سفارش تبلیغ
صبا ویژن


 

 

پیشنهاد «ممیزی تجدد» به اهل توقف طالقان

 

پاسخ دکتر انشاء الله رحمتی (رئیس مجمع فلاسفه ایران) به پرسش یکی از شنوندگان برنامه زنده «پنجره های رو به مهتاب»، رادیو فرهنگ، 31 خرداد 1390 

 

- پرسش: نظر شما درباره روستای ایستا در طالقان چیست؟ کسانی که تجددگریز هستند و طبیعی زندگی می کنند؟

 

 - پاسخ: به نظرم این یک برخورد منفعلانه با تجدد است و هیچ تاثیری ندارد. آنها می خواهند خودشان را نجات دهند. اگر می خواهند کمکی نمایند، تجدد یکی از واقعیت های جهان ما است و نمی شود از او فرار کرد. نباید با او هم مقابله کرد. می شود برخورد بهتری کرد. ممیزی کنیم [مدرنیته] چه جاهایی به درد می خورد و چه جاهایی به درد نمی خورد.

 

_________________________

 

 

 

معرفی روستای ایستای طالقان در روزنامه آفرینش

 

شماره 7742، یک شنبه 18خرداد 1404، صفحه 7

 

_________________________


 

 

خاطرات دیدار استاد اسماعیل یعقوبی

(نویسنده کتاب آشنایی با مشاهیر طالقان)

