سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

 

معلم شهری، جامعه شناس روستایی

روز دوشنبه پانزدهم اردیبهشت 1399 دکتر هادی دیالمه در 87 سالگی در شهر کرج درگذشت و پیکرش در آرامستان روستای برغان از توابع شهرستان ساوجبلاغ به خاک سپرده شد. با نام او از اواخردهه هفتاد خورشیدی آشنا هستم. در آن سال ها، به جهت نگارش کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» گذرم به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران افتاد تا پایان نامه دوره لیسانس او را ببینم. پایان نامه ای خواندنی با عنوان «مونوگرافی دهکده نظرآباد» که در سال 1343 زیر نظر دکتر احسان نراقی (مدیر موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران) تدوین شده است. چون اجازه ندادند از پایان نامه تصویری تهیه کنم، بیشتر از نیم روز در کتابخانه ماندم تا بخش های عمده ای از آن را وارد دفترم کنم. دکتر دیالمه در شهریور 1336 با ابلاغ رییس اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) شهرستان کرج، مدیر دبستان دولتی روستای نظرآباد شد. دانش آموزان دختر و پسر آن مدرسه، هفتاد نفر بودند. در آن سال ها، میرزا عبدالله مقدم مدرن ترین کارخانجات نساجی ایران را در نظرآباد راه اندازی کرده بود. این کارخانجات و به دنبال آن دیگر اقدامات فرهنگی، اجتماعی و عمرانی مقدم واکنش های متفاوتی را در بین اهالی و نخبگان برانگیخته بود. دیالمه در ردیف مخالفان مقدم بود. رگه هایی از دیدگاه ضد سرمایه داری او در پایان نامه اش بازتاب پیدا کرده است. به نظر می رسد این سرمایه دار ستیزی او از پایگاه مذهب و سنّت باشد نه تفکرات اشتراکی که کالای رایج آن روزگار بود. او با هوشمندی، نظراتش را از زبان کدخدا صفت الله خرمن بیز (درگذشت 1356) در قالب گفت و گوهای پژوهشی منتشر کرده؛ به طور نمونه درباره هدف تأسیس شرکت فلاحتی مقدم نوشته است: «مقدم این شرکت را در آستانه اصلاحات ارضی جهت ساماندهی به وضعیت اراضی کشاورزی روستای نظرآباد تأسیس کرد... وقتی این قریه را خریداری و اقدام به فعالیت‌های کشاورزی کرد؛ چند سال پیش که بویی از مسأله تقسیم اراضی به مشامش رسید، شروع به احداث باغ‌های مختلف و بخشش آن به فرزندان و بستگان نزدیک خود کرد به طوری‌که در حال حاضر شرکت فلاحتی مقدم را تشکیل داده و هر کدام دارای سهام مختلفی هستند و طبق قانون اصلاحات ارضی، زمین‌های این قریه قابل تقسیم نیست زیرا سهم هر یک کمتر از میزان قابل تقسیم است

او ضمن اعتراض به مهاجرت های وسیع آن سال ها به نظرآباد نوشته است: «بدیهی است وجود عده‌ای کارمند از طبقات مختلف و تعدادی مهندس و طراح اروپایی و همچنین کارگران اصفهانی و بالاخره کشتکاران قمی و یزدی و افراد بومی دِه در یک محیط کوچک، معجون عجیبی به وجود آورده است و از این‌جا است که تحولات اجتماعی دامنه‌داری شروع شده و روستاییان محل و اطراف را تحت تأثیر قرار داده است و بدینوسیله موجب تغییر کلیه شؤون زندگی‌شان شده است و حتی آداب و رسوم و معتقدات قبلی و به دنبال آن تعصبات مذهبی تقلیل یافته است.» در جایی دیگر از پایان نامه از زبان کدخدا صفت الله آورده است: «وقتی مقدم دِه را خریداری کرد؛ رعایا را به حضور خواند و گفت: نظر به این‌که شما نمی‌توانید بذر از خود بکارید، بذر را من می‌دهم و نتیجه را نصف می‌کنیم؛ البته از هرگونه کمکی به شما دریغ نخواهم کرد. چون مالک، شخص متمولی است؛ مقداری پول به عنوان مساعده بین رعایا توزیع کرد و چندی نگذشت که بار دیگر رعایا را گرد هم جمع کرده و گفت: چون می‌خواهم زمین‌های شوره‌زار جنوب ده ‌آباد شود، بهتر است در آن ناحیه مشغول به کار شوید؛ البته با مصرف کودهای لازم، نتیجه بهتری خواهیم گرفت. به این طریق، زمین‌های حاصل‌خیز و مرغوب ده را از چنگ ما گرفت و سپس به دیوارکشی و احداث باغ‌های مختلف پرداخت و دیری نپایید که نیمی دیگر از زمین‌های بارور را به ساختمان کارخانه نساجی اختصاص داد و رفته رفته آب را بر روی باغچه و تاکستان رعایا بست و مردم را مجبور به واگذاری اراضی کرد و به این طریق درختان کهن را که با عرق جبین پدران ما آبیاری شده بود، خشک و ریشه‌کن کرد و باز هم آسوده نشد و چشم طمع به خانه‌های مسکونی ما دارد و ضمناً چون از نگهداری گاو و گوسفند ممانعت می‌کند و از طرفی دیگر مرتع و یونجه‌زاری برای چریدن موجود نیست به ناچار همه چیز را از دست داده و چاره‌ای نداریم جز این‌که زن و فرزند خود را در مقابل مزدی ناچیز به کارخانه بفرستیم تا شاید بدینوسیله احتیاجات خود را تأمین کنیم.» دیالمه در ادامه این گفت‌وگو می‌نویسد: «چون سخن به این‌جا رسید، کدخدا صفت‌الله آه سردی کشید و گفت: افسوس که نتیجه رنج صدساله پدران خود را مفت و مسلّم از دست دادیم.»

پیش از چاپ کتاب و پس از آن نتوانستم ردی از دکتر دیالمه بگیرم. می خواستم با مصاحبه پژوهشی، دانسته هایم را درباره نظرآباد قدیم تکمیل و تصحیح کنم. از فرهنگیان پیشکسوت منطقه هم سخنان متناقضی درباره او می شنیدم؛ یکی می گفت مهاجرت کرده و دیگری از مرگ و بیماری سخت او خبر می داد! به هر حال این بی خبری ادامه داشت تا روز 14 اردیبهشت 1399 که از طریق یادداشت کوتاه آقای زکریا مهرور (البرزپژوه) در کانال تلگرامی «برغان روستای کهن» مطلع شدم که او در قید حیات است. تلفنی با آقای مهرور هماهنگ کردم تا به دیدارش برویم اما متأسفانه به فاصله کمتر از 24 ساعت، آقای مهرور از مرگ دکتر دیالمه خبر داد. افسوس که فرصت ثبت خاطرات شفاهی این فرهنگی پیشکسوت درباره رویدادهای فرهنگی و اجتماعی دهه چهل و پنجاه خورشیدی استان البرز را از دست دادم.

دکتر هادی دیالمه متولد سال 1312 خورشیدی است. در 24 سالگی با عنوان معلم به منطقه ساوجبلاغ آمد. او در سال 1349ش مدتی رییس آموزش و پرورش شوش در استان خوزستان بود. در روستای برغان با خانم حلیمه رفیعی ازدواج کرد. حلیمه خانم پیش از آن ازدواج کرده و دو فرزند پسر داشت که پس از مرگ پدرشان در سال 1347ش، زیر سایه مهر پدری هادی دیالمه بزرگ شدند. یکی از آن پسرها، «علی بابازاده مقدم» است که در روز 22 بهمن 1357 در خیابان شهربانی سابق کرج به هنگام یورش مأموران حکومت پهلوی به تظاهرات کنندگان به شهادت رسید. شهید بابازاده مقدم متولد 10 آبان 1335 در ساوجبلاغ است که به اتهام فرار از سربازی و فعالیت های سیاسی، به یک سال و نیم زندان محکوم شد. پیکر این شهید انقلاب اسلامی در آرامستان امامزاده محمد کرج به خاک سپرده شده است. با این اوصاف، دکتر دیالمه پدرِ شهید و علاوه بر آن عموی شهید دکتر عبدالحمید دیالمه است؛ شهید معروف انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر 1360 که اثرات حضور او همچنان در رویدادهای سیاسی پس انقلاب هم دیده می شود (رجوع کنید به کتاب حزب دیالمه، نوشته رحیم مخدومی، 1393). شادروان هادی دیالمه، دکتری جامعه شناسی داشت. تلاش در استخدام آموزگاران دبستان ابوریحان روستای برغان و ریاست اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) منطقه ساوجبلاغ از دیگر فعالیت های اجتماعی او است. در سال های پایانی عمر، بیشتر با هنر موسیقی مأنوس بود. چهار فرزند از او به یادگار مانده است: احمد بابازاده مقدم (تعمیرکار سردخانه های صنعتی)؛ محمد دیالمه (مدرس موسیقی)؛ میترا دیالمه (مدرس زبان انگلیسی)؛ مریم دیالمه (مامای بیمارستان امام خمینی کرج).

منابع: هادی دیالمه، مونوگرافی دهکده نظرآباد، ص 2، 12، 20؛ یادداشت زکریا مهرور در کانال تلگرامی برغان روستای کهن؛ حسین عسکری، دشتی به وسعت تاریخ، ص 216، 224؛ فرهنگ اعلام شهدا، ج 33 (استان البرز)، ص 60.

- نشر نخست این یادداشت در: حسین عسکری، «معلم شهری، جامعه شناس روستایی»، روزنامه پیام آشنا، سال 6، ش 1604، شنبه 20 اردیبهشت 1399، ص 8.

یادداشت فوق در روزنامه پیام آشنا

 

بازدید محسنی رییس آموزش و پرورش شهرستان کرج، هادی دیالمه رییس آموزش و پرورش منطقه ساوجبلاغ و میرزا عبدالله مقدم از کلاس درس احمد بکتاش در مدرسه شیروانی نظرآباد، 1346

 

کارخانجات نساجی مقدم در شهر نظرآباد

 

میرزا عبدالله مقدم بنیانگذار کارخانجات نساجی مقدم

 

صفت الله خرمن بیز (سمت چپ) کدخدای نظرآباد در دهه چهل خورشیدی

 

دکتر عبدالحمید دیالمه شهید انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر 1360

 

علی بابازاده مقدم از شهدای انقلاب اسلامی در استان البرز

 


نوشته شده در  شنبه 99/2/20ساعت  5:35 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()


فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
آیین نقد و بررسی کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری
نشست علمی درباره کتاب اشتهارد نوشته محمد پارسانسب
بازتاب انتشار کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری - 1
یادداشت های حسین عسکری درباره محمدصادق فاتح یزدی
سندی تازه از سردار شهید شعبان علی نژادفلاح
اهل توقف طالقان به روایت استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
به مناسبت درگذشت دکتر محمود مصدق
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]