دبیر اعلم ساوجبلاغى و کتاب «چاره ساز»
= بخش ششم =
نمونهاى از شرح: قال علیهالسلام: «امش بدائک ما مشى بک». (ص 59 ـ 60) در این عبارت موجزه از بدیع صنعت اشتقاق است که امش و مامشى هر دو از یک مأخذ و از مشى مشتقاند؛ چنان که در مثال این صنعت و بقاى آن حضرت گفتهاند:
بقیت بقاء الدّهر یا کهف اهله
وهذا دعاء للبریة شامل
مىفرماید بر و به راه صبر و صبر کن به مرض و آنچه ناگوار است به تو؛ یعنى از درهایى که دارى. اى اصبر على الداء اینجا مقصود، مدارا با درد پنهان داشتن است. آنچه دیده و شنیده شده، دردهاى بسیار بزرگ از نهفتن و پنهان داشتن به وسیله اندک معالجه و تفضل الهى علاج شده و دردهاى مختصر از زیادى وجع با این و آن و شهرت موجب هلاک آمده [است] احادیث و اخبار و کلمات بزرگان در اثبات این معنى است:
گفت پیغمبر که هرکه سر نهفت
زود باشد با مراد خویش جفت
الحاصل خود را منسوب به دردى داشتن کانه ناشکرى از حضرت خلاق ودود است و این ناشکرى ملالت دارد و با این وجه «الخمول راحة والشهرة آفة» اگرچه معانى دیگر هم دارد، خالى از مناسبت نیست که در امراض صوریه نیز پوشیدن دردها تشکرات عبیدانه است که همان صبر و تشکر و معالجه امراض صوریه و معنویه خواهد بود و مىشاید که مراد از داء درد عشق الهى باشد که این درد در نزد انبیاء و اولیا پسندیده است و هیچ وقت از این درد خلاص نجویند: درد دفتر طبیب خرد باب عشق نیست
اى دل به درد خو کن و نام دوا مپرس»
پانوشت ها:
1. روستاى نجمآباد که مرکز دهستانى به همین نام در بخش تنکمان شهرستان نظرآباد است، قدیمىترین روستاى مسکونى این شهرستان و بزرگترین دهستان استان تهران به شمار مىرود. کهنترین سند مکتوب متعلق به این روستاى تاریخى در کتاب نزهة القلوب نوشته حمدالله مستوفى قزوینى است که در سال 740 ق تالیف شده است. بر پایه این سند نجم آباد یکى از روستاهاى ساوجبلاغ در عهد سلجوقیان بود و از توابع رى ثبت شده است نجمآباد از شمال به شهر نظرآباد، از غرب به دهستان احمدآباد، از شرق به دهستانهاى تنکمان، رامجین و سعیدآباد و از جنوب به اشتهارد محدود مىشود. خاندان علمى شیخ هادى نجمآبادى از این منطقه برخاستهاند براى اطلاعات بیشتر نگاه کنید به: کتاب «نظرآباد دشتى به وسعت تاریخ»، نوشته پژوهشگر ارجمند حسین عسگرى».
2. واژه ساوجبلاغ کلمهاى ترکى به معنى «چشمهى سرد» است و بر پایه گفته دکتر محمدجواد مشکور در کتاب نظرى به تاریخ آذربایجان، در اصل همان «سویوق» به معنى سرد بوده است. نظریه دیگرى این نام را برگرفته از نام ساوجبلاغ مکرى مهاباد مىداند و برخى ساکنان این منطقه را از ایل افشارى ارومیه و ساوجبلاغ مکرى که به دست آغا محمدخان قاجار کوچانده شدهاند، به شمار مىآورد که این رأى بىپایه و نااستوار است. این ناحیه در هفت اقلیم (احمد امین رازى؛ هفت اقلیم؛ تصحیح محمدرضا طاهرى (حسرت)؛ ج 2، تهران، سروش، 378، ص 1154) جزء بلوک رى است. حمدالله مستوفى (نزهة القلوب تصحیح سید محمد دبیر سیاقى، قزوین، حدیث امروز، 1381، ص 106 و تصحیح گاى استرانج؛ تهران، دنیاى کتاب، 1362، ص 63 ـ 64) ثبت کرده است: «ساوجبلاغ، ولایتى است که در اوان سلاجقه مال به رى مىداده و در عهد مغول مساوى شده، هوایى به غایت خوب دارد؛ اکثر آبش از قنوات است. میر و غلّه بسیار مىباشد و نانش در غایت نیکویى و حقوق دیوانى او دوازده هزار دینار مقرر است... از اعظم قراى آنجا خراو، نجمآباد، سنقرآباد [است]. در سنقرآباد سادات عالىنسب و حسباند و الحال خراب است.
ساوجبلاغ در زمانه دبیر اعلم آنگونه که عبدالعلى ادیب الملک (1242ـ 1302ق) در روزنامه سفر آذربایجان به دافع الغرور نامیده، چنین است: از منزل کرج الى قشلاق نه فرسنگ است و همه دشتش در آن فصل بهار چون نگارخانه ارژنگ. کوه و دشت سبز و نمونه باغ ارم. نظم:
از هر کناره آبى جارى به جویباران گشته چکاوک آنجا هم نغمه هزاران هر گوشهاى پرافشان مرغى به صوت دلکش در هر طرف تذروى در نشأة بهاران از ابتداى کرج تا قشلاق محال ساوجبلاغ است و به قدر چهل قلعه کوچک و بزرگ از دور و نزدیک در آن دشت پرگلتر از باغ و چمن... .
در بیان سنقر، از کرج تا سنقرآباد سه فرسنگ است و نه جاى توقف و درنگ. از محال ساوجبلاغ است و در دل رعیتش از اجحاف پسر میرزا موسى هزار داغ؛ زیرا که خالصه دیوان است و مردمانