درباره دکترعلی اکبر صالحی: ادب و نسب دانشمند
بخش اول
روز یکشنبه 19 مهر 1394 در نشست نمایندگان مجلس برای بررسی برجام (برنامه جامع اقدام مشترک)، دکتر علیاکبر صالحی رئیس دانشمند و متین سازمان انرژی اتمی ایران ناگهان برآشفت و گفت: «امروز در مجلس مردی با قسم جلاله به من میگوید که در قلب راکتور اراک روی تو سیمان میریزیم و تو را میکشیم. این نحوه سخن گفتن است؟ من تاکنون سکوت کردهام اما چرا از عدم آشنایی افکار عمومی به مسایل تخصصی سوءاستفاده میکنند و در جایگاه یک دانشمند هستهای مینشینند و سخن میگویند (روزنامه هفت صبح، ش 1282، ص 3). من هیچ وقت نگفتم کی هستم و چه هستم، زیرا آن را خدا باید بداند، اگر معاملهای هست با خدا کردهایم، نه برای تحبیب قلوب و گرفتن جایگاه اجتماعی» (روزنامه اطلاعات، ش 26276، ص 2). دکتر صالحی کمتر از 24 ساعت پس از آنکه او را تهدید به مرگ کردند، در بیمارستان به عیادت همان شخص رفت و برایش آرزوی سلامتی کرد که یکشنبه پرتنشی در مجلس پشت سر گذاشته بود. پس از گذشت پنج روز از اقدام اخلاقی و انسانی دکتر صالحی، نویسنده روزنامه «وطن امروز» در 26 مهر، ذیل یادداشتی با عنوان «چه کسی بود صدا زد سیمان؟» نوشت: «همچین قُپی درمیکنند که نماینده مجلس مرا تهدید کرده کأنه نماینده مذکور با کارد سلاخی بالای سرش ایستاده! خجالت هم چیز خوبی است! ما را باش فکر میکردیم بعضی از این دیپلماتها اگر انقلابی نیستند لااقل با الفبای مردی و مردانگی حداقلی از مؤانست را دارند! الان یادم آمد روزگار کودکی را، و نه حتّی دبستان که آمادگی و مهد کودک! آنجا و آن روزها اگر پسر بچهای در مواجهه با یک تهدید همکلاسی خود، قیصریه را میخواست به آتش بکشد، همه به آن همکلاسی نازک نارنجی میگفتند: «بچه نُنر!» و بعد ادامه میدادند: «حالا این یه حرفی زد! تو چقدر بچهای؟» صد البته در عالم سیاست نام چنین مواجههای دیگر «بچه نُنربازی» نیست، بلکه بیتعارف ذیل عنوان «پدرسوخته بازی» تعریف میشود!» (روزنامه وطن امروز، ش 1726، ص 1). دکتر صالحی بار دیگر با ادب و نزاکت خاص خودش در پاسخ به این یادداشت توهینآمیز گفت: «من برای رضای خدا این کار (عیادت) را انجام دادم؛ هیچ تبلیغات و چیز دیگری در کار نیست… جا دارد که اینجا خاطره ای را بیان کنم. خدا بیامرزد پدرم را؛ یادم هست یک بار در عالم بچّگی به یکی گفتم پدرسوخته که پدرم خیلی به ما تغیّر کرد و آمد گفت چرا گفتی پدرسوخته؟ ما در خانوادهای بزرگ شدیم که حتّی حق یک پدرسوخته گفتن را نداشتیم چه برسد به حرفها و رفتارهای دیگر که خیلی از موارد را زیر سؤال میبرد» (روزنامه ایران، ش 6057، ص 3 ).
