سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

کشف حجاب رضا خانی تدریجی بود!

در صفحه 6 شماره 357 ضمیمه فرهنگی روزنامه اطلاعات (چهارشنبه 9 خرداد 1397) مقاله ام درباره مرحوم آیت الله سید ابوالحسن گلیردی طالقانی مجتهد و مبارز سیاسی دوره های قاجار و پهلوی با عنوان «مجتهد ساعت ساز» منتشر شد. در روز چهارشنبه  6 تیر 1397 یکی از خوانندگان گرامی در تماس با خط ارتباط تلفنی روزنامه اطلاعات گفته است: «تناقض در مقاله نویسنده ضمیمه فرهنگی! / آقای حسین عسکری، در مقاله «مجتهد ساعت‌ساز» مندرج در ضمیمه فرهنگی روزنامه اطلاعات نهم خرداد 97با 2بار تاکید بر این‌ که مرحوم آیت‌ الله سید ‌ابوالحسن گلیردی طالقانی ششم دی سال 1310 وفات یافته، مدعی شده است که آن‌ مرحوم از معترضان جدّی اجرای سیاست کشف حجاب اجباری زنان به وسیله رضاشاه بوده است، حال آن‌ که رضاه‌ شاه در سال 1314کشف حجاب اجباری بانوان را به اجرا گذاشته بود!»

درباره دیدگاه این خواننده محترم باید عرض کنم که در واقع رضا شاه پهلوی به طور جدّی از سال 1307ش با ابلاغ و اجرای «قانون متحد الشکل نمودن البسه اتباع ایران در داخله مملکت»، تغییر لباس ایرانیان از جمله زنان را کلید زد. به دیگر سخن، «سیاست کشف حجاب» نه «قانون کشف حجاب» به یکباره اجرا نشده بلکه تدریجاً انجام شده است. الیز ساناساریان (استاد ایرانی ارمنی‌ تبار دانشگاه) در کتاب «جنبش حقوق زنان در ایران» در این باره نوشته که رضا شاه کشف حجاب را یکباره اجرا نکرد.

با این اوصاف، آیت الله سید ابوالحسن گلیردی طالقانی را با استناد به منابع مکتوب، می توان از معترضان اجرای سیاست تغییر لباس ایرانیان به ویژه زنان و روحانیون در دوره حکومت پهلوی دانست؛ اگرچه او حدود چهار سال پیش از تصویب و اجرای قانون کشف حجاب اجباری زنان درگذشته است. از تیزبینی و نکته سنجی این خواننده محترم و دست اندکاران «خط ارتباطی مردم با روزنامه اطلاعات» صمیمانه سپاسگزارم.


روزنامه اطلاعات، سال 92، ش 27035، چهارشنبه 6 تیر 1397، ص 13


نوشته شده در  جمعه 97/4/8ساعت  11:14 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

آیت‌الله سید ابوالحسن گِلیَردی طالقانی (م1310ش) مجتهد و مبارز سیاسی دوره‌ های‌ قاجار و پهلوی و پدر آیت‌الله سید محمود طالقانی است. در سال 1278ق در روستای گلیرد از توابع شهرستان طالقان زاده شد. پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در منطقه طالقان و شهرهای قزوین و تهران، راهی اصفهان شد و از شاگردی شیخ محمدحسین نجفی اصفهانی (برادرِ آقا نجفی) بهره مند گردید. او در ادامه علم‌آموزی راهی عراق شد و ده سال در سامرا نزد میرزا محمدحسن شیرازی (م1312ق) صاحب حکم تحریم تنباکو و هفت سال هم در کربلا در محضر آقا سید اسماعیل صدر (م1338ق) شاگردی کرد. شیخ آقا بزرگ تهرانی (م1348ش) او را در شمار سرآمدان بشریت آورده و در وصفش نوشته است: «من العلما الاجلّاء الاتقیاء».
آیت الله گلیردی طالقانی از
روحانیون طرفدارجنبش مشروطه خواهی ایرانیان بود. او پس ازبه توپ بستن مجلس شورای ملّی به وسیله محمّدعلی شاه قاجار (م1304ش)ششمین پادشاه ازسلسله قاجار وسرکوب مشروطه خواهان دردوره استبدادصغیر (1287- 1288ش) به جهت حفظ جان،همراه خانواده اش، قصد طالقان کرد. چون زمستان سختی بود و راهها ناامن، از طریق مناطق شهریار و ساوجبلاغ به روستای نظرآباد آمد. پس از مدتی به کوهستان های طالقان پناه برد و از آنجا با مشروطه خواهان ارتباط برقرار کرد.

