استاد فاروق صفی زاده فوق دکترای ایران شناسی و ادیان از کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» تا «دانشگاه پیام نور واحد نظرآباد» اشاره: دکتر فاروق صفی زاده در 26 دی 1385 دانشگاه پیام نور شهرستان نظرآباد را با همکاری دکتر فاطمه سماواتی (دارای دکتری ادیان از دانشگاه دهلی هندوستان) تاسیس کرد و در طول تصدی یک ساله مدیریت دانشگاه که تا اول دی ماه 1386 ادامه یافت، زحمات طاقت زدای فراوانی متحمل شد. وی دارای دکتری در الاهیات، تاریخ، فرهنگ و زبان های باستانی و درجه فوق دکتری در ایران شناسی و ادیان است. دکتر صفی زاده علاوه بر تالیف حدود 300 عنوان کتاب در حوزه ایران شناسی و ادیان، عهده دار مدیرمسوولی مجله های تخصصی «مهر و ناهید»، «فکر و نظر»، مدیرمسول موسسات فرهنگی، هنری و ادبی جام و قائم مقام «مرکز نشر و پژوهش های ایران شناسی» است. در نوشتار ذیل دکتر صفی زاده ضمن ارایه تحلیلی کوتاه از جایگاه فرهنگی و تاریخی شهرستان نظرآباد و موانع توسعه فرهنگی - علمی آن به ماجرای یکساله دانشگاه پیام نور شهرستان نظرآباد نیز اشاراتی کرده است. این وبلاگ از صراحت قلم استاد صفی زاده سپاسگزاری کرده و جهت روشن شدن موضوع، آماده انعکاس دیدگاه های دیگران در این باره است. نظرآباد طبق، یافته های باستان شناختی تقریبا" همه ی دوران های تاریخی ایران زمین را پشت سر گذاشته است. از دوره ی سومریان آریایی گرفته تا دوره ی مانایی و سکاها و گوتی و لولوبی و سپس مادها و هخامنشیان اشکانیان و ساسانیان. آثار این دوران ها در پیرامون نظرآباد کاملا" مشهور است. تپه های باستانی نظرآباد عبارتند از: یان تپه، جیران تپه، دوشان تپه، مارال تپه ، گوموش تپه، تپه مرتفع ازبکی (دژ مادی) که هر کدام از این مکان ها دارای یافته های باستان شناختی می باشد. کشف شهر مادی در محوطه ی ازبکی یکی از مهم ترین آثار درنظرآباد می باشد. کشف پیکره ی سنگی مادی نیز جزو آثار مهم یافت شده در محوطه ی ازبکی می باشد. در تدفین ها ی مکشوفه درپیرامون نظرآباد نیز بقایای همه ی دوران های تاریخی را می بینیم .انواع تدفین ها در این مناطق دیده می شود. نقوش های یافته شده بر روی سفال های مکشوفه ی نظرآباد نشان از قدمت بسیار کهن این منطقه دارد. نقوش مهری، زروانی و زردشتی و دیگر اسطوره های آریایی کهن را بر روی این سفال ها می توان دید. بررسی وضعیت تاریخی و فرهنگی نظرآباد بیانگر نیاز این منطقه به یک کنگره ی بین المللی است که امیدوارم با همیاری وزارت علوم تحقیقات و فناوری و سازمان میراث فرهنگی این مهم انجام پذیرد. اما یکی از راهکارهای توسعه ی فرهنگی و علمی شهرستان نظرآباد آگاهی دادن به مردم و برگزاری همایش ها و نشست هایی در این زمینه می باشد که متاسفانه هیچ اقدامی تاکنون صورت نگرفته است. فرهنگ سازی و پرداختن روزنامه های محلی به مسا ئل تاریخی و فرهنگی منطقه از مهمات است. عدم همکاری مسوولین دراین زمینه بخصوص با توجه به عدم آگاهی مسوولان از سوابق تاریخی نظرآباد از موانع اصلی توسعه ی فرهنگی و علمی