نظرآباد فعلی، دیگر ده یا دهکده نیست!
سیدجمال الدین میرسلیمی: منطقه ساوجبلاغ در جنوب کوههای طالقان قرار دارد که طالقان خود یک منطقه کوهستانی و در جنوب کوههای البرز واقع شده است. ساوجبلاغ از چندین ده بزرگ و کوچک تشکیل میشود که از نظر جغرافیایی: از شمال به شرح بالا به کوههای طالقان و از جنوب به منطقه اشتهارد و نجمآباد و از شرق به کرج و از غرب به قزوین منتهی میگردد. منطقه ساوجبلاغ یک دشت وسیع و بدون پستی و بلندی است. جاده قدیم و اتوبان تهران، قزوین، ساوجبلاغ را به دو منطقه شمالی و جنوبی تقسیم میکند: منطقه شمالی که در دامنه کوههای طالقان واقع شده، دارای آب و هوای خشک و معتدل است و منطقه جنوبی جاده هوایش گرم و به خصوص در تابستان گرمای آن زیاد و زندگی اهالی بدون استفاده از وسایل سرد کننده فنی دشوار است. همانطور که در بالا گفته شد، نظرآباد جزء مجموعه دهات ساوجبلاغ بوده و میباشد.
مبارز علوی که در دشت ساوجبلاغ مجروح شد
امامزاده جعفر (ع) که وی را «جواری» و اولاد او را «جواریون» و «شجریون» نیز می خوانند، پس از رشد و نمو در خاندان پاک و مطهر محمدی (ص) و کسب فیوضات معنوی، به یاری برادر بزرگوارش حضرت علی بن موسی الرضا(ع) پرداخت و پس از آنکه حضرت امام رضا (ع) دعوت مأمون الرشید را پذیرفت و از مدینه راهی شهر طوس شد، وی نیز همانند آن حضرت با کاروانی به سرپرستی خود و با حضور فرزندان و فرزند زادگان حضرت امام موسی کاظم (ع) همچون ابراهیم و ابوالجواد (ع) از بغداد رو به ولایت خراسان نهاد.
آن حضرت و دیـگر همراهان، به ناحیـه «ساوجبلاغ» رسیدند و پس از درگیـری با دشمنـان (سپاهیان مأمون)، حسن بن موسی الکاظم (ع) شهید شده و به برخی دیگر از همراهان آن حضرت، جراحاتی وارد شد و پس از این پیکار با فرا رسیدن شب، همگی در اطراف این منطقه پراکنده شدند. جعفر بن موسی الکاظم(ع) که در منطقه ساوجبلاغ در حین دفاع مجروح شده بود، در روستای «سناردک» شهرستان پیشوا، در منزل جلال الدین نام (شاید همین شهیدگاه فعلی باشد) بر اثر شدت جراحات وارده در تاریخ 15 جمادی الثانی سال 217 هجری قمری شهید و در گورستان محل، مدفون شد. بنای بقعه امامزاده جعفر (ع) در زمان شاه طهماسب صفوی ساخته شده و بعدها در زمان قاجاریه، به دستور فتحعلی شاه قاجار تعمیر و ایوان اصلی آن در ضلع شرقی بقعه احداث شده و در دوران پهلوی تعمیرات گنبد، آینه کاری داخل حرم و دیگر تزیینات داخلی و خارجی این آستـان مقدس انجـام شد، ولی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، توسعه آستان مقدس این امامزاده در قالب طرح جامع آغاز و بناهایی ساخته و اقداماتی انجام شده که هم اکنون نیز ادامه دارد. وجود متبرک این امامزاده عظیم الشأن همچون درّی درخشان در مرکز شهر تاریخی و مذهبی پیشوا قرار دارد و همه روزه منزلگاه حاجتمندان و عاشـقان خاندان پاک پیامبر اعظم (ص) است. (به نقل از خبرگزاری مهر).