 از روستای ایستا

دیدار اول

اینجانب دو بار موفق شدم از نزدیک با مهاجران تبریزی در کناره روستای پردسر که درست در مقابل روستای جزن واقع شده دیدار کنم بار اول به تنهایی در سال 1370 با این که شنیده بودم عزیزان تبریزی کسی را نمی پذیرند و هنوز چندان شناخته نشده بودند مرا به دیدار پذیرفتند که باعث تعجبم شد. در این دیدار اولیه از سبک زندگی آنان سخت شگفت زده شدم تمام مجموعه سکونتی را خودشان ساخته و از هر گونه ابزار و وسایل جدید صنعتی و تکنولوژی حتی سامانه لوله کشی آب، برق، تلفن، رادیو و تلویزیون پرهیز می کردند و فراتر از آن از هرگونه کالا و خوراکیهای امروزی که درگذشته باب نبوده و میوه ها و صیفیجاتی که پسوند فرنگی داشتند استفاده نمی کردند از میان روغنها تنها از روغن زیتون و یا روغنهای حیوانی که خود تولید می کردند بهره می بردند. در این دیدار موفق شدم با بزرگواری که ریاست آن جمعیت را برعهده داشت مصاحبت کنم جناب آقاضیا؛ مردی متین و مهربان و بسیار با وقار مطالب فوق را ایشان به بنده گفتند و خود از نزدیک نیز نحوه سلوک ایشان را می دیدم. آقاضیا به بنده گفتند ما بعد از جریان مشروطه از مردم جدا شدیم زیرا جریان مشروطه انحرافی در دین و روحانیت بود از دوره مشروطه به بعد از پذیرش قوانین و فرمان آن تاکنون پرهیز کرده ایم از فرستادن فرزندانمان به مدرسه و تحصیل در مدارس جدیده ممانعت کرده خودمان خواندن و نوشتن را به سبک دوران پیش از مشروطه به آنان می آموزیم. ازدواج در میان ما اندک و به سختی صورت می گیرد زیرا برای ازدواج شناسنامه ای نداریم و محضرهای ازدواج از آن جهت که حکومتی هستند مورد قبول ما نیست. خلاصه کلام ایشان سخن بس طولانی و دراز در میان نهاد و وقتی از جانب حقیر احساس کدورت و شائبه ای نداشت سر گلایه را گشود و از اذیت و آزار مسئولان منطقه ای و استانی (استان تهران) سخن ها گفت از جمله خاطره ای عجیب را بیان کرد و آن این که قرار بود با تاکید و تایید مسئولان خانه هایمان را در دل شب با لودر بر سرمان خراب کنند و ما را از طالقان آواره کنند (1) مسئول مربوطه ای که با چندین نفر مامور و چند خودرو و سوار بر رکاب لودر متهورانه بدون توجه به این که تعدادی زن و کودک هنوز در خانه ها هستند مصرانه دستور تخریب می داد و بیل لودر به زیر دیوار اولین خانه قرار گرفت ناگهان منصرف شد و همگی از آن صحنه باشتاب بیرون رفتند ولی همواره ترس و رعب رفتارهایی از این دست در وجودمان هست ماشورش گرنیستیم ما فقط می خواهیم خودمان باشیم و بس!!!! آقا ضیا یا آقای ضیائی که بنده با گذشت بیش از دو دهه در این که نام ایشان (یای) نسبت داشت یا نه مردد هستم. گفتند: بارها مرا برای تفتیش روش و مسلکمان به تهران فراخواندند و این رفت و آمدهای مکرر مرا سخت آزرد و خسته کرد. نیز همیشان ابراز داشتند که ما دو گروه بزرگ بودیم که از تبریز با اسب و استر و شتر مهاجرت کردیم که گروه اول به مازندران عزیمت کرد و ما به طالقان آمدیم؛ حقیر دلیل عزیمتشان را به طالقان جویا شدم شنیدم که از روایات آخرالزمان و موقعیت طالقان به هنگام ظهور می گویند! قبل از این دیدار، از مردم و افراد معتمد محلی می شنیدم که این گروه با هر کسی معامله نمی کنند و در خرید مایحتاج خود خصوصا آرد و گندم و... از افراد خاص و با احتیاط تام خرید می کنند از جمله کسانی که به راحتی با او معامله کرده و میوه های باغ او را خریداری می کردند حاج فضل الله حقیقی بود که بنده در همان زمان این مرد حقیقت پناه و مهربان و خوش سیرت را می شناختم او بازنشسته سازمان آب کرج و از اهالی خوش نام روستای اوانک بود که در سال 1372 درگذشت درست یک سال قبل از درگذشت این پیر روشن ضمیر که برای دیدار دوباره با دوست دیرین بهروز محمدبیگی به باغ او که در نزدیکی بارگاه شعیب ابن صالح قرار داشت رفتیم که به ناگاه دیدیم درباغ حاجی گشوده است و تعدادی جوان و نوجوان بر درختان سیب و میوه دست افکنده و برفراز آنها رفته و در حال چیدن میوه و خوردنند ما نیز دیدن این واقعه را شرط مروت ندانسته برآشفتیم و ایشان را از این تعدی بر حذر داشته و آنان را عتاب کردیم در این حال به ناگه حاج فضل الله از راه رسید و ما بی خبر از حقیقت واقعه به نزد حاجی شتافتیم و آسیمه سر گفتیم: حاجی چه نشسته ای که تعدادی به باغ درآمده بی اجازت شما بر و میوه برچیده و می برند و می خورند؛ حاجی با تبسم و خندان درآمد که آنها عزیزان من اند و من خود به آنان اجازه داده ام که هرگاه خواستند بیایند و میوه برچینند و بخورند و ببرند!!! و در فضل و ایمان آنان چندان بگفت که در حال آنان و این واقعه واماندیم. از دوستی دیگر شنیدم زمانی که دوستان تبریزی به طالقان آمدند بدون هیچ گونه مزاحمتی از اهالی مورد اعتماد این زمین ها را به قیمت مناسب و بدون ضرر و اضرار خریدند و چون مقداری از زمینها مشجر بود مجبور شدند تعدادی از آنها را قطع کنند عجیب این که در قطع و قلع درختان بسیار احتیاط می کردند که اگر پرنده ای در میان آنها آشیانه کرده آنقدر صبر می کردند تا آن پرندگان خود از آنجا کوچ کرده و سپس درخت را قطع می کردند!

 

دیدار دوم

درست یک سال بعد شبی که در خانه مهندس مصلحی واقع در خیابان شهرآرای تهران برای استماع سخنان پیر طریقت کربلایی اسماعیل دولابی (ره) نشسته بودم بعد از سخنرانی با مرد بزرگواری که معمولا بعد از اتمام محفل و مجلس می نشست و تعدادی در اطراف او بهره می بردند یعنی استاد حاج آقا پاچناری آشنا شدم ایشان همواره سخن به سجع می گفت از جمله این عبارت را بسیار بیان می کرد: «بشو قنبر؛ همه جا برات میشه منبر.» ناگاه در میان سخنان به دوستان تبریزی اشاره کرد و گفت خیلی دوست می دارد ایشان را از نزدیک ببیند که من به یک باره گفتم ایشان را می شناسم و از نزدیک دیده ام؛ بسیار ابراز مسرت کرد و از من خواست زمانی را مشخص کرده به همراه دوستی که ملازم استاد بود به نام سید داود به طالقان جهت دیدار آنان برویم بعد از هماهنگی و به همراه دوست دیرینه سعید میناروش بدان صوب عزیمت کرده در تردید بودم که آیا دوستان تبریزی مرا به یاد دارند و آیا همراهان این کمترین را به حضور می پذیرند؟! در این گیرودار به محل رسیدیم و با تعجب بار دیگر دیدار آقاضیاء حاصل شد و ایشان دوباره با روی باز حقیر و همراهان را پذیرا گشت در این دیدار به هنگام ناهار از ما با نیمرویی مطبوع و خوشمزه که با روغن زیتون فراهم آمده بود پذیرایی کردند در این دیدار میان استاد پاچناری و آقاضیاء سخنانی در گرفت که به نظر می آمد گفتار آقا ضیاء دلنشین تر و مقبول تر است و گویا سخنان استاد گرانمایه در برابر گفتار آقاضیاء از رونق و اعتبار فرو افتاد! یاد آن خاطرات گرامی.

