تقدیم به روان پاک
مدافع حریم تشیّع
در قرن پرآشوب سیزدهم هجری قمری
حضرت آیت الله ملا محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث
«ساوجبلاغ» با وسعتی معادل 2252 کیلومتر مربع در شمال غرب استان تهران قرار دارد. این شهرستان دارای چهار بخش مرکزی، طالقان، چندار و چهارباغ است. نام ساوجبلاغ به معنای «سرزمین چشمه های آب سرد» در اذهان همگان با تاریخ، فرهنگ و مدنیت چند هزار ساله و مشاهیر نام آور و رسوم دیرپا و ریشه دار گره خورده است. سرزمین خاندان های علمی بزرگی همچون آل طالقانی سادات و غیر سادات، آل صالحی، آل برغانی، آل حکمی، آل رفیعی، آل شهید ثالث، آل علوی شهید، آل فشندی و آل نحوی که با تأسیس مدارس علمیه صالحیه، سردار، نواب و التفاتیه در شهر قزوین و مدرسه شاهزاده خانم در تهران، خدمات فراوان علمی و فرهنگی به ایران و اسلام کرده اند. وجود آرامگاه حدود پنجاه تن از سپیداران علوی و امامزادگان شریف در محدوده شهرستان ساوجبلاغ گویای تقدس این خاک و ارادت ساوجبلاغی ها به خاندان عصمت و طهارت است. این ستارگان پرفروغ در دو مقطع تاریخی ـ به هنگام حکومت علویان در طبرستان و طالقان و به هنگام حضور حضرت امام رضا (ع) در خراسان ـ وارد ساوجبلاغ شدند تا با گذر از این منطقه به نواحی یاد شده برسند که به وسیله امویان و عباسیان به شهادت رسیدند.(1)
شواهدی تاریخی در دست است که نشان می دهد؛ تعداد کثیری از مردم این منطقه، از همان قرون اولیه اسلامی دل در گرو حب اهل بیت (ع) داشته و مذهب تشیع را مشتاقانه برگزیده بودند. در این نوشتار کوتاه به پنج مورد از آن شواهد که مربوط به پیش از دوران صفویه است؛ اشاره می شود:
1- حضور یحیی بن عبدالله در طالقان: نخستین علوی که با اهالی طالقان ارتباط بر قرار کرد؛ «یحیی بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی (ع) » مشهور به «یحیی دیلمی» و از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی (ع) است.(2) در سال 176هجری قمری با ورود یحیی به منطقه طالقان، جمع کثیری با ملاقات او برای نخستین بار با اسلام علوی آشنا شدند و بی گمان تشیع آنها از برکت همان دیدار معنوی است. پس از بیعت مردم دیلمان و طالقان با یحیی، پرچم مبارزه با دستگاه عباسی در آن محل برافراشته شد. هارون الرشید (پنجمین خلیفه سلسله عباسی) از این خیزش همگانی نگران شده و به فکر چاره افتاد.(3)
ابن الاثیر در این باره می نویسد:« هارون، فضل بن یحیی برمکی را با لشکری متشکل از 50 هزار نفر به ایران فرستاد. فضل با یحیی بنای مکاتبه را گذاشت و از ملاطفت و مهربانی سخن گفت. بعد از مدتی فضل به طالقان رهسپار گردید و به دهی که آن را «آشب» (4) می خواندند؛ فرود آمد و یحیی را با امان نامه ای که هارون برایش فرستاده بود، اطمینان داد و با خود به بغداد برد». (5) چون یحیی از مردان علم و فضیلت بود، هارون او را در مجالس دانشمندان حاضر می کرد و سپس به زندان باز می گرداند(6) و بعد از دو ماه از زندانی شدنش، هارون، نخست فتوای نقص امان نامه را از علمای وابسته به دربار عباسیان گرفت و آنگاه یحیی را که به زندان افکنده بود، بکشت. حادثه طالقان و شهادت یحیی به شدت تأثر عمومی را برانگیخت.(7)
2- تشیّع و صاحب بن عباد: اسماعیل بن عباد بن عباس دیلمی طالقانی (326- 385ق) بنا به قولی مشهور از اهالی منطقه طالقان (از توابع شهرستان ساوجبلاغ) است. از آنجا که وی بر عقیده تشیع بود؛ چه بسا بتوان گفت که تشیع از روزگار وی در آن سامان وجود داشته است. او در زمان مویدالدوله و فخرالدوله دیلمی سمت وزارت داشت و به علت ضعف امیران مزبور در کشورداری، توانست قدرتی مستقل و شخصی کسب کند.(8)
3- احادیث منزلت طالقان: قاضی نورالله شوشتری در این باره نوشته است: «مخفی نماند که اهل ولایت طالقان همیشه از محبان شاه ولایت بوده اند و از ائمه اهل البیت، احادیث بسیاری در فضیلت این طالقان و اهالی آنجا وارد شده که ذکر و بررسی آنها مجال دیگری می طلبد. یکی از این احادیث در کتاب کشف الغمه مسطور است که ابن اعثم کوفی در کتاب الفتوح از امیرمومنان علی (ع) نقل کرده است: خوشا به حال طالقان، برای خداوند در آنجا گنج هایی است؛ البته نه گنج طلا و نقره، بلکه در آن مردان با ایمانی هستند که خداوند را به درستی می شناسند، اینان در آخرالزمان، از اصحاب مهدی اند.»(9)
4- تأسیس مسجد جامع برغان:این مسجد از جمله مساجدی است که پیش از دوره صفویه به دست پادشاهان شیعی مذهب بنا شده است و بدون تردید تشیع اهالی برغان و روستاهای اطراف آن، از همان زمان ها آغاز شده است. مسجد برغان با محوطه ای بسته، دو درخت تنومند و قدیمی را بر خود سایه بان کرده است.
