نگاهی مستند به تطهیر و توجیه
کارنامه تروریستی - کمونیستی «سازمان چریک های فدایی خلق ایران»
در خبرگزاری تسنیم البرز
حسین عسکری
22 آذر 1403
در 17 مهر 1403 یکی از خبرنگاران «خبرگزاری تسنیم شعبه استان البرز» با انتشار یادداشتی با عنوان «تاریخ درباره محمدصادق فاتح چه میگوید خائن یا خادم؟»، «تاریخ درباره محمدصادق فاتح چه میگوید خائن یا خادم؟»، کارنامه سیاه «سازمان چریک های فدایی خلق ایران» - که با تروری دهشتناک در 20 امرداد 1353 جان شادروان حاج محمدصادق فاتح یزدی (کارآفرین، نیکوکار و نقش آفرین در توسعه شهر کرج) را در 76 سالگی ستاند - «توجیه سیاسی و اخلاقی» کرد. نویسنده گزارش که خود را «کارشناس تاریخ معاصر» می داند درباره آن «گروه کمونیستی شناخته شده» در خبرگزاری «وابسته به یک نهاد انقلابی» نوشته است: «سازمان چریکهای فدایی خلق از جمله سازمانهای انقلابی پیش از انقلاب بودند، اگرچه بعد از انقلاب مسیر خود را از نظام جمهوری اسلامی دور کردند، اما در آن روزها با آرمان های انقلابی فعالیت داشته و هر آنچه که انجام میدادند را در راستای اقدام انقلابی میدانستند و این هنر رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) بود که توانسته بود این گروههای متضاد را کنار هم جمع کرده و انقلاب اسلامی به پیروزی برسد... استقرار بخش آموزش نظامی این سازمان در محدوده کرج، محلات دولتآباد و ابتدای جاده محمدشهر، سبب شد این سازمان، ریشهای دیرینه در کرج داشته باشد...» نویسنده آن گزارش، سازمان کمونیستی مسلح چریک های فدایی خلق را «سازمانی انقلابی»، «ریشه دار در کرج» و «مورد حمایت امام خمینی» دانسته است. آیا تحلیل ایشان با توجه به سخنان و مواضع بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، درست است یا نه؟ در پاسخ به این پرسش، درنگی می کنیم در چهار سخنرانی امام خمینی:
1. امام خمینی در جمع شورای پنج نفره صدا و سیما در 18 آذر 1358 گفته است: «یکی از وظایف تلویزیون و رادیو این است که مسایل را آن طوری که هست به مردم بفهمانند مسایل چی هست. اصلًا از کی صدا دارد بلند میشود. اعلان کردند که گروه فرقان [1] هم به ما متصل شد. چریک های خلق [2] هم به ما متصل شد. گروه فرقان کیاند؟ چریک های خلق کیاند؟ هر آدمی و هر گروهی را باید از رفقایش فهماند که کیها هستند تا بفهمیم اینها چکاره هستند. آن کسی که میگوید گروه فرقان به ما گرایش پیدا کرد، چریک های خلق به ما متصل شد، این همان است مقصدش. همان ها هستند. این هایی که این ها را دارند اداره میکنند. همان قضایا همان ها هستند. همان هایند که روابطشان با غیر، الآن بعضی شان معلوم شده است. بازی نخورند برادرهای ما! توجه داشته باشند که هیچ مسلمانی با این امر موافق نیست. هیچ مُلایی با این امر موافق نیست. هیچ مرجعی با این امر موافق نیست. و هرگز همچو چیزی را به مراجع نسبت ندهند، که آن ها موافق نیستند با یک مسأله خلاف اسلامی.» (صفحه های 195 تا 203 جلد 11 کتاب صحیفه امام خمینی).