سید ابوالحسن که در دوران تحصیل در عراق، ساعت‌سازی را آموخته بود، پس از بازگشت به تهران ضمن تدریس علوم اسلامی در مدرسه مروی، این شغل را پیشه خود ساخت و درآمد اصلی‌اش از این طریق به دست می‌آمد. در اوایل سلطنت رضا شاه پهلوی (م1323ش) مسیونرها و مبلغان فرقه بهاییت به تکاپو افتاده بودند و در گسترش عقیده خویش و متزلزل ساختن مسلمانان می‌کوشیدند. این وضع بر سید ابوالحسن گران آمد و به یاری حاج عباسقلی بازرگان تبریزی (پدر مهندس مهدی بازرگان)، حسن اسفندیاری (محتشم السلطنه) و میرزا ابوالحسن خان فروغی (م1338ش) و پشتیبانی آیت‌الله سیّد ابوالحسن موسوی اصفهانی (م1325ش) و آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی (م1315ش)، «موسسه بحث و مناظره دینی» را حوالی سال 1302ش برای تبلیغ اسلام و گفتگوهای انتقادی با مخالفان اسلام و تشیع سامان داد. در این موسسه شمار فراوانی از مسیحیان و یهودیان و پیروان دیگر آیین‌ها شرکت می‌کردند و در حضور مردم به مناظره می‌پرداختند. برآیند این جلسات، گرایش جمعی از پیروان دیگر ادیان و فِرق به اسلام و تشیّع بود. فعالیت اثرگذار این محفل دینی با مخالفت‌های عبدالحسین تیمورتاش (م1312ش) وزیر دربار رضاشاه، تعطیل و پنهانی شد و انتشار مجله «بلاغ» ارگان آن موسسه در همان شماره نخست (اردیبهشت 1307ش) متوقف گردید. به نظر می‌رسد آیت‌الله سید محمود طالقانی (م1358ش) با تاثیرپذیری از جلسات این موسسه، به فکر مقدمه‌نویسی بر انجیل برنابا افتاد.
سید ابوالحسن، دستی هم در سیاست داشت و در منزل او جلسات سیاسی با شرکت آیت‌الله سید‌ حسن مدرس (شهادت
1316ش) برقرار بود. او بارها شهید مدرس را در خانه و باغ خود مخفی کرد. باغ او در طالقان و یا منزلش در تهران، پذیرای مدرس بود که با مراجعه ماموران حکومتی، او آنها را سرگرم می‌کرد تا مدرس فرصت فرار پیدا کند. پس از تبعید مدرس به وسیله رضا شاه، او به همراه فرزندش سید محمود، مدتی را مخفیانه در روستاهای ونک و طرشت تهران گذراند. البته در آن ایام، تماس او با مدرس قطع نشد؛ به طوری که پیام هایش را بر روی کاغذ سیگار نوشته و از طریق برخی ژاندارمها به دست مدرس می‌رساند.

او همچنین از معترضان جدّی اجرای سیاست کشف حجاب اجباری زنان به وسیله رضا شاه بود. مرحوم گلیردی طالقانی پس از عمری مجاهده در 6 دی 1310ش و در 72 سالگی درگذشت. در روز مرگ او بازار تهران تعطیل شد. با آن که به دستور رضا شاه، آیین تشییع در آن زمان ممنوع اعلام شده بود اما جمع فراوانی از مردم در تشییع پیکر او شرکت کردند و در نهایت، پیکرش به آرامستان وادی السلام نجف اشرف منتقل گردید. از او چهار اثر مکتوب برجای مانده است: السیاسه الحسینیه؛ کیمیای هستی؛ محاکمه حجاب (چاپ شده در کتاب رسایل حجابیه تألیف دکتر رسول جعفریان)؛ مقاله اثنی عشریه.

یکی از دختران سید ابوالحسن با شیخ مهدی حَکمی معروف به پایین‌شهری قمی (م1320ش) ازدواج کرد. حاصل این ازدواج، علی‌اکبر حکمی‌زاده نویسنده کتاب «اسرار هزار ساله» است که در دوره پهلوی بحثهای دامنه‌داری را برانگیخت. امام خمینی در 19 شهریور 1358 در پیام تسلیت خود به مناسبت درگذشت آیت‌الله طالقانی، درباره پدر او نوشته است: «رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او که در رأس پرهیزگاران بود.» آیت‌الله طالقانی درباره مبارزات پدرش می‌گوید: «پدرم از علمای سرشناس و مجاهد بود، هر روز صبح که از خانه بیرون می‌رفت ما اطفال خردسال و مادر بیچاره‌مان تا مراجعتش در هراس و اضطراب به سر می‌بردیم. آن روزهای خردسالی را با این مناظر و خوف و هراس و فشار و ناراحتی به سر بردم.»
منابع: آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج
12، ص 271؛ج 18، ص 202؛ ج20، ص 137؛ ج 21، ص 394؛ همان نویسنده، طبقات اعلام الشیعه: نقباءالبشر فی القرن الرابع عشر، طبقات اعلام الشیعه، ج 1، ص 33؛ همان نویسنده، هدیه الرّازی الی الامام المجدّد الشیرازی، ص 100؛ سید محمدتقی میرابوالقاسمی، تاریخ و جغرافیای طالقان، ص 102؛ محمّد اسفندیاری، پیک آفتاب، ص 27، 29؛ سیّد محمّدحسین میرابوالقاسمی، طالقانی فریادی در سکوت، ج 1، ص 56؛ همان نویسنده، طالقانی ‌و دگرگونی تاریخ، ص30 ، 44؛ دایره‌المعارف تشیّع، ج 14، ص 363؛ رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی - سیاسی ایران، ص 46، 278، 411، 897؛ فصلنامه پیام بهارستان، ش 4، ص 17؛ حمید بصیرت‌منش، علما و رژیم رضا شاه، ص 349؛ سیّد روح‌الله‌ خمینی، صحیفه امام، ج 9، ص 486؛ سید جواد میرسلیمی، آیه رحمت، ص 17؛ حشمت‌الله عزیزی، زندگی و مبارزات آیت‌الله طالقانی، ص 20.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

- منبع نخستین این مقاله: حسین عسکری، «مجتهد ساعت ساز»، روزنامه اطلاعات، سال 92، ش 27016، ضمیمه فرهنگی، ش 357، چهارشنبه 9 خرداد 1397، ص 6.




مقاله فوق در وب سایت روزنامه اطلاعات


نوشته شده در  چهارشنبه 97/3/9ساعت  1:24 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

نهضت جنگل از سال 1293ش تا روز شهادت رهبرش میرزا کوچک خان جنگلی (11 آذر 1300) در بخش های شمالی ایران با هدف مقابله با استبداد داخلی و زورگویی دولت های استعماری بیگانه فعالیت می کرد. از نظر سیاسی و اجتماعی می توان آن را دنباله نهضت مشروطه خواهی ایرانیان دانست. یکی از تصاویر تاریخی برجای مانده از نهضت جنگل، نشان دهنده مذاکره میرزا کوچک خان با میرزا احمد آذری کفیل حکومت گیلان در بهمن 1298ش است. درباره آذری در منابع تاریخی کمتر سخن گفته شده است. به همین جهت این نوشتار در پی شناساندن زوایایی تازه از زندگی او است.

