برخورد آیتالله العظمی فاضل لنکرانی (ره) با جریان منحرف عرفانیان
به روایت آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی
یادآوری: شاید خوانندگان محترم، مطلب تاریخ 25 فروردین 1387 این وبلاگ با عنوان «بررسی خبر خرافه پردازی در شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد» را به خاطر داشته باشند. در آن مطلب به طور مستند، زوایایی از دروغ پردازی های فردی به نام «محمد عرفانیان» آشکار و افشا گردید. وی یکی از ده ها مدعی دروغین عرصه مهدویت و انتظار در سال های اخیر است که در اواخر سال 1384 با بهره مندی از امکانات عمومی و دولتی شهرستان نظرآباد، اعتکافی بدعت آمیز در دامنه ارتفاعات شرقی شهرستان ساوجبلاغ برگزار کرد.
او که استاد و مراد آقای «ه- الف» معاون نخستین فرماندار شهرستان نظرآباد و فرماندار فعلی یکی از شهرستان های استان قزوین است، از آن طریق به جلسات شورای اداری نظرآباد راه یافت و در حضور عالی ترین مقام مذهبی شهرستان (=امام جمعه)، فرماندار وقت و دیگر مسوولان محلی، ضمن ارایه سخنرانی وهن آلود و خرافه آمیز، وردها و ذکرهایی را به برخی مسوولان دارای مشکل جسمی و معنوی تقدیم کرد!! در پایان این جلسه، حاضران در نمازخانه فرمانداری، نماز ظهر و عصر را به «عرفانیان» با آن اذان و اقامه عجیبش اقتدا کردند. متأسفانه از آن جمع به اصطلاح نخبه و مسوول!؟ هیچ کس متعرض سخنان خارج از ضابطه او نشد. البته کارمند جوانی، زبان به اعتراض گشود که به قیمت از دست دادن شغلش تمام شد! جهت آگاهی از جزئیات عملکرد این جریان انحرافی رجوع کنید به:http://128askari.parsiblog.com/Archive132280.htm
خاطره زیر چگونگی برخورد آیتالله العظمی فاضل لنکرانی - از مراجع معظم تقلید شیعه- با جریان منحرف و خرافی عرفانیان است که به وسیله فرزند فرهیخته آن مرحوم آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی در سایت جهان نیوز و دیگر سایت ها روایت شده است:
روز دوشنبه (22/5/86) در اخبار، مسأله ادعای ارتباط فردی به نام «عرفانیان» با وجود مبارک امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ و دروغها و تهمتها و انحرافهایی را که به وجود آورده برای مردم مطرح شد. من به یاد چند سال پیش افتادم که این شخص، پنج نفر را از تهران به قم فرستاده بود که متأسفانه، یکی از آنان، روحانی پیری بود و بقیه از افراد کاسب و بازاری. در عصر یکی از روزها آنان به دفتر ما آمدند و گفتند: میخواهیم با آقا ملاقات کنیم و مطلب بسیار مهم و خصوصی با ایشان داریم.
گفتم: ایشان عصرها به دفتر تشریف نمیآورند و معمولا پیش از ظهر و هر روز به مدت دو ساعت تشریف میآورند و با تمام کسالتهایی که داشتند، به این امر حتی در گرمای تابستان مقید بودند. بالاخره از این گروه پرسیدم موضوع چیست؟ ابتدا از گفتن آن خودداری کردند و گفتند: تنها باید با پدر شما ملاقات کنیم و مطلب بسیار خصوصی است. من به آنان به صورت محکم گفتم: چنانچه مطلبی دارید، بیان کنید، در غیر این صورت تشریف ببرید. آنان نیز پس از مشورت کوتاهی گفتند: ما از طرف شخصی به نام «عرفانیان» که در تهران است، آمدهایم؛ ایشان کسی است که در تمام سه وقت، نماز خود را به جماعت پشت سر امام زمان ـ علیهالسلام ـ میخواند و امام به ایشان فرمودهاند: به آقای فاضل لنکرانی پیغامی را برسانید و گفتند: امام پیام دیگری را برای یکی از مراجع دیگر هم توسط این فرد داده که ما پیش از آمدن به اینجا، خدمت ایشان رفتهایم و ایشان با توجه کامل به این مطالب گوش دادند.
به آنان گفتم: میتوانید بگویید چه پیامی برای آن مرجع محترم داده شده و آنان نوشته بسیار بدخطی به زبان فارسی را نشان من دادند که در آن آمده بود: آقای... چرا با مادر من زهرا مخالفت میکنی؟ باید هرچه زودتر از فتوایی که نمیتوان در نماز شهادت به عصمت حضرت زهرا داد، دست برداری. من پیش از آنکه پیام مربوط به والد راحل رضوانالله تعالی علیه را بشنوم، به آنان گفتم: چرا امام زمان به خط فارسی مرقوم داشتهاند و چرا اینقدر بدخط؟ ظاهرا چند غلط ادبی هم در همان چند سطر کوتاه وجود داشت. از این مطلب عبور کردم و به آن روحانی پیرمرد گفتم: شما که در حوزه علمیه تحصیل کردهای، چرا چنین مطالب دروغی را باور نمودهای؟
او گفت: این شخص با سایر مدعیان رویت تفاوت دارد و اساسا دنبال شهرت و مقام و... نیست. به او گفتم: مگر نخواندهای که امام زمان ـ علیهالسلام ـ به نایب خاص چهارم خود فرمودند: پس از تو دیگر کسی من را نمیبیند و هر کس که ادعای رویت من را بنماید، او را تکذیب کنید و او افترا زننده و کذاب است؟ آیا من فرمایش امام زمان (عج) را بپذیرم یا کلام این شخص را؟ پیرمرد نتوانست جوابی بدهد و به من گفت: شما از خیلی حقایق خبر نداری و مطمئن هستم اگر این پیام را به پدرتان برسانید، حقایق بزرگی برای شما روشن میشود و شما هنوز از ارتباط خاص پدر خودت با امام زمان هم خبر نداری!
