سفارش تبلیغ
صبا ویژن


 

 

 

روستایی در جنب مرکز طالقان فارغ از همه مظاهر مدرنیته...

 

مهدی نصیری

 

تحقیق پیرامون نسبت اسلام با تجدد و مدرنیته را از نقد و بررسی نظریه «سیر تدریجی و خطی پیشرفت تاریخ از توحش و جهالت و غارنشینی و عصر حجر به سوی علم و تمدن و اعصار مفرغ و آهن و ماشین» آغاز کردم و با مطالعه منابع تاریخی اسلامی و غربی و قرآن و روایات روشن شد که این نظریه ساخته و پرداخته نظریه پردازان مدرنیته است که اولا خواسته اند نقش خداوند و انبیاء را از عرصه تمدن سازی و شکل دهی به ساختارهای مادی و معیشتی بشر حذف کنند و تبیینی کاملا سکولار از تاریخ ارائه دهند و ثانیا تمدن جدید غرب را اوج حرکت تکاملی بشر در عرصه علم و تمدن سازی نشان دهند و همه اقوام و ملتها و تمدنها را به پیروی و الگو برداری از خود فرا بخوانند. قرآن کریم برخلاف این نظریه که می گوید تاریخ بشریت با توحش و جهل و کودکی و... آغاز می شود، می گوید تاریخ انسان با آفرینش یک پیامبر که تعلیم داده شده همه اسماء و حقایق و علوم مادی و معنوی است و از جانب خداوند وظیفه هدایت مادی و معنوی فرزندان خود را که قرار است جوامع بشری را شکل دهند، بر عهده دارد، آغاز می شود: و علم آدم الاسماء کلها. به این موضوع بسیار مهم و کلیدی در دو فصل اول کتاب اسلام و تجدد پرداختم و در فصل سوم نشان دادم که اساسا پیامبران الهی، نخستین تمدن سازان بودند و خداوند هرگز بشر را در امر تمدن سازی و شکل دهی به علوم و ابزارهای معیشتی به حال خود و تجربه اش واگذار نکرده و پیامبرانش در همان هزاره نخست، تمدنی را متناسب با فلسفه آفرینش که عبودیت بود برای بشر سامان دادند و اساسا تا دوره رنسانس و شکل گیری تمدن جدید، تحولات ابزاری و ساختاری بسیار اندک بوده و با مدرنیته است که یک بدعت تمدنی در برابر نقشه راه تمدنی انبیاء الهی شکل می گیرد و دگرگونی های کمی و کیفی و ماهوی در ساختارهای تمدنی ایجاد می شود.

علاوه بر این تحلیل تاریخی، بر اساس ادله قرانی و حدیثی دیگری نیز تعارض کلی اسلام را با مدرنیته اثبات کردم و البته در پایان در فصل «چه باید کرد؟»، اخذ و اقتباس از تمدن جدید را در شرایط کنونی به دلیل سیطره تمام عیار آن از باب اضطرار و نفی عسر و حرج، لازم و در واقع تلاش برای نفی کلی مدرنیته را در مقام عمل بی نتیجه و بلکه زیانبار دانستم و بر اساس برداشتم از آیات و روایات، این تحول عمیق و بینادین تمدنی را به ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ارجاع دادم اما در عین حال تلاش برای اصلاح نسبی و کاستن از عوارض تمدن جدید را مفید و در حد توان و امکان لازم اعلام کردم. رسیدن به چنین نگاهی به تجدد و مدرنیته در تقابل با نگاه مشهور و اسلام شناسی معاصر بود اگر چه در میان عالمان شیعی چنین نگاهی بی سابقه نبود و یکی از قائلان آن مرحوم میرزا صادق مجتهد تبریزی از عالمان مبارز دوران مشروطه و حکومت رضاخان بود و امروز جمعی از پیروان او در روستایی در جنب مرکز طالقان فارغ از همه مظاهر مدرنیته زندگی می کنند. البته در نگاه من فرار عملی از مدرنیته امری بسیار صعب و موجب عسر و حرج است، ضمن آن که لازمه آن انزوای از اجتماع و فعالیت های اجتماعی است که بنده موافق آن نیستم و لااقل آن را تکلیف نمی دانم. در هر صورت گرچه متفکرانی مانند مرحوم دکتر فردید و شاگردان وی کلیت رنسانس و مدرنیته را نفی می کنند و نگاه حقیر هم در اسلام و تجدد همین گونه است اما این دو نگاه تقریبا خاستگاههای متفاوتی دارد. نگاه فردیدی عمدتا متاثر از نقدهای هایدگر و مبحث علم الاسمای تاریخی و ادوار و اکوار تاریخ در عرفان ابن عربی است اما من در اسلام و تجدد با استناد به آیات قران و روایات اهل بیت علیهم السلام و اقوال متکلمان مسلمان و شواهد و مستندات تاریخی به نفی نظری مدرنیته رسیده ام. در عین حال این امر مانع از این نبوده است که نگاه هایدگری و فردیدی به تجدد برایم خالی از لطایف و آموزه هایی برای آموختن باشد.