نویسنده «تذکره الغافل» شیخ فضل الله نوری است یا روحانی ساوجبلاغی؟
علی ابوالحسنی (منذر): رساله «تذکره الغافل و ارشاد الجاهل» (خط ملک الخطاطین، چاپ سنگی، تهران 1326ق) یکی از رسایل مشهوری است که توسط مشروعه خواهان در دوران موسوم به استبداد صغیر نوشته شده و در آثار مورخان و تحلیلگران مشروطیت فراوان بدان استناد می شود. فریدون آدمیت در بررسی دیدگاه «مشروعه خواهان» فصلی مبسوط را به بحث درباره این رساله اختصاص داده و به رغم برخورد تند با آن، نویسنده اش را «در تشریح ناسازگاری احکام شریعت با اصول مشروطگی، توانا» می شمارد. به رغم استناد و نقد فراوان مطالب تذکره الغافل، نویسنده آن معلوم نیست. فریدون آدمیت (به استناد گزارشی از ناظم الاسلام کرمانی) «احتمال» می دهد مولف رساله، سید احمد یزدی طباطبایی فرزند صاحب عروه باشد.
عبدالهادی حائری، اما، به استناد گفته مرحوم آیت الله نجفی مرعشی، مولف را حاج شیخ عبدالنبی نوری (مرجع فقید تهران) می شمارد. در مقابل، شهرتی وجود دارد که تذکره الغافل را به شیخ فضل الله نوری منسوب می کند. فی المثل نسخه خطی که از این رساله (مربوط به رجب 1349ق، کتابت محمد صادق رشتی انزلیجی) وجود دارد رساله را «از بیانات و مقالات مرحوم مغفور... حاج شیخ فضل الله نوری شهید...» می شمارد. عدم ذکر نام مولف در کتاب و نیز مشابهت کلی مندرجات آن در نقد مشروطیت با اظهارات شیخ نوری نسبت به مشروطه (در دوران استبداد صغیر) مسلما" در ایجاد این شهرت و دوام آن بی تاثیر نبوده است. لذا آقای محمد ترکمان، تذکره الغافل را در کتاب دو جلدی خود (که حاوی مکتوبات و رسائل شیخ نوری است ) جای داده است.
دلیل وی بر تعلق رساله به شیخ، آن است که شیخ آقا بزرگ تهرانی (کتاب شناس و تراجم نگار بزرگ معاصر) در «الذریعه» رساله را به شیخ نسبت داده و علاوه، نسخه مورد استفاده وی که از چاپ سنگی این کتاب در کتابخانه آیت الله مرعشی در قم عکس برداری شده، نام شیخ را به عنوان مولف بر پیشانی دارد. آقای ترکمان، ادعای دکتر حائری (مبنی بر انتساب کتاب به حاج شیخ عبدالنبی نوری) را با تکذیب این امر توسط فرزند شیخ عبدالنبی، مردود می شمارد. آقای زرگری نژاد نیز که به گردآوری رسائل مشروطیت (و از آن جمله: تذکره الغافل) همت گمارده، ضمن تصریح به قطعی نبودن نگارش تذکره توسط شیخ، انتساب آن به ایشان را بر انتساب به امثال سید احمد طباطبایی ترجیح داده است.
در سال 1362 کتابی با عنوان «اسناد مشروطیت» به همت ایرج افشار چاپ شد که ص 235 و 236 آن، حاوی عریضه ای از میرزا علی اصفهانی به محمدعلی شاه بود و در حاشیه آن یادداشت شیخ مبنی بر توصیه میرزا علی به شاه، و دستور شاه خطاب به وزیر اعظم مبنی بر «رعایت و تمجید» نویسنده عریضه به چشم می خورد. در متن این سند، هیچ سخنی از کتاب تذکره الغافل نرفته بود اما پشت ورقه سند، کسی میرزا علی را مولف کتاب تذکره الغافل قلمداد کرده بود. انتشار این سند همراه با نوشته پشت آن، افراد زیادی را به این نتیجه رساند که تذکره الغافل از آن میرزا علی اصفهانی است. حتی برخی (همچون دکتر ماشاالله آجودانی) در استناد به این سند افراط کرده و تذکره را به نحو قطعی نوشته میرزا علی اصفهانی خواندند. در حالی که در متن سند (نه در عریضه و نه در توشیح شیخ و دستور شاه) مطلقا" سخنی از تذکره به عنوان اثر میرزا علی نرفته بود و نوشته پشت ورقه تنها می توانست به عنوان یک «موید» و نه بیشتر (آن هم در تعارض با «شهرت»ی که در انتساب رساله به شیخ وجود دارد) مطرح شود. اینک هنگام آن رسیده است که پس از گذشت حدود یک قرن از نگارش تذکره الغافل، به طور قاطع و مدلل، نویسنده این رساله مهم معلوم گردد.