 

پانوشت:

1.آقاضیا نام آن مسئول مربوطه را گفتند و بنده به جهت پرهیز از شوائب و جوانب نام او را نمی آورم

 

_________________________

 

 

 

مقاله ای درباره اندیشه سیاسی مرجع اهل توقف طالقان

 

سید سعید موسوی، دکتر بهاءالدین قهرمانی‌نژاد، دکتر احمد رهدار، «استبداد یا مشروطه؟ بررسی دیدگاه آیت‌الله میرزا صادق ‌آقا مجتهد تبریزی»، دوفصلنامه سیاست متعالیه، سال 7، ش 24، بهار 1398، صفحات 139 – 158.

 

چکیده

آیت‌الله میرزا صادق‌آقا تبریزی، یکی از علمای عصر مشروطه است که بنابر ظاهر متون به‌جای‌مانده از ایشان، نگرشی متفاوت از دو جریان فکری معروف آن دوره دارد. در اندیشه‌ سیاسی میرزا صادق‌آقا تبریزی، حق حاکمیت و قانون‌گذاری منحصراً از آنِ خداوند است و به اذن او، اولیای معصوم علیهم‌السلام عهده‌دار این امور هستند؛ در عصر غیبت، فقهای جامع‌الشرایط منحصراً حق اعمال آن را دارند و تمام حکومت‌ها، غیر از این، نامشروع بوده و مصداق ظلم‌اند. ایشان استبداد را برخلاف اصطلاح رایج، تفرّد در حکم‌رانی تعریف می‌کند و آن را فی‌نفسه قبیح نمی‌پندارد؛ تنها معیار قبح حکومت از دیدگاه ایشان، ظالمانه ‌بودن آن است. بر اساس فوق، میرزا صادق‌آقا به ‌این ‌نتیجه می‌رسد که حکومت استبدادیِ ظالمانه، بر مشروطه‌ آن روزگار ترجیح دارد؛ زیرا در مشروطه، ظلم تکثیر یافته و عمومیت پیدا کرده است. به‌نظر ایشان، مشروطه تحفه‌ای غربی است که لاجرم به نابودی اسلام منجر می‌شود؛ علمایی هم که آن را پذیرفته‌اند، فریب غرب را خورده و آلت دست آن‌ها شده‌اند. میرزا صادق‌آقا تبریزی، غرب و مدرنیته را ماهیتا" غیرقابل تفکیک از یکدیگر می‌داند و آن را با تمام لوازمش رد می‌کند.

کلیدواژه‌ها: استبداد، مشروطه، میرزا صادق‌آقا تبریزی، عدل، ظلم، غرب.

 

 دانلود مقاله

 

_________________________

 

 

گفت و گوی دو طالقانی درباره روستای ایستای طالقان

 

چندی پیش مطلبی انتقادی به قلم رقیه مامانی درباره طائفه تجددگریز ساکن در شهرستان طالقان و پاسخ یکی از طالقانی ها به این یادداشت در «کانال ایران – طالقان» به نشانی @Iran_Taleghan منتشر شد. در این مجال، این دو مطلب بدون هیچ داوری، بازنشر می شود. البته باب گفت و گو در این باره در «کانال  تلگرامی البرزپژوهی» باز است.