برداشت از: کانال تلگرامی مهدی نصیری، 20 اردیبهشت 1399

 

یادداشت حسین عسکری درباره پیوند مهدی نصیری و استان البرز 

 

_________________________

 

 

اهل توقف طالقان از نگاه انتقادی کانال تلگرامی بیداری ایرانی

 

بنیادگرایی (فاندامنتالیسم) گونه ای قرائت از دیانت به دست می دهد که براساس آن، متدینان باید از وجوه «مدرن» زندگی چشم بپوشند. وجوه «مدرن» زندگی، پدیده هایی است که فرهنگ و تمدن بشری/ غربی، از قرن پانزدهم میلادی به بعد، عرضه کرده است. در نظر بنیادگرایان، این وجوه، نافی دیانت تلقی می شود؛ تفاوتی هم ندارد که این پدیده مدرن، اخلاق جنسی مدرنیته باشد یا تعلیم و تربیت مدرن! آری، حتی مدارس نوین - که ظاهرا معصومانه ترین و بی طرفانه ترین محصولات مدرنیته هستند - از نظر بنیادگرایان و سنت خواهان، امور نامطلوبی تلقی می شوند. دشمنی بنیادگرایی همه مظاهر نوین زندگی را شامل است؛ از مدرسه و رادیو و تلویزیون گرفته تا خانه سالمندان و مهد کودک. از نگاه پیروان این رویکرد، جامعه آرمانی، جایی است که از لوث وجود همه ی این پدیده ها پاک و مبرا باشد. بنیادگرایی در همه ادیان ابراهیمی (یهود، مسیح و اسلام) سابقه و نمونه دارد. دو نمونه از آرمانشهرهای این گروه هم اینک در معرض قضاوت ناظران است. این دو نمونه علیرغم فاصله جغرافیایی و دینی، اما، در اعراض نسبت به مدرنیته و تجدد با هم اشتراک قابل توجه دارند:

فرقه آمیش: در آمریکای شمالی و کانادا. پیروان این فرقه مسیحی تا دویست و پنجاه هزار نفر برآورد می شوند. معمولاً از برق و تلفن استفاده نمی کنند؛ تبادل پول ندارند؛ خانواده هایی با شش یا هفت فرزند دارند؛ پوشش سنتی دارند و از اسب برای حمل ونقل و کشاورزی استفاده می کنند.

در ایران، شرق طالقان، پیروان میرزا صادق مجتهد تبریزی (1237- 1311ش) از اواخر دهه شصت اتوپیای عاری از مظاهر تجدد خود را سامان دادند؛ شناسنامه، برق، تلفن، مطبوعات و حتی آب لوله کشی در این بهشت سنتی جایی ندارد. این دو نمونه، موارد مخالفت صلح آمیز نسبت به تجدد را عرضه می کند؛ در سال های اخیر، نمونه قهر آمیز و خشونتگرا از این رویکرد، در «دولت اسلامی عراق و شام» نیز ملاحظه شد؛ البته با این تفاوت که این دسته، در استفاده از ابزارهای مدرن (سلاح های جنگی، اتومبیل، تانک و اینترنت) هیچ گونه محدودیتی برای خود قائل نبوده اند و برای نابودی تجدد، از ابزار مدرن با دستی گشاده سود برده اند.

 

_________________________

 

 

استناد به روستای ایستای طالقان برای تبیین آرای جریان روشنفکری دینی

 