بنده فرصت آشنایی نزدیک با دکتر علیاکبر صالحی را نداشتم اما با عموی فاضل ایشان یعنی استاد عبدالحسین شهیدی صالحی شاگرد شیخ آقابزرگ تهرانی و پژوهشگر نامدار تاریخ و فرهنگ تشیّع، چند سالی مراوده علمی و فرهنگی داشتم. این موأنست به ویژه در روند برگزاری کنگره آیتالله شیخ محمّدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث (برگزار شده در شهر هشتگرد، شهریور 1387) به اوج خود رسید و تا همین پارسال که ایشان درگذشت، ادامه داشت. استاد شهیدی صالحی بارها به بنده میگفت «شخصیت دکتر صالحی ناشناخته مانده است.» لازم است تأکید کنم که این نوشتار، تحلیل و موضعگیری سیاسی نیست بلکه آن را میتوان ذیل مباحث «تاریخ معاصر ایران» ارزیابی کرد.
خاندان علمی برغانی
دکتر صالحی ریشه در روستای تاریخی «برغان» از توابع شهرستان ساوجبلاغ واقع در استان البرز دارد. خاندان برغانی از خاندانهای علمی و فرهنگی مشهور شیعه در ایران و عراق است. برخی پژوهشگران، نسب آنان را به آل بویه میرسانند. علمای این خاندان از آغاز حکومت سلسله قاجار تاکنون، منشأ خدمات فراوان علمی، فرهنگی و اجتماعی بودهاند. آنها در اقامه آیین نماز جمعه در قزوین و ساوجبلاغ نقش عمده ای داشتهاند. این خاندان از فرزندان شیخ محمّد برغانی ملایکه (م1200ق) هستند. او نخستین کسی است که به برغانی مشهور شد. شیخ محمّد در رویارویی اخباریون و اصولیون قزوین، با شیخ یوسف بَحرانی معروف به صاحب حدائق که از فقیهان اخباری تندرو بود، مناظره کرد. این گفتوگوی علمی باعث شد صاحب حدائق به جرگه اخباریون معتدل بپیوندد. پس از این ماجرا، اخباریون افراطی که از شاگردان و طرفداران ملاخلیل قزوینی بودند، به خانه شیخ محمّد حمله کردند تا او را به قتل رسانند. او از معرکه جان سالم به در برد اما آنها خانه و کتابخانهاش را آتش زدند. پس از این واقعه، شیخ محمّد با دخالت مأموران حکومتی به روستای برغان تبعید شد. وی نخستین اقامهکننده آیین نماز جمعه منطقه ساوجبلاغ در مسجد جامع برغان است.
از میان چهار فرزند شیخ محمّد برغانی ملایکه، سه تن مشهور هستند: شیخ محمّدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث (شهادت 1263ق) فقیه مبارز در روزگار فتحعلی شاه قاجار و نویسنده کتاب 24 جلدی منهجالاجتهاد که شیخ محمّدحسن نجفی اصفهانی مشهور به صاحب جواهر در نگارش کتاب جواهرالکلام از آن استفاده کرده است؛ علامه شیخ محمّدصالح برغانی (م1271ق) بنیانگذار مدرسه صالحیه قزوین و نویسنده سیصد عنوان کتاب، رساله و حاشیه در شاخههای مختلف علوم اسلامی به ویژه علوم قرآنی؛ شیخ محمّدعلی مشهور به ملاعلی برغانی (م1269ق) فقیه و عارف که در عقاید، راهی میان شیخیه و متشرّعه برگزیده بود. حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظّم انقلاب در 25 آذر 1382 در دیدار علما و طلاب قزوین درباره شهید ثالث و برادرش فرمودند: «علمای بزرگ فراوانی از این شهر برخاستهاند؛ شهید ثالث مرحوم محمّدتقی برغانی و برادر او ملا محمّدصالح برغانی؛ فقهای مبارز، نه فقهای گوشهگیر، نه آدمهای منزوی؛ مردانِ دین که به سرنوشت مردم میاندیشیدند؛ برای آنها مبارزه میکردند و جان خود را هم در این راه فدا میکردند… همین دو برادر بزرگواری که من امروز از آنها اسم آوردم جزء برجستگانند. آنها فقیه بودند. عدهای از روی خباثت و عناد نگذاشتند نام علمایی که در کار علمی خود انگیزه سیاسی هم داشتند، مطرح شود؛ این دو برادر از این قبیل بودند. اینها به پادشاه وقت گفته بودند حکومت تو باید تابع نظر ولی فقیه باشد… چند سال پیش چند جلد کتاب فقهی از مرحوم ملا [محمّد] صالح درآمد به نام موسوعه البرغانی؛ نمیدانم ادامه آن را چاپ نکردند؛ یا چاپ کردند اما برای ما نفرستادند. کتاب خیلی خوبی است.»
