سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

جشن ها، رسم ها، سنت ها و آئین ها بهانه اند. بهانه در خدمت جامعه، فرهنگ، زندگی و نحوه بودنی معنوی، اصیل، گرم، گوهرین، صمیمانه، همدلانه و شیرین و دلنشین. هر جشن و رسم و سنت و آئین و میراثی سرچشمه ای تر و رشته اتصالش به سرچشمه زندگی و انسان بودن ما مستحکم تر و استوارتر، ماناتر و پایاتر و تعلق خاطر و دلبستگی ما به آن گرم تر و زنده تر و شورمندانه تر. نوروز یک چنین سنت و آئین و میراث معنویست. سنتی اصیل، رسمی گوهرین و آئینی ارجمند و برآمده از سرچشمه های زلال یک فرهنگ و زندگی و سنت و میراث مشترک و رابطه ای همدلانه و صمیمانه و مقدس و گرم و زنده و عمیقاً معنوی و روحانی میان انسان و طبیعت، میان جغرافیای طبیعی و جغرافیای تاریخی، میان آسمانیان و زمینیان و در یک کلام میان انسان و اصل الوهیت. رابطه ای که در دوره و دنیای مدرن به طرز بی سابقه دستخوش اختلال و اغتشاش و آشوب شده است. آئین های نوروزی نیز چنانکه بسیاری از سنت ها و آئین ها و رسم ها و جشن ها از چنین آشوب ها و آسیب ها و آفت ها و تخریب ها و تحریف ها مصون نبوده و ایمن نمانده اند. آن ها تهی از محتوای واقعی شان چونان اسکلت های تهی از زندگی برای سرگرمی و فرار از فشار سنگین مشغله های روزینه و ملال روزینگی به اجرا درمی آیند

آئین های نوروزی میراث عبور و گذار از یک دوران دیرینه و دیرپای جامعه شکار و کشتار و فرهنگ و زندگی بی ثبات و زمخت و خشن و مشقت بار شکار گران و کشتارگران و حرکت به سوی افتتاح تاریخ و فرهنگ و زندگی انسانی که می کارد و می پرورد و زیر سقفی سکنی دارد که هندسه اش هندسه روح اوست و زمین آغوش گرم مادرانه برایش و سقف آسمان رمزی از سقف خانه کیهانی اش. نوروز سنت و میراث چنین عصر و عهدیست. عصری که از ریشه و بنیاد نسبت و رابطه انسان با زمین با جغرافیای طبیعی و زیست بوم خویش دستخوش تغییر و دگرگونی جدی شده است. اهلی کردن گونه هایی از حیات وحش یک دستاورده ساده نبود. رویدادی بود بس عظیم و با اثرات و تبعات حیاتی و معنوی عمیق بر روان و رفتار و نحوه بودن انسان در جهان. صور ابتدایی و کهن ترآئین های نوروزی درهمین هزاره های به غایت مهم و سرنوشت ساز به تدریج شکل پذیرفتند و آیین ها و اسطوره های زمین و زمان و آسمان و آب و باد و باران و مرگ و زندگی و رستاخیز و آفرینش جهان و انسان چه بسا در همین دوران به شکلی منسجم تر و ساختاربندی شده تر بر صحنه حیات معنوی جامعه کشتگران و دامداران نخستین پدیدار شدند.

