سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

ساوجبلاغ خاستگاه خوشنویسان نامدار

ساوُجبُلاغ به معنای «چشمه سرد» است و این منطقه را به دلیل وجود چشمه های فراوان به این نام خوانده اند. علامه علی اکبر دهخدا و دکتر محمّد معین، ساوجبلاغ را یک واژه ترکی می دانند. جلال آل احمد املای این کلمه را «ساوجبلاق» نوشته است. دکتر محمّدجواد مشکور هم می نویسد: «ساوج در اصل همان سویوق ترکی به معنی سرد بوده است.» از بررسی منابع تاریخی و جغرافیای تاریخی چنین برمی آید که منطقه ساوجبلاغ واقع در استان البرز پیش از آنکه به این نام خوانده شود از توابع سرزمین ری بوده و با مهاجرت ترکان، نام ساوجبلاغ بر آن اطلاق شده است. حمدالله مستوفی قزوینی در کتاب نزهت القلوب که در سال 740ق نوشته شده، منطقه تاریخی ساوجبلاغ را این گونه توصیف کرده است: «ساوجبلاغ ولایتی است که در اَوان سلاجقه مال به ری می داده و در عهد مغول سوی شده، هوایی به غایت خوب دارد. اکثر آبش از قنوات است. میوه و غلّه[اش] بسیار می باشد و نانش در غایت نیکویی و حقوق دیوانی او دوازده هزار دینار مقرّر است... از اعظم قُرای آنجا خراو و نجم آباد و سُنقرآباد است و در سنقرآباد سادات عالی نسب و حسب اند والحال خراب است.» ساوجبلاغ پس از جدایی از ملک ری در قرن هفتم هجری قمری، به سرزمین قزوین پیوسته است. این وضعیت ادامه داشته تا آغاز حکومت قاجار که از قزوین هم جدا شده و به دارالخلافه طهران ملحق شده است. منظور از ساوجبلاغ در این مجموعه همان محدوده «ساوجبلاغ تاریخی و فرهنگی» است که شامل دو شهرستان ساوجبلاغ و نظرآباد و بخشی از شهرستان کرج در استان البرز و گوشه ای از شهرستان آبیک از توابع استان قزوین است.

نام برخی از خوشنویسان برخاسته از منطقه تاریخی ساوجبلاغ به ترتیب الفبا عبارتند از:

- استاد حسین برغانی ساوجبلاغی از کاتبان قرن سیزدهم هجری قمری است. او در 1247ق جلد نخست کتاب 24 جلدی منهج الاجتهاد نوشته شیخ محمدتقی برغانی (شهید ثالث) را کتابت کرده است.

- شیخ محمّدعلی برغانی (زنده در سال 1262ق) از مجتهدان و خوشنویسان ماهر روزگار قاجار است. خوشنویسی چندباره قرآن کریم و نگارش کتاب «مصباح المومنین» از آثار برجای مانده از او است.

- ماه شرف خانم برغانی ملقّب به منشیه از استادان خط شکسته نستعلیق در روزگار قاجار است. او دیوان مراسلات (نامه نگاری) تاج الدوله طاووس خانم همسر فتحعلی شاه قاجار را عهده دار بود.

- استاد سید مرتضی حسینی برغانی (درگذشت 1308ش) مشهور به سید مرتضی میرخانی، خوشنویس نامدار و صاحب سبک اواخر دوره قاجار و از شاگردان ممتاز استاد میرزا محمّدرضا کلهر است.

- عبدالرضا حسینی وَردِه ساوجبلاغی از خوشنویسان و کاتبان قرن یازدهم هجری قمری است. او در سال 1009ق مقالات عربی خواجه نصیرالدین طوسی درباره هندسه را با خط نسخ و نستعلیق کتابت کرده است.

- زین العابدین ساوجبلاغی از کاتبان و خوشنویسان قرن یازدهم هجری قمری است. او در سال 1099ق کتاب «ملحقات الصحیفه السجادیه» را خوشنویسی کرده است.

- میرزا الله وردی ساوجبلاغی کاتب و خوشنویس اهل روستای صفرخواجه از توابع شهرستان نظرآباد است. او در سال 1266ق کتاب فارسی «فضایل اهل البیت علیهم  السلام» نوشته علی قشلاقی ساوجبلاغی را به خط نستعلیق کتابت کرده است.

- میرزا تقی ساوجبلاغی معروف به دبیر اعلم (درگذشت 1308ش) از خوشنویسان و ادبیان دوره قاجار است. او در دیوان رسایل حکومت ناصرالدین شاه قاجار به مقام دبیری و منشی گری رسید. مظفرالدین شاه قاجار هم به او لقب عنوان نگار داد.

- میرزا عزیزالله ساوجبلاغی خوشنویس و منشی دیوان رسایل وزارت خارجه در دوره حکومت مظفرالدین شاه قاجار بود.

- سید حسین فصیح، روحانی خوشنویس دوره قاجار که مسئول تهیه قباله جات منطقه ساوجبلاغ و اطراف بود. او جدّ پدر استاد سید احمد میرخانی خوشنویس معاصر است.

- استاد سید احمد میرخانی (متولد 1318ش) مدرس انجمن خوشنویسان ایران و کاتب قرآن کریم به خط نسخ و نستعلیق است.

- استاد سید حسن میرخانی مشهور به سراج الکتّاب (درگذشت 1369ش) خوشنویس نامدار معاصر و از بنیانگذاران انجمن خوشنویسان ایران است.

- استاد سید حسین میرخانی (درگذشت 1361ش)،از خوشنویسان نامدار معاصر و کاتب قرآن کریم به خط نستعلیق است.

- مصطفی نجم آبادی کاتب و خوشنویس قرن چهاردهم هجری قمری است که در سال 1321ق کتاب «دستور حکومت» را با خط نستعلیق کتابت کرده است.

- میرزا مرتضی نجم آبادی (درگذشت 1326ش) خوشنویس، حقوقدان و روزنامه نگار معاصر است. او نزد استاد میرزا محمدرضا کلهر به شاگردی پرداخت و در خط نستعلیق استاد شد.

- استاد علی اشرف والی (درگذشت 1389ش) عارف، شاعر، خوشنویس و نقاش معاصر مکتب کمال الملک است. او در خوشنویسی از شیوه استاد حسن زرین خط پیروی می کرد.

* به نقل از: «نقش استان البرز در تعالی هنر خوشنویسی ایران»، نوشته حسین عسکری، صدا و سیمای مرکز البرز، بهار 1397.


انتشار مقاله فوق در: حسین عسکری، «ساوجبلاغ مهد خوشنویسان نامدار»، هفته نامه تریبون شهر، سال اول، ش 6، 26 اسفند 1397، ص 3

مقاله فوق در هفته نامه تریبون شهر pdf   

مقاله فوق در وب سایت هفته نامه تریبون شهر

 


نوشته شده در  پنج شنبه 97/12/23ساعت  9:46 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 


فرزندان برومند دیار باستانی مان

آقای دکتر حکمت الله ملاصالحی استاد فرهیخته دانشگاه تهران و عضو هیئت امنای بنیاد ایرانشناسی، در روز 18 اسفند 1397 پیامی به شرح زیر به نخستین جشنواره فرهنگی و هنری  هشتگرد ارسال کرده و شاگردانش را مورد لطف فراوان قرار داده اند.

________________________

بسم الله الرحمن الرحیم. خدمت میزبانان ارجمند و میهمانان گرانمایه و شریف نخستین جشنواره فرهنگی هنری شهرستان ساوجبلاغ سلام عرض می کنم.

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست

راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

همت فرزندان برومند دیار باستانی مان که میزبانی نخستین جشنواره فرهنگی - هنری شهر هشتگرد را تدارک دیده اند و بر شانه گرفته اند؛ می ستایم و ارج می نهم. از اینکه بخت یار نشده است و توفیق دست نداده است در مراسم فرخنده رونمایی از آثار دوست گرانمایه و نویسنده توانا و پژوهشگر سختکوش دیارمان جناب آقای حسین عسکری و تقدیر از دیگر هنرمندان خوش ذوق و خلاق شهرستان ساوجبلاغ در کنارشان حضور داشته باشم از یک یکشان پوزش می طلبم و بر ایشان دعای خیر و آرزوی توفیق دارم. انشاءالله بخت یار شود و توفیق دست دهد در فرصت و مناسبت و مراسمی دیگر جبران مافات بشود. لازم می بینم و بجا و بحق می دانم از همه دوستان شریف و نیک اندیش و نیکخواه در فرمانداری شهرستان و اعضای شورای شهر هشتگرد به ویژه جناب آقای جوادان عزیز که ذهنی خلاق دارند و همتی والا در جامه تحقق پوشاندن بر تن طرح ها و برنامه های فرهنگی و هنری و آبادانی شهرمان از صمیم قلب تشکر و تقدیر نمایم.