2. امام خمینی در جمع بانوان آذربایجانی در 11 دی 1358 گفته اند: «...آن وقت گروه فرقان مثلًا، یک گروهی که تروریست هستند و مثل آقای مطهری را میکُشند و اعلام میکنند. آقای قاضی [طباطبایی] را میکُشند و آن چریک های خلق کمونیست، وقتی بنا شد که یک همچو جمعیتی باشند که رفقاشان این ها باشند، آن هایی که متصل به آن ها میشود این ها باشند، یعنی این هایی که اسلام به خودش راه نمیدهد. اسلام راه نداده به خودش، جمهوری اسلام به این ها راه نداده، این ها آمدند در قبال جمهوری اسلام. یک جمعیتی که محل نماز جمعه را آتش میزنند. و یک وقت مخالفت یک دسته با دسته دیگر است، از آثار هر کاری معلوم است که چکارهاند این ها. آن که محل خطبه امام جمعه را، محل عبادت مسلمین را آتش میزند، نمازگزارها را حمله میکند و زخمی میکند و چه میکند، خوب، این ها معلوم است که وضع روحی شان چیست. کارهای آدم انعکاس روحش است، از کار آدم معلوم میشود که روح آدم چه است، از این طور کارها، این طور شرارت که به عبادتگاه خدا حمله بکنند، آتش بزنند محلی را که نماز خدا در آن جا انجام میگیرد. حمله کنند به عبادتگاه مردم. به جایی که مردم نماز میخواهند بخوانند. خوب، از این ها معلوم میشود که این ها سنخ روحشان چه است و عقایدشان چه است...» (صفحه های 524 تا 527 جلد 11 کتاب صحیفه امام خمینی).
3. امام خمینی در مصاحبه با خبرنگاران خارجی در 26 آذر 1358 گفته است: «شما که سرنیزه را برداشتید و تفنگ ها را کشیدید میروید فلان جا تلویزیون آن جا را میگیرید، میآیند با شماها بیعت میکنند و تلویزیون را میگیرند؛ و - عرض میکنم که - آن چریک های فدایی، همین اشخاصی که همهتان میشناسید چه اشخاصیاند به شما ملحق میشوند... شما بفهمید چه وضعی است این. بدانید که چه کسانی هستند با هم مجتمع شدند. آن ها هم که مجتمع شدند یکیش را که دیدید پروندههای او درآمده!... این ها همانی میخواستند که کمونیست ها میگفتند: جمهوری خلق مسلمان! آنها میگویند جمهوری مثلًا کُرد. جمهوریش مطلق است. آمد یک آقایی اینجا، سلمه الله، من به ایشان گفتم این همان است که کمونیست ها میخواهند شما هم کمونیستی؟! گفت نه، گفتم پس اسلام را پهلویش بگذار... چه شد که همین آقایان رفتند و با تفنگ و بساط ریختند و تلویزیون را گرفتند و استانداری را گرفتند، قیام کردند بر ضد حکومت اسلام؛ و بعد هم آن هایی که تأیید کردند این ها را شناخته شدند، آن هایی که رفتند متصل به این ها شدند، چریک های خلق بودند! همان هایی که شما همه میشناسید. همان هایی که کمونیست هستند. این ها آمریکایی هستند با صورت کمونیستی، با دعوی کمونیستی. این ها کمونیست نیستند. کمونیستی که میگوید من میخواهم ملت چه باشد و چه باشد خرمن آتش میزند و خرمن یک پیرمردی را، که یک سال زحمت کشیده، عایلهاش را میخواهد از این اعاشه کند، با یک کبریت آتش میزند. این کمونیست یک آدم شری است از اشرار یا آن هایی که کمونیست اصیلاند همین جورند! این ها که اصلًا اصیل هم نیستند. بنابراین، قضیه این ها نیست. قضیه این است که نمیخواهند اسلام محقق بشود. الآن هم توطئه همین است. همه بدانند این را، همه قشرهای دنیا و ملت ها بدانند، که این ها از اسلام میترسند که اگر اسلام بیاید، دیگر ما نمیتوانیم آن طور غارت گری ها را بکنیم؛ نمیتوانیم آن طور تعیش ها را بکنیم؛ افسارمان همچو باز نیست که هر کاری میخواهیم بکنیم، ولو بر خلاف ملت باشد. میترسند حالا، وحشت شان زده که ما چه بکنیم، میآیند به قانون اساسی اشکال میکنند! در قانون اساسی اشکالی نیست...» (صفحه های 290 تا 311 جلد 11 کتاب صحیفه امام خمینی).
4. روزنامه آیندگان در 10 خرداد 1358 خبر داده امام خمینی در دیدار با اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان کرج گفته است: «امروز خطر در کار است، خطر کمونیسم در کار است.»
با توجه به مواضع چهارگانه امام خمینی، آیا همچنان «خبرگزاری تسنیم البرز» تأکید دارد که چریک هایی فدایی خلق، «سازمانی انقلابی»، «ریشه دار در کرج» و «مورد حمایت امام خمینی» بود؟ لطفاً برای توجیه نفرت شگفت و افراطی خود از «فاتح یزدی» و «یزدی های نجیب البرزی»، تاریخ معاصر به ویژه تاریخ انقلاب اسلامی را در یک «خبرگزاری ارزشی و انقلابی» تحریف نکنید. تاریخ دقیق و درست، همانی است که البرزیان به ویژه کرجی ها در سایه سار دل چسب آن قدم می زنند و نفس می کشند...
___________________________
پانوشت های «موسسه تنظیم و نشر امام خمینی» بر متن سخنرانی های فوق:
[1]. گروهک فرقان، از گروهک های منحرفی بود که در اوایل انقلاب، چند تن از شخصیت های انقلابی از جمله آقایان شهید مرتضی مطهری، مفتح، قرنی، حاج مهدی عراقی و احسان (پسرش) را به شهادت رساند.
[2]. گروهک چریک های فدایی خلق، یکی از قدیمی ترین تشکّل های مارکسیستی با خط مشی مسلحانه بود که چندین بار دچار انشعاب شد و سرانجام عدهای از اعضای آن به حزب توده پیوستند.
- وبلاگ البرزپژوهی آمادگی دارد دیدگاه های مخاطبان گرامی درباره این یادداشت را بازتاب دهد.
یادداشت های حسین عسکری درباره محمدصادق فاتح یزدی
نیکوکاری فاتحانه تا دم مرگ
در استان البرز به ویژه کلان شهر کرج، نام «فاتح» دلالت میکند بر کار، تلاش، نیکوکاری، وقف، بخشندگی و مسئولیت اجتماعی ارباب صنایع. زنده یاد حاج محمدصادق فاتح یزدی ( 1277 - 1353ش) علاوه بر فعالیت های اثرگذار تولیدی و صنعتی، با تشکیل «بنیاد خیریه فاتح» در سال 1352 خورشیدی، به فعالیتهای نیکوکارانه بنیادین و مستمر در شهر کرج پرداخت.
در آستانه برگزاری آیین بزرگداشت فاتح البرز در 17 مهر 1403 و پنجاهمین سالگشت قتل او در 20 امرداد 1353، دو سند برای نخستین بار در «کانال تلگرامی البرزپژوهی» منتشر میشود. نخستین سند، نامه فاتح در 28 خرداد 1353 خطاب به اداره آموزش و پرورش شهرستان کرج است. در این نامه، رئیس هیأت مدیره و مدیرعامل بنیاد خیریه فاتح با هدف شفافیت عملکرد، اظهارنامه و ترازنامه وقف آموزشی سال 1352 بنیاد را به اداره آموزش و پرورش ارسال کرده است. سند دوم، نامه آقای دلیر (شهردار کرج) با ادبیات حکومتی به فاتح است. در این نامه که در 31 تیر 1353 تنظیم شده، شهردار از ساخت درمانگاه خیریه در کرج تشکر کرده است. این نامهها به ترتیب، 2 و 1 ماه پیش از ترور فاتح، تنظیم و ارسال شده است.
متاسفانه اسلحه جوانی جاهل از اعضای «سازمان چریک های فدایی خلق ایران» با مشرب کمونیستی و الحادی، ظاهراً به نیکوکاری های صادقانه فاتح در کرج پایان داد. اگر فاتح ترور نمی شد، این سیر نیکوکاری و آبادی در شهر کرج، تداوم و عمق پیدا می کرد.
به گمانم، دلیل اصلی بیزاری و کناره گیری ایرانیان از جریان چپ کمونیستی در ایران معاصر، تقابل این جریان سیاسی مسلح وابسته به شوروی سابق و دیگر کشورهای بلوک شرق، با روند توسعه و آبادی ایران ذیل تابلوی فریبنده «طرفداری از طبقه کارگر و مستضعفین» است. چپ ها با سوءاستفاده از «اشتراک لفظی» موجود در مفاهیمی همانند سرمایه دار، کارگر، مستضعف، آزادی، عدالت و... بسیاری از فرصتهای توسعه و پیشرفت ایران عزیز را از بین بردند. به طور مثال، آنان مزورانه در 8 اردیبهشت 1350 در کارخانه جهان چیت کرج، سوار بر مطالبات صنفی متعارف کارگران بیچاره شدند و با کشاندن اعتراضات به جاده کرج - تهران، آنان را در نزدیکی پایتخت به گلوله های سربی آتشین نیروهای نظامی حکومت پهلوی (ژاندارمری) دوختند. در ادامه هم، به بهانه خون خواهی آن سه کارگر مظلوم و شهید، بنیان گذار و صاحب کارخانه یعنی فاتح را به طرز فجیعی کشتند. کاری کردند که جور و بی عدالتی موجود در حکومت پهلوی و نقشه پیچیده سازمان مخوف ساواک از نظرها مخفی ماند. در واقع، چپ ها با روایت وارونه و ایدئولوژیک خود از حادثه غمبار کشتار کارگران کارخانه جهان چیت، جای جلاد و شهید را عوض کردند...
شوربختانه به طور آگاهانه و ناآگاهانه، بخشی از آموزههای چپ کمونیستی در لایههایی از نیروها و جریانهای به اصطلاح مذهبی عدالت خواه روزگار ما، جا خوش کرده است! به طوری که تخریب عملکرد توسعه گرایانه و نیکوکارانه فاتح در شهر کرج را بیشتر می توان ذیل همین گفتمان چپ تحلیل و بررسی کرد. امیدواریم برگزاری روشمند آیین بزرگداشت زنده یاد فاتح یزدی بتواند تا حدودی ذهن و زبان برخی البرزیان را از چنبره داوریهای چپ گرایانه درباره فاتح برهاند.
16 مهر 1403
______________________________
جنس دینداری فاتح البرز
وصیت نامه شادروان محمدصادق فاتح (1277 - 1353ش) که در دفتر اسناد رسمی شماره 21 کرج به ثبت رسیده، با این جملات آغاز شده است: «با اقرار به وحدانیت خداوند قادرِ متعال و رسالت حضرت محمد بن عبدالله خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلّم و ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام و یازده فرزند پاک آن حضرت، وصیت شرعی و قانونی نمود بر اینکه...»
این تأکیدات ایمانیِ عامل توسعه شهر کرج در 30 آبان 1343، نشان می دهد که فاتح «باور اسلامی - شیعی» راسخی داشته است. این جملات فقط در مقام نظر بر زبان و قلم او جاری نشده بلکه با کوشش ها و کنش های زیر، در عرصه عمل هم ثابت شده است:
1 . ساخت مسجد در محله های کارگر نشین و کارمند نشین چهارصد دستگاه و جهان شهر کرج؛
2. کمک مالی مستمر به مسجد جامع کرج بر اساس خاطرات آیت الله سید محمود مدرسی یزدی؛
3. توجه جدّی به وقف های آموزشی، درمانی و اجتماعی ویژه مستمندان در قالب تأسیس «بنیاد خیریه فاتح»؛
4. یتیم نوازی با احداث پرورشگاه؛
5. پرداخت وجوهات شرعی (خمس) به علمای شیعه براساس خاطرات حجت الاسلام والمسلمین شیخ غلامرضا کریمی محلاتی امام جمعه موقت کرج؛
6. پیوند صمیمانه و غیر ابزاری با روحانیون آگاه آن روزگار همانند استاد شهید مرتضی مطهری با استناد به خاطرات آقای دکتر مهراب رجبی؛
7. تکریم جویندگان دانش و دانش آموزان با راه اندازی خوابگاه دانشجویی و مدارس؛
8. ترویج فرهنگ کار و تلاش و کسب روزی حلال با تأسیس آموزشگاه فنی و حرفه ای و ایجاد فرصت های شغلی فراوان در قالب گروه صنعتی جهان؛
9. تأسیس باشگاه ورزش باستانی (زورخانه) با هدف تقویت توأمان روح و جسم (قَوِّ عَلى خِدمَتِکَ جَوارِحی)؛
10. وفاداری صادقانه به حریم زن و خانواده با چشم پوشی عاشقانه از کم بینایی پیش آمده برای همسرش؛
11. پشتیبانی بی منّت از خانواده های ضعیف با ارسال پول، آذوقه و زغال (سوخت رایج آن روزگار)؛
12. مبارزه جدّی با بی سوادی و جهل کارگران.
