سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

گفت و گوی شبنم رحمتی با مهران سلطانی

شما فقط دعا کنید فرماندار ساوجبلاغ موافقت کند

«آرزو دارم زمین نسبتاً وسیعی را بخرم و باشگاه اتومبیلرانی جبیر را در آن راه بیندازم. می خواهم این باشگاه جایی باشد که دوستداران ورزش رانندگی با ماشین های دو دیفرانسیل بتوانند از خدمات مختلف و متنوع آن بهره مند شوند. در واقع فضایی باشد که شرکت کنندگان بتوانند در درجه اول از آن به عنوان پارکینگ استفاده کنند چون یکی از بزرگ ترین مسایل بچه های این رشته نداشتن پارکینگ است. دوم اینکه فضایی باشد که بتوانند با خانواده هایشان بیایند آنجا. چون بچه های این رشته معمولاً همه سر کار می روند و فقط یک جمعه می توانند کنار خانواده باشند و جمعه ها هم باید بیایند تمرین یا مسابقه. اگر این باشگاه راه بیفتد هم خودشان خیال شان از بابت خانواده راحت می شود هم اینکه افراد خانواده هم می توانند از این ورزش حظی ببرند. شما فقط دعا کنید فرماندار ساوجبلاغ با پیشنهاد تاسیس این باشگاه موافقت کند. الان ما با سازمان منابع طبیعی ساوجبلاغ صحبت کرده ایم و طرح را فرستاده ایم برای کمیته استعدادیابی هشتگرد. اگر فرماندار ساوجبلاغ با تاسیس این باشگاه موافقت کند تحول زیادی در این رشته اتفاق می افتد.»

آقایی که ما باید برای موفقیت طرحش دعا کنیم «مهران سلطانی» صاحب شرکت تجهیز خودرو مهران ماشین و دارنده چند مدال اول و دومی در رشته آفرود است. او قصد دارد اگر فرماندار ساوجبلاغ با طرحش موافقت کرد در آن باشگاه زمین اسب سواری و پیست دوچرخه سواری هم راه بیندازد تا زن و فرزند ماشین بازها هم جایی برای تفریح و وقت گذرانی داشته باشند.

 اما چرا جبیر؟ چرا علاقه دارد نام باشگاهش را جبیر بگذارد. می گوید: «جبیر حیوانی است که از آهو کوچک تر است. من جیپی داشتم که در یکی از تمرین ها از وسط نصف شد. بعد قطعات چند ماشین دیگر را برداشتم و از نو ماشین جدیدی ساختم که از جیپ اولیه کوچک تر بود و به آن جبیر می گویم. دلم می خواهد همین اسم را روی باشگاه هم بگذارم.» به دیوار دفتر کارش اشاره می کند که عکس بزرگی از جبیر یا همان جیپ دوباره متولدشده در آن خودنمایی می کند. در عکس، جبیر چند متری از زمین فاصله گرفته و مثل یک آهو به هوا پریده است. مهران سلطانی برای کسانی که در مسابقات ماشین های دودیفرانسیل شرکت می کنند، نامی آشناست.

 او شهریور 1349 در اهر به دنیا آمده اما بزرگ شده تهران است. کودکی و جوانی را در خیابان باباییان و بعدها در تهرانپارس سپری کرده. در دانشگاه آزاد مهندسی صنایع خوانده و الان در فیروزکوه کارخانه تجهیز ماشین دارد. درباره روند زندگی اش می گوید: «پدرم تولید کننده لباس های سوارکاری بود و این لباس ها را به خارج هم صادر می کرد. دایی ام تولید کننده ماسک ایمنی بود و من هم از دوم راهنمایی در کارگاه او مشغول به کار شدم. بعد هم در 18سالگی همزمان با قبولی در دانشگاه برای خودم کارگاهی باز کردم و همان رشته ماسک ایمنی را ادامه دادم. چون رشته دانشگاهی ام ساخت ماشین آلات بود کم کم به سوی ساخت پرس و لنت ترمز کشیده شدم و از سال 82 هم کارخانه فیروزکوه را راه اندازی کردم.»

کار او به گفته خودش «تبدیل هر خودرو به خودرویی است که کارهای فوق العاده بکند؛ از بستن گیربکس یا عوض کردن اکسل های ماشین». در یک عبارت کوتاه شاید بتوان او را مردی خودساخته معرفی کرد؛ مردی که از نوجوانی کار کرده و حالااین حق را کاملاً برای خودش قائل است که به طور حرفه ای به ورزشی که علاقه دارد، بپردازد. آقای سلطانی دو ماشین سواری دارد؛ یک بنز اتاق 126 مدل 1985 سفید و یک دوج رام چارجر دودیفرانسیل 1978. اما ماشین هایی که برای مسابقه از آنها استفاده می کند عبارتند از: فورد 8 سیلندر 1975، جیپ شهباز 1354 و فورد شش سیلندر 1975.

او ماشین هایش را خودش جمع می کند. شیوه کارش را چنین توضیح می دهد: «کمپانی ها این ماشین ها را چندمنظوره می سازند اما من ماشینی که جمع می کنم تک منظوره است. یعنی ماشین را فقط برای مسابقه جمع می کنم. بنابراین از هر ماشینی یک قطعه را می گیرم و می گذارم روی ماشین مسابقه خودم. ماشینی که درست می کنم باید وقت دور زدن چپ نکند، در سربالایی ها خوب راه برود و پرقدرت باشد. باک و باتری را هم می آورم داخل ماشین تا در دسترسم باشد. سیم کشی هم ندارد برای اینکه اتصالی نکند.» می پرسم: در مقابل کسانی که ماشین شان را با قطعات فابریک جمع می کنند چنین روشی جواب می دهد؟می گوید: «تا حالاکه جواب داده است. در هر مسابقه ای که شرکت کرده ام اگر اول نشده ام نفر دوم شده ام و این به خاطر کیفیت ماشین هایم است.» به گفته خودش ساختن هر کدام از این ماشین ها معادل یک ماکسیما برایش هزینه داشته است و جمع کردن هر یک از ماشین های مسابقه حداقل دو سال زمان برده است. 

منبع: روزنامه شرق، شماره 1158، 21 دی 1389، صفحه13. 


نوشته شده در  پنج شنبه 89/10/23ساعت  1:11 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()


فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
رسانه ملی و تنوع فرهنگی و زبانی استان البرز -1
رسانه ملی و تنوع فرهنگی و زبانی استان البرز - 2
پاسخ البرزپژوهانه به بی ادبی علیرضا پناهیان به ساحت پیامبر (ص)
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج -1
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج - 2
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج - 3
خاطره اسماعیل آل احمد از استاد دکتر یوسف مجیدزاده
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]