در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست

در صراط المستقیم ای دل کسی گمراه نیست

الحقیر ح. ملاصالحی، 18/12/1397 هجری خورشیدی

 

اسرار حکمت: آثار و اندیشه های دکتر حکمت الله ملاصالحی 

سه خبر از آیین رونمایی از کتابهای حسین عسکری در هشتگرد 


روزنامه عصر توسعه، سال 5، ش 293، پنج شنبه 23 اسفند 1397، ص 4

 

گزارش تصویری پایگاه خبری اصل ماجرا از آیین رونمایی کتاب بیداری دشت کهن

 


نوشته شده در  سه شنبه 97/12/21ساعت  10:34 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

روایت «بیداری دشت کهن» در ساوجبلاغ

به همت حوزه هنری البرز و شورای شهر و شهرداری هشتگرد عصرخاطره انقلاب اسلامی و رونمایی از کتاب «بیداری دشت کهن» در ساوجبلاغ برگزار می‌شود. به گزارش روابط عمومی حوزه هنری البرز، دکتر اسماعیل آجرلو رییس حوزه هنری البرز ضمن اعلام این خبر عنوان کرد: ویژه برنامه عصرخاطره انقلاب اسلامی و رونمایی از کتاب «بیداری دشت کهن» نوشته دکتر حسین عسکری روز شنبه 18 اسفند ماه در شهر هشتگرد برگزار می‌شود. رییس حوزه هنری البرز بیان داشت: در مراسم عصر خاطره و رونمایی کتاب که همزمان با افتتاحیه جشنواره فرهنگی هنری هشتگرد برگزار می‌گردد، دکتر علی اکبر صالحی (رئیس سازمان انرژی اتمی ایران) سخنرانی خواهد نمود و مبارزان انقلابی برای حاضران در این نشست از وقایع انقلابی منطقه ساوجبلاغ و نظرآباد خاطره گویی خواهند نمود. اجرای موسیقی توسط سالار عقیلی، رونمایی از کتاب، پخش کلیپ و حضور چهره‌های شاخص فرهنگی و هنری استان البرز و کشور از سایر برنامه‌های این نشست خواهد بود. آجرلو افزود: کتاب «بیداری دشت کهن» تاریخ شفاهی مبارزات انقلابی مردم شهرستان‌های ساوجبلاغ، نظرآباد و منطقه غرب استان البرز را روایت می‌کند. این کتاب با حمایت دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری امور استانها و مجلس حوزه هنری و با همکاری حوزه هنری استان البرز در سال 1397 توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. گفتنی است این ویژه برنامه روز شنبه 18 اسفندماه 1397 ساعت 15 در مجتمع فرهنگی هنری 9 دی هشتگرد واقع در بلوار مدرس شهرستان هشتگرد برگزار خواهد شد.


نوشته شده در  پنج شنبه 97/12/16ساعت  5:40 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

 

برگزاری نخستین جشنواره فرهنگی هنری هشتگرد 

رییس کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر هشتگرد از برگزاری نخستین جشنواره فرهنگی هنری هشتگرد خبر داد . حسین جوادان، رئیس کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر هشتگرد در گفت و گوی اختصاصی با خبرنگار «تریبون شهر» اعلام کرد: نخستین جشنواره فرهنگی هنری هشتگرد با مشارکت گسترده هنرمندان و اهالی فرهنگ، در اسفند سال 1397 در بخش‌های مختلف هنری برگزار خواهد شد. وی افزود: این جشنواره با حمایت شهردار و اعضای شورای اسلامی شهر هشتگرد و با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان البرز و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان ساوجبلاغ برگزار می‌گردد و بخش‌های رقابتی آن شامل ادبیات، تئاتر، فیلم و عکس، خوشنویسی و موسیقی خواهد بود. دبیر نخستین جشنواره فرهنگی هنری هشتگرد در ادامه گفت: با توجه به ظرفیت‌های گسترده فرهنگی، هنری در شهرستان ساوجبلاغ و وجود هنرمندان برجسته و نامدار در این شهرستان در طول تاریخ و ظهور نسل جدید هنرمندان در رشته‌های مختلف که تعداد آن‌ها روزبه‌روز در حال افزایش است، ضرورت برگزاری چنین جشنواره‌ای کاملاً احساس می‌شد و امیدواریم با استقبال خوب علاقه‌مندان شاهد برگزاری هرچه باشکوه‌تر این جشنواره باشیم. وی در پایان ضمن تشکر از حمایت و نگاه ویژه شهرداری و شورا نسبت به مقوله فرهنگ و هنر، ابراز امیدواری کرد که این جشنواره در سال‌های آینده با توان بیشتر و ابعاد بزرگتری برگزار گردد. گفتنی است که این جشنواره با حضور داوران مطرح، اساتید برجسته کشوری، میهمانان ویژه و مسئولان عالی‌رتبه استانی و ملی از اسفند 97 تا فروردین 98 در شهر هشتگرد برگزار می‌گردد و قرار است در مراسم افتتاحیه این جشنواره از کتاب «بیداری دشت کهن» مربوط به تاریخ انقلاب اسلامی در شهرستان‌های ساوجبلاغ و نظرآباد نوشته «دکتر حسین عسکری» نویسنده و البرزپژوه نامی، رونمایی گردد.

- به نقل از: هفته نامه تریبون شهر، سال اول، بهمن 1397، ش 4، ص 7.

___________________________________

بزرگترین رویداد هنری استان البرز در شهر هشتگرد کلید خورد

ساوجبلاغ - خبرنگار روزنامه مواجهه اقتصادی: به گزارش روابط عمومی شهرداری هشتگرد جلسه کمیسیون فرهنگی شهرداری هشتگرد با حضور حسین جوادان عضو شورای اسلامی شهر و رئیس کمیسیون فرهنگی، سید علیرضا مساعد معاون اداری مالی شهرداری هشتگرد، اعضای کمیسیون، هنرمندان و مدعوین دیگر برگزار شد. میهمان ویژه این جلسه دکتر حسین عسگری پژوهشگر ساوجبلاغی بوده که تالیفات فراوانی در خصوص معرفی شهرستان‌های ساوجبلاغ، طالقان و نظرآباد داشته است. جوادان رئیس کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر در این جلسه از رونمایی پوستر اولین جشنواره فرهنگی هنری هشتگرد توسط امام جمعه، فرماندار و سایر مسئولین شهرستان ساوجبلاغ و تصویب کلیات جشنواره فرهنگی هنری هشتگرد در شورای فرهنگ عمومی شهرستان خبر داد و اعلام حمایت مسئولین شهرستان را موجب برگزاری پربار و باشکوهتر جشنواره دانست. وی افزود: جشنواره فرهنگی هنری شهر هشتگرد با همکاری شهرداری و شورای اسلامی این شهر و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان ساوجبلاغ و در بخش های ادبیات، خوشنویسی، موسیقی، فیلم و تئاتر برگزار می گردد و از نفرات اول تا سوم هر بخش به تشخیص داوران تقدیر خواهد شد. عضو شورای اسلامی شهر هدف از برگزاری جشنواره را استعداد یابی، ترغیب جوانان به هنر و ایجاد فضای مفرح برای شهروندان در ایام نوروز عنوان کرد که به عنوان بزرگترین رویداد فرهنگی استان البرز در نیمه دوم اسفند ماه 97کلید خورده و تا پایان فروردین 98ادامه خواهد داشت. رئیس کمیسون فزهنگی شورا از رویکرد فرهنگی امام جمعه محترم، فرماندار، شهردار هشتگرد، اعضای شورای شهر و سایر مسئولین شهرستان تقدیر نمود و برگزاری تئاتر های مذهبی و شعرخوانی در فرهنگسراها و مصلای نماز جمعه و توجه به هنرمندان را رویدادی بی‌نظیر خواند که با تلاش همه مسئولین میسر گردیده است. افتتاحیه جشنواره ساعت 15روز 18اسفند همزمان با روز بزرگداشت کانون های فرهنگی مساجد در مجتمع فرهنگی هنری 9دی شهرداری هشتگرد خواهد بود. در این مراسم از مسئولین کشوری و استان دعوت به عمل آمده و مقرر شد تا از کتاب های «بیداری دشت کهن» و «علمای مجاهد استان البرز»که به قلم دکتر حسین عسگری تالیف گردیده و نیز از تمبر جشنواره فرهنگی هنری رونمایی گردد. راه اندازی غرفه های مختلف هنری و صنایع دستی، رونمایی از تابلوی شهید ثالث و بخش های ویژه‌ مختلف با حضور مسئولین و هنرمندان از دیگر برنامه‌های پیش‌بینی شده در مراسم افتتاحیه خواهد بود .دبیرخانه جشنواره فرهنگی هنری هشتگرد واقع در ساختمان مرکزی شهرداری پس از پایان این جلسه شروع به کار نمود و هنرمندان محترم می‌توانند آثار خود را از طریق حضوری و یا از طریق کانال‌های ارتباطی معرفی شده جهت طرح در جشنواره ارائه نمایند.

به نقل از: روزنامه مواجهه اقتصادی، سال دوم، ش 374، سه شنبه 7 اسفند 1397، ص 7.


نوشته شده در  جمعه 97/12/3ساعت  2:27 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

قصه‌ای غم‌انگیز. تجربه‌ای پرهزینه و خسارتبار برای مُلک و ملت و میهن با اثرات و تبعات منفی و مزمن بر روان و رفتار لایه‌ها و اقشار مختلف اجتماعی از هر گروه سنی و جنسی. دوری باطل و پرخسارت و پرهزینه و قصه‌ای غم انگیز. چهار دهه در ترازوی عمر متوسط و کوتاه بشری ما زمان اندکی نیست. تجربه زندگی یک نسل در آن درگنجیده است. تجربه برنامه و کارنامه مردود تربیت و تعلیم نادرست و ناراست و معوجی که عمر گرانبها و بی‌بدیل یک نسل از فرزندان کشور را بر باد داده است. تجربه و کارنامه نسلی که اینک در میان مغاک‌های عمیق و خلاءهای مدنی و معنوی گرفتار آمده است و برای رهایی از آن از هر نردبان فرسوده و شکسته‌ای بر می‌شود و به هر ریسمان پوسیده‌ای چنگ می‌افکند. تجربه‌ای که کارنامه مردودش قهقرای فرهنگی و فقر معنوی نسلی است که اینک گریبان و گلو جامعه ما را گرفته است و می‌فشارد و می‌خراشد و زخم می‌زند و می‌آزارد. تجربه طرح‌ها و برنامه‌های تعلیمی و تربیتی شکست خورده و ناکامی که زیر سقف‌های ترک خورده و مدرسه‌های آموزش و پرورش جامعه بعد انقلاب ما عمر یک نسل از فرزندان کشور را به بازی گرفته است.

