روستاهایی به قدمت طالقان
زمان رضاخانی
- بخش اول-
در مقاله حاضر، علاوه بر بررسی نام روستاهای طالقان، با تاریخ این منطقه و پیشینه ساکنان آن آشنا خواهید شد. «طالقان» بخشی بزرگ، کوهستانی و روستانشین در شمال غربی استان تهران است. حرفه بیشتر مردم این بخش از استان تهران باغداری، دامداری، و کشاورزی (زراعت و زنبورداری) است. از نظر زبان شناسی، مردم طالقان به زبان پارسی و گویشی نزدیک به مازنی و گیلکی سخن می گویند. در خود طالقان، هرچه به سوی دامنه های بالاتر پیش رویم، گویش مردم به مازندرانی و گیلانی نزدیک تر می شود. برای مثال به تفاوت بیان دو جمله در سه منطقه توجه کنید:
1) «آن شانه را به من بده»: الف) مازندران: «اون شانو هادی مَرَه»/ ب) دیزان (بالا طالقان): «اون شانو هادی مَنَ».د) دنبلید (میان طالقان): «اون شانو مُن هادی».
2) پدرم رفت سر زمین، ساعت 8 برمی گردد. الف) مازندران: «پر بورده زمینی سر...» ب) دیزان (بالاطالقان): «اَمَی پیَر بَشیَه زمینی سر، ساعت 8 هاگرده»/د) دنبلید (میان طالقان): «پیَرُم بیشی زمینی سر، ساعت 8 ویمی گردَه».
در این مثال، تفاوت میان لهجه طالقانی و مازنی چشمگیرتر است. جالب است بدانید که فعل «بَشیَن» به معنای رفتن که در لهجه طالقانی وجود دارد، ویژه گویش گیلکی است. تفاوت اندک گویش طالقانی با گویش های مازنی و گیلکی و در عین حال، شباهت آن به هر دو گویش یادشده، ارتباط تاریخی این مردم با ساکنان شمال ایران را نشان می دهد و این گمانه را در ذهن نگارنده ایجاد می کند که طالقانیان پیش از دگرسانی و جدایی دو گویش مازنی و گیلکی از یکدیگر، از ساکنان شمال ایران جدا شده و به این منطقه نقل مکان کرده اند. 104 اثر تاریخی طالقان در سازمان میراث فرهنگی کشور ثبت شده است؛ طالقان از نظر محوطه های تاریخی ثبت شده در میان شهرستان های تابع استان تهران، مقام نخست (32 محوطه)، و از نظر تعداد آثار (104)، پس از ری، ساوجبلاغ، دماوند، فیروزکوه، و ورامین، مقام ششم را دارا است. پیشینه بعضی از این محوطه ها، مانند آثار موجود در حومه روستاهای نویز، جوستان، و دهدر، به هزاره نخست پیش از میلاد مسیح می رسد و این خود گمانه نگارنده را تقویت می کند.
در ادامه، خاستگاه مردم طالقان (گیلان و مازندران) را از جنبه تاریخی مورد بازبینی قرار می دهیم: حضور پنج قوم «آمرد»، «تپور»، «گیل»، «دیلم» و «تالوش» در شمال ایران، کهن ترین دانسته های ما درباره ساکنان آن سامان است. گفته می شود این قوم ها پیش از ورود آریایان در آن سرزمین ساکن بودند و پس از ورود ایشان، زبان و فرهنگ هند و اروپایی را پذیرفته اند. شهر «آمل» نیز زمانی «آمرد» نامیده می شد و همانگونه که «پرد» به «پل» تبدیل شد، «ر» در آمرد نیز به «ل» در آمل بدل و «د» در آخرِ واژه حذف شد. درضمن «تپور» و «تیپر» از نگاه معناشناسی، ارتباطی با کوهستان و نواحی بلند دارد. از این رو، باستان شناسان بر این باورند که تپوری ها در بخش های کوهستانی و «آمرد» ها در بخش های جلگه ای استان مازندران ساکن بوده اند.