خوشبختانه نویسنده تذکره، ردپای مشخصی از خود باقی گذارده که بر پایه آن می توان هویت وی را دقیقا" معلوم ساخت. او صراحتا" در اوایل رساله، خواننده را برای آگاهی بیشتر از نظریات خویش، به کتاب «سوال و جواب عقل عاقل» ارجاع می دهد و می دانیم که «سوال و جواب عقل و عاقل» در اصول دین، یکی از تالیفات آیت الله حاجی میرزا ابوتراب شهیدی قزوینی (1278ق 1335ش) است. مرحوم شهیدی، نوه آیت الله حاج محمدتقی برغانی قزوینی مشهور به «شهید ثالث» (متوفی 1263ق) می باشد که جزو شاگردان برجسته آیات عظام: آخوند خراسانی، صاحب عروه و شیخ فضل الله نوری محسوب و از آنان اجازه اجتهاد داشت و در مشروطه اول و استبداد صغیر در زمره همرزمان فعال شیخ نوری و نظریه پردازان جناح مشروعه خواه قرار داشت، چندانکه می توان وی را همسنگ میرزای نائینی، در بین مشروعه خواهان شمرد. (روزنامه جام جم، شماره 1786، 18 مرداد 1385، صفحه 11).
ماجرای رد اعتبارنامه نماینده ساوجبلاغ، شهریار و کردان
بهاالدین کهبد (1285- 1361 خورشیدی) بازرگان معروف و سه دوره نماینده ساوجبلاغ در مجلس شورای ملی بود. او در سال 1325 خورشیدی با عضویت در حزب دمکرات ایران به دبیرکلی احمد قوام (قوام السلطنه) فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد. در سال 1326 در انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملی به همراه سید محمدصادق طباطبایی (از روحانیان مشروطه خواه و نماینده ساوجبلاغ در دوره چهارم مجلس شورای ملی) نامزد نمایندگی مردم ساوجبلاغ، شهریار و کردان شد. کهبد برای پیروزی در آن انتخابات به برخی از چهره های اثرگذار رژیم پهلوی همانند اعضای اصلی حزب دمکرات، پول هایی به عنوان هدیه پرداخت. به این ترتیب به مجلس شورای ملی راه یافت اما در جلسه هشتم آن مجلس، اعتبارنامه اش رد شد. در 64 سال پیش «روزنامه کوشش» در شماره 6518 (17 دی 1326) خبر آن جلسه را به شرح فوق منتشر کرد. در کتاب «نام آوران ساوجبلاغ» - که آخرین مراحل نگارش را می گذراند - به طور مفصل در این باره سخن گفته ام.
حاجی بخشی در کنار رزمندگان ساوجبلاغی
مرحوم حاج ذبیحالله بخشی (متوفای 1390 خورشیدی) معروف به «حاجی بخشی»، از دوران کودکی زندگی پرماجرایی داشت. پیوستن به آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و گروه فداییان اسلام به رهبری مرحوم سید مجتبی نواب صفوی در روند مبارزه با رژیم پهلوی و حضور فعال در هشت سال دفاع مقدس، همکاری با گروه انصار حزب الله و شهادت فرزندانش در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، روایتی است از زندگی این پیرجبههها که حدود چهل روز است که از مرگش میگذرد. اباصلت بیات از عکاسان دفاع مقدس در آلبوم خاطراتش، تصویری از حاجی بخشی دارد که مربوط به سال 1364 است، در عکس مورد اشاره، حاجی بخشی در مراسم اعزام رزمندگان بسیجی از منطقه ساوجبلاغ در حالی که کفنپوش است، پرچم توحید و نبوت را در دست گرفته، شعار میدهد و رزمندهها نیز پاسخ میدهند. این نیروها در آن زمان به سپاه محمد رسولالله ملحق شدند.