نسلی که نه احساسی از ایرانی بودن و نه اراده و عزم و غیرت و همت میهن دوستی در سر دارد نه ایمان دینی و انگیزه و اشتیاقی معنوی در دل و نه فروغ حسی از پاکیزگی و زیبایی و پایبندی به نظم و مراعات قوانین اجتماعی و آداب و ادب زندگی پیچیده شهری در جانش روشن است و در فکر و فاهمه‌اش بیدار و فعال. نسلی ناکام و نامراد می‌کوشد با پناه بردن به قهر اقتصادی و اندوختن زر هرچه بیشتر و بیشتر و برکندن و برگرفتن زر هرچه فراوان‌تر از پیکر منابع طبیعی و مواریث تاریخی و فرهنگی کشور و پرکردن و انباشتن غنیمت هرچه فراوان‌تر و فراوان‌تر در انبان‌های جان تهی از معنویتش به هر بهایی و با هر هزینه‌ای که برای مُک و ملت و میهنش تمام شود پرکند. قصه‌ای غم انگیز و پرغصه با بازیگرانی که بر سر میهن و کشور و میراث مردم خویش قمارمی‌بازند به خمار خویش می‌نازند.

آن‌چه از پی می‌رسد تنها و تنها حکایت و روایت یک مورد و مصداق از میان شمار کثیری از موارد و مصادیق تجربه نه تنها یک نسل که دو نسلی است که دیگر نه انگیزه و نه اندیشه و آرمانی ملی و میهنی برای آبادی واعتلا و اقتدار و عزّت و عظمت مُلک و ملت در سر دارد و نه اساساً ملت و میهن و کشور برایش مساله است و نه عقیده و ایمان و پایبندی به ارزش‌هایی که چهار دهه پیش چونان طوفان به پا خاست و چونان آوار بر سر انقلابیون و جامعه انقلابی فرو پاشید، در دل دارد. وقتی پای پایبندی به ارزش‌هایی و دست تعهدی به پیمانی و وفاداری به عهدی در میان نیست، وقتی فروغ عقیده و آرمانی در خانه جانت فروزان نیست، هنرپیشه‌ای و بازیگر هر نقشی در هر پرده‌ی نمایشی معیار منفعت و مصلحت توست نه منفعت و مصلحت ملت و میهنت.

سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری یکی از میان صدها سازمان و تشکیلات به ظاهر نوبنیادیست که پس از انقلاب بهمن پنجاه‌وهفت با برنامه‌های متفاوت از مرکز باستان شناسی پیشین بر صحنه می‌آید. سرگذشتش علی‌رغم عمر کوتاهش از بسیاری از نهادها و سازمان‌ها و تشکیلات نوپدید و نوبنیاد جامعه بعد انقلاب میهن ما غم‌انگیزتر و پرحاشیه‌تر و پرحدیث و حادثه‌خیزتر بوده است. پرحادثه و حادثه‌خیز با خسارات و تلفات مدنی و معنوی سخت و سنگین و جبران ناپذیربرای کشور. این سازمان نخست یک سازمان و تشکیلات فرهنگیست. به‌ غایت فرهنگی و بغایت مهم از همین منظر و با چنین ماهیتی. در میان معاونت‌های این سازمان و تشکیلات مصدوم و مقهور، پژوهشگاه سازمان در قیاس با دیگر معاونت‌ها و زیرمجموعه‌ها دستش همیشه هم از نان تهی‌تر بوده است هم از نام کوتاه‌تر و هم از جاه بسته‌تر. سنگرش سنگر جان ارتشیان و سپاهیان و سربازان ثغور و سرحدات هم نیست.در یک کلام سنگر سربازانش سنگر تیغ و تیر و شمشیر و تفنگ و توپ و تانک نیست.سپاهیان و سربازانش، سربازان سنگر تاریخ و فرهنگ و مآثری تاریخی و مواریث فرهنگی مُلک و ملت و میهن‌اند. سنگری به غایت مهم. مسئولیتی بس عظیم و امانتی بس خطیر و شریف بر شانه سربازان مُلک و ملت و میهن.

پژوهشکده باستان‌شناسی زیر خیمه همین پژوهشگاه سکنی دارد و بیشترین سربازان و سنگربانانش را اعضا علمی و پژوهشی‌ای تشکیل می‌دهند که دانش آموختگان و فارغ‌التحصیلان رشته باستان‌شناسی و دیگررشته‌ها و تخصص‌های خویشاوند و مرتبط با علوم باستان‌شناسی هستند. قطار طرح‌ها و برنامه‌های آن هم علی‌القاعده می‌باید روی ریل‌های مطالعات میدانی باستان شناسان و هیات‌های باستان‌شناسی اعم از انواع و اطوار بررسی‌ها و کاوش‌ها و حفاظت محوطه‌ها و ارائه گزارش‌های باستان‌شناختی به مقصد شناختن و شناساندن هرچه اصولی‌تر و عالمانه‌تر تاریخ فرهنگ و مآثرتاریخی و مواریث فرهنگی کشور به ایرانیان و در مقیاسی فراخ‌تر و انسانشمول‌تر به جامعه جهانی و دیگر جوامع سیاره ما حرکت کند.در سال‌های پرهزینه و خسارت‌بار دولتیان نامحمود نهم و دهم علی‌الخصوص در سال‌های مدیریت نامیمون ناحمید بغایی زخم‌های التیام‌ناپذیر سخت و سنگینی بر پیکر سازمان و میراث و میراثیان وارد آمد.

باری و به هر روی آن سال‌های شوم و نامحمود و نامیمون به‌ ظاهر به‌سرآمد و دولتیانی دیگر با شعار تدبیر و امید برلب و کلید قفل‌گشا بر کف از در دولت درآمدند. جامعه باستان‌شناسان و میراثیان مصدوم و مجروح و مقهور و مرعوب دولتیان سلف چونان دیگر اقشار اجتماعی چشم در انتظار بهبود اوضاع و احوال دوخته بودند و امید و اشتیاق سال‌های خوش‌تری را در دل چشیده و در سر می‌پختند.انتظارمی‌رفت پس از آن همه قهر و بی‌مهری و جفا بر مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی کشور و تجاوز و تخریب وسیع محوطه‌های باستانی و اشیا و اموال و اسناد فرهنگی از پیکر بناها و از زیر سقف و پشت ویترین و انبار و آرشیو موزه‌های کشور، مدیران دولتیان جدید گام برگام مدیران دولتیان نامحمود پیشین نگذارند و از کارنامه مردود و سیاه آن تیره بختان تیره روز درست عبرت بیاموزند و طرحی نو در سازمان در اندازند و جان تازه‌ای به پیکر مجروح و مصدوم و مقهور سازمان بدمند و بدهند.

امّا دریغ و صد دریغ که چنین نشد و حال میراث و میراثیان وخیم‌تر و بحرانی‌تر هم شد و عرصه بر سربازان و سنگربانان مواریث فرهنگی کشور تنگ‌تر و تنگ‌تر شد و بازار مکاره سودوسودا بر سر ناموس میراث مُلک و ملت رونق و رمق بیشتر و شتاب بیشتر و وسعت بیشتر گرفت و ویروس‌های مزمن خیانت به امانت و امانتداری در درون مراکز سازمان هم رخنه کرد و شیوع یافت. اخبار فاجعه‌بار و گوش‌خراش دستگیری مدیران و معاونان و کارکنان مراکز استانی سازمان را هر روز در رسانه‌های جمعی کشور و در فضای مجازی بیش از پیش می‌شنویم و قصه غم‌انگیز و پرغصه میراث و میراثیان برجانمان زخم می‌زند و از قهقرای مدنی و معنوی که دچارش شده‌ایم خون دل می‌خوریم و خون در دل می‌گرییم.

غم‌انگیزتر آن که این بار بر کرسی رفیع معاونت پژوهشگاه سازمان کسی را گماشته و نشانده بودند که هم مدعی بود هم تجربه دو نسل قبل و بعد انقلاب را در کارنامه خود داشت. ظاهری موجه داشت و ادا و اطوار روشنفکران میهنی از دود چپقش برمی‌خاست و از فرصت‌ها نیک بهره می‌جست و در صف مقدم مناسبت‌ها و خط نخست مراسم بزرگداشت‌ها و نکوداشت‌ها و تودیع‌ها و معارفه‌ها و تشییع اهل هنر و ذوق و زیبایی و فرهنگ و دانش و دانایی حضور می‌یافت و از تاریخ و فرهنگ و سنت و میراث اهل هنر و اصحاب سینما و موسیقی و معماری سخن می‌گفت. اینک که آن سال‌های خوش و شیرین و پرزر و غنیمت فرماندهی و فرمانروایی دلال منشانه و کاسبکارانه به فشار قانون عدم استفاده از بازنشستگان پایان گرفته است، در خیال نه فرمانده و نه همیاران و همکاران کاسبکارش درنمی‌گنجید روزی صندلی معاونت و مدیریت پژوهشگاه سازمان را با چنان کارنامه‌ای مردود ترک کند که در درون و بیرون مقر فرماندهی‌ای طرح برگزاری مراسم برایش زمزه کنند و کارنامه مردودش را در غربال نقد نهند و دادورانه داوری کنند.سخن نغز و مغز و حکیمانه معلم بنام شعر و ادب و اخلاق ما سعدی علیه الرحمه قصه غم انگیز چنین مدیرانی است:

آن که چون پسته دیدمش همه مغز / پوست بر پوست بود همچو پیاز

چه فرصت‌ها که در ظل مدیریت اینان از کف نرفت و زیر خیمه اینان عناصر فرصت طلب کاسبکار و زر اندوز و غنیمت بر، چه سهم‌خواهی‌ها و دلالی‌ها که در درون و بیرون سازمان به راه نیانداختند و چه زخم‌ها که بر پیکر میراث و میراثیان مُلک و ملت نزدند.

