قتل رییس محفل بهاییان ایران در روستای رامجین
قتل نورالدین فتح اعظم (م1331ش) رییس محفل ملّی بهاییان (1) ایران در روستای رامجین از توابع شهرستان ساوجبلاغ و دخالت جمعیّت فداییان اسلام در آن از رویدادهای مهم دوره پهلوی است. او دانش آموخته مدرسه تربیت بنین (پسران) بود که به کوشش میرزا حسن ادیب طالقانی (2) برای تعلیم جوانان بهایی در تهران راه اندازی شده بود. (3) در سال 1307ش به عضویت محفل بهاییان تهران درآمد و در سال 1310ش منشی محفل بهاییان ایران شد. پس از مدّتی در سال 1318ش به مسئولیت امین صندوق آن محفل انتخاب گردید و از سال 1328 تا 1331ش ریاست محفل ملّی بهاییان ایران را عهده دار شد. (4) فتح اعظم در سال 1320ش معاون حسابداری وزارت دربار بود. (5) آیت الله شیخ محمّد خالصی زاده (م1342ش) از روحانیون مخالف حکومت پهلوی در نامه اعتراضی خود در آذر 1326ش درباره ارتباط فتح اعظم با حکومت پهلوی نوشته است: «از جوان کم تجربه [محمّدرضا شاه پهلوی] که همنشینی با سرهنگ [عبدالکریم] ایادی و سرلشگر علایی... و [نورالدین] فتح اعظم و امثال آنها را دارد، انتظار رعایت مصالح مملکتی و دینی، بلکه شخصی هم نیست.» (6) فتح اعظم با عنوان رییس محفل روحانی ملّی بهاییان ایران، نامه های متعددی را در دفاع از بهاییان به سران حکومت پهلوی نوشته است که از آن جمله می توان به نامه های سال 1328ش به محمّدرضا شاه پهلوی، محمّد ساعد مراغه ای نخست وزیر و تیمسار سپهبد فضل الله زاهدی رییس شهربانی کل کشور درباره قتل دکتر سلیمان برجیس رییس محفل بهاییان کاشان اشاره کرد. (7) فتح اعظم در دوره حکومت پهلوی، اراضی خالصه (دولتی) روستای رامجین (8) را خرید و به کشاورزی مشغول شد. پس از مدّتی در سال 1331ش هفده تن از اهالی رامجین با هجوم به خانه اش او را به قتل رساندند.
بهرام چوبینه در کتاب «دکتر محمّد مصدق و بهاییان» چاپ آمریکا، این قتل را متوجّه جمعیّت فداییان اسلام کرده و در این باره می نویسد: «پس از ترور [عبدالحسین] هژیر وزیر دربار (13/8/1328) و اعدام سیّد حسین امامی ضارب هژیر در تاریخ 17/8/1328، بلافاصله سیّد مجتبی نواب صفوی رهبر فداییان اسلام با کمک آیت الله طالقانی و دیگر طالقانی ها به روستاهای اطراف قزوین و طالقان فرار کرد و در آن نواحی پنهان شد. وی در آن ایام سخنرانی هایی علیه دولت ساعد نخست وزیر وقت انجام می داد و به تحریک روستاییان علیه چند خانواده بهایی مشغول بود. این تحریکات ادامه پیدا کرد و سرانجام در زمامداری دکتر مصدق، نورالدین فتح اعظم یکی از مالکین بهایی دهکده رامجین در نزدیکی قزوین، در شبی تاریک به شکل فجیعی به دست فداییان اسلام با بیل، کلنگ و چاقو به قتل رسید. شگفت انگیز آن که ژاندارمی که شاهد حمله روستاییان به فتح اعظم بوده پا به فرار گذاشت و نورالدین فتح اعظم را با قاتلین تنها گذاشت...» (9) پس از قتل فتح اعظم، شوقی افندی ربانی ملقّب به ولی امرالله رییس بهاییان جهان، در شهریور 1331ش تلگراف تسلیتی را خطاب به بهاییان ایران صادر کرد. (10) در 26 اردیبهشت 1332 دادگاه متهمین به قتل مالک روستای رامجین در تهران تشکیل شد. نیک اعتقاد مأمور اداره آگاهی شهربانی کل کشور در گزارشی محرمانه در این باره نوشته است: «ساعت 9 صبح روز 26/2/1332 قریب بیست نفر از افراد فداییان اسلام به سرپرستی آقای سیّد هاشم حسینی در دادگاه جُنحه حضور یافته و محاکمه هفده نفر رعایای قریه رامجین شرکت کنندگان در قتل مرحوم فتح اعظم شروع شده و آقای دکتر پاد که از طرف افراد فداییان اسلام به سِمت وکیل مدافع تعیین شده بود شروع به دفاع نموده و در نتیجه هفده نفر به طور کلّی تبرئه و بلافاصله آزاد گردیده اند و از طرف افراد فداییان اسلام شش رأس گوسفند در مقابل زندان کاخ دادگستری موقع خروج آزادشدگان ذبح گردید و مأمورین ویژه توضیح می دهند که از طرف سیّد عبدالحسین واحدی [مرد شماره دو جمعیّت فداییان اسلام] مبلغ چهارصد هزار ریال به عنوان استخلاص هفده نفر رعایا به نام اینکه یک نفر بهایی را کشته اند از بازار جمع آوری گردیده که مبلغ شصت هزار ریال آن را به آقای دکتر پاد تأدیه نموده اند و حتّی فامیل مرحوم فتح اعظم را در خارج [دادگاه]، فداییان اسلام تهدید نموده اند.» (11)
___________________________
1. بهاییت فرقه ای متأخّر و منشعب از فرقه بابیت است که در روزگار قاجار به دست میرزا حسینعلی نوری مشهور به بهاءالله بنیاد گذاشته شد. به عقیده بهاییان، سیّد علی محمّد شیرازی مشهور به باب بنیانگذار فرقه بابیت و پس از او بهاءالله مظهر الهی هستند و در پی بهاءالله تا هزار سال دیگر در عالم کسی با این عنوان نخواهد آمد! پس از مرگ بهاءالله، عباس افندی مشهور به عبدالبها سپس شوقی افندی مشهور به شوقی ربانی هدایت بهاییان را در دست داشتند. مرکز اصلی این فرقه در حیفا و عکا در فلسطین اشغالی است. فقیهان مسلمان، این فرقه را گمراه و ساختگی می دانند.