ندیده علامه مجاهد
دکتر صالحی از نوادگان علامه شیخ محمّدصالح برغانی و به اصطلاح ندیده (فرزندِ نبیره یا پشت پنجم) وی به شمار میرود. دکتر صالحی در 10 بهمن 1389 در معرفی خود به نمایندگان مجلس گفته است: «بنده متولّد 1328ش در شهر کربلای معلّی از پدر و مادری زاده قزوین از نوادگان حاج ملا [محمّد] صالح برغانی و از سلاله شهید ثالث هستم.» تبار وی چنین است: علامه شیخ محمّدصالح برغانی / آیتالله شیخ محمّدحسن برغانی صالحی / آیتالله میرزا علینقی برغانی صالحی (مدرس الطّف)/ شیخ حسن صالحی / حاج احمد صالحی / دکتر علیاکبر صالحی.
علامه برغانی از فقیهان و مفسران نامدار روزگار قاجار است. او در جنگ دوّم ایران و روس (1241 – 1243ق) به لزوم جهاد علیه روسها فتوا داده و به همراه گروهی از فقیهان از جمله استادش سیّدمحمّد طباطبایی اصفهانی مشهور به سیّد مجاهد در جبهه جنگ حاضر شد. در آن سفر جهادی، محمّدمیرزا فرزند عباسمیرزا (نایبالسلطنه) که پس از فتحعلی شاه به سلطنت رسید، وظیفه داشت سجاده او را به هنگام نماز آماده سازد. در آن جنگها، روسها سپاه ایران را درهم شکسته و بسیاری از شهرهای شمالی ایران به اشغال روسیه تزاری درآمده بود. انگلستان نیز میرفت تا نفوذ خود را در سراسر جنوب ایران بگستراند. علامه برغانی، به ناکارآمدی حکومت یورش آورد و فتوا داد که هرگونه جنگ و صلح و گفتگو با دولتهای خارجی، نیاز به اذن (موافقت قبلی) فقها دارد. این دیدگاه فقهی، فتحعلی شاه قاجار را ناگزیر کرد که روحانیون طراز اوّل را به کاخ گلستان فرابخواند. آن روز در برابر شاه، نشستی برگزار شد. برادران برغانی هم در آن نشست بودند. علامه برغانی به صراحت گفت که در غیبت کبری، اختیارات شاه محدود است و باید برای رایزنی از قرآن و سنّت بهره گرفته شود که این هم از اختیارات فقیهان است. در واکنش به این دیدگاه که همان نظریه ولایت فقیه است، ملا محمّدعلی جنگلی مازندرانی مشهور به جَدلی که با دربار روابط گرمی داشت، به مخالفت برخاست و دمی بعد، مشاجره شدّت گرفت و خشونت از کلام به عمل گرایید. این درگیری، شاه را سخت آزرد و گویا فرمان تبعید برادران برغانی را صادر کرد. منابع موجود در این باره اطلاعات کافی و یکسان نداده اند. علامه برغانی، بنیانگذار مدرسه صالحیه در سالهای پیش از 1228ق در شهر قزوین است. او این مدرسه بزرگ را با نگرشی دیگرگونه و رویکردی نو به جامعه پی افکند. این مدرسه در زمان حیات علامه برغانی هفتصد طلبه داشت و تا نیمه دوّم قرن چهاردهم هجری قمری یکی از مراکز مهم علمی و فرهنگی شیعه به شمار میرفت. در آن، رشتهها و گروههای آموزشی مختلفی همانند فقه، طب، تفسیر، ادبیات، حدیث، ادیان، عرفان، فلسفه و کلام برقرار بود. همچنین برای نخستین بار در ایران زنان توانستند در این حوزه علمیه به تحصیل و تدریس بپردازند.