وبلاگ روستای ایستای طالقان
وبلاگ «روستای ایستای طالقان» به نشانی www.savojbolaghi.blogfa.com با 142 مطلب متنوع و 200 مطلب پیوندی، بر آن است که در فضایی منصفانه و علمی به معرفی و نقد «اهل توقف طالقان» و «جریان تجددگریز سنتی در ایران معاصر» بپردازد. این طایفه تجددگریز بر تقلید از آیت الله میرزا صادق مجتهد تبریزی (از فقیهان دوره مشروطیت) باقی مانده اند و با الهام از آرای فقهی او، روستایی سنتی و ایستا در طالقان سامان داده اند. آنان شیعه اثنی عشری هستند که بر زندگی دویست سال پیش ایرانیان توقف کرده اند.
خاطر که حزین باشد...
غروب سه شنبه 27 دی 1390 روح نازنین مادر مهربانم از این دنیای خاکی به دیار باقی شتافت. چند وقت پیش، از استاد فرزانه جناب حکمت الله ملاصالحی شنیدم که در ادب پارسی واژه «مرد» با «مرگ» و واژه «زن» با «زندگی» همریشه است. زن ها هستند که در موقعیت های دشوار، با صبر و فداکاری، زندگی را از بن بست خودخواهی ها نجات می دهند. مرگ گرچه در نگاه اهل ایمان، آغاز زندگی دیگری است اما فراق آن گریزناپذیر است. رنج مرگ وقتی دوچندان می شود که زنی بمیرد که «مادر» است؛ کسی که زندگی با او نسبت مستقیم دارد. هر چند مرگ مادر، داغی بی تسلی است اما مهربانی دوستان بزرگوار در مراسم سوگ آن عزیز از آتش فراق او کاست. از این همه مهربانی بی شمار، خاضعانه سپاسگزارم و برای همه عافیت آرزو می کنم. این چند جمله را نوشتم که عرض کنم این روزهای دشوار در فراق کوچ مادر می سوزم و حوصله نوشتن ندارم. گمان کنم مدتی «وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی» به روز نشود. به قول خواجه شیراز «کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد»... دعایم کنید...
محمد سروش محلاتی:
میرزا صادق مجتهد تبریزی سخنگوی این جریان بود
حجت الاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی مدرس حوزه علمیه قم و پژوهشگر «فقه سیاسی» در روز چهارشنبه 21 دی 1390 طی مقاله ای با عنوان «امکان سنجی انتخابات در نظام اسلامی (5)» دیدگاه آیت الله میرزا صادق مجتهد تبریزی - مرجع تقلید اهل توقف طالقان - را هم مورد بررسی قرار داد. وی در آغاز آن مقاله نوشته است:
«مجلس شورا، نهادی است که با «انتخاب نمایندگان»، شکل می گیرد و به قانونگذاری و نظارت بر عملکرد حاکمان می پردازد. تشکیل چنین نهادی هر چند در نظام های سیاسی مختلف، پذیرفته شده است ولی در نظامی که «نمایندگی» از سوی مردم برای دخالت در کشورداری و سیاست ورزی معنی و مفهوم نداشته باشد و یا «تقنین» به شخص حاکم اختصاص داشته باشد، و یا نهادهای مادر نظام، از سوی نمایندگان «نظارت ناپذیر» باشند، قهراً «انتخابات» مجلس، پدیده ای پوچ است. در دوره مشروطه که فقها برای اولین بار با این مسأله مواجهه پیدا کردند، برخی با صراحت آن را در تضاد با اسلام اعلام کردند. زیرا در نزد آنان، دخالت در کار حکومت، از اختصاصات حاکم شرع است و از مقوله «ولایت» است و دخالت عامه مردم در اینگونه امور، ممنوع است. شیخ فضل الله نوری در تهران و میرزا صادق مجتهد تبریزی در تبریز، سخنگویان این جریان بودند. مثلاً میرزا صادق استدلال می کرد که «وکالت» در حقوق اشخاص، صحیح است ولی سلطنت و ولایت چون مربوط به خداست، توکیل در آن «بدعت» است و در پاسخ به این که «انتخاب کنندگان چه حکمی دارند؟» نوشت: «اقامه کنندگان اساس کفر و ازاله کنندگان اساس دین و اسلام اند» و در استفتای دیگری درباره نمایندگان مجلس حکم کرد که «رؤسا و اولیای کفرند» و درباره مجتهدی که وارد در این کار می شود، نظر داد: «که او از منصب قضا و افتا ساقط می شود، اگر اسلام از او منتفی نشود.» برخی فقها هم مانند میرزای نائینی چاره کار را در آن دیدند که با «اذن مجتهد» جامع الشرایط، مردم را مجاز به رأی دادن و انتخاب نماینده کنند. قهراً در این صورت، انتخابات تابع رأی مجتهدین است و هر کجا که آن ها به مصلحت ندانند، کسی را حق رأی دادن نیست.»