میرزا احمد آذری ریشه در شهر خوی از توابع آذربایجان غربی دارد. در اواخر حکومت قاجاریان، مسئول ارزاق اداره مالیه بود که به جهت ناتوانی در اداره امور، در سال 1297ش کنار گذاشته شد و به جای او مسیو مولیتر را نشاندند تا مگر بتواند کاری انجام دهد. احمد محمودی مشهور به میرزا احمد خان کمال الوزاره (م1309ش) رییس اداره مالیات های مستقیم وزارت مالیه و از هواداران کمیته مجازات، در برکناری او نقش عمده ای داشت. آذری در آن زمان در ردیف نیروهای حسن وثوق مشهور به وثوق الدوله (م 1329ش) نخست وزیر حکومت احمدشاه قاجار بود. او پس از عبدالحسین تیمورتاش ملقّب به سردار معظّم (م 1312ش) به حکومت گیلان رسید. وثوق الدوله پس از انعقاد قرارداد ننگین 1919 با انگلستان، تیمورتاش را از حکومت گیلان برکنار کرد. این تغییر با دو هدف انجام شد. اوّل آنکه تیمورتاش با جنگلی ها بسیار بی رحمانه برخورد می کرد؛ به طوری که تعدادی از آنان از جمله دکتر ابراهیم حشمت طالقانی (م 1298ش) از سران نهضت جنگل را به دار آویخت. دیگر آنکه وثوق الدوله می خواست با جایگزینی چهره ای معتدل به جای تیمورتاش و نرمش با جنگلی-ها، اوضاع را اندکی آرام کند تا بتواند اعتراضات گسترده عمومی نسبت به قرارداد 1919 را مدیریت کند. مردم از این قرارداد با عنوان «سند فروش ایران» یاد می کردند. براساس قرارداد 1919 بایستی همه امور کشوری و لشکری ایران زیر نظر مستشاران انگلیسی و با اجازه آنان انجام می شد.

آذری که پیشکار دارایی گیلان بود پس از آن، کفالت حکومت گیلان را عهده دار شد. در برخی منابع آمده که او باطناً به نهضت جنگل خوشبین بود. به همین جهت با جنگلی ها از راه مذاکره وارد شد. او با میرزا کوچک خان دیدار کرد و راه حل های پایان منازعه جنگلی ها با دولت مرکزی ایران را با او در میان گذاشت. در نهایت پس از مدتی گفت و گو، موافقت شد تا افتتاح مجلس چهارم شورای ملّی و تعیین تکلیف قرارداد وثوق الدوله، آتش بس اعلام گردد. براساس آن قرارداد مقرر شد که جنگلی ها ضمن حفظ سلاح خود و استقرار در یک پادگان نظامی در رشت، از مداخله در امور سازمان های دولتی خودداری نمایند. طبق آن قرارداد، امنیّت فومنات به جنگلی ها سپرده شد. هدف میرزا کوچک خان از مذاکره صلح با آذری، خریدن وقت و فرصت کافی برای تجدید ساختار برهم ریخته نهضت جنگل بود. پس از انعقاد قرارداد صلح، آذری در سوّم بهمن 1298 اعلامیه ای را با عنوان «ابلاغیه حکومت گیلان» منتشر کرد و در آن درباره میرزا نوشت: «میرزا کوچک خان که سابقه خدمات ملّی خود را با مخاصمات اخیر جریحه دار نموده بود اینک با تصمیم به اطاعت و انقیاد، خود را به شجاعت عقل و درایت معرفی نموده و مثل بزرگترین رجال مملکت پرست، قلوب ایرانیان را بار دیگر به طرف خود جذب نمود. حریفی که از سه ماه به این طرف در میدان مبارزه هدف شدیدترین تعرّضات من بود با اتخاذ تصمیم به اطاعت، امروز مرا وادار به پاس احترامات خود نموده و مجبور می نماید که مراعات شرافت و احترامات او را به عموم هموطنان خود علی الخصوص به گیلانیان اکیداً توصیه نمایم… عموم اهالی گیلان از این تاریخ به بعد میرزا کوچک خان و اتباع او را خدمتگزاران صمیمی دولت دانسته و در هر مورد بایستی خدمات ملّی را که از معزی الیه سر زده است تقدیر نمایید...»

سیّد محسن صدر ملقّب به صدرالاشراف (م 1341ش) که با عنوان ریاست عدلیه رشت در روند مذاکره میرزا با آذری حضور داشت، بر این نظر است که آذری در جنگل با میرزا دیدار محرمانه ای کرد. میرزا که فردی زیرک بود او را گول زد. آذری ساده دل که گمان می برد با میرزا به توافق رسیده، فوراً روانه تهران شد و به وثوق الدوله گفت که میرزا حاضر است تسلیم دولت شود. اطرافیان وثوق الدوله هم شتابزده آن خبر را به مطبوعات سرایت دادند. آذری به رشت برگشت و به قوای نظامی دستور داد که به طور موقت، تعقیب جنگلی ها را متوقف کنند. پس از آن بود که با گروهی از شخصیت ها و علمای رشت برای توافق نهایی صلح به جنگل رفت. در این مذاکره که صدرالاشراف هم حضور داشت، میرزا از گروه حدود صد نفری مذاکره کننده پذیرایی خوبی کرد اما به آذری روی خوش نشان نداد و او را تحقیر کرد. به گفته صدرالاشراف، وثوق الدوله به بی اساس بودن ادعای آذری مبنی بر توافق صلح با میرزا پی برد و او را عزل کرد و در ادامه خود صدرالاشراف را مأمور مذاکره با جنگلی ها کرد. میرزا کوچک خان در مذاکره با آذری گفته بود: «عاقد قرارداد 1919 صلاحیّت مداخله در امور کشور را ندارد.» پس از آذری، میرزا احمدخان اشتری دادستان سابق تهران به کفالت حکومت گیلان برگزیده شد.