سید هادی طباطبایی پژوهشگر جریان های فکری و فرهنگی ایران معاصر، در روز جمعه 16 خرداد 1399 مقاله ای را با عنوان «مفاهیم آرش نراقی به چه کار ما می‌ آید؟» در وب سایت دین آنلاین منتشر کرد. او در این مقاله به نسبت بلند، آرای دکتر آرش نراقی از چهره های شناخته شده نسل دوم جریان روشنفکری دینی را مورد بررسی قرار داده است. طباطبایی بر این نظر است که دکتر نراقی میان «فرهنگِ عربی» و «فرهنگِ قرآنی» تمایز می گذارد و فرهنگ عرب را بخشی ضروری در انتقال پیام قرآنی نمی داند. بر همین مبنا از آن گذر می کند و به دنبال فهم حقیقی از کلام وحی است. طباطبایی در ادامه می نویسد این تفکیک البته در جهان اسلام، کمتر مورد توجه بوده و برخی رهزنیها را به وجود آورده است. به عنوان نمونه، میرزا صادق مجتهد تبریزی فقیه مشهور دوره مشروطه، از جمله روحانیونی بود که زیستن بر اساس آموزه‌های دینی را توصیه می‌کرد. برداشت وی از دین، اینچنین بود که هر چه در زمانه‌ی نزول وحی در سرزمین عربستان مورد توجه بوده، مقبول است و هر آنچه غیر از آن است را می‌باید به کناری نهاد. میرزا صادق، پیروانی داشت که برخی از آنها تا زمانه‌ی معاصر نیز به تعالیم وی ملتزم مانده‌اند. ساکنان روستای ایستا در طالقان، خود را از پیروان میرزا صادق می‌دانند. آنها مشی مطابق با جهانِ اول متن را برای خود برگزیده‌اند. آنها را «اهل توقف» نیز می‌نامند. آنها مظاهرِ تکنولوژی و تمدنِ جدید را بدعت می دانند و از آن دوری می کنند. به طور مثال تزریق خون را به کسی که برای ادامه زندگی‌اش به آن نیازمند است به سبب بدعت روا نمی‌دانند و سلامتی و عمر حاصل از این شیوه را نیز بی برکت توصیف می‌کنند. به زیارت امامان شیعه نمی‌روند چرا که استفاده از وسایل نقلیه امروزی را جایز نمی‌دانند. آنها از امکانات رفاهی جدید مانند آب لوله کشی، گاز، برق، تلفن، مطبوعات، رادیو و تلویزیون، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و… استفاده نمی‌کنند. کودکان آن روستا برای علم آموزی به مدارس طالقان نمی‌روند، بلکه به سبک سنتی و مکتب خانه‌ای با فراگیری دروسی مانند واجبات و محرماتِ فقهی، خوشنویسی و اصول عقاید، با سواد می‌شوند. ساعت مچی یا دیواری هم در محلِ زندگی این روستا وجود ندارد. سید هادی طباطبایی پس از بیان مطالب پیش گفته درباره اهالی روستای ایستا، جهت شناخت بیشتر، خوانندگان مقاله اش را به کتاب «روستای ایستا، پژوهشی درباره اهل توقف در طالقان» نوشته بنده ارجاع می دهد. چند سالی است که در شناخت و تحلیل جریان های فکری و فرهنگی ایران معاصر، تجددگریزان سنتی ساکن در طالقان هم مورد توجه پژوهشگران این عرصه قرار گرفته اند. البته که این تحلیل جالب و قابل تامل، آخرین آنها نخواهد بود...

حسین عسکری

16 خرداد 1399

 

متن کامل مقاله


_________________________

 


 

انتشار گزارش دیدارم با فقیه اخباری و تجددگریز

 

آقای عبدالوهاب فراتی در صفحه 172 کتاب «گونه شناسی فکری - سیاسی حوزه علمیه قم» به دیدار و گفت و گویم با مرحوم آیت الله سید محمود موسوی دهسرخی (فقیه اخباری و تجددگریز) اشاره کرده است. اخیراً پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی این کتاب را روانه بازار نشر کرده است. گفتنی است در 25 تیر 1387 به اتفاق دوست پژوهشگرم آقای علی اکبر صفری به دیدار این فقیه اخباری در شهر قم رفتم. در آن دیدار، سخن به اهل توقف طالقان هم کشید. شش سال پس از درگذشت آیت الله، در 20 امرداد 1395 گزارشی از آن دیدار را در روزنامه اطلاعات منتشر کردم. گزارشی که باعث شد، آقای کریم فیضی دبیر وقت ضمیمه فرهنگی روزنامه اطلاعات، با ایما و اشاره بگوید یکی از روحانیون مقیم قم پس از خواندن این مطلب، سفارش!؟ مرا به آقای دعایی مدیر مسئول روزنامه کرده است. آقای فیضی هم آخرین مقاله ام که درباره زندگی، زمانه و آثار استاد درویش عبدالمجید طالقانی (خوشنویسی نامدار البرزی) بود را منتشر نکرد و پس از آن بود که ارتباطم با روزنامه قطع شد...

