در توجیه این مساله آقای ضیایی اشاره به حدیثی از پیامبر داشت که اگر در آخرالزمان از حفظ دین خود در هراس باشید می توانید ازدواج نکنید.

کشاورزی در داخل باغ های خود و پرورش اسب های اصیل در محل، درآمدی آنهاست. در زمان مصاحبه اسبی را به قیمت سیصد میلیون تومان فروخته بودند. همه افراد این خانواده ها باسواد هستند. فقط به روش مکتب خانه های قدیم تحصیل می کنند. برای درمان بیماری های خود از روش های سنّتی و داروهای گیاهی کمک می گیرند اما اگر بخصوص در مورد همسرانشان بیماری خاصی پیش آمد به پزشک خانمی که در تبریز می باشد مراجعه می کنند.


نوشته شده در  یکشنبه 96/7/9ساعت  6:46 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()


فهرست مطالب وبلاگ البرز پژوهی
کتاب «تاریخ هشتگرد» منتشر شد
خاطره اسماعیل آل احمد از استاد دکتر یوسف مجیدزاده
دانلود پنج کتاب از حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]
 
<