روستای ایستا را به حال خود واگذاریم!
مهراب حیدری
مسئول انجمن ادبی شهرستان ساوجبلاغ (ستاک)
کتاب «روستای ایستا» تالیف حسین عسگری از دسته مطالعاتی و پژوهش هایی است که با تاکید بر علت یابی نامحسوس و با اتکا به تمامی مدارک معتبر و مکتوب و گزارش ها و مستندات شفاهی و حضوری از یک اندیشه غریب که از یک قرن پیش شروع و تا به حال جریان داشته، صورت پذیرفته است. روش شناسی اصولی مولف، بکر بودن موضوع کتاب، علاقه به کشف زوایای پنهان زندگی قوم اهل توقف که منجر به تولید افسانه ها و حکایت های دور و دراز شده است، مهر تائید دیگری به کتاب کم حجم اما مفید روستای ایستا زده است.
در سرزمینی که تولید کتاب های فاخر و مهمتر از آن مطالعه آن حتی به تعداد اهل فن که هیچ گاه به تعداد شمارگان کتاب هم نرسیده است دشواری این پژوهش برای مولف معدل بالایی را رقم زده است. غنی کردن صفحات کتاب با رفرنس ها و مطالعات دقیق، گزارش های حضوری با زحمات فراوانی همراه بوده است که تصور خلق آن به شکل کامل تر یا حتی نمونه مشابه، غریب به نظر می رسد. وقتی هیچ ارتباطی نیست. وقتی هیچ مراوده خاصی جز تجارت اولیه و اصولی و تعریف شده ای نیست؛ پس هیچ راهی برای باز کردن چشمان اصحاب کهف روستای ایستا هم نیست و آیا اصلا" فکر کردن به این مقوله که آنها را هم در زمره آدم های پر حواشی قرن تکنولوژی و مدرن و مدرنیته چون سرخ پوستان آزاد آمریکا و یا بومی های افریقا در دنیای بزرگ - کوچک قرار بدهیم، بحث صحیحی هست یا نه؟
در چند کیلومتری روستای ایستا در نزدیکی روستای نجم آباد از توابع شهرستان نظرآباد، روستای دیگر کشف شد که تا مدت ها نقل مجالس بود. اهالی «گلدره» که با فاصله ده کیلومتری، تمدن سال ها بدون امکانات اولیه و حتی دیدن اتومبیل و شناخت حکومت وقت، گذران عمر می کردند و حالا سیل کمک های ادارات تابع و... بکر بودن بی دلیل این قوم را با تمام دردسرها چون درد تولد به آغوش مادر خود یعنی تکنولوژی برگرداند. این کتاب با معرفی کامل اهالی روستای ایستا از این پس شاهد سفرهای کنجکاوانه دانشجویان، علاقه مندان و پژوهشگران به منطقه خواهد بود و از آنجا که اهالی به دنبال تجارت و جذب نقدینگی و معرفی خود و گردشگری نیستند، چه آزار و اذیت هایی را باید متحمل شوند.
دوم اینکه ممکن است این کتاب بلاتشبیه چون واقعه 1939 اروپا، طالقان را مرکز مهاجرت این تفکر قرار دهد که مولف چون کاغذ سفید تمام همفکران و معتقدان را به روستای ایستا بکشاند. در هر حال شناساندن این نقطه کور و غریب کشور با قلم توانمند استاد، در توسعه صنعت گردشگری منطقه نقش به سزایی خواهد داشت. اهالی روستای ایستا چون اهالی واتیکان در قلب کشور ایران سازمان خاص خود را دارند و بدون هیچ مزاحمتی در غار کهف خود به زندگی ریاضت بار خود پرداخته اند و نگران رانت ها و نگران فیش های پرداختی و نه نگران قطع امکانات نیستند و از صمیم قلب تن به زندگی راهبانه داده اند. نه دود شهر، نه دزدی، نه غیبت، نه مشاجره، نه روان پریشی ناشی از فشار زندگی مدرن و نه نگران یارانه های صفوف نان های دولتی، مدارس دولتی، شیرهای دولتی که اکنون برای برادران افاغنه گنجی ست و برای ما درد به دورند.
حالا که دزدی فقط از دیوار بالا رفتن است و دیگر کپی مقالات و حک وبلاگ و وب سایت و دزدیدن شعر و گران خریدن اجناس که بارکد دارند و پول خوردهایی که پس داده نمی شوند و جریمه های بانکی و کلاه های شرعی و ظواهر فریبنده و زنده بگور شدن در باتلاق تورم و رکود که هیچ اقتصاددانی توجیه این دو را باهم در یک زمان ندارد، پویندگان علم و دین را هم به توقف وا می دارد. روستای ایستا را به حال خود بگذارید و چند ورق از این کتاب ارزشمند را تحفه راه کنید و بگذارید با آرامش، آخرین بازماندگان صفا و صمیمیت به زندگی خود ادامه دهند.