حسین عسکری


 

 

روزنامه اطلاعات، ش 26508، ضمیمه فرهنگی، ش 275، ص 1

 

 

خاطره دیدار با آیت الله موسوی دهسرخی؛ فقیه تجددگریز

 

واکنش به یادداشتم درباره آیت الله موسوی دهسرخی

 

دیدگاه استاد اسماعیل یعقوبی درباره خاطره دیدار با فقیه تجددگریز

 

_________________________

 

 

 

فهم معنای واژگان یک روایت (طالقان در روایات ظهور)

 

امید پیشگر

 

برای فهمیدن معنای واژگان یک روایت باید خود را جای کسی گذاشت که معصوم علیه السلام با او سخن گفته است و با فضای ذهنی او روایت را معنا کرد تا معلوم شود که او از این واژگان چه معنایی را می فهمیده است. مراجعه به فرهنگ گفتاری، رفتاری و فکری آن عصر که البته چندان هم آسان نیست یکی از راههای قرارگرفتن به جای مخاطب است. سخن حدود 1400 پیش را که در حجاز یا عراق صادر شده است با ادبیات امروز ایران، معنا کردن غلط اندر غلط است. بی توجهی به این قاعده ما را از معنای روایات دور کرده گذشته از تولید تعارض های جدی بین روایات و معناهای عجیب و غریب، برخی را معتقد به باوری می کند که اصلا منظور روایت نیست. برای مثال برخی با دیدن نام طالقان در روایات عصر ظهور؛ مانند: «لَهُ بِالطَّالَقَانِ کُنُوزٌ لَا ذَهَبٌ وَ لَا فِضَّةٌ إِلَّا خُیُولٌ مُطَهَّمَةٌ وَ رِجَالٌ مُسَوَّمَةٌ» (کمال الدین 8/235) بجای آنکه خود را جای مخاطب حضرت بگذارند و تلاش کنند بفهمند که مخاطب از این لفظ به کجا منتقل می شده بی معطلی آن را با معنای رایج در ایران امروز؛ یعنی طالقان جاده کرج - قزوین معنا کرده اند و ادامه داستان و حال آنکه باید دید منظور از طالقانی که در زمان صدور این روایات برای ذهن مخاطب آشنا بوده کجاست؟ ابن ابی الحدید در شرح حمله چنگیز به مناطق خوارزم و هرات و مرو نام طالقان را هم در ردیف آنها می برد:«حتى وصلوا إلى الطالقان و هی عدة بلاد و فیها قلعة حصینة» (شرح نهج البلاغه 8/235) پیداست در گذشته دور و نزدیک به زمان صدور روایات، طالقان بخش وسیعی از سرزمین های اسلامی در خراسان قدیم بوده است. حال اگر با در نظر گرفتن آنچه ابن ابی الحدید گزارش کرد دوباره به روایت کمال الدین نگاه کنیم ذهن ما دیگر جاده قزوین را تنها معنای طالقان نمی داند؛ بلکه با توجه به معیار وسعت و قدمت و اهمیت به خراسان قدیم هم توجه جدی می کند. در نهایت با توجه به نقل زیر مطمئن می شود که مراد از طالقان، آن است و نه این: «أربعة و عشرون من الطالقان‏ و هم الذین ذکرهم رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله فی خراسان کنوز لا ذهب و لا فضة» (ملاحم و الفتن 290). بنابراین مراد از طالقان در روایات مربوط به عصر ظهور، طالقان خراسان قدیم یا افغانستان امروز (دانشنامه جهان اسلام) است نه طالقانی که امروز بین کرج و قزوین قراردارد. جالب است برخی از آذربایجان به این طالقان ایران کوچ کرده اند و به انتظار ظهور نشسته اند. (اهل توقف در طالقان) برای مصون ماندن از این خطر، حداقل خواندن و عمل به یکی از کتابهای «روش فهم حدیث» مانند آنچه که حضرت حجةالاسلام عبدالهادی مسعودی نگاشته اند توصیه می شود و نیز کتاب «آسیب شناخت حدیث» از ایشان.

 


نوشته شده در  جمعه 04/3/23ساعت  6:10 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()


فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 11
مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 10
مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 9
مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 8
درباره پیوندهای فرهنگی و تاریخی استان های قزوین و البرز
گفت و گو با بهروز رمضانی نویسنده کتاب «ونوس الموت» + دانلود کتاب
کوتاه نوشته های حسین عسکری در کانال تلگرامی البرزپژوهی - 5
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]