 

 

تخلفات احتمالی در روستای ایستا

رقیه مامانی

 اهالی طالقان با روستای ایستا یا «اهل توقف» (منتظران) آشنایی کامل دارند. با عنایت به مصوبه شورای عالی امنیت ملی که کل شهرستان طالقان را در برگرفته و مشکلات عدیده ای را برای اهالی طالقان و عمدتاً مالکین املاک خصوصی ایجاد کرده و از آنجا که مصوبه مذکور شخص، گروه یا طیفِ خاصی را استثناءِ نکرده است مشاهده دوگانگی هایی در اجراءِ، شُبهاتی را به ذهن مُتبادر می سازد. فلذا از مسئولین ادارات طالقان مِن جمله آبفا، محیط زیست، جهاد کشاورزی، منابع طبیعی، شهرداری و هر اداره یا سازمانی که به نوعی با این موضوع ارتباط دارد، درخواست می شود جهت تنویر افکار عمومی در مورد سوألاتی که در ادامه مطرح شده است «با استناد به اصل 19 قانون اساسی و ماده 1 قانون اصول و مبانی حقوق شهروندی شفاف سازی و روشنگری نمایند.» 1. نحوه نظارت بر فنس کشی های غیر مجاز اهالی روستای ایستا چگونه است؟ چگونه مجوز فنس کشی در بستر رودخانه برای گروه خاصی صادر شده ولی همسایگان از این موهبت محرومند؟ 2. طبق مصوبه شورای عالی امنیت ملی به دلیل وجود دریاچه سد و مصرف آن به عنوان آب شرب؛ اهالی طالقان از ساخت و ساز در حریم رودخانه منع شده اند چگونه و با چه مجوزی در بستر شاهرود ساخت و ساز انجام می شود؟ 3. نگهداری برخی دامها به دلیل وجود دریاچه سد در روستاهای طالقان ممنوع است، با این وصف اهالی روستای ایستا چگونه اقدام به دامداری، پرورش اسب و بعضآ نگهداری گاومیش در بستر شاهرود می نمایند؟ 4. اهالی روستای ایستا چگونه در حریم و بستر شاهرود اقدام به کشاورزی با استفاده از کودهای حیوانی می نمایند؟ 5. دفع فاضلاب روستای ایستا با توجه به اینکه در حریم و بستر شاهرود است چگونه و به چه روشی انجام می شود؟ 6. به علت وجود سد و سلامت آب آن دفن پسماند و سوزاندن زباله در طالقان ممنوع گردیده، نحوه امحاءِ زباله در روستای ایستا چگونه است؟ 7. قطع درختان در طالقان یا ممنوع است یا نیاز به مجوز دارد سوخت اهالی این روستا که عمدتآ چوب است از کجا و با چه مجوزی تامین می شود و قس علی هذا...

 

 

پاسخ یکی اهالی طالقان به یادداشت فوق

 

درود بر شما. این متن کاملاً مغرضانه است. ما کلاً مردم بدبخت و عقب مانده ای هستیم. هر کس در هر مسیری در طالقان دچار موفقیت و شکوفایی شد به هر طریق ممکن می خواهیم به زیرش بکشیم. جالب است که در این ادعانامه به موارد قانونی هم استناد شده تا راه را برای تخریب گران و آبادی سوزان هموار کند. حالا عرض می کنم: اولاً شروع کار این بندگان مخلص و زحمتکش خیلی پیشتر از اعمال این موارد قانونی در منطقه شهر تالقان بوده است و عطف به ماسبق نمی شود. دوم اینکه اینها مولد هستند نه مصرف کننده. یک ساحل رودخانه قلوه سنگزار را بدل به بهشتی کرده اند که بی گمان مهمترین مجموعه تولیدی تالقان است! چوبشان، علوفه شان، غلات و بنشن و گوشت و لبنیات شان را هم تولید می کنند. کجا سراغ دارید یک چنین مجموعه ای؟ سوم. این موارد فاضلابی را مقایسه کنید با نمونه های مشابه: گلینک، کوله، حسنجون (که افتضاح است)، خسبان، سفچخانی، مهران، پراچان، گته ده، گراب، دهدر... حالا روستاهای پایین دست سد پیشکش. شما حتما بهتر می دانید در همین سال های اخیر چه مجوزهایی در کوله و حسنجون و پردسر درست در کناره رودخانه صادر شده است. چهارم. روستای ایستا در حال حاضر مهمترین و قوی ترین و جذاب ترین مرکز توریستی منطقه است. کوتوله ها و تنگ نظران و دشمنان واقعی تالقان درصدد ویرانی آن هستند.

 

 



نوشته شده در  جمعه 04/3/23ساعت  5:51 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()


فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 11
مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 10
مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 9
مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 8
درباره پیوندهای فرهنگی و تاریخی استان های قزوین و البرز
گفت و گو با بهروز رمضانی نویسنده کتاب «ونوس الموت» + دانلود کتاب
کوتاه نوشته های حسین عسکری در کانال تلگرامی البرزپژوهی - 5
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]