از آن فرهنگ و زندگی و جامعه کشاورزان و دامداران آغازین تا دوره جدید بیش از ده هزاره گذشته است. ده هزاره زمان کوتاهی نیست؛ به رغم لف و نشر و قبض و بسط و فراز و فرودهای بسیار و تحولات عظیمی را که تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما پی به پی از سرگذرانده است آئین های نوروزی همچنان در میان ما ایرانیان و مردمانی که با ما بر تاریخ و فرهنگ و میراثی مشترک تکیه زده اند؛ همچنان تداوم دارد و گرامی داشته می شود. این مانایی و پایایی و استمرار امری اتفاقی نبوده است. آیین ها و اسطوره های نوروزی در یک فرایند و دوران درازآهنگ در بطن و بستر فرهنگ و زندگی و حیات اجتماعی مردمان شکل پذیرفتند. در همه جوامع مدیترانه شرقی آیین ها و جشن های فصلی و به ویژه بهاری متناسب با فرهنگ و زندگی مردمان آن جوامع از مرزهای شرقی ایران که طلوع گاه عصر اسطوره ای و حماسی و پهلوانی ما ایرانیان است گرفته تا حوزه دریای اژه و جزیره کرت مینویی برگزار می شده است. در میان بابلیان با ابعادی هستی شناختی و کیهانی و تشریفات شاهانه تحت عنوان «انوما الیش» که محورش اسطوره آفرینش بود هرسال به اجرا درمی آمد و برگزار می شد. با برآمدن ایرانیان نبوی و تکوین امپراطوری جهانی هخامنشی در مقیاس آن دوران آیین های نوروزی در ابعادی جهانی تر و با تشریفاتی شهریاری تر و محتوایی معنوی تر و مدنی تر هرسال به احتمال در آغاز فصل بهار که استعاره ای زنده و ملموس از رستاخیز و حشر معنوی و ملکوتی انسان نیز بود در پارسه یا ایرانشهر ایرانیان برگزار می شد. از آن عهد و عصر به غایت مهم و سرنوشت ساز در تاریخ و فرهنگ و زندگی ما ایرانیان،ایران تا اکنون و این زمان همچنان کانون مهم و مسلم و واقعی آیین های نوروزی بوده است و ایرانیان میراثداران این سنت و میراث مدنی و معنوی عظیم و ارجمند. آئین های نوروزی کتاب های قطوری از فرهنگ و زندگی و تجربه های عمیق و اصیل مدنی و معنوی نه تنها یک قوم یا یک ملت یا حتی یک منطقه و جغرافیای تاریخی و فرهنگی را در برگ، برگ و صفحه به صفحه خود نوشته دارند که پاره های مهم و بی بدیلی از میراث تاریخ و فرهنگ و حیات مدنی و معنوی جامعه و جهانی بشری ما در آن مسطور و مکتوب است و هربار خوانش تازه می طلبد. در هسته آئین های نوروزی گوهری از معنویت، پیامی اصیل از عهدمندی و امانتداری و احترام به اصل زندگی و احساس مسئولیت و رابطه همدلانه با طبیعت به معنی الاخص و هستی در تمامیتش به طریق اولی نهفته است که اگر درست دیده و زیسته و فهمیده و برگزار شود چونان آیین های حج و قبله و کعبه چنان تحولی عظیم در جان ما بپا خواهد شد که تصورش در ذهن درنگنجد.

حفره زارها و مغاک های زندگی را به قهر اقتصادی و زر اندوختن و زور ورزیدن و شهوت راندن نمی توان پرکرد. آیین ها بهانه اند. فراخوانده شده اند تا حفره زارهای معنوی و مغاک های تهی بودگی زندگی ما را پر کنند. آئین ها به هر میزان سرچشمه ای تر و به سرچشمه های وجودی ما نزدیک تر؛ دستشان در پرکردن حفره زارها و مغاک های زندگی پرتر. و به هر میزان از سرچشمه هستی و گوهر مشترک انسان بودن ما دورتر و رشته اتصال و حلقه پیوند و پیوستگی شان از آشیانه های نهان و نامریی و رازآمیر هستی گسسته تر، شکننده تر و آسیب پذیرتر و بی روح و رنگ و رمق تر.

از شواهد مکشوف باستان شناختی و قرائن موجود و مشهود در فرهنگ ها و جوامع بومی چنین استنباط می شود که حسّاس و بیدار شدن صور ابتدایی تر تجربه زیباشناختی در انسان به نظم و آهنگ و هماهنگی و ترکیب متناسب و متقارن میان چیزها با کنش ها و رفتارهای آیینی انسان میبایست بیان و بازنموده شده باشد. نظم، هماهنگی، دقت و مراقبت در عمل و اجرای گروهی شاخصه افعال و اعمال آئینیست. آئین های نوروزی از این منظر، مصادیق و مظاهر عالی و زنده هم نظم و هماهنگی و پاکیزگی و زیبایی هم رابطه و نسبت همدلانه انسان با طبیعت و جغرافیای طبیعی به معنی الاخص و هستی به معنی الاعم است. رابطه ای که در عالم جدید سخت دستخوش آشوب و اختلال و اغتشاش شده است و نوعی برخورد کفرآمیز و اهریمنی و قهرآمیز و ستیزجویانه جای آن نسب و رابطه همدلانه و آشتی جویانه و آئینی را گرفته و اشغال کرده است.