میرزا یحیی دولت آبادی (م 1318ش) که از منتقدان آذری است روایتی همانند صدرالاشراف از مذاکره او با میرزا دارد و در این باره می نویسد: «آذری وثوق الدوله را فریب می دهد و برای برهم زدن کار جنگل، پول زیادی از او می گیرد و یک چند تن از همراهان میرزا کوچک خان را با تفتینی که میان آنها می کند با خود همراه می‌سازد. می خواهد به دست آنها کار جنگل را بسازد. آذری به حکومت مرکزی وانمود می کند که جنگلیان به ستوه آمده [و] بیچاره شده اند و ناچار از صلح و سازش هستند و در این زمینه تلگراف هایی مشعر بر اظهار اطاعت و انقیاد از میرزا کوچک خان به وثوق الدوله مخابره می نماید.» از اشتباهات تاریخی دولت آبادی در کتاب «حیات یحیی» آن است که اعطای امان نامه به دکتر حشمت طالقانی و اعدام او را به آذری نسبت می دهد. این در حالی است که آذری پس از تیمورتاش و شهادت دکتر حشمت عهده دار حکومت گیلان شد.

آذری پس از برکناری از حکومت گیلان، در سال 1300ش به منطقه ساوجبلاغ آمد و اراضی موسوم به چریشک واقع در غرب استان البرز را از فردی به نام طباطبایی خرید. او این زمین های بایر را به روستایی آباد به نام «قلعه آذری» تبدیل کرد. همچنین در سال 1307ش قراردادی با اداره کل مالیات و خالصجات ایالت تهران منعقد کرد تا مهمانخانه ای را در اراضی هشتجرد خالصه (هشتگرد) بسازد. این قرارداد 50 صفحه ای در سازمان اسناد و کتابخانه ملّی ایران نگهداری می شود. آذری در سال 1302ش در دوره پنجم مجلس شورای ملّی از حوزه انتخابیه شهریار، ساوجبلاغ و کُردان نامزد شد اما از میرزا یدالله دهستانی (م1346ش) شکست خورد. او در سال 1312ش درگذشت و در آرامستان امامزاده عبدالله شهر ری به خاک سپرده شد. فرهنگ آذری (م 1385ش) دانش آموخته کارشناسی ارشد حقوق سیاسی از دانشگاه تهران، راه پدرش را ادامه داد و علاوه بر کشاورزی، مدرسه ای را در روستای قلعه آذری ساخت. او در سال 1345ش با عنوان کارمند عالی رتبه وارد وزارت دارایی شد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع: ابراهیم فخرایی، سردار جنگل، ص 220؛ یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، ج 4، ص 139 ؛ سیّد محّمدتقی میرابوالقاسمی، دکتر حشمت و اندیشه اتّحاد اسلام در جنبش جنگل، ص 141؛ فیروز یاوری، کارنامه کرج، کتاب ششم، ص 74؛ فصلنامه اسناد بهارستان، دوره جدید، ش 1، ص 97؛ ابراهیم اصلاح عربانی و همکاران، کتاب گیلان، ج 2، ص 201؛ شاپور رواسانی، ستارخان، خیابانی، میرزا کوچک جنگلی: ایران رها از فقر و ظلم، ص 87؛ محسن صدر، خاطرات صدرالاشراف، ص 242؛ گفت و گوی نگارنده با سپهر آذری (نوه میرزا احمدآذری)، 23 آبان 1396.

* نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «مذاکره میرزا با آذری»، روزنامه اطلاعات، سال 92، ش 26894، ضمیمه فرهنگی، ش 337، چهارشنبه 29 آذر 1396، ص 4.




مقاله فوق در وب سایت روزنامه اطلاعات

 

میرزا کوچک خان جنگلی رهبر جنبش جنگل و میرزا احمد آذری کفیل حکومت گیلان

 

بقایای قلعه آذری در شهرستان نظرآباد

 

فرهنگ آذری فرزند میرزا احمد آذری

 

23 آبان 1396، روستای قلعه آذری. سپهر آذری نوه میرزا احمد آذری

 

مطالب مرتبط:

گفت و گویم با خبرگزاری ایرنا درباره نقش البرزی ها در نهضت جنگل

بازتاب گفت و گویم با خبرگزاری ایرنا درباره البرزی های نهضت جنگل


نوشته شده در  سه شنبه 96/9/28ساعت  7:38 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

فلسفه و تعزیه: یادی از دکتر عنایت الله شهیدی

دکتر عنایت الله شهیدی (م 1382ش) استاد فلسفه دانشگاه تهران و تعزیه پژوه نامدار که نخستین پژوهش علمی درباره شبیه خوانی در ایران را انجام داده است. در سال 1304ش در روستای بَرغان از توابع شهرستان ساوجبلاغ واقع در استان البرز در میان جذبه های پرشکوه شعر و شور و عشق شبیه خوانان صادق آن روستا و در خاندان علمی شهید ثالث (از فقیهان نام آشنای قرن سیزدهم هجری قمری) زاده شد.

تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود گذراند و در سال 1318ش برای ادامه تحصیل به کرج و سپس تهران رفت. در سال 1324ش به خدمت سربازی اعزام شد و پس از آن ادامه تحصیل داد. او موفّق به دریافت کارشناسی ارشد در رشته علوم اجتماعی و درجه دکتری در فلسفه و کلام اسلامی شد. سیّد محمّدکاظم عصار (م 1353ش) و حسین علی راشد (م 1359ش) از استادان او در زمینه معقول و منقول بودند. حدود بیست سال در دبیرستان ها و مدارس عالی تهران و دانشگاه تدریس کرد و چندین سال کارمند و کارشناس کتابخانه ملّی بود. همکاری با وزارت فرهنگ و هنر، مرکز مردم شناسی وزارت علوم و گروه تحقیق هنرهای سنّتی سازمان رادیو و تلویزیون ایران از دیگر فعالیّت های علمی و فرهنگی او است.