در میان آن اشخاص، یک نفر به من رو کرد و گفت: حاج آقا جواد شما من را به یاد میآورید؟ گفتم: خیر. گفت: من در سال 61 ـ 62 در مدرسه رضویه پیش شما کتاب معالم را خواندهام و من طلبه بودم و شما در آن زمان اعتقادات خوبی داشتید، چرا الان این گونه حرف میزنید؟ با تعجب به او گفتم: اگر از حوزه بیرون نرفته بودی و درست درس خوانده بودی، امروز گرفتار این دام نمیشدی. بالاخره پس از این بگو مگوها، آنان گفتند: شما امانتدار خوبی باشید و پیام را به پدرتان برسانید و ببینید ایشان چه میفرمایند؟گفتند: پیام این است که امام زمان - علیهالسلام - به آقای عرفانیان فرمودهاند: به آقای فاضل سلام من را برسان و بگو آن شب طوفانی را به یاد داشته باشید! من هم گفتم: فردا خدمت ایشان خواهم گفت و شما فردا ظهر جواب را از من بگیرید.
روز بعد، وقتی خدمت والد راحل ـ رضوان الله تعالی علیه ـ رسیدم و قضیه را نقل کردم، ایشان بسیار متأثر شدند و فرمودند: چرا عدهای اینچنین مسأله امام زمان - علیهالسلام ـ را به بازی گرفتهاند؟ چرا میخواهند از اعتقادات مردم سوءاستفاده کنند؟ و اساسا ایشان نسبت به ادعاهای بیهوده و دروغ که در زمان ما فراوان هم شده، بسیار رنج میبردند و معتقد بودند که چنین اموری اساس مکتب را از بین خواهد برد. ایشان در پاسخ فرمودند: اولا اینها را نصیحت کنید و بگویید؛ عرفانیان که من هنوز او را ندیدهام، قطعا آدم کذاب و تهمتزنی است و از دام او خود را خارج کنند و گرفتار فریب او نشوند و فرمودند: به آنان بگویید من در عمرم شبهای طوفانی فراوان داشتهام و هیچ خاطره یا خصوصیت خاصی از آنها به یاد ندارم.
من وقتی جواب را به آنان رساندم، متأسفانه پاسخ دادند: ما فکر میکردیم ایشان ارتباط ولایتی دقیقی دارد، اما معلوم میشود که ایشان در این جهت ضعیف است. باید واقعا تأسف خورد که چگونه ذهن این افراد را شستوشوی دادهاند که حتی نسبت به مرجع تقلید که طبق اعتقادات ما نایب امام زمان است، این چنین گستاخی میکنند. این قضیه گذشت تا این که وزیر اطلاعات ـ که در آن زمان جناب حجتالاسلام یونسی بودند ـ به خدمت والد رسیدند. والد ما ـ رحمتالله علیه ـ به ایشان فرمودند: چرا با چنین افرادی در جامعه که با اعتقادات مردم بازی کرده و از حسن اعتقاد مردم سوء استفاده میکنند، برخورد قاطع نمیشود؟ چرا امنیت اعتقادی را مورد توجه قرار نمیدهید؟ امنیت تنها در مسائل عادی و ظاهری نیست. سپس این جریان را نقل فرمودند و آقای یونسی گفتند: ما دنبال خواهیم کرد.
چند وقت بعد دوباره ملاقاتی نمودند و به آقا گفتند: پس از آن جلسه، ما به چه مسائلی که نرسیدیم و چه واقعیتهایی که کشف نشد و تمام قضایای این شخص و این که چه افرادی را منحرف کرده و چه دروغهایی را به آنان گفته و چه نسبتهایی را به امام زمان داده، همه را بیان نمودند. حتی در میان آنان، برخی از روحانیون مسن بودند که در برخی عکسها دیدم به همراه جمعی لباس احرام پوشیدهاند و در بیابانهای بین تهران و کرج، کعبهای درست نموده و عرفانیان به آنان گفته بود که امام زمان فرمودند: شما که اصحاب مخصوص من هستید، نباید به عربستان برای حج بروید، بلکه باید همین جا بیایید و طواف کنید.
ما واقعا خداوند را شکر کردیم که در این بیوت مراجع چنین قضایایی کشف و خنثی میشود و از نزدیک ملاحظه کردیم که این مرجع بزرگ و بیدار چگونه با خرافات و انحرافات مقابله فرمودند که نظایر دیگری از آن را هم به یاد دارم که در وقت مناسب دیگری خواهم نوشت.