مدیریت ریا و فریبکاری. مدیریت نمایش‌ها و شوهای تهوع‌آور و مضحک به اصطلاح افتتاح نمایش اشیا موزه لوور در پژوهشکده سازمان برای سرپوش و در پوش نهادن افکار و افعال و اعمال دلالان کاسبکار و زرپرست و زورگو و فریبکاری که معاونتی فرهنگی و سنگری شریف را تا شرکتکده سود و سودا تقلیل دادند. و چنین است تجربه شوم و نامحمود و نامیمون مدیرانی که بر شاخ میراث مُلک وملت خویش نشسته‌اند و برمی‌چنیند و برمی‌برند و بُن می‌بُرند. چنین است که از زبان اینان می‌شنویم عمارت مسعودیه که طوماری از میراث مدنی و معنوی و رخدادهای مهم تاریخی و فرهنگی تاریخ معاصر کشور را زیرسقف بلند خود داشت از برج دمل میلاد حقیرتر و فقیرتر و بی‌اهمیت‌تر معرفی و تعریف می‌شود تا تبانی‌های پشت پرده و پنهانی که این عمارت تاریخی و به غایت خوش فرم و زیبا را در قلب پایتخت - شهر تهران - به طمع زر به زرپرستان وامی‌نهاد به میراثیان بازگردانده نشود و خیانت در امانت توجیه شود.

چنین است کارنامه مدعیانی که با دهان و زبان و قلم خود آنچه در دل دارند و درسر پخته‌اند ناخواسته اظهار و آشکار کرده و عرض خود برده و زحمت ما را کم کرده‌اند و جنگ‌های ایران و روس را که فرزندان دلاور ایران از کیلومترها آنسوتر کرانه‌های ارس گرفته تا اروند و از کرانه‌های اروند تا هیرمند و از هیرمند تا کرانه‌های آنسوتر اترک در آن مشارکت داشتند و دلاورانه زیر پرچم ایران به فرماندهی عباس میرزا دلیر در مقابل دشمن در خط مقدم ایستاده بودند و می‌جنگیدند؛ جنگ میان روس و آذربایجان معرفی و تعریف می‌شود!

مدعیان ناباستان‌شناس و میراث‌ ناشناسی که آمده بودند سرمه در چشم میراث و میراثیان کنند اما نه تنها چنین نکردند که هم زخم‌ها را عمیق‌تر کردند هم چشم‌های بیشتری را کور کردند هم آسوده خاطر و در پناه سپر امنیت کامل رفتند! ممکن است پرسیده شود جامعه میراثیان و باستان شناسان کشور که خود سال‌ها هم شاهدان عینی هم قربانیان چنین رئیسان و مدیرانی بوده‌اند چرا خاموش نشستند و دلیری نکردند و همت نورزیدند نقاب از چهره فریبکاران و مدعیان ریاکار برگیرند و خاطیان را ملامت کنند و خائنان را از خیانت در امانت برحذر دارند؟! این همه سکوت سرد و سیاه چرا؟! این همه موضع بی‌طرفانه و منفعلانه چرا؟ می‌توان پاسخ‌ها و تبیین‌های سیاسی و جناحی و جامعه شناختی و انسان شناختی و روان و رفتارشناختی فراوان به پرسش‌هایی از این جنس داد؛ علی رغم اهمیتی که برای چنین پاسخ‌هایی قائل هستیم لیکن ریشه‌ای وعمیق نیستند و نمی‌توان به آنها بسنده کرد. ریشه‌های تاریخی مسئله آنقدر عمیق است که بدون فکر و فهمی فلسفی‌تر نمی‌توان به کنه مسئله پی برد و دست یافت.ریشه‌های تاریخی که چندان مورد توجه قرار نگرفته است.

به هر روی جامعه معاصر ما بمانند بسیاری از جوامع دیگر روزگار ما دانش باستان‌شناسی و بسیاری از رشته‌ها و دانش‌ها یا علوم و فنون مدرن را از قاره و منطقه غربی تاریخ که خاستگاه تحولات دوره جدید بوده است وام ستانده و برگرفته است. از شواهد و قرائن فراوان تاریخی چنین استنباط می‌شود که ستاندن این یا آن علم این یا آن سبک زندگی و سنّت اعتقادی و نظام فکری یا مسلک و مشرب و نظام ارزشی از این یا آن جامعه از این یا آن منطقه و قاره فرهنگی برای ایجاد تحول برای حرکت و عزیمت به سوی انفتاح و افتتاح عالم و آدمی نو به تنهایی کافی و بخودی خود بسنده نیست.

یک علم یک فکر یک عقیده یک نظام ارزشی یا یک کلام و کتاب و پیام نو حتی اگر یک جهان آن‌را بپذیرد و به آن متشرف شود مادام که وارد سپهر آگاهی و فضا وجودی ما نشده است و تا هنگامی که بفهم درنیامده است و دستگاه گوارش ذهن و فکر و عقل و فهم ما آن را هضم و جذب نکرده است هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. نزدیک به یک قرن از آشنایی جامعه ما با دانش باستان شناسی می‌گذرد.

بر همین سیاق هم بیش از یک قرن از آشنایی ما با پدیده موزه و تشکیل و تاسیس موزه و تشکیلات موزه‌ای در کشور ما می‌گذرد. هم آن دانش نوبنیاد در دانشگاه‌ها و موسسات کشور ما تدریس و تحصیل می‌شود هم این پدیده و تشکیلات عالم مدرن هم در بسیاری از شهرهای میهن ما تاسیس شده و بنیاد پذیرفته و همچنان هم در دیگر شهرهای کشور دامن می‌گسترد و پی به پی تاسیس و افتتاح می‌شود. به رغم این‌ها همه نه علوم باستان‌شناسی نه پدیده موزه و رویکرد موزه‌ای به منابع و ماده‌ها و مدارک و مواریث فرهنگی و مستندات تاریخی وارد سپهر آگاهی و اندیشه تاریخی ما شده است و نه اساسا" چنین پدیده‌هایی در جامعه معاصرما پدیده‌های درست تفهیم و تعریف شده هستند.

باستان شناسی ابزارمعیشت نیست؛ اسباب معرفت است. متاسفانه در جامعه ما باستان‌شناسی دست مایه معیشت است و ابزار امرار معاش نه اسباب معرفت ارباب معرفت. از یک باستان‌شناسی بی‌سر و بی‌هدف و بدون غایتی اصیل که نمی‌توان انتظاراتی اصیل و واقعی و رفیع داشت. پزشکان به هر میزان حاذق‌تر و داناتر، به سلامت و بهبود بیماران خود حساس‌تر و جدی‌تر ومصمم‌تر. نه تنها علوم باستان‌شناسی بلکه بسیاری از رشته‌ها و دانش‌ها و تخصص‌های خویشاوند و همتبار باستان‌شناسی که بند نافشان با رگ و پی تحولات عظیم و بی‌سابقه تاریخی و فکری و فرهنگی و مدنی و معنوی که طی قرون اخیر در منطقه و قاره غربی اتفاق افتاده در هم تنیده است که با اندیشه و رویکردهای تاریخی انسان مدرن و اندیشه وعقلانیت و ارزشهای مدرنیه هم ربط وثیق و پیوند و پیوستگی عمیق دارند؛ و تا این‌ها همه عمیق و وثیق فهیده نشوند آن علوم و البته و صد البته علوم باستان‌شناختی هم همچنان نافهمیده و تعریف و تفهیم ناشده بیرون از افق اندیشه و آگاهی ما خواهند ماند.

چینی‌ها و ژاپنی‌های سده‌های هفده و هجده با کاوش‌های باستان‌شناسی آشنا بودند و آثار مکشوف از لایه‌های باستانی را هم پس از کاوش در توالی زمانی قرار می‌دادند و اصل تقدم و تاخر لایه‌هایی را می‌شناختند. با این همه در میان چینی‌ها و ژاپنی‌ها باستان شناسی به مفهوم مدرن آن چونان ملغمه‌ای از علوم باستان شناختی، چونان نسبت باستان شناسانه با گذشته، چونان نوعی حس از گذشته، چونان ماده و منبع و اسباب معرفت اندیشه تاریخی انسان تاریخی عالم مدرن شناخته شده نبود.

سه دهه پیش پایگاه باستان‌شناسی شوش از هیات باستان شناسی فرانسوی بازستانده شد. انتظار می‌رفت سازمان میراث فرهنگی با طرح‌ها، برنامه‌های پژوهشی منسجم‌تر و مصمم‌تر هیات‌های باستان‌شناسی میهنی فعال‌تر و پیوسته‌تر و پیگیرتر از گذشته گام در میدان نهد و محوطه عظیم باستانی شوش این شهر ریشه‌ها را که به ثبت جهانی هم رسیده و نامش در فهرست ثبت جهانی مندرج است به ایرانیان و جهانیان هرچه بیشتر و بیشتر بشناساند. متاسفانه نه تنها چنین نشد که هم به دلیل بی‌کفایتی و بی‌تدبیری هم بی‌درایتی مدیران و برخی معاونت‌های کاسبکار و ناباستان شناس و میراث ناشناس سازمان و خاموش نشستن جامعه میراثیان و باستان شناسان و حتی مورخان و اصحاب فکر و فلسفه و فرهنگ جامعه ما محوطه عظیمی که حریمش طبق مصوبات پیش‌بینی شده سازمان در درون محدوده حفاظتی قرار گرفته است اینک در معرض تجاوز و تخریب است و هردفعه به بهانه‌ای تازه در سکوت و سیاهی شب به پیکرش زخم می‌زنند و تخریبش می‌کنند! وقتی حفاظت ابنیه تاریخی، آثارباستانی برای باستان شناس ما مسئله نیست. موضوعیت ندارد طبیعتا" مهم هم نمی‌تواند باشد.