 در وصف هیچ آیین و جشن و رسمی در ابیات و شعر و نگارگری ما آنگونه که در وصف آئین های نوروزی سخن نرفته و سروده نشده و تصویرسازی نشده است. مورخان ما نیز شانه به شانه هنرمندان و ادیبان و شاعران ما درباره آئین های نوروزی سخن بسیار گفته اند. این عشق و اشتیاق و تعلق خاطر و دلبستگی به آئین های نوروزی تصادفی نبوده است. عشق به زیبایی به پاکیزگی، به نظم به آداب و ادب یک فرهنگ و زندگی و نحوه بودن اصیل و حضور صمیمانه و همدلانه و آشتی جویانه و عمیقاً نجیبانه و معنوی انسان در جهان که پرمایه و غنی از شرم حضور و نشاط روحانی عمیق و اصیل و واقعی نیز بوده است؛ یکجا در آئین های نوروزی به تماشا نهاده شده است. اوصافی که دهه هاست جامعه ما با آنها فاصله گرفته و وداعشان کرده و گفته است. نوروز همچنان مدرسه ایست بس عظیم و بس فراخ و درهایش برای آموختن و تمرین آداب و ادب درست زیستن، عشق به پاکیزگی و زیبایی و نظم و هماهنگی و وفاق و همدلی و همبستگی اجتماعی به روی همه گشوده است البته به شرط آنکه شایستگی ورود به آن را یافته و داشته باشیم.

جامعه ای که جانش به زیبایی، به پاکیزگی، به نظم، به قانونمندی، به امانتداری، به عدالت ورزی و انصاف ورزی و قناعت و مناعت آراسته است همه روزش نوروز است و در آشتی و همدلی با خویش و با جهان. هستی و حیات ما تاریخ و فرهنگ و زندگی و نحوه بودن و حضور تاریخی و تاریخمند ما روی پوسته ظریف و نازک و سرد و شکننده سیاره ای که غباری بیش در میان صدها و صدها میلیارد غبارهای کیهانی دیگر بیش نیست به طور مقدر، در جهان افق گشوده و رقم خورده است؛ رفتارهای کفرآمیز و اهریمنی و قهرآمیز و خشونت بار و ستیزجویانه و غارتگرانه با منابع و مواریث طبیعی که انسان جنون گرفته و بیمارگون و بی قرار دوره جدید با ابزارها و فناوری هایی پیچیده ای که بدان مجهز است و در اختیار دارد با سیاره زمین می کند و در پیش گرفته است؛ قابل قبول و پذیرفتنی نیست. همه سنت های دینی در گذشته خود را موظف به صیانت از رابطه و نسبت همدلانه انسان با طبیعت و جغرافیای طبیعی می دیدند و می دانستند و می فهمیدند. نوروز چنین آئینیست. سنت و میراثی بجای مانده از دیانت و معنویتی اصیل و فرهنگی به غایت نجیب و غنی و پرمایه از رابطه ای همدلانه با طبیعت به المعنی الاخص و هستی به طریق اولی.


نوشته شده در  سه شنبه 96/12/29ساعت  9:39 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()


فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
آیین نقد و بررسی کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری
نشست علمی درباره کتاب اشتهارد نوشته محمد پارسانسب
بازتاب انتشار کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری - 1
یادداشت های حسین عسکری درباره محمدصادق فاتح یزدی
سندی تازه از سردار شهید شعبان علی نژادفلاح
اهل توقف طالقان به روایت استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
به مناسبت درگذشت دکتر محمود مصدق
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]