شهرستان نظرآباد می باشد. اداره ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی متولی این کار است که باید به همت پژوهشگران یاری رساند و با همکاری محققین سمینارهایی در زمینه های مختلف تاریخی و فرهنگی و زبان شناسی برگزار گردد. کتاب پژوهشگر ارجمند آقای «حسین عسکری» در این زمینه آغازگر این امر مهم است. چرا که ایشان در تحقیق خود به موارد بسیاری پرداخته اند. ... و اما در باره ی دانشگاه پیام نور واحد نظرآباد: پیرو حکم شماره 1710 / 105 تاریخ 26/10/85 اینجانب به عنوان سرپرست و مسوول راه اندازی دانشگاه پیام نور واحد نظرآباد با حکم قائم مقام رئیس دانشگاه کل پیام نور برادر عزیزم آقای "دکتر جوشفقانی" کار خود را آغاز کردم. جلساتی با هیئات مووسس دانشگاه ( فرماندار، امام جمعه، ریئس شورای شهر، شهرداری، نماینده مجلس و رییس آموزش و پرورش) گذاشتیم . سرانجام دانشگاه به مرحله ی بازگشایی رسید. پس از افتتاح با توجه به عدم همکاری هیات مووسس، اینجانب سرپرستی دانشگاه را به خانم دکتر سماواتی واگذار کردم وخود به عنوان معاون دانشگاه به فعالیت ادامه دادم. در طی این یک سال همکاری از سوی برخی هیات مووسس دیده نشد. به جز تعدادی کامپیوتر ، صندلی، فایل و دستگاه تکثیر که به قول خود فرمانداری 25 میلیون تومان هزینه ی آنها شد که سر جمع این وسایل براساس گفته ی کارشناسان به 7میلیون هم نمی رسید. اینجانب و خانم دکتر جهت پیشبرد کار نزدیک 2میلیون تومان از جیب خود خرج کردیم. فقط برای رضای خدا و دانشجویان معصوم دانشگاه ، کلاس ها به نحو احسن برگزار شد و حدود چهار دکتر از تهران و بقیه از نظرآباد و اطراف نظرآباد به همکاری دعوت کردیم. طی این مدت از وزارت ارشاد پنج هزار عنوان کتاب درخواست گردید جهت تجهیز کتابخانه ی دانشگاه که موافقت شد. کارهای دیگری نیز انجام گرفت. ماشین فرمانداری نیز به خاطر این که ازماشین های قدیمی بود در طی این یک سال فقط پنج بار توانستیم با این ماشین به تهران تردد کنیم. بقیه را با آژانس و هزینه ی شخصی رفت و آمد می کردیم. درکنار دانشگاه اتاقکی ساخته شده بود که محل تجمع معتادان و اراذل و اوباش بود اینجانب به چند جا از جمله نیروی انتظامی و شهرداری مراجعه کردم برای تخریب این اتاقک که کسی توجه نکرد، نا چار خود این اتاقک را تخریب کردم و به معتادان و اراذل و اوباش نیز شدیدا" هشدار دادم که با تهدید آنها نیز مواجه شدم. با تمام این زحمات که بنده و مسوول دانشگاه انجام دادیم در تاریخ 1/10/86 پس از یک سال زحمات طاقت فرسا ، نامه ای به دست خانم دکتر مسوول دانشگاه داده شد ، مبنی بر اینکه رییس جدید دانشگاه پیام نور واحد نظرآباد، آقای "مهندس محرمی" حضورتان معرفی می گردد. رونوشت این نامه به فرمانداری هم ارجاع شده بود . با دیدن این نامه ما در جا خشکمان زد. یکسال تحمل سختی ها و زحمات طاقت فرسا نتیجه و مزد کار ما این باید باشد. ما شدیدا" اعتراض خود را اعلام کردیم. فردای آن روز در نظرآباد آقای محرمی را دیدم. او را انسان فرهیخته و شایسته دیدم و ناچار