مهم زمانی می‌تواند باشد که در افق آگاهی و اندیشه تاریخی ما حضورش و اهمیتش احساس شود. این‌که هرکسی برای خودش باستان‌شناس باشد و برای خودش باستان شناسی بکند اینکه نمی‌شود باستان شناسی. اتفاقا هدف و غایت، رکن رکین هر علمیست و یا به مفهوم دقیق‌تر یکی از ارکان رکین هر علمیست. به هر روی یک باستان شناسی که نه قطارش بسوی و به مقصد شناخت تاریخ ملی و صیانت از میراث ملی یا در مقیاسی فراختر تاریخ و میراث مشترک بشری حرکت نمی‌کند باستان شناسی بی‌سر است و بی‌هدف و بی‌غایت.

چنین باستان‌شناسی بی‌هدف و بی‌مقصد و بی‌غایتی با فرهنگ و تاریخ و مسائل تاریخی و فرهنگی درگیر نمی‌شود. و طبیعیست که درگیر نمی‌شود. دور از انتظار هم نیست که به هر نامدیر و مهندس و نامهندس و ناباستان شناس و فرهنگ ناشناسی تن در دهد. هر مدیر خفته و خام و تاریخ ناخوانده و فرهنگ ناشناسی را بر شانه‌اش بنشانند و تحمیل کنند. چنین حجم عظیم و سنگین و بی‌سابقه تجاوز و تخریب و نابودی ابنیه تاریخی و آثار و محوطه‌های باستانی که طی دهه‌های اخیر در کشور شاهدش بوده‌ایم اگر در کشور فرانسه و آلمان و ایتالیای اکنون اتفاق می‌افتاد آیا میراثیان و باستان شناسان و مورخان و اصحاب فکر و فلسفه و فرهنگ و رسانه و دولتیان ومجلسیان این کشورها هم در مواجهه با آن همه تجاوز و آسیب و تخریب خاموش می‌نشستند و بی‌تفاوت از کنار آن همه ویرانی‌ها می‌گذشتند؟

ابنیه تاریخی و محوطه‌ها و مکان‌ها و آثار باستانی از هر جنس و نوع اعم از غار نگارها و کنده نگاره‌ها و صخره نگاره‌ها و سنگ نبشته‌ها و کتیبه‌ها و بناهای یادبود و یادمانی و تپه‌ها و تل‌ها و گورستان‌ها و دژستان‌ها و ارگ شهرها و مانند این‌ها همه چونان ماده‌ها، و منابع طبیعی چونان پدیدارهای طبیعی به لحاظ فیزیکی وضعی مشابه دارند و به مرور زمان فرسوده و فاسد و تجزیه می‌شوند و از بین می‌روند چنانکه و چه بسا که بسیارشان در گذشته چنین سرنوشتی داشته و به مرور زمان در معرض حوادث طبیعی و اتفاقات تاریخی تخریب شده و از بین رفته‌اند. در روشنگاه آگاهی و افق اندیشه ماست که آن‌ها کشف می‌شوند و چونان ماده و منبع شناخت وارد سپهر آگاهی و اندیشه تاریخی ما می‌شوند.کتیبه بیستون دوهزاره نیم، پیشاروی ما بود لیکن کسی نه آنرا چونان انسان عالم مدرن دید و نه کشف و نه رمزگشایی کرد. همین طور سنگ نبشته‌های اردشیر و خشایارشاه هخامنشی در گنجنامه همدان. برهمین سیاق آثار معماری تخت جمشید و ویرانه‌ها و آثار شهر مدفون تروا در تپه حصار لیک در آناتولی وآکروپل میسینه در شبه جزیره پله پونز یونان و صدها و صدها موارد و مصادیق مشابه دیگر که مجال ذکر یک به یکشان در این مقال نیست.

چه بسا اگر هشدارها و فشارهای یونسکو نبود هم برج دُمل جهان نما در اصفهان ساخته می‌شد هم بسیاری از مآثرتاریخی و محوطه‌های مهم به ثبت رسیده و مندرج در فهرست ثبت جهانی را تخریب می‌کردیم و روی آوارشان برج‌های نازیبا و بی‌ریشه و بی بنیاد سود و سودا بپا می‌کردیم. چنین است وقتی یک علم، یک فکر، یک نظام ارزشی وارد سپهر آگاهی و افق اندیشه ما نشده است. وقتی نمی‌دانیم و نمی‌فهمیم از آن علم چه می‌جوییم؟ در آن علم بدرستی بدنبال چه می‌گردیم؟ براستی و درستی می‌خواهیم؟ برایمان تفهیم و تعریف شده نیست.ادا و اطوار یا کاریکاتورش سرما را گرم کرده و دل ما را خوش داشته است.چون از فکر وفلسفه‌ای که در پس پشت و هدف و غایت واقعی که پیشاروی آن است شناخت عمیق و فهم وثیقی نداریم. هستی و چیستی و حدود معرفتی‌اش برایمان درست تفهیم و تعریف شده نیست.میراث ما منبع و ماده شناخت ما نیست.ماده آگاهی و منبع شناخت و اندیشه تاریخی دیگریست.ماده آگاهی و منبع شناخت اندیشه تاریخی و نظام دانایی عصری که به عالم مدرن متصف و به اندیشه و عقل و ارزش‌های مدرنیه‌اش شهره است. هانری کربن و ریچارد فرای پرورده دامن اوست و ناصر پورپیرارها پرورده دامن جامعه بعد انقلاب ما!

سخن آخر آن که: هرکه می‌خواهی باش و در هرکجا این عالم که می‌خواهی باش، دانش آموخته هر رشته و دانشی که می‌خواهی باش: حکمت و عرفان، یزدان شناسی و کلام، فقه و اصول، فکر و فلسفه، تاریخ و فرهنگ، باستان شناسی و انسان شناسی، جامعه شناسی و اقتصاد، روان شناسی و رفتارشناسی، زبان شناسی وگویش شناسی، شعر و ادب، حقوق و اخلاق، هنر و خلاقیت، ذوق و زیبایی، سیاست و دیانت، دینداری و دولتداری، وقتی نمی‌دانی در کجای تاریخ ایستاده‌ای بر کدام سنت و میراثی تکیه زده‌ای، متعلق به کدام اقلیم و عالم و جغرافیای تاریخی هستی، زیر کدام آسمان زندگی می‌کنی و گام برسینه چه ارضی نهاده‌ای، زیرگامهایت چه اتفاق افتاده است، ارض تاریخت چگونه ارضیست، آسمان ملکوتت چگونه آسمانیست، خفته‌ای و خوابی و خطر خیزهم برای ملتت هم برای عالمی!

 

انتشار تازه ترین کتاب استاد حکمت الله ملاصالحی

مبادی و مبانی باستان‌شناسی شناختی 

نویسندگان: دکتر حکمت الله ملاصالحی؛ دکتر وحید عسکرپور / شابک: 978-9640372906 / ناشر: دانشگاه تهران / تعداد صفحات: 168 / نوبت چاپ: اول / تاریخ انتشار: 1397 / قیمت: 230,000 ریال / نوع جلد: شومیز / اندازه: وزیری.

خرید اینترنتی کتاب فوق 


نوشته شده در  دوشنبه 97/10/24ساعت  12:10 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

از سلسله «شب‌های وحدت ملّی» در هفتمین شب، به استان البرز پرداخته می‌شود. این مراسم در ساعت 5 بعدازظهر دوشنبه هفدهم دی ماه 1397 در کانون زبان پارسی برگزار می‌شود. در شب استان البرز آیت الله دکتر سید مصطفی محقق ‌داماد، دکتر عزیزالله شهبازی، دکتر محراب رجبی، ماهرخ فلاحی، فریبرز صادقیان طالقانی و دکتر حسین عسکری سخنرانی خواهند کرد و فیلم مستندی درباره استان البرز به نمایش در می‌آید.

استان البرز با 5350 کیلومتر مربع وسعت و 3 میلیون نفر جمعیت، کوچکترین و یکی از پراهمیت‌ترین استان‌های کشور می‌باشد. این استان بعد از تهران دارای بیشترین رشد جمعیت و همچنین بیشترین شمار پذیرش مهاجران از سراسر ایران می‌باشد. البرز حدود 40 درصد آب شرب مصرفی تهران و بخش عمده‌ای از مواد غذایی شامل مواد پروتئینی، لبنیات، سبزیجات و گل‌ و‌ گیاه پایتخت را تأمین می‌کند. البرز در دامان خود رجال و مشاهیر بزرگی همچون ریاضی‌دان و آب‌شناس بزرگ قرن پنجم هجری، حساب کرجی و مشاهیری همچون شیخ هادی نجم‌آبادی، آیت‌الله طالقانی، جلال‌ آل‌احمد و سید حسین میرخانی را دارد. وجود 120 هزار دانشجو، 5 هزار عضو هیئت علمی و همچنین وجود مراکز مهم تحقیقاتی و پژوهشی که برخی از آن‌ها از شهرت و اعتبار بین‌المللی برخوردارند، این استان را به مرکز آموزش و جایگاه تحقیقات و پژوهش کشور تبدیل کرده است. دژ مادها (محوطه ازبکی) به عنوان المان، درخت ارس (هورس) به عنوان نماد گیاهی و عقاب پرطلایی به عنوان نماد جانوری تعیین و معرفی شده و به ثبت رسیده است.

خیابان ولی‌ عصر، سه‌ راه زعفرانیه، خیابان شهید عارف‌ نسب، شماره 12، باغ موقوفات دکتر محمود افشار، کانون زبان پارسی.


