حوادث طبیعی از خیزش ناگهانی سیل و طوفان وریزش بهمن و بوران و رانش کوه و لرزش زمین و بارش آذرخش و آتشفشان گرفته تا انواع بیماریها اعم از شیوع وبا و طاعون و مخاطرات خشک سالی و قحط سالی همه فارغ از اراده و عزم و اختیار ما آدمیان هر جا که شرایط مهیا بوده و اوضاع طبیعی مساعد، علت ها دست در دست هم داده اند و معلول ها اتفاق افتاده اند و زندگی و سلامت و امنیت آدمیان را به مخاطره افکنده اند و خسارات وتلفات مالی و جانی به بار آورده اند. آدمیان همیشه نگران چنین حوادثی بوده اند. جامعه ها و جمعیت های انسانی هزاره های کهن تر در برابر چنین حوادثی به شدت آسیب پذیر بوده اند. تجربه بشر از حوادث و مخاطرات طبیعی بسیار تلخ و ناگوار و نگران کننده و غم انگیز بوده است. رسوبات نگرانی و هراس بشر از حوادث ویرانگر و مرگبار و غیرقابل پیش بینی و کنترل طبیعی را هم در منابع و متون دینی هم در رفتار و نحوه مواجهه آدمیان به ویژه گروه ها و اقشار اجتماعی متدین روزگار ما می توان به خوبی ردیابی و رصد کرد و دید. وجوب خواندن نماز آیات پس از وقوع حوادث سنگین طبیعی که هراس و نگرانی در جان آدمیان می افکنده و در قرآن ذکرش آمده موید همین هراس ها و اضطراب ها و هول های سخت و سنگین و همگانی دور از انتظار و ناگهانی که حوادث طبیعی در جان آدمیان می افکنده اند؛ است. حوادثی که بیرون از مقیاس و فوق طاقت و توان آدمیان اتفاق می افتاده و از بشر قربانی می گرفته است.
وقوع زلزله اخیر غرب کشور واکنش های متفاوتی را در میان گروه ها و اقشار متفاوت اجتماعی اعم از نهادها و سازمان های رسمی و نارسمی و تشکل های مردم نهاد میهن ما در پی داشته است. سیل کمک های مردمی و شتاب کمک رسانی های دولتیان و نهادها و سازمان ها و تشکیلات رسمی کشور در مجموع هم چشمگیر بود هم تصویری زیبا و دلگرم کننده و دلنشین از همبستگی ملی و مدنی و معنوی مُلک و ملت و میهن را به تماشا می نهاد. با این همه این قلم همچنان تدبیرهای پیشگیرانه را اصیل تر و ارجمند تر و مقدم تر ومحترم تر و معقول تر و مطلوبتر و موفق تر بر مدیریت های بحران پس از وقوع حوادث می داند و می بیند و می فهمد و می پذیرد. به هر روی در این میان عکس العمل و نحوه مواجهه برخی امامان جمعه و جماعت و روحانیان کشور در پشت تربیون مصلی ها و روی منبر مساجد و در شبکه های رسانه ملی ویژگی دیگرداشت و از جنسی دیگر بود. از قصور و گنهکاری ها و بد اخلاقی های مردم وهول زلزله سنگین تر قیامت کبری سخن گفتند و مردمان را از ارتکاب گناهان بیشتر برحذر داشتند و هرجا که جانی از زیر آواری با تاخیر اما زنده بیرون کشیده می شد و از مرگ نجات می یافت آن را مهر الهی و معجزه می دیدند و قهر و مهر خداوندی را نسبت به مخلوقات آشتی می دادند و در مهابت خداوند اجابت او را هم می دیدند. فشار سخت و سنگین این رابطه ناموافق عقل و منطق و تناقض آمیز به هم درتنیده مهر و قهر و اجابت و مهابت و خوف و رجاء که پیشینه ای بس کهن دارد و طومار تصویری زنده و گرم اما به غایت انسانوار و انسانی شده از رابطه عمیقاً رازآمیز و دیالوژیک میان الوهیت و انسان را در برابر ما می گسترد، یک بازخوانی عظیم تاریخی و معنوی را نیز می طلبد. بازخوانی چیستی چنین رابطه ای و گشودن و هموار کردن راه چه بسا به سوی نحوه دیگری از رابطه با الوهیت وسرچشمه هستی. در اینکه انسانی که ایمانش به سرچشمه متصل است و دلداه حق در هیچ حادثه ای هرچند سخت و سنگین، ادب ایمان و آداب امیدواری و طاقت پیمانداری را ازکف نمی دهد و با قامتی استوار بر سر پیمان و امید و ایمان خویش می ایستد پیروز آوردگاه است در میانه میدان، احترام برانگیزاست و شایسته تقدیر محل تردید نیست. به تعبیر حضرت حافظ:
گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند
نگاهدار سر رشته تا نگهدارد
و یا در جای دیگر به تعبیر دیگر:
گناه اگرچه نبود اختیار ما حافظ
تو در طریق ادب باش گو گناه منست
این بیت اگر عمیق تر فهمیده شود؛ متوجه می شویم مراد حافظ نگاه جبری مشربانه به نسبت انسان با الوهیت نیست. در طریق ادب بودن در هر شرایطی در حضور و پیشگاه اوست. حافظ بازی های زبانی رازآمیز بشری ما را در نسبت با خداوند نیک می فهمد و حسی عمیق از آن دارد.