فقیهان مدرسه صالحیه درباره مسائل روز، دیدگاههایی نوگرایانه داشتند که از آن موارد میتوان به فتوای عدم حرمت حلق لحیه (ریشتراشی) و حلیّت موسیقی و دیگر مسایل نوپدید اشاره کرد. همین آزاداندیشیها، یکی از انگیزههای حضور روحانیون نامداری چون شیخ جعفر کاشفالغطا، شیخ احمد احسایی بنیانگذار مسلک شیخیه و آخوند ملاآقا حکمی قزوینی در آن مدرسه بود. میرزا محمّدحسن شیرازی صاحب فتوای تحریم تنباکو، سیّدجمالالدین اسدآبادی، میرزا کوچکخان جنگلی و اشرفالدین حسینی مشهور به نسیم شمال از شاگردان مشهور آن مدرسه به شمار میروند. مشارکت در بازسازی آرامستان تاریخی بقیع، آرامگاه حمزه سیدالشهدا (عموی پیامبر اعظم)، اقامتگاه حجّاج قزوینی در مکّه مکرّمه، آرامگاه شهدای کربلا پس از تهاجم وهابیها در سال 1216ق، بقعه سیّدمحمد (برادر امام حسن عسکری علیهالسلام)، مقبره ابراهیم و محمّد دو طفلان مسلم بن عقیل، ایوان بالاسر یا رأسالحسین، آرامگاههای ابن فهد حلّی، ابن حمزه طوسی سیّدمحمّد مجاهد (از عالمان شیعه) در کشور عراق و ساخت مسجدی در کنار مقبره حضرت رقیه (دختر امام حسین علیهالسلام) در سوریه از دیگر فعالیّتهای او است. علامه برغانی بیش از سیصد کتاب، رساله و حاشیه در شاخههای مختلف علوم اسلامی به ویژه در علوم قرآنی نوشته است. شیخ آقابزرگ تهرانی کتابشناس و رجالی بزرگ، در کتاب الذریعه الی تصانیف الشیعه، گروهی از عالمان شیعه که به علوم قرآنی اهتمام ورزیدهاند و بیش از سه تفسیر بر قرآن کریم دارند را نام برده که یکی از آنان علامه برغانی با هفت اثر تفسیری است.
رویداد ناگوار ترور برادرش شهید ثالث به وسیله عوامل فرقه بابیت در سال 1263ق چنان وی را آزرده ساخت که نتوانست در قزوین بماند. در اوایل سال 1264ق به کربلا رفت و در مدرسه حسنخان و صحن حسینی به تدریس علوم اسلامی پرداخت. در غروب روز جمعه 27 جمادیالثانی 1271ق در حال نیایش در حرم امام حسین علیهالسلام بر اثر ایست قلبی درگذشت. بنا به وصیتش، پیکر او در ایوان بالاسر یا ایوان رأسالحسین که خود در سال 1265ق بنیاد نهاده بود، در کنار آرامگاه برادرش شیخ محمّدعلی برغانی به خاک سپرده شد... ادامه دارد
منبع: حسین عسکری، «درباره دکتر علی اکبر صالحی: ادب و نسب دانشمند»، روزنامه اطلاعات، سال نودم، ش 26313، ضمیمه فرهنگی، ش 246، چهارشنبه 4 آذر 1394، ص 4 و 5.