سخنرانی ام در آیین شب البرز با عنوان «خاندان های علمی، فرهنگی و اجتماعی استان البرز»

 

عکس یادگاری بنده و آقای خسرو عباسی با استاد علی دهباشی مدیر و سردبیر مجله بخارا و اداره کننده آیین شب البرز در بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار. درخت ارس (هورس) نماد گیاهی استان البرز در تصویر قابل مشاهده است.

مطالب مرتبط:

 تصاویر خبرگزاری ایرنا از آیین شب البرز 

خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)

وب سایت مرکز دایر‌ه‌المعارف بزرگ اسلامی 

پایگاه خبری سپیدار آنلاین 


نوشته شده در  یکشنبه 97/10/16ساعت  6:14 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

فروردین سال 1385 بود. نمایش آواز ستاره ها را در تئاتر شهر اجرا داشتیم. اوایل اجراها بود که استاد جعفر والی را در تئاتر شهر دیدم، به سمتشان رفتم و برای دیدن نمایش دعوتشان کردم، اسم نمایش را پرسید و اینکه گروه شما از کجاست؟ و بعد هیجان زده گفت پس همشهری هستیم... من اصالتا از روستای ولیان هستم... همیشه هم آنجا هستیم و چند روز بعد با چهره ای خرسند و پیروزمندانه که انگار همشهری هایش جایی را فتح کرده اند، به دیدن نمایش نشست و همان شب به دعوت من به ضیافت خانوادگی منزل پدری آمد؛ آنقدر صمیمی و بی پیرایه که گویی سال ها با ما زندگی می کند. آن شب فرزند من 30روزه بود... چند شب بعد او من و چندی از دوستان تئاتری را به باغش دعوت کرد. صمیمیت و گرمی حضورش هرروز بیشتر می شد... دیگر بچه های تئاتر هشتگرد و به خصوص من و اطرافیانم جزئی از خانواده اش بودیم. دخترم وقتی زبان گشود، به او می گفت عمو والی...، هر هفته دو یا سه بار کنار هم جمع می شدیم، باغش محل تمرینات و نمایش نامه خوانی مان بود و گاها محل ضیافت های هنری... . از تئاتر می گفت، از خاطراتش با ساعدی و تمامی هنرمندانی که امروز مفاخر هنر این کشور محسوب می شوند...، از اجراهایش و تعصبش به تئاتر ملی و انزجارش از تئاتر کاسبکارانه و تجاری. تمام تئاتر ها و تمریناتمان را همراهی می کرد، برایش مهم نبود کجا و ازسوی چه کسی! برایش آیین تئاتر مهم و مقدس بود، با محبت و سرشار از امیدی رشک برانگیز. می گفت باید در همین باغ تئاتر کار کنیم و همین جا اجرا و مخاطبمان را دعوت کنیم. برایش شهرت، پول و بعضی وجه های برساخته و مرسوم، محلی از اعراب نداشت. در هشتگرد یک دوره کلاس بازیگری برگزار کرد. آن موقع 75 سالش بود، پرانرژی و صمیمی با هنرجویان جوان و مبتدی، با دستمزدی که کرایه رفت وآمدش نبود. در این ایام من دو نمایش نامه را با تشویق او در باغش نوشتم؛ آقا لیلاو درخت ها، نمایش نامه را تایپ می کردم. اسباب پذیرایی را می آورد و در سکوت به کارهایش می رسید. بعد از اتمام هر صحنه برایش می خواندم. گاها متقاعدم می کرد تغییرش دهم و لحظاتی هم تشویق و ترغیبم می کرد... . دروازه باغش روی همه باز بود و هر کس به سودایی کنارش پهلو می گرفت؛ یکی برای خوش باشی و لذت بردن از فضای مصفای آنجا و دیگری برای مصاحبت و اندوختن از گنجینه تجربیات او و میهمانانش که گاها از همکاران و هنرمندان برجسته و پیش کسوت بودند... . باغش محفل دوست یابی بود، پاتوق آشنایی با اهالی هنر و مجمع انس هم کیشان و هم دردها از پیر و جوان و هیچ گاه میهمانی ناخوانده، حتی غریبه پشت در منزلش نمی ماند... . صمیمیت و همدلی اش عجیب بود، آنچنان که فقط لازم بود بگویی اینجا باغ آقای والی است؟ من از علاقه مندان فلان رشته هنری ام. آمدم از شما کمک بگیرم.. کسی نبود که از پذیرایی و همدلی او بی دریغ مانده باشد... هنوز برایم عجیب است این همه شوق و همدلی و دیگرخواهی... . همه خاطرات و تجربیاتش را شنیده بودم. برایم تجربه اندوزی علمی و هنری نزد یک استاد بیش از پنج سال کسالت بار بود، اما چیزی که او را برای ما تازه و صمیمی نگه می داشت منش و اخلاق او بود. درس هایش جنبه نصیحت و خطابه نداشت، من و خیلی از اطرافیان از او آداب زندگی و ادب هنر را آموختیم... . اولین روز دبستان پارمیدای من مصادف با مشغله ای بود که امکان همراهی اش را تا مدرسه نداشتم... . جای من را استاد پر کرد، او و مادرش را تا مدرسه همراهی کرد و به این کار می بالید... . همیشه می گفت ما یک خانواده ایم. همیشه بشاش و امیدوار بود مانند نیلوفران باغش که هر سال بر تعدادشان اضافه می شد. این اواخر نوبت اجرای نمایش «در گوش سالمم زمزمه کن» را در تئاتر شهر گرفته و تمریناتش را نیز آغاز کرده بود، آن هم در 83سالگی و بیماری قلبی و ضعف جسمی اش... . غالبا هنرمندان بزرگ یا انسان های مشهور رفتارشان توام با یک فاصله جویی از جامعه یا تفرعنی استادمآبانه با عموم است، رفتار استاد والی نقطه مقابل چنین رویکردی بود...، ازاین رو من و گروه بهمن و تمامی اطرافیانش مهم ترین چیزی که از او آموختیم، نگاه انسانی و خضوع و خشوع در رفتار حرفه ای و زندگی خصوصی بود... و بعد، آن نگاهش به مفهوم و معنی و کاربرد هنر برای مردم کوچه و بازار، به خصوص در همکاری 11 اثر مشترک او با غلامحسین ساعدی. بی دلیل نیست که او و آثارش از مهم ترین بنیادهای تئاتر ملی ما در دهه 40 محسوب می شوند... اگر مهم ترین ماحصل 11سال هم نشینی ما و استاد را بتوان خلاصه کرد، آموختن صداقت و شرافتی بی بدیل در شیوه مردمی و در زندگی و بروزش در آثار هنری اش بود... و تاثیر این نگاه را روی ما و در تولید آثار و تربیت اعضای گروه تئاتر بهمن در 10 سال اخیر نمی توان کتمان کرد. این رفتار و نگاه به زندگی استاد باعث جذب افراد مختلف جامعه در زندگی خصوصی به او می شد و این طیف وسیع همدلان و هم کیشان متنوع که دلبسته اش بودند، در نگاه جوان تر ها عجیب و رشک برانگیز به نظر می آمد. یادش گرامی، اما خاطرات و آمیزه هایش هر روز در بین ما خواهد بود و در جلو دیدگان ما زندگی خواهد کرد، مانند نوزاد فروردین 1385 که امروز دختری زیباست

- نشر نخست این یادداشت در: روزنامه شرق، ش 2760، ص 9.


مقاله ام درباره استاد والی در روزنامه اطلاعات  

(روزنامه اطلاعات، ش 26612، ضمیمه فرهنگی، ش 292، اول دی 1395، ص 1)

 گفت و گویم با خبرگزاری ایرنا به مناسبت درگذشت استاد والی 

مرگ نوشته اسماعیل آل احمد برای استاد جعفر والی


نوشته شده در  جمعه 97/9/9ساعت  3:4 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

محوطه باستانی ازبکی نماد فرهنگ و تاریخ البرز شد

کد خبر: 83063776 | تاریخ خبر: 21/07/1397 - 10:46  

کرج- ایرنا- نویسنده و البرزپژوه البرزی گفت: محوطه باستانی ازبکی از سوی بنیاد البرزشناسی به عنوان نماد فرهنگی و تاریخی این استان معرفی شد.دکتر حسین عسکری روز شنبه در گفت وگو با خبرنگار ایرنا افزود: تاریخ هر ملتی شناسنامه آن ملت است زیرا هر موجود بدون شناسنامه، گمنام و بی اعتبار خواهد بود. وی اظهار داشت: بر همین مبنا، دانستن و داشتن تاریخ از بایسته های زندگی انسان است؛ بدون تردید آشنایی با تاریخ ایران برای هر ایرانی امری ضروری است و برای زندگی بهتر و آگاهانه تر باید دانست که چه تجربه هایی بر ملت ما رفته و چه میراثی برجای مانده است.

وی گفت: تپه ازبکی، محوطه باستانی گسترده ای با ده تپه در شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز است که 6 تپه از آن به نام های دژ مادی (تپه مرتفع)، یان تپه، جیران تپه، دوشان تپه، مارال تپه و گوموش تپه از سوی باستان شناسان شناسایی و کاوش شده است. عسکری ادامه داد: این محوطه باستانی برای نخستین بار در سال 1348 مورد شناسایی قرار گرفته و در سال 1352 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. وی افزود: آثاری به هم پیوسته از هزاره هفتم پیش از میلاد مسیح تا دوره اسلامی (ایلخانیان) در این محوطه قابل مشاهده است. این البرزپژوه بیان داشت: از شگفتی های این محوطه باستانی می توان به کشف کهن ترین خشت های دست ساز بشر با قدمت 9 هزار ساله، معبد رنگین یان تپه، دست یابی ساکنان پیش از تاریخ این محوطه به سیمان، لوح آغاز عیلامی (سند همکاری تجاری ازبکی و شوش در هزاره چهارم پیش از میلاد مسیح)، بناهای آریایی های اولیه، شهر و دژ مادی، دیوارهای دورنگ مادی، کشف نخستین پیکره سنگی دوره مادها و فرهنگ سفال آلویی اشاره کرد.