با اینکه مسوولین رده بالای پیام نور به ما اعلام کردند این کار تخلف است و شما سرجایتان باشید، برای اینکه هیچ گونه مساله ای پیش نیاید با کمال حسن نیت ما با آقای محرمی همکاری کردیم و کلیه ی وسایل دانشگاه رابه ایشان تحویل دادیم و همکاری های لازم را با ایشان انجام دادیم. این درحالی است که اینجانب با سابقه ی خدمات علمی و فرهنگی درخشان (چاپ300 عنوان کتاب و دو هزار مقاله ی تحقیقی) و خانم دکتر نیز با فعالیت ها ی گسترده ی فرهنگی (چاپ 5 عنوان کتاب و 30 مقاله، سردبیر و صاحب امتیاز و مدیر مسوول 2نشریه ی علمی تخصصی دارای گرید علمی، مسوولیت چندین موسسه فرهنگی و انتشارات و دارای دکترا از دانشگاه دهلی هندوستان ) به این راحتی کنار گذاشته شدیم . به هر حال ما با حسن نیت در راه رضای خدا خدمت به دانشجویان معصوم این کشور این زحمات را کشیدیم . در دیدار دکتراحمدی رییس دانشگاه در استان تهران، ایشان فرمودند که هر هفته 2-3 گزارش علیه شما از فرمانداری و جاهای دیگر برای ما می آید. این در حالی است که هر هفته 4 تا 5 روز از صبح تا ساعت 6بعدازظهر در محل دانشگاه حضور داشتیم. همچنین مسوول حراست دانشگاه نیز ما را مورد مرحمت خویش قرارداده و به همکارانمان گفته بودند ما را به دانشگاه راه ندهند و قفل در را هم عوض کرده بودند. یادم است یکبار یک پیت بنزین بردم فرمانداری و به معاون فرماندار گفتم به ما بنزین بدهید. این مساله را به عنوان گزارش علیه ما به دکتر احمدی رییس دانشگاه پیام نور استان تهران اعلام کرده بودند که دکتر احمدی فرمودند شما چرا با پیت بنزین رفته اید فرمانداری. گفتم آقای دکتر برای اینکه فرماندار و معاونین ایشان خجالت بکشند. من با این همه مقام و تحصیلات، کارم به جایی رسیده بود که پیت به دست به فرمانداری رفته ام برای بنزین ماشین. اینجانب جانباز 70 درصد شیمیایی هستم و می بایست کلیه ی کارها را با وسیله ی نقلیه انجام می دادم. دکتر احمدی اظهار کرد که گویا ما برای استفاده ی شخصی بنزین گرفته ایم. حتا چند بار ماشین زیر پای ما در وسط راه خاموش شد به خاطر این که بنزین تمام شده بود و چند بار نزدیک بود در راه خدمت به مردم....... برای یک جانباز 70درصد آیا یک ماشین و دادن بنزین برای امور دانشگاه جرم است؟؟ به هر حال افتخار ما خدمت به مردم بخصوص دانشجویان معصوم بوده است. به قول شهید بهشتی: ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت. مسلما" مدیریت ضیف دانشگاه درآینده به جز تیشه به ریشه ی دانشگاه و دانش کشور زدن ثمره ای نخواهد داشت. امروز ما به تجربه دریافته ایم که علت فرار مغزها چه بوده است؟؟ آیا به جز این است که مسوولین کشور بخصوص مسوولین دانشگاه ها در این امر کمک شایانی به فرار مغزها کرده اند و به علت ندانم کاری و ناآگاهی و سودجویی عده ای نا آگاه افراد مخلص و متعهد را ازخود رانده و عده ای ناآگاه را دوروبر خود گرد آورده اند.خداوند به مسوولان دانشگاه پیام نور و مسوولان محترم شهرستان نظرآباد جزای خیر دهد/ والسلام علی من اتبع الحق و الهدی.