از دهه چهل به جهت علاقه فراوان به تعزیه و همچنین توصیه پروفسور پیتر چلکووسکی (Peter chelkowski) ایران شناس و استاد فلسفه شرق و مطالعات اسلامی در دانشگاه های آمریکا به این وادی کشانده شد و مطالعات دامنه داری را درباره نسخه های تعزیه و نیز شیوه ها و مکاتب مختلف تعزیه خوانی آغاز کرد.مدّتی استاد فلسفه دانشگاه تهران بود اما از دهه چهل وارد پژوهش های تعزیه و نمایش های مذهبی شد. دکتر شهیدی در این باره می گوید: «قبل از انقلاب در شیراز همایشی درباره تعزیه برگزار شد که عده زیادی از فرهنگ شناسان ایرانی و غیر ایرانی در آن حاضر شدند و به ارایه مقاله و سخنرانی پرداختند. بنده نیز گرچه اهل نمایش نبودم اما اطلاعات و مشاهدات گسترده درباره تعزیه داشتم. در همان همایش علاوه بر آقای چلکوفسکی (از تعزیه شناسان برجسته غرب) دوستانی چون دکتر جلال ستّاری و دیگران پیشنهاد کردند که این مواردی که در سینه و خاطرتان ثبت شده، اگر از بین برود حیف است. در حالی که نوشته ها و مطالب درباره فلان مسئله فلسفی بسیار است و هر زمان می توان به سراغ آنها رفت». ادامه مطلب...

نوشته شده در  پنج شنبه 95/7/15ساعت  9:17 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

پدر تاریخ پزشکی ایران

دکتر محمود نجم آبادی (1282 - 1379ش) فرزند میرزا مرتضی، پزشک، مترجم، روزنامه نگار و نخستین پژوهشگری که تاریخ پزشکی ایران را تدوین کرده است. از طرف مادر، نوه شیخ هادی نجم آبادی (م 1320ق) و از طرف پدر، نوه آقامحمّد نجم آبادی (م 1303ق) است . تحصیلات اولیه را در مدرسه ای قدیمی به نام «شرکت گلستان» واقع در بیمارستان وزیری و دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون و دارالمعلمین تهران به پایان رساند. پس از تحصیلات پزشکی در دانشگاه تهران و دریافت مدرک دکتری در این رشته، از دانشگاه پاریس دکتری داروسازی گرفت. پس از پایان تحصیل در دانشگاه پاریس، کار خود را در انستیتو پاستور آغاز کرد و از سال 1337ش در دانشگاه تهران به تدریس پرداخت.

او را پدرِ تاریخ پزشکی ایران می دانند. نگارش کتاب تاریخ طب ایران و گشودن فصل رازی شناسی در تحقیقات تاریخ پزشکی، از دستاوردهای دکتر نجم آبادی است. این پزشک کوشا برای یافتن و معرفی رساله-های مختلف محمّد بن زکریای رازی (م 313ق) طبیب و فیلسوف نامدار ایرانی، کتابخانه ها و مراکز علمی گوشه و کنار جهان را بررسی کرد که نتایج پژوهش های او به صورت کتاب و مقاله در مجامع علمی بین لمللی عرضه شده است. وی به زبان های آلمانی، فرانسوی و عربی تسلّط داشت.

دکتر نجم آبادی در طول سال ها فعالیت علمی و پژوهشی و سی سال تدریس در دانشگاه، عضویت در مجامع گوناگون علمی ذیل را عهده دار بود: عضویت در موسسه پاستور و دفع آفات حیوانی؛ ریاست بخش تحقیقات تاریخی دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی دانشگاه تهران؛ عضویت چهل ساله در انجمن بین المللی تاریخ پزشکی و نایب رییس چهارساله این انجمن؛ عضویت در انجمن تاریخ طب آمریکا و ایتالیا؛ نماینده ایران در کنگره بهداشتی مصر؛ عضو پیوسته فرهنگستان علوم پزشکی جمهوری اسلامی ایران؛ دریافت نشان علمی شوالیه از کشور فرانسه؛ تأسیس انجمن تاریخ علوم و طب در سال 1341ش؛ تدریس درس «تاریخ بهداشت اسلامی» به مدت پانزده سال در دانشکده الهیات دانشگاه تهران؛ رییس بیمارستان نجات و لقمان حکیم تهران؛ صاحب امتیاز و مدیر ماهنامه جهان پزشکی از سال 1326تا 1342ش؛ انتشار مجله «دواسازی عصر حاضر» در سال 1309ش. ادامه مطلب...

نوشته شده در  سه شنبه 95/6/2ساعت  9:34 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

کشکول انتقاد 

حدود شش سال ازرحلت آیت الله سید محمود موسوی دهسرخی فقیه سنّتی، اخبار گراو تجددگریز شیعه می گذرد. به خاطر دارم که در 25 تیر 1387 جهت دیدار با آیات عظام سبحانی و نوری همدانی و آیت الله استادی به همراه دوستان دست اندرکار کنگره بزرگداشت شیخ محمّدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث، راهی شهر قم شدیم. پس از دیدار با علما، فرصتی چند ساعته به دست داد که حرم حضرت فاطمه معصومه (س) را هم زیارت کنیم. دوستم آقای علی اکبر صفری (پژوهشگر موسسه کتابشناسی شیعه) در راه حرم، پیشنهاد داد که به دیدار فقیهی برویم که سالیانی است گوشه انزوا اختیار کرده و از منتقدان مدرنیته به شمار می رود. چون در حال انجام آخرین مراحل چاپ کتاب «روستای ایستا: پژوهشی درباره اهل توقّف در طالقان» بودم، مشتاقانه این پیشنهاد را پذیرفتم. با کنجکاوی فراوان به خانه ای در نزدیکی حرم رفتیم که همچنان معماری سنّتی اش را حفظ کرده بود. حضرت آیت الله به گرمی ما را پذیرا شد. ادامه مطلب...