وی گفت: با نتایج 6 فصل کاوش علمی متناوب بین سال های 1377 تا 1384 که به همت بلند چهره ماندگار باستان شناسی ایران دکتر یوسف مجیدزاده انجام شده، می توان تاریخ و تمدن ایران را مورد بازخوانی و بازنویسی قرار داد. عسکری اضافه کرد: به همین دلیل در سال های اخیر نتایج کاوش های محوطه اربکی در منابع علمی داخلی و خارجی منعکس شده است. وی افزود: از آن جمله می توان به کتاب های درسی رشته باستان شناسی که از سوی سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت) منتشر شده اشاره کرد. عسکری بیان داشت: به طور مثال در کتاب «باستان شناسی ماد» نوشته کاظم ملازاده که در سال 1393 منتشر شده، به ویژگی های ارزشمند شهر و دژ مادی محوطه ازبکی در 16 صفحه همراه با عکس و طرح اشاره شده است. وی گفت: یا در کتاب های «اطلس باستان شناسی ایران» و «سفال دوره نوسنگی در فلات مرکزی ایران» نوشته دکتر صادق ملک شهمیرزادی و کتاب «شکل گیری و توسعه آغاز نگارش در ایران» نوشته دکتر مرتضی حصاری و کتاب «عصر آهن ایران» نوشته دکتر حسن طلایی نتایج کاوش های محوطه ازبکی منعکس و مورد تحلیل قرار گرفته است.

عسکری گفت: انجام پژوهشی با عنوان «نقش محوطه باستانی ازبکی در بازخوانی تاریخ و تمدن ایران»، ثبت محوطه ازبکی در فهرست آثار جهانی یونسکو، اجرای طرح جامع گردشگری و تبدیل این محوطه به قطب گردشگری البرز، معرفی محوطه ازبکی در کتاب های درسی دانش آموزان مقاطع مختلف، راه اندازی و تأسیس موزه و مرکز مطالعات باستان شناسی و ساخت هتل و امکانات رفاهی برای اسکان گردشگران ایرانی و خارجی، می تواند به حفظ و معرفی این محوطه ارزشمند و همچنین توسعه استان البرز منتهی شود. حدود 101سال پیش در تاریخ بیستم مهرماه سال 1296دبستان برزگران در کرج تأسیس شد و سالگرد تأسیس آن به‌عنوان روز ملی البرز انتخاب‌ شده است. 6156/ 6155 انتهای پیام /*


خبر فوق در وب سایت خبرگزاری ایرنا

 


کرج، 21 مهر 1397، دریافت یادمان روز ملی البرز از دست فرزند شادروان دکتر محمود حسابی



یادمان روز ملی البرز


نوشته شده در  شنبه 97/7/21ساعت  6:23 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

صدرا صدوقی: در ایران ما بزرگانی زیسته‌اند که - دربعضی موارد - حتی نظیر آنها نیز درسایر نقاط عالم پیدا نمی‌شود. ساحت اندیشه‌های ایشان گسترده و تودرتو و مملو از اصطلاحات است و هرکسی را یارای فهم کلام آنان نیست. دراین میان، اندیشه و نظر و سلوک عملی عرفای مسلمان، همواره مورد توجه عامی و متخصص این حوزه قرار داشته است. آنچه مورد توجه تواند بود، این است که اساساً نگاه عارفان ما به حیات و هدف آن چگونه بوده است. عده‌ای بر آنند که در عرفان، هدف از زندگی دستیابی به معرفت و انجام عبادت و ریاضت برای رسیدن به عالم بالاست؛ بنابراین عارف هم اهل تقواست و هم مشتغل به عبادت و نیایش به درگاه حق تعالی. او از متاع دنیا و چرب و شیرین آن حذر می‌کند و صبح و شام به عبادت مشغول است و به قول ابن‌سینا: «زهد و عبادت عارف مقدمه‌ای برای رسیدن به عرفان اوست؛ عارف می‌خواهد به وحدت قوای درونی برسد.» شخص عارف می‌کوشد تا احدی از اسرار میان او و خدای باخبر نشود و به قول اهل اصطلاح، دست به «کتمان و انکار» می‌زند و جز با اهلش، با کسی سخن نمی‌گوید. عارف با دیگران سخنی ندارد؛ با خود است و خدای خویش و آنکه در نظر او «اهل» است. اما آیا این نوع ستیز با دنیا و خلوت‌گزینی، نوعی سلوک و راه عرفانی است یا اینکه از اساس، سبکی خاص است برای زندگی. سرتاسر تاریخ ما و آثار گوناگونی که از گذشتگان به جای مانده، حاکی از آن است که گرچه عرفای ما منزوی از خلق بودند، اما گاه زمانه آنان را وامی‌داشت که به میان مردم آمده و ارشاد و هدایت خلق را به عهده گیرند و درمواردی هم، به تنظیم امور زندگی مردمان بپردازند. اما دراین میان، هم تجربه‌های عرفانی مختلف و هم کشش‌های گوناگون، جوینده راه را گاه سردرگم می‌کند. دریک کلام، همه‌چیز این راه و ساحت دشوار است. به همین منظور و برای بررسی اجمالی رابطه عرفان و زندگی به سراغ دکتر حکمت‌الله ملاصالحی رفتیم که هم متخصص در باستان‌شناسی است و هم تسلط خاصی در اندیشه، سنت و تاریخ فلسفی - عرفانی ایران و جهان دارد. دکتر ملاصالحی، استاد دانشگاه تهران و عضو هیات‌امنای بنیاد ایران‌شناسی است و آثار و مقالات مختلف او در حوزه‌های باستان‌شناسی، فلسفی و ادبی، فهرستی است طولانی که این، حاکی از تسلط و ذوق و سلیقه او در پرداختن به ساحت‌های مختلف علمی است. حاصل این گفت‌وگو، پیش‌روی شماست  .

متن کامل گفت و گو با استاد دکتر حکمت‌الله ملاصالحی


نوشته شده در  دوشنبه 97/6/5ساعت  3:50 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

شاگردان البرزی مکتب کمال الملک

کد خبر: 83005200 | تاریخ خبر: 27/05/1397 - 20:50  

کرج - ایرنا - پژوهشگرو نویسنده البرزی گفت که 4 تن از شاگردان معروف مکتب کمال الملک اهل استان البرز هستند. حسین عسکری روز شنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: محمد غفاری مشهور به استاد کمال‌ الملک نقاش معروف ایرانی در مکتب قاجار است که در 93 سالگی در 27 مرداد 1319 درگذشت. وی با بیان اینکه کمال الملک از همان آغاز فعالیت هنری ‌اش تمایلی قوی و آشکار به روش و اسلوب طبیعت‌ گرایی و واقع گرایی در هنر نقاشی داشت، اظهار داشت: استاد کمال الملک با تاسیس مدرسه صنایع مستظرفه در دوره قاجار، سبک خود را مستقیم یا غیر مستقیم به شاگردانی آموزش داده که 4 تن از آنان به نام های جمشید امینی، میرزا علی اکبر نجم آبادی، مصطفی نجمی و علی اشرف والی ریشه در استان البرز دارند.

وی گفت: استاد جمشید امینی (درگذشت 1377 شمسی) از طرّاحان فرش نوین ایران و بنیانگذار شیوه هنری "نقاشی بر قالی" است که در سال 1282 در روستای فَشَند از توابع شهرستان ساوجبلاغ دیده به جهان گشود. وی ادامه داد: امینی با حمایت و توصیه استاد کمال الملک، هنرمندانه فاصله نقّاشیِ رنگ و روغن و بافت قالی با پشم و کُرک را از میان برداشت؛ به پرده ها جان داد نه به یاری قلم مو و رنگ بر بوم نقّاشی که به مدد نخ و تار و پود بر دارِ قالی. نخستین هنرمندی است که به بافت فرش با استفاده از پرسپکتیو و سایه روشن پرداخت؛ نقشه های سنّتی را بسیار آسان می بافت اما تبحّر او در بافت فرش بدون نقشه و از روی تصویر بود.عسکری با بیان اینکه نخستین اثر هنری وی فرش "نازی آباد" است که زیرنظر استاد کمال الملک بافته شده، گفت: تابلوهای منظره، مرغ پابسته، پل ورسک، خلقت آدم (کپی از میکل آنژ)، شیر خفته، 2 گنجشک نشسته، اینشتاین، اسب، گل های آفتابگردان، ضامن آهو و تصویر استاد کمال الملک از دیگر آثار بی همتای استاد امینی است. وی افزود: این قالی ها، چنان استادانه بافته شده اند که حتّی از فاصله نزدیک هم با نقّاشی تفاوتی ندارد و برخی از این آثار در موزه هنرهای ملّی، کاخ سعدآباد و کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری می شود.