2. میرزا حسن ادیب طالقانی مشهور به ادیب العلما متولّد سال 1264ق در روستای کرکبود طالقان، از نویسندگان جلد نخست کتاب «نامه دانشوران ناصری» بود. او چون در روزگار قاجار به بهاییت گروید، از آن جمع کنار گذاشته شد. بعدها در ردیف اَیادی اَمرالله (چهره ها و مبلغان ویژه بهاییت) قرار گرفت.
3. روزنامه کیهان، ش 18657، ص 8.
4. فرهاد فاضلی، احمد رهدار، «امپریالیسم آمریکا و بهاییت؛ پیوند دیرین و همه جانبه»، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ش 50، ص 38.
5. تورج امینی، اسناد بهاییان ایران، ج 5، ص 1124.
6. همان، ج 4، ص 779.
7. همان، صص 1070 - 1074.
8. در آشیو ملّی ایران وابسته به سازمان اسناد و کتابخانه ملّی جمهوری اسلامی ایران، سندی پنج صفحه ای به شماره 230/13406 نگهداری می شود که در آن وزارت دارایی حکومت پهلوی، فسخ معامله فروش اراضی خالصه رامجین ساوجبلاغ به فتح اعظم را خواستار شده است.
9. بهرام چوبینه، دکتر محمّد مصدق و بهاییان، ص 31.
10. تورج امینی، اسناد بهاییان ایران، ج 4، ص 1086.
11. احمد گل محمّدی، جمعیت فداییان اسلام به روایت اسناد، ج 2، ص 467.
- نشر نخست مقاله فوق در: حسین عسکری، بیداری دشت کهن: تاریخ انقلاب اسلامی در ساوجبلاغ و نظرآباد، تهران: انتشارات سوره مهر، 1397، ص 249.
سیّد مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی روحانی انقلابی و رهبر جمعیّت فداییان اسلام به هنگام سکونت در طالقان، از طریق روستای ولیان ساوجبلاغ با شاگردان و اعضای جمعیّت فداییان اسلام دیدارهای مخفیانه ای داشت.
بهرام چوبینه در کتاب «دکتر محمّد مصدق و بهاییان» چاپ آمریکا، قتل نورالدین فتح اعظم رییس محفل ملّی بهاییان ایران در روستای رامجین از توابع شهرستان ساوجبلاغ را متوجّه جمعیّت فداییان اسلام کرده است.
__________________________________
قتل فتح اعظم در رامجین ساوجبلاغ، کار فداییان اسلام نبود
واکنش ایرج رنجبر به مقاله «ماجرای قتل فتح اعظم در ساوجبلاغ»
(8 تیر 1398)
«سلام دکتر عسکری عزیز. موضوع قتل فتح اعظم، اختلافات اهالی با مالک روستا بوده است. این در حالی است که بهرام چوبینه، قتل را متوجه فداییان اسلام کرده که این ادعا درست نیست. اما حمایت بازاریان توسط سید هاشم حسینی (عموی سید علی اکبر حسینی کارشناس برنامه تلویزیونی اخلاق در خانواده) درست می باشد و آن هم به علت اینکه ناپسری پدرم و همچنین برادر یکی از همسرهایش، داماد سید هاشم حسینی بودند و به واسطه همین ارتباط ها و ارتباط پدرم با اهالی روستای رامجین ساوجبلاغ، حمایت هایی صورت گرفته که همانگونه اشاره کردید به نتیجه هم رسیده است. همچنین برآورد اموال آن 15 نفر توسط پدرم (رحمت الله رنجبر) در سال 1338ش صورت می پذیرد و نامبردگان از روستا خارج می شوند (سند فوق)... اسناد چه واقعیت هایی را که روشن نمی کنند. ممنون از شما که تاریخ را یادآور می شوید.»