نوشته شده در  چهارشنبه 95/5/20ساعت  7:18 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

سیّدمصطفی میرخانی (1238 - 1310ش) فرزند سیّدعباس کبیر، نویسنده، شاعر و نماینده نخستین دوره مجلس شورای ملّی (مشروطیت) است. از او یک سفرنامه با عنوان «گوهر مقصود» و یک دیوان کوچک شعر باقی مانده است. شعر او متوسط و بیشتر در منقبت اهل بیت علیهم السلام است اما سفرنامه اش بسیار خواندنی است و گذشته از جنبه تاریخی، در روشن کردن برخی زوایای تاریکِ تاریخ مشروطه خواهی ایرانیان در دوره استبداد صغیر (1326 - 1327ق) موثّر است و در زمینه آشنایی با عادات و آداب اجتماعی حدود صد سال پیش تهران و برخی دیگر از ولایات ایران، منبع مفیدی به شمار می رود. این کتاب در سال 1381ش به کوشش زهرا میرخانی نوه سیّدمصطفی میرخانی منتشر شده است.

سفرنامه گوهر مقصود، شرح گریزِ او پس از بمباران مجلس شورای ملّی به دستور محمّدعلی شاه (م 1303ش) ششمین پادشاه سلسله قاجاریه، به مشهد مقدّس است. در شهریور 1287ش پس از غائله بمباران، او که نماینده صنف سمساران از تهران و بنیانگذار انجمن اتحادیه اصناف بود، از ترس تعقیب ایادی محمّدعلی شاه، سی و چهار روز، خود را در خانه زندانی می کند و چون درمی یابد که در تهران امنیّت نخواهد داشت با گاری پُست به طور ناشناس به مشهد می گریزد؛ شهری که پیش از او آیت الله سیّدمحمّد طباطبایی (م 1299ش) را به آنجا تبعید کرده بودند.

دکتر سیّدعلی موسوی گرمارودی شاعر و قرآن  پژوه، درباره نثر سفرنامه او می نویسد: «سیّدمصطفی [میرخانی] اگرچه ادیب نیست اما نثر او، در همان حال که نشان دهنده بی رمق شدن نثرهای مُطَنطَن [:سنگین و پیچیده] دوره قاجار و حرکت به سوی کمال رهایی و سادگی است، هنوز از ساختار نثر کلاسیک کاملاً رهایی نیافته است. او علاوه بر استفاده از شعر فارسی و عربی به سبک گلستان و کلیله و یا بهتر بگوییم به سبک منشآت قایم مقام و زنبیل فرهادمیرزا و منشآت امیرنظام گروسی، جای جای عنان نثر را به دست سَجع می سپارد. با وجود این، تنه اصلی نثر او در سراسر کتاب چنان بر ساده نویسی استوار است که اگر همان کتاب او در زمان تألیف، چاپ می شد شاید امروز ما، در کنار [سیّد محمّدعلی] جمالزاده (م 1376ش)، او را هم از آغازگران ساده-نویسی می دانستیم.»

سیّدمصطفی پس از هفتاد و دو روز، در آبان 1287ش از مشهد به تهران بازگشت و غائله محمّدعلی شاه به پایان رسید امّا او به مجلس دوّم راه نیافت و ناگزیر همراه حاج  عباس قلی تبریزی پدر مهندس مهدی بازرگان، نخستین کارخانه مدرن ایران را که یک کارخانه صابون پزی بود، در تهران بنا نهاد اما طولی نکشید که تنگ نظران در دهان عوام انداختند که این کارخانه در ساخت صابون از پیه خوک استفاده می کند! و کارخانه متوقّف شد. انتشار هفتگی نشریه «انجمن اصناف» در تهران، از فعالیت های فرهنگی سیّدمصطفی میرخانی در سال 1325ق بود.

در دوره حکومت رضاشاه پهلوی به دلیل حفظ عمامه اش به کربلا رفت اما در آنجا بیمار شد و پس از مدّتی در سال 1310ش درگذشت و در نجف اشرف به خاک سپرده شد. نام و تصویر سیّدمصطفی میرخانی در کتاب های تاریخ مشروطیّت از جمله در «تاریخ مشروطیت» نوشته احمد کسروی، «تاریخ بیداری ایرانیان» نوشته محمّد ناظم الاسلام کرمانی و «انقلاب ایران» نوشته ادوارد براون، در جمع نمایندگان مجلس اوّل آمده است. نام فرزندان او از سه همسر به این شرح است: دکتر سیّد ذبیح الله میرخانی معروف به شفاءالدله (م 1349ش)؛ مهندس سیّدمحمّد میرخانی (م 1366ش)، آیت الله حاج سیّداحمد میرخانی (م 1372ش)؛ سیّدجواد میرخانی (متولّد 1307ش).

سیّدمصطفی میرخانی عموی استاد سیّدحسین میرخانی (م 1361ش) و استاد سیّدحسن میرخانی مشهور به سراج الکتّاب (م 1369ش) بنیانگذاران انجمن خوشنویسان ایران است.

منابع: علی موسوی گرمارودی، شرح مهربانی، صص 25 - 33؛ یونس مروارید، از مشروطه تا جمهوری، ج 1، ص 53؛ عطاءالله فرهنگ قهرمانی، اسامی نمایندگان مجلس شورای ملّی از آغاز مشروطیت تا دوره بیست وچهار قانونگذاری، ص 7؛ منوچهر نظری، رجال پارلمانی ایران، ص 450؛ آینه میراث، ش 17، ص 22؛ سیّدمصطفی تهرانی (میرخانی)، سفرنامه گوهر مقصود، ص 14، 31؛ یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، ج 2، ص 136؛ سیّداحمد میرخانی، آیات الاحکام، ج 2، ص 5.

- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «سیّد مصطفی میرخانی  در مجلس مشروطه»، روزنامه اطلاعات، سال نودم، ش 26447، ضمیمه فرهنگی، ش 265، چهارشنبه 5 خرداد 1395، ص 1.

 مقاله در وب سایت روزنامه اطلاعات  


نوشته شده در  سه شنبه 95/3/4ساعت  10:41 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

شیخ عبدالعلی موبد بیدگلی کاشانی (درگذشت 1318ش) از چهره­­ های نامدار فرهنگی و سیاسی جنبش مشروطه خواهی ایرانیان است. انتشار «هفته نامه مدی» و نگارش کتاب های «خجسته نامه»، «مجموعه موبد» «نسخ موبد» «تصحیح شاهنامه» و «هنایش خِرد» از جمله فعالیت ­های فرهنگی و علمی او است. او که به تاریخ ایران باستان و پارسی سره مسلّط بود، از شاگردان شیخ هادی نجم ­آبادی فقیه نواندیش و قرآن پژوه عقل­گرای روزگار قاجار به شمار می رود.

بر همین مبنا، در آغاز کتاب هنایش خِرد، شرح حالی از شیخ هادی به عربی و فارسی و سوگنامه تیمسار آقا (شیخ هادی نجم­آبادی) از میرزا نصرالله خان صبوری را آورده است. سپس دیوان موبد با این عبارات و اشعار در سوگنامه شیخ هادی شروع می شود: سوگنامه در مرگ یگانه روزگار، رهی ویژه کردگار، آقای شیخ هادی نجم آبادی بر وی درود و روانش انوشه و شاد باد. پناهم به یزدان ز دیو پلید / به نام خدایی که جان آفرید... در ادامه وارد توحید می شود و به ستایش حضرت امیرالمومنین امام علی علیه السلام و امام هشتم ابوالحسن حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام و سایر ائمه شیعه علیهم السلام می پردازد. تضمین غزل خواجه در عرفان و پند و پیچه، چند بندی در اثبات اصول دین و... تداوم بخش آنها است (موبد بیدگلی، 1394: 27). کتاب هنایش خرد دو بار در سال های 1322ق و 1394ش به ترتیب به صورت چاپ سنگی و سربی در تهران و آران و بیدگل به چاپ رسیده است. ادامه مطلب...

نوشته شده در  چهارشنبه 95/2/8ساعت  8:18 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

لوح گلین شش هزار ساله

سند همکاری تجاری ازبکی و شوش در هزاره چهارم پیش از میلاد

اُزبکی یکی از روستاهای کوچک غرب استان البرز است اما شهرتی جهانی دارد. خشت گِلین نه هزارساله آن در موزه سازمان ملل متّحد، روایتگر دیرپایی مدنیّت در ایران است و شهر مادی یک کیلومتر در یک کیلومتر آن که مشابه­­ اش تاکنون در هیچ یک از محوطه ­های باستانی منسوب به مادها دیده نشده است. در مجموع آثاری از هزاره هفتم پیش از میلاد مسیح تا دوره اسلامی (ایلخانیان) در این محوطه وجود دارد. به همین جهت، دکتر یوسف مجیدزاده چهره ماندگار باستان­ شناسی ایران از تعبیر «دانشگاه باستان­ شناسی» برای ازبکی استفاده می ­­کند؛ چون سیر باستانی نه هزار ساله ­­ای در ده تپّه آن قابل مشاهده است.

استاد مجیدزاده سرپرست گروه کاوش در محوطه باستانی ازبکی، در یکی از روزهای سرد پاییزی سال 1378 خورشیدی، یک لوح گِلی باستانی را در «مارال­ تپه» محوطه ازبکی کشف کرد که با مطالعه آن نتایج شگفت­ انگیزی به دست آمد. مارال­ تپه از اواسط هزاره چهارم پیش از میلاد این سند افتخارآمیز را در دل پر راز خویش حفظ کرده و آن را پس از گذشت این هزاره ­های طولانی به مردم فرهنگ ­دوست ایران هدیه کرده است. این لوح گلین بیشتر شبیه گل ­نبشته ­های دوران آغاز عیلامی است که ارقام و نشانه­ های آن تا کنون مشاهده نشده است.

به نظر می ­رسد لوح به دست آمده بخشی از یک لوح محاسباتی باشد. در آن، ارقام بیشتر به صورت سوراخ ­های کوچک گِرد در اثر ناخن و یا وسیله ­ای مانند آن ایجاد شده و قبل از باز کردن حساب مجدّد به کمک خطی افقی حساب پیشین را به اصطلاح بسته ­اند. ورز گِل چنان به خوبی انجام گرفته که جنس آن به طور کامل فشرده و سخت شده است و حتّی یک حباب هر چند کوچک هوا هم در سطح لوح به چشم نمی­ خورد. شکل لوح احتمالاً راست ­گوشه است. طول این قطعه در حالت کنونی 7/6 و عرض آن 7/5 سانتیمتر است اما به نظر می ­رسد که در اصل ابعادی به مراتب بیشتر از این داشته است. ضخامت لوح در حدود یک سانتیمتر است و نگاهی به پشت آن نشان می­دهد که یک بار بر آن چیزهایی نوشته شده اما پیش از خشک شدن لوح، سطح آن را صاف کرده یا به عبارت دیگر پاک کرده­ اند.