در 20 بهمن 1344 مرحوم فاتح در سفرش به حج، نامه ای نوشته که رضایت باطنی ناشی از همسانی عمل و نظرش را نشان می دهد: «به حمدالله دفعتاً سعادت یاری نمود و توفیق زیارت خانه خدا و حضرت پیغمبر (ص) نصیب من گردید و از این پیشامد خیلی خوشحال هستم... به حمدالله این دستگاه های مفید که در کرج از طرف من به وجود آمده، علاوه بر این که برای همگی مفید است از نقطه نظر افکار عمومی و مواظبت در امانت مردم باعث افتخار من و کارکنان دستگاه (کارخانجات جهان) و اشخاصی که با دستگاه تماس داشته اند، راضی و موجب افتخار من گردیده است. در سفارت ایران (جده) چند نفر از کارکنان سفارت به شرحی، تعریف موسسات جهان کرج می کردند که موجب خوشحالی من بود...»
فاتح، زمانی مسلمان بود که گفتمان فرهنگی حاکم بر حکومت وقت یعنی پهلوی، «گفتمان ناسیونالیسم لیبرال» بود و نوسازی فرهنگ ایران بر سه محور ناسیونالیسم، باستان گرایی و مذهب زُدایی انجام می شد. به همین جهت، دینداری سنّتی فاتح، در حکومت پهلوی به ویژه دربار مشتری نداشت. از دیگر سو، در بین روشنفکران عرفی مخالف و منتقد حکومت پهلوی چه جریان روشنفکری عرفی راست (لیبرال ها) و چه روشنفکری عرفی چپ (کمونیست ها)، آموزه های دینی موجود در شخصیت فاتح مورد اقبال نبود به ویژه جریان اشتراکی که با نگاه ملحدانه و نیست انگارانه، دین را افیون توده ها می دانست؛ جریانی که ناجوانمردانه و جاهلانه، جان شریف فاتح را در 20 امرداد 1353 با تروری بی رحمانه ستاند و توسعه و آبادی بخشی از ایران و شهر کرج را با خلل مواجه کرد. فاتح، وقتی مسلمان بود که در عرصه صنعت و تولید، دین، ابزاری برای جلب منفعت و دفع ضرر نبود. بر همین اساس، دینداری اش را باید مبتنی بر باورهای قلبی اش تحلیل کرد نه سود و سودا. جغرافیای دینداری فاتح باعث می شود که دو فراز آغازین وصیت نامه اش را مبنای نظری این همه کارهای نیک در شهر کرج بدانیم.
کلام آخر این که دینداری صادقانه و مومنانه فاتح، مصداق این آیات نورانی و جانبخش قرآن کریم است: «مساجد خدا را تنها کسانى آباد مىکنند که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و نماز برپا داشته و زکات داده و جز از خدا نترسیدهاند، پس امید است که اینان از راهیافتگان باشند (توبه / 18)... به پدر و مادر احسان کنید؛ و درباره خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و همسایه خویش و همسایه بیگانه و همنشین و در راهمانده و بردگان خود [نیکى کنید]، که خدا کسى را که متکبر و فخرفروش است دوست نمىدارد (نساء / 36)... همان کسانى که چون در زمین به آنان توانایى دهیم، نماز برپا مىدارند و زکات مىدهند و به کارهاى پسندیده وامىدارند، و از کارهاى ناپسند باز مىدارند، و فرجام همه کارها از آنِ خداست (حج / 41).»
حسین عسکری
- منتشر شده در ویژه نامه فاتح البرز، بنیاد خیریه فاتح، 17 مهر 1403، ص 30.
تطهیر ترور فاتح یزدی و چریک های فدایی خلق در خبرگزاری تسنیم