این البرزپژوه ادامه داد: استاد میرزا علی اکبر نجم آبادی (درگذشت 1373 شمسی) دیگر هنرمند مکتب نقاشان کلاسیک کمال الملک است. وی گفت: نجم آبادی فرزند میرزا مرتضی نجم آبادی خوشنویس، حقوقدان و روزنامه نگار مشروطه خواه است و چون علاقه فراوان به هنر نقاشی داشت به مدرسه صنایع مستظرفه رفت و مدّت 8 سال زیرنظر استاد کمال الملک و سپس استاد علی محمّد حیدریان به فراگیری این هنر مشغول شد. عسکری تصریح کرد: پس از انحلال مدرسه صنایع مستظرفه به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و به عنوان دبیر نقاشی به کار ادامه داد و در سال 1323 از سوی وزارت فرهنگ در هنر نقاشی به دریافت معادل لیسانس نایل شد و سرانجام پس از 36 سال بازنشسته شد اما از نقاشی دست نکشید و مدّت 20 سال دیگر در دبیرستان های ملّی و البرز به کار خود ادامه داد و شاگردان زیادی نیز تربیت کرد. وی با بیان اینکه تابلوهای "جوانی در حال خواندن نامه"، " تک چهره نقاش" و "تک چهره کمال الملک" از آثار او است، افزود: کتاب های "روش نوین آموزش نقاشی برای سال اوّل دبیرستان ها" و "رهنما یا مجموعه نمونه های نقاشی انسان، حیوان، مناظر طبیعی و..." از جمله آثار مکتوب استاد نجم آبادی است. وی اضافه کرد: منصور وفایی پیشکسوت نقاشی سبک قهوه خانه ای (خیالی نگاری)، تاها بهبهانی نقاش و مجسمه ساز و علی اشرف والی از شاگردان نامدار او به شمار می روند. عسکری با اشاره به اینکه از دیگر آثار استاد نجم آبادی می توان به کپی از نقاشی های رامبراند، رافائل و کمال الملک اشاره کرد، اظهار داشت: او در تمام عمر خود هرگز از شیوه کار استادش - کلاسیک گرایی و طبیعت گرایی - فاصله نگرفت؛ وی سال های پایانی عمرش را بیشتر به مطالعه گذراند و سرانجام در آمریکا درگذشت.

وی با بیان اینکه استاد مصطفی نجمی (درگذشت 1376 شمسی) از نقاشان مکتب کلاسیک کمال الملکی است که 70 سال به فعالیّت بی وقفه هنری پرداخت و خاطرنشان کرد: او فرزند حاج مرتضی نجم آبادی و نواده حاج میرزا نورمحمّد نجم آبادی از رجال سرشناس منطقه ساوجبلاغ در عهد محمّد شاه قاجار است. وی ادامه داد: او پس از پایان تحصیلات مقدّماتی، در مدرسه صنایع مستظرفه نزد استاد حسنعلی وزیری و استاد اسماعیل آشتیانی اصول هنر را فراگرفت سپس در نقّاشخانه سیّد رسول الحسینی به ادامه نقّاشی پرداخت؛ گویا 2 سال پیش از ورودش به مدرسه صنایع مستظرفه، استاد کمال الملک از آنجا رفته بود. نویسنده البرزی یادآور شد: او به موازات هنر نقاشی به موسیقی نیز روی آورد و نزد استادان مجرّب، نوازندگی پیانو را به خوبی فراگرفت و نخست در مدرسه نظام به تدریس نقّاشی پرداخت سپس در بیشتر دبیرستان های تهران از جمله مدرسه های شرف و دارالفنون به آموزش هنر نقّاشی و موسیقی سرگرم شد. وی گفت: طولی نکشید که به دعوت وزارت فرهنگ، در دانشکده افسری نیز همان شیوه تدریس نقّاشی را پی گرفت تا اینکه پس از 36 سال کار، بازنشسته شد اما از نقّاشی دست نکشید و مدّت 20 سال دیگر در دبیرستان های ملّی و البرز به کار خویش ادامه داد. عسکری با بیان اینکه تابلوهای او بیشتر مناظر طبیعی و همچنین تعدادی تابلو درباره رویدادهای تاریخی است، افزود: تابلوهای "چشم انداز میگون"، "سیل میگون"، "منظره اوشان"، "قیام سی تیر"، "رودسر"، "نانوایی در دهات"، "تجسّم وضع یک معتاد"، "امامزاده ابراهیم"، "دختر کُرد" و "کارگر زحمت کش" از آن جمله است. وی بیان داشت: یکی از آثار استاد نجمی در یازدهمین نمایشگاه بین المللی بهترین آثار نقاشی در کشور یونان - که در سال 1963 میلادی با حضور نقّاشان 15 کشور اروپایی و آسیایی برگزار شد - به عنوان بهترین اثر مسابقه، جایزه ویژه را دریافت کرد و در سال 1369 شورای تشخیص ارزش هنری هنرمندان ایران به او دکتری افتخاری هنر داد. این پژوهشگر البرزی ادامه داد: کتاب های "نقّاشی جدید در ایران"، "دستور نقّاشی یا کمال هنر" و "رویأی من: تئوری نقّاشی از نظر علمی و عملی شامل طرّاحی، سیاه قلم و..." از جمله آثار مکتوب استاد مصطفی نجمی است؛ از میان هنرمندانی که نزد وی شاگردی کرده اند می توان به پرویز کلانتری هنرمند طالقانی و شمس الدین خلخالی اشاره کرد.

وی، استاد علی اشرف والی (درگذشت 1389 شمسی) عارف، شاعر، خوشنویس و نقاش معاصر مکتب کمال الملک را دیگر شاگرد استاد کمال الملک عنوان کرد و گفت: در سال 1299 در روستای ولیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ زاده شد اما از اوان کودکی، زندگی و تحصیلات خود را در تهران گذراند. عسکری افزود: والی در سال 1317 به مدرسه (دانشکده) هنرهای زیبای نوین راه یافت و از تجربیات و آموزش استادانی چون میرزا علی اکبر خان نجم آبادی، علی محمّد حیدریان، رفیع حالتی و ابوالحسن صدیقی بهره مند شد؛ هرچند خود، تربیت هنری اش را وامدار استاد اسماعیل آشتیانی شاگرد برگزیده استاد کمال الملک می دانست. وی تصریح کرد: در سال 1323 با مارکار قارابگیان از ارامنه مهاجر روس و از نخستین گالری داران تهران آشنا شد و طی قراردادی، در سالن مانی بیش از 2 هزار پرتره را اجرا کرد اما همه آنها با امضای قارابگیان عرضه شد. وی گفت: استاد والی در سال 1326 نخستین آتلیه شخصی خود به نام "هنرگاه والی" را در سرای طاهباز واقع در خیابان لاله زار ایجاد کرد. این نویسنده با بیان اینکه آثار والی تنها یکبار در سال 1343 در معرض دید عموم قرار گرفت، افزود: این نمایشگاه انفرادی، در انجمن روابط فرهنگی ایران و اتحاد جماهیر شوروی به مدت 55 روز دایر شد که در آن، پرتره هایی از شخصیت های فرهنگی و سیاسی ایران و جهان از جمله جواهر لعل نهرو و ایندیرا گاندی به نمایش گذاشته شد. وی اظهار داشت: نفیس ترین نقاشی وی، تمثالی از امام علی (ع) است که از سال 1372 در موزه آستان قدس رضوی (مشهد) نگهداری می شود. وی تصریح کرد: گفته می شود استاد والی وقتی در نوجوانی، امام را در رویا دید، تصمیم به یادگیری نقاشی گرفت و در میان سالی، توانایی نقاشی چهره امام را پیدا کرد که در آن تابلو، امام علی علیه السلام قرآن به دست گرفته و شمشیر را زمین گذاشته است. عسکری گفت: دیگر آثار هنری معروف او، طرح مکّه و مدینه در مسجد هدایت تهران، تابلوهای "آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی"، "حضرت صفی علی شاه" محفوظ در خانقاه صفی علی شاه تهران، "حضرت شاه نعمت الله ولی" محفوظ در مقبره وی در ماهان کرمان و "سنگر شرف" است. وی افزود: تابلوی بزرگ سنگر شرف به سفارش تیمسار امان الله جهانبانی از روی تصویری بی کیفیت از سرداران مشروطه خواه تبریز ساخته و پرداخته شده و دارای تصاویر بیش از 85 تن از مجاهدان است. وی با بیان اینکه استاد والی، این اثر ارزشمند را در سال 1348 به پایان رساند و سال ها بعد به وزارت فرهنگ و هنر واگذار کرد، اظهار داشت: این تابلو چند سالی در وزارت فرهنگ و هنر بوده و بعد به موزه ای در تبریز سپس به موزه دیگری در قزوین منتقل شده و از وضعیت فعلی این اثر، آگاهی چندانی در دست نیست. نویسنده البرزی اضافه کرد: ویژگی دیگر استاد والی، مطالعه و تأمّل در ادبیات عرفانی بود که "کشف رموز مقالات شمس تبریزی" از سال 1352 تا 1357 حاصل آن است. وی گفت: استاد والی در بامداد 11 دی 1389 در نود سالگی درگذشت و در قطعه هنرمندان آرامستان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد؛ آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی طی پیامی درگذشت او را تسلیت گفت.

عسکری در پایان پیشنهاد کرد به جهت پاسداشت این هنرمندان البرزی و تبیبن جایگاه هنری شان، ضمن برگزاری همایش ها و نشست های تخصصی، تصاویر و نمونه آثار هنری آنان در اماکن عمومی و مراکز فرهنگی و هنری استان در معرض دید مردم گذاشته شود، ضمن اینکه نامگذاری معابر و اماکن متناسب، می تواند منجر به معرفی آنان شود. 6156/1535 انتهای پیام /*


از راست: استاد مصطفی نجمی، استاد علی اشرف والی، استاد جمشید امینی

___________________________

گفت و گوی فوق در وب سایت خبرگزاری ایرنا


نوشته شده در  شنبه 97/5/27ساعت  11:0 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4   5   >>   >

فهرست مطالب وبلاگ البرز پژوهی
کتاب «تاریخ هشتگرد» منتشر شد
خاطره اسماعیل آل احمد از استاد دکتر یوسف مجیدزاده
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]
 
<