نامه علی نوریان به نویسنده وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی
بگذارید تئاتر حرف بزند!
اشاره: علی نوریان (متولد 1357خورشیدی) از هنرمندان خوش نام و صبور تئاتر خیابانی در دو شهرستان ساوجبلاغ و نظرآباد است. ایشان موسس «گروه تئاتر خیابانی مردم» است که در سال 1383 در ساوجبلاغ تاسیس شد اما به دلیل نامهربانی مدیریت فعلی فرهنگ و هنر ساوجبلاغ، هم اکنون در نظرآباد به فعالیت خود ادامه می دهد. برخی از مهم ترین فعالیت های این گروه هنری به این شرح است: «چهار دوره حضور و کسب عنوان در جشنواره سراسری تئاتر خیابانی (مریوان، 1384-1388) / دو دوره حضور و کسب عنوان در جشنواره بین المللـی تئــاتر دانشگاهی ایران (تهران، 1387-1388) / دو دوره حضور در جشنواره بین المللی تئاتر فجر (تهران، 1387- 1388) / چندین دوره حضور و کسب عنوان از جشنواره های استانی (قزوین و تهران 1384-1388) / گروه برتر سال 1387 در جشن روز جهانی تئاتر و اردیبهشت تئاتر ایران / برگزیده اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران (1388) / اجرای نمایش در چند دوره جشن روز جهانی تئاتر، خانه تئاتر، نمایشگاه بین المللی کتاب تهران.» جهت آگاهی بیشتر از کارنامه تحسین برانگیز علی نوریان رجوع کنید به: http://www.noorian366.blogfa.com/
-----------------------
به نام خدا. حسین عزیز سلام. خیلی وقت بود که می خواستم سری به شما بزنم و اگر وزن و مقداری برای نظر بنده هم قائل باشید، عرض مختصری داشته باشم. البته این بدان جهت است که بنده یکی از کسانی هستم که طی این مناقشه کذایی از آماج تهمت ها و بدگویی ها در امان نبوده و براساس مشاهده حاشیه نگاری جناب آقای زودبین بر مکتوبه جناب شمس، خودم را بیش از سایرین محق می دانم که پاسخی در شأن و مقدار این دوست گرانقدر تقدیمش کنم. اما از آنجا که طی همه این سال های حضور و فعالیت تئاتری ام در شهرستان ساوجبلاغ با وجود زخم زبان ها و سنگ اندازی های متعدد دم بر نیاورده و خودم و آرمان هایم را با تولید اثر به اثبات رسانده ام لذا هم اینک نیز خاموشی بر می گزینم و تنها با ذکر چند نکته کوتاه وظیفه انسانی و صنفی خود را نسبت به جامعه ای (جامعه تئاتری) که در آن رشد و نمو داشته ام به انجام می رسانم:
1. پیش از هر چیز از خودمان گلایه کنم که به جان خودمان افتاده ایم. منظور کامنت های پیاپی دوستان «الف» و «کاف» است که با تحقیر و تحمیق همدیگر نه تنها به منزلت زن بی احترامی می کنند بلکه به این نکته نیز توجه ندارند که ما در جزیره کوچکی زندگی می کنیم که ما را وامی دارد تا در یک حریم مشترک و محدود از حیات فرهنگی یکدیگر صیانت کنیم. خواهشمندم به جای یقه کشی از همدیگر، دست های همدیگر را بچسبیم تا آب ما را با خود نبرد.
2. رزومه و سابقه فعالیت جناب آقای شمس بر همگان روشن و مبرهن است و نیاز به اشاره ندارد اما برادر خوبم ما کی سر در آستین این بزرگوار داشته ایم که حالا از غیظش پریشان باشیم. عنایات ایشان تا به حدی در حق ما و امثال ما روا شده که شده ایم به مثل «برتولت برشت» و دیگران که از دیار خود آواره شدند و تبعید و جلای وطن را برگزیدند تا حداقل تئاتری بماند. ما که چند سال است قید ساوجبلاغ را زده ایم و عطایش را به لقایش بخشیده ایم. حالا جناب زودبین از کدام حمایت ایشان از بنده و گروهم صحبت به میان آورده اند که ما خودمان از آن بی خبر بوده ایم؟
3. حسین عزیز، من و اطرافیانم به هیچ وجه نگران زودبین ها نیستیم. چرا که اینها و اقداماتشان مثال کف روی آب است و می گذرد. ما حکایت مورچه ای را داریم که اگر آب در لانه اش بگیرید سر از جای دیگر در می آورد. نان و نام ما دست شمس ها و زودبین ها نبوده و به لطف پروردگار نخواهد بود. حالا این دوستان آنقدر سنگ بیندازند که دستشان دراز شود. ایشان و ایشان ها آتش هم بشوند جای خودشان را می سوزانند برادر.
4. همین جا اعلام می کنم که با وجود اینکه مستقیماً درگیر این ماجرا شده ام اما خودم و گروهم درست به مانند همیشه تابع هیچ جریان و دسته ای نیستیم و نگاهمان هم جز به لطف و رحمت خدا و آینده نیست. ضمن اینکه باور داریم که دردها و دغدغه های فرهنگی ساوجبلاغ منحصر به این شهر کوچک نیست و یک ایران را در هم پیچیده است. اگر غیر از این است چرا تئاتر هنوز جیره خوار است. چرا گردن تئاتری جماعت هنوز در محضر حضرات کج است. چرا زودبین ها و شمس ها به جای برداشتن بار از دوش تئاتر، امروز، بر سر مردار شهری بی تئاتر بر سر و کله هم می زنند.
5. هزاران سال است که تئاتر به جای کسانی سخن می گوید که خود قادر به سخن گفتن نیستند. بگذارید تئاتر حرف بزند و ما زیر زبان مرده دروغ نگذاریم.
6. این گوی و این میدان. مرد باشیم و با تولید اثر حرفمان را بزنیم.
7. پشت سر خدا بد نگوییم و چهارپایه را از زیر پای هم نکشیم .
8. زودبین ها و شمس ها باید باشند تا تفاوت ها معلوم شود. یا علی ...