آنطور که کهنسالان محل می گویند 300سال قبل از احداث مسجد، درختان وجود داشته اند. براساس مندرجات کتیبه سر در مسجد، این مسجد به دستور « کیومرث بن بیستون بن گستهم» از ملوک رستمدار طبرستان احداث شده است. او از سلسه پادوسپانان و مرکز حکومتش در قلعه نور نزدیک مازندران بود که بر اثر خوابی که در جوانی می بیند به تشیع می گرود. او در سال 821ق به هنگام عبور یا سرکشی از روستای برغان، دستور ساخت این مسجد را می دهد.
مشهورترین چهره های علمی خاندان برغانی همانند ملا محمد ملائکه برغانی (مرجع اصولیون قزوین)، آیت الله ملا محمدتقی برغانی (شهید ثالث) ، آیت الله ملا محمدصالح برغانی (پایه گذار مدرسه صالحیه قزوین) و ملا محمدعلی برغانی، در این روستای تاریخی زاده شدند. (10)
5- تشیّع در هشتگرد: شهر هشتگرد مرکز شهرستان ساوجبلاغ است. نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل قزوینی رازی از علمای قرن ششم هجری در کتاب خود به مناسبت از اسماعیل احمدان، یکی از چهره های اسماعیلیه یا به قول وی ملاحده، یاد کرده که «چون الحادش ظاهر شد، از بیم دهخدای فخرآور هشتوردی شیعی بگریخت و به الموت شد». او همچنین از فرزند دهخدا به نام «عبدالصمد بن فخرآور» یاد کرده است. مناسبت یاد از او نیز همین است که «بواسحاق صاحب خراج ملاحده» نیز که «ملحد شد»، توسط «امیر قایماز... به گفت جمال الدین عبدالصمد شیعی رحمت الله علیه» کشته شد. (11)
استاد میر جلال الدین محدث ارموی (احیاگر میراث مکتوب شیعی) در این باره نوشته است: « هشتورد یا هشتجرد همان هشتگرد فعلی است.»(12) منتجب الدین نیز در کتاب الفهرست، از شخصیت فخر آور هشتجردی به عنوان یک چهره شیعی و فاضل یاد کرده و می نویسد که او دیندار و فاضل بوده است. (13) عبدالجلیل قزوینی در جای دیگری هم از «دهخدای فخرآور هشتوردی و پسرش جمال الدین عبدالصمد غازی شهید» یاد کرده اما راجع به چگونگی شهادت او مطلبی نگفته است.(14)
این اسناد تاریخی ضمن بیان وجه تسمیه هشتگرد به زیست گروهی از شیعیان اثنا عشری در قرن ششم هجری در آن محل تصریح کرده اند که در متون تاریخی از آن به عنوان «هشتورد» یا «هشتجرد» نام برده شده است.
پانوشت ها---------------------------------------------------------------------------
1- حسین عسکری، کتابشناسی ساوجبلاغ، ص17 /2- گروهی از نویسندگان، دایرةالمعارف تشیع، ج4، ص367 / 3- عبدالرفیع حقیقت، جنبش زیدیه در ایران، ص56 / 4- از این روستا امروزه اطلاع چندانی در دست نیست. / 5- عبدالعظیم گرگانی، تاریخ برامکه، ص66 / 6- علی ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ص139 / 7- سید محمدتقی میرابوالقاسمی، تاریخ و جغرافیای طالقان، ص 7 / 8- آذر تفضلی؛ مهین فضایلی، فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، ص95 / 9- قاضی نورالله شوشتری، مجالس المومنین، ج اول، ص96؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص87 / 10- تاریخچه مسجد برغان، تصویرساوجبلاغ، ش2، ص 9؛ زکریا مهرور، برغان اقلیمی دیگر، ص33و61 / 11- نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل قزوینی رازی، النقض، ص 129 و130 /12. میرجلال الدین محدث ارموی، تعلیقات نقض، ج اول، ص 325 /13. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در قزوین، ص39 / 14.نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل قزوینی رازی، النقض، ص223.