با این همه این رابطه رازآمیز و دیالوژیک گرم و زنده و به غایت انسانوار پر از مهر و قهر و مهابت و اجابت و خوف و رجاء میان خدا و انسان برای انسان روزگار ما محل بحث است و بازخوانی می طلبد. تصورکنید؛ خسارات و تلفات مالی و جانی گسترده ای را که زلزله غرب کشور بر سرمردم ما آورد اگر بر اثر تجاوز و حمله و هجوم کشوری همسایه یا هر کشوردیگری بر سر مردم ما می آمد چگونه پاسخ می گفتیم و واکنش ما چگونه می بود؟ با ارتش کشور مهاجم و متجاوز وارد جنگ نمی شدیم؟ دشمن را سرکوب و منکوب نمی کردیم و به عقب نمی راندیمش و برسر جایش نمی نشاندیم؟ تلاش نمی کردیم هزینه خسارات و تلفات وارد آمده بر مُلک و ملت خویش را از دشمن بستانیم؟ چرا در مواجهه با حوادث طبیعی چنین نکنیم؟ چه موهبتی عظیم و ارجمندتر از عقل و هوش که خداوند در سر ما نهاده است تا سروری کنیم و تن به جبر و ذلت و خواری ندهیم. اینکه بنشینم وهر ذلتی را به قهر او نسبت دهیم و از امکانات و منابع عظیم و فراوانی را که در همین جغرافیای طبیعی خداوند در اختیار ما نهاده از آنها استفاده مطلوب و معقول نکینم و بنشینیم و ذلت های خود را فرافکنی کنیم یا در قهر او ببینیم یا در گناه خویش. البته تن تسلیم به ذلت سپردن خود گناهیست بس عظیم.
مردمان را ازهول زلزله های سنگین تر قیامت کبرا و محشرعظمی لرزاندن و ترساندن تصور نمی کنید این تصویرسازی و تصور از قیامت نیز هم بازخوانی، هم فهم وعمیق و وثیق تر را می طلبد. زلزله قیامت خود ماییم. انسان وجودیست زلزله خیز. ارض و جغرافیای پرچین و شکن و فراخ وجود آدمی همیشه زلزله خیز تر از ارض طبیعت و جغرافیای طبیعی بوده است. سوره مبارکه زلزله (زلزال) در قرآن شریف ذکر همین زلزله های سخت و سنگین ارض وجود آدمیست. ارض پر از اثقال و آثار و احادیث و اخبار. ما در قیامت افکار و افعال و اعمال و آمال و امیال خویش زندگی می کنیم وهر آن در قیامت اعمال خویشیم و با همین قیامت به سوی قیامت رهسپاریم البته که به پای امید و ایمان. زلزله های ارض وجود آدمی همیشه سخت و سنگین تر از زلزله های ارض طبیعت بوده است. همین طور گدازه های آتشقشانی که از زیرلایه های وجود آدمی سربرکشیده و بر زمین تاریخ فروباریده بسیار داغ تر و ملتهب تر و صعب تر و سنگین تر از گدازه های آتشفشان های جغرافیای طبیعی بوده است. تاریخ و جغرافیای تاریخی آدمی پر و گرانبار از زلزله ها و تکان ها و آتشفشان های سخت و سنگین ارض وجود آدمیست. لرزش ها و تکان هایی که نهایتاً رحمت خیز و نعمت بار و انسان ساز بوده است. در گام نهادن و ره سپردن در سپهر نحوه دیگری ازرابطه و حس وعقل و فهم دیگری از سرچشمه و منشاء و مبداء و منتهای هستی با الوهیت یگانه چرا ترس؟ چرا هراس در جان داریم؟ اتفاقاً دریک رجوع و بازخوانی عمیق و زنده نه موزه ای به آن سنّت های دینی و مواریث معنویست که می توان باب و راه حس و حیات و حضور و نسبت و نحوه رابطه ای دیگررا با اصل الوهیت با الوهیت یگانه گشوده تر و موارتر کرد. جغرافیای طبیعی وحیات وحش، نزاع چنگ ها و دندان ها برای زنده ماندن ادامه حیات و بقای نوع است. جغرافیای تاریخ آوردگاه اندیشه ها و نظام های ارزشیست. در این آوردگاه هر سنت اعتقادی و نظام فکری ورزیده تر و آزموده تر و قوی بنیه تر پیروزمندتر.
تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
حلقه پیر مغانم ز ازل در گوش است
بر همان بوده و بودیم و همان خواهدبود
برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو
راز این پرده نهان و است و نهان خواهد بود
دانشگاه تهران: 8/9/1396 هجری خورشیدی.