متن کامل مقاله فوق را در نشانی زیر بخوانید:
http://www.soroosh-mahallati.com/modules.php?name=News &file=print &sid=80
وای بر بچه های آخرالزمان !
در آستانه نخستین سالگشت وفات آیت الله سید محمود موسوی دهسرخی (1307- 1389 خورشیدی) فقیه سنتی، اخباری و تجددگریز قرار داریم. به خاطر دارم که در 25 تیر 1387 جهت دیدار با آیات عظام سبحانی و نوری همدانی و آیت الله استادی به همراه دوستان دست اندرکار کنگره بزرگداشت شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث، راهی شهر قم شدیم. پس از دیدار با علما، فرصتی چند ساعته به دست داد که حرم حضرت فاطمه معصومه (س) را هم زیارت کنیم. دوست گرامی آقای علی اکبر صفری - پژوهشگر و نویسنده - در راه حرم پیشنهاد داد که به دیدار فقیهی برویم که سالیانی است گوشه انزوا اختیار کرده و از منتقدان مدرنیته به شمار می رود. از آنجایی که بنده در حال انجام آخرین مراحل چاپ کتاب «روستای ایستا: پژوهشی درباره اهل توقف در طالقان» بودم، مشتاقانه این پیشنهاد را پذیرفتم. با کنجکاوی فراوان به خانه ای در نزدیکی حرم رفتیم که همچنان معماری سنتی اش را حفظ کرده بود. حضرت آیت الله به گرمی و مهربانی ما را پذیرا شد.
نجات جان یک روباه در شهرستان نظرآباد
خبرگزاری ایرنا: سرپرست اداره حفاظت محیط زیست شهرستان نظرآباد از نجات جان یک روباه که به خانه یکی از اهالی وارد شده بود، خبر داد. علی ناصری افزود: «پیرو گزارش تلفنی یکی از اهالی شهرستان نظرآباد مبنی بر ورود یک قلاده روباه به منزل مسکونی ایشان در روستای دنگیزک از توابع آن شهرستان که برای رفع گرسنگی و تامین غذا وارد شده بود، تیم کارشناسی این اداره با هماهنگی های به عمل آمده با آتش نشانی، دانشکده دامپزشکی و نیروی انتظامی در محل حضور بهم رساندند.»
وی اظهار داشت: «کارشناسان پس از حضور در محل متوجه شدند که اهالی به دلیل وحشت، حیوان مذکور را به شدت مصدوم نموده که در حال تلف شدن بود.» ناصری گفت: «با هماهنگی های به عمل آمده از سوی محیط زیست شهرستان نظرآباد، تیم اعزامی دانشکده دامپزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج متشکل از (رییس بیمارستان شماره یک، اساتید بخش جراحی و رادیولوژی، کارشناسان بخش های جراحی و رادیولوژی همچنین کارمند بخش مذکور ) جهت نجات جان حیوان آسیب دیده آماده درمان شدند که بلافاصله پس از بیهوشی اقدام به معاینه عمومی کردند.» وی افزود: «به دلیل جراحات وارده شامل پارگی های بالا و پایین ناحیه زبان، پزشکان نسبت به بخیه زدن محل جراحت اقدام کرده، همچنین از ناحیه شکم و قفسه سینه حیوان تصاویر رادیو لوژی تهیه شد که پس از انجام کامل درمان، حیوان مداوا شده به طور موقت تحویل مجتمع فرهنگی و تفریحی ایثار شهرستان ساوجبلاغ شد.» سرپرست اداره حفاظت محیط زیست شهرستان ضمن بیان اهمیت موضوع و لزوم حفظ حیات وحش بویژه در فصل سرما از ریاست دانشکده دامپزشکی، ریاست بیمارستان و کمیته پزشکی یاد شده داشگاه آزاد اسلامی که برای انجام رسالت پزشکی در نجات جان حیوان نهایت تلاش و همکاری داشتند قدردانی کرد.