این لوح به همراه پیکره و سفال لب واریخته ­ای که از سکویی واقع در غرب برش حفاری مارال ­تپه به دست آمده، دست کم بر وجود نوعی ارتباط تجاری میان شوش باستان واقع در استان خوزستان و محوطه باستانی ازبکی در استان البرز دلالت می ­کند.با احتساب فاصله مکانی این مناطق می ­توان به شگفتی و اهمیت موضوع پی برد. در سال 1380ش مقاله­ای از «فرانسوا والا» زبان­ شناس فرانسوی در یکی از مجله ­های تخصصی زبان­ شناسی فرانسه در معرفی این لوح به چاپ رسیده است.

منابع: یوسف مجیدزاده، نخستین و دومین فصل حفریات باستان ­شناختی در محوطه ازبکی، ص 57؛ همان، گزارش سومین فصل کاوش ­های باستان­ شناختی محوطه ازبکی، ص 5؛ پژوهشنامه اداره­کل میراث فرهنگی استان تهران، دفتر سوم، ص 279؛ روزنامه آزاد، ش 215، ص 1.

نشر نخست این مقاله در: نوروزنامه: ویژه نامه نوروزی روزنامه اطلاعات، دوشنبه 24 اسفند 1394، ص 35.

دانلود نوروزنامه


   

توضیح ضروری: لوح گلین به دست آمده از محوطه باستانی ازبکی واقع در شهرستان نظرآباد از توابع استان البرز، متعلق به هزاره چهارم پیش از میلاد است. با این اوصاف عنوان «لوح گلین شش هزار ساله» صحیح  است.


نوشته شده در  یکشنبه 94/12/23ساعت  10:19 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

درباره دکترعلی اکبر صالحی: ادب و نسب دانشمند

بخش اول

روز یکشنبه 19 مهر 1394 در نشست نمایندگان مجلس برای بررسی برجام (برنامه جامع اقدام مشترک)، دکتر علی‌اکبر صالحی رئیس دانشمند و متین سازمان انرژی اتمی ایران ناگهان برآشفت و گفت: «امروز در مجلس مردی با قسم جلاله به من می‌گوید که در قلب راکتور اراک روی تو سیمان می‌ریزیم و تو را می‌کشیم. این نحوه سخن گفتن است؟ من تاکنون سکوت کرده‌ام اما چرا از عدم آشنایی افکار عمومی به مسایل تخصصی سوءاستفاده می‌کنند و در جایگاه یک دانشمند هسته‌ای می‌نشینند و سخن می‌گویند (روزنامه هفت صبح، ش 1282، ص 3). من هیچ وقت نگفتم کی هستم و چه هستم، زیرا آن را خدا باید بداند، اگر معامله‌ای هست با خدا کرده‌ایم، نه برای تحبیب قلوب و گرفتن جایگاه اجتماعی» (روزنامه اطلاعات، ش 26276، ص 2). دکتر صالحی کمتر از 24 ساعت پس از آنکه او را تهدید به مرگ کردند، در بیمارستان به عیادت همان شخص رفت و برایش آرزوی سلامتی کرد که یکشنبه پرتنشی در مجلس پشت سر گذاشته بود. پس از گذشت پنج روز از اقدام اخلاقی و انسانی دکتر صالحی، نویسنده روزنامه «وطن امروز» در 26 مهر، ذیل یادداشتی با عنوان «چه کسی بود صدا زد سیمان؟» نوشت: «همچین قُپی درمی‌کنند که نماینده مجلس مرا تهدید کرده کأنه نماینده مذکور با کارد سلاخی بالای سرش ایستاده! خجالت هم چیز خوبی است! ما را باش فکر می‌‌کردیم بعضی از این دیپلمات‌ها اگر انقلابی نیستند لااقل با الفبای مردی و مردانگی حداقلی از مؤانست را دارند! الان یادم آمد روزگار کودکی را، و نه حتّی دبستان که آمادگی و مهد کودک! آنجا و آن روزها اگر پسر بچه‌ای در مواجهه با یک تهدید هم‌کلاسی خود، قیصریه را می‌‌خواست به آتش بکشد، همه به آن هم‌کلاسی نازک ‌نارنجی می‌گفتند: «بچه نُنر!» و بعد ادامه می‌‌دادند: «حالا این یه حرفی زد! تو چقدر بچه‌ای؟» صد البته در عالم سیاست نام چنین مواجهه‌ای دیگر «بچه نُنر‌بازی» نیست، بلکه بی‌تعارف ذیل عنوان «پدرسوخته بازی» تعریف می‌شود!» (روزنامه وطن امروز، ش 1726، ص 1). دکتر صالحی بار دیگر با ادب و نزاکت خاص خودش در پاسخ به این یادداشت توهین‌آمیز گفت: «من برای رضای خدا این کار (عیادت) را انجام دادم؛ هیچ تبلیغات و چیز دیگری در کار نیست… جا دارد که اینجا خاطره ای را بیان کنم. خدا بیامرزد پدرم را؛ یادم هست یک بار در عالم بچّگی به یکی گفتم پدرسوخته که پدرم خیلی به ما تغیّر کرد و آمد گفت چرا گفتی پدرسوخته؟ ما در خانواده‌ای بزرگ شدیم که حتّی حق یک پدرسوخته گفتن را نداشتیم چه برسد به حرفها و رفتارهای دیگر که خیلی از موارد را زیر سؤال می‌برد» (روزنامه ایران، ش 6057، ص 3 ). ادامه مطلب...

نوشته شده در  چهارشنبه 94/9/4ساعت  10:37 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

   1   2      >

فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
آیین نقد و بررسی کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری
نشست علمی درباره کتاب اشتهارد نوشته محمد پارسانسب
بازتاب انتشار کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری - 1
یادداشت های حسین عسکری درباره محمدصادق فاتح یزدی
سندی تازه از سردار شهید شعبان علی نژادفلاح
اهل توقف طالقان به روایت استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
به مناسبت درگذشت دکتر محمود مصدق
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]