گفته می شود «گیل» ها نیز در بخش های ساحلی و «دیلیمیان» در بخش های کوهستانی استان گیلان (رودبار و...) سکنی داشتند. بالاخره اینکه، «تالوش» ها همان قومی هستند که یونانیان از آنان با نام «کادوسیان» نام می برند و شاید با شهر و گویش تالش ارتباطی داشته اند. در اساطیر کهن ایرانی آمده است که فرماندهی به نام «گیل» در نیروی دریایی ارتش ایران، کشتی های طوفان زده ایرانی را از یونان به کشور بازگرداند و نزد داریوش بزرگ آورد.
تپه مارلیک: منطقه ای در شرق سپیدرود و در 15 کیلومتری شهرستان رودبار است. منطقه باستانی مارلیک، نخستین بار در سال 1340 با همکاری دانشگاه تهران و اداره باستان شناسی مورد کاوش قرار گرفت و آنچه یافت شد، حاکی از وجود تمدنی 3000 ساله در آنجا داشت. گورستان مارلیک نیز از آن تمدن چیزهایی به ما آموخت. از آن جمله: 1. اهالی مارلیک صنعتکار و در زمان خود بسیار پیشرفته بوده اند. اشیای کشف شده و جنس آنها گواه این مدعا است. 2. اهالی مارلیک به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشتند و این از دفن انواع اشیا همراه با مردگان پیداست. 3. جنس بسیاری از اشیای کشف شده در مارلیک از طلا، نقره، برنز، سرامیک، و عقیق است. این یعنی مردمان صاحب تمدن یادشده، افرادی ثروتمند بوده اند.
به نظر من اگر کسی بگوید اهالی مارلیک نسبتی با آریاییان داشته اند سخن به گزاف نگفته است. گذشته از شباهت صنعتی، وجود عناصری چون «شیر»، «اسب یا گاو بالدار»، و... در آثار مارلیک بسیار شبیه به چیزهایی است که ما در تخت جمشید هم داریم. نکته دیگری که توجه مرا به خود جلب کرده، نام «مارلیک» است. در مورد این نام 2 نظر وجود دارد: الف) مارلیک از «مار» گرفته شده و این به دلیل وجود مارهای بسیار در این منطقه بوده است. ب) مارلیک از 2 بخش «مار» (دگرگون شده ی آمرد) + «لیک» (یعنی قوم) تشکیل شده و یعنی «قوم آمرد».با توجه به اینکه آمردان احتمالا در مازندران بوده اند، بسیاری ترجیح می دهند در مورد معنای نام مارلیک احتمال «الف» را بپذیرند. اما من نظر دوم را هم قابل تامل می دانم؛ چرا که نام باستانی سپیدرود «آمارد» بوده است و این نشان از گستره ی تاثیر آمردها تا تپه مارلیک می تواند داشته باشد.
کوچ به طالقان: برخی تاریخ نویسان گفته اند که فرهاد اول، پادشاه اشکانی، آمردها را از منطقه ای که امروز «مازندران» نامیده می شود کوچاند و به سرزمین های شرق «ورامین» آورد. این دیدگاه را من با توجه به وجود آبادی هایی چون «آرادان» و «گِلی یِرد» در مازندران و شباهت آنها با آردکان و گیلیرد در طالقان و... قابل تامل می دانم. به هر روی، پس از خروج یا ضعف آمردان، تپوریان قدرت را بدست گرفتند و منطقه به نام آنان «تپورستان» نامیده شد. تپورستان، همچون بسیاری دیگر از ولایات ایران در دوران اشکانی، به صورت ملوک الطوایفی و نیمه مستقل از دولت اداره می شد، اما در زمان ساسانیان، کمابیش، زیر کنترل دولت مرکزی بود و سکه هایی نیز به نام همان منطقه ضرب شده است. در زمان «اردشیر بابکان»، بنیانگذار سلسله ساسانی، فردی به نام «گشنسپ» بر تپورستان، گیلان، رویان، و دماوند حکومت داشت. پس از انقراض آل گشنسپ، «کیوس» که گفته می شود مذهب مزدکی داشت برای 7 سال در راس قدرت بود و سپس، «خسرو انوشیروان» او را از ترس گسترش آیین مزدک برکنار کرد و «زرمهر» را جایگزین نمود. آل زرمهر تا هنگام حمله اعراب در آن منطقه حاکم بوده اند و پس از آن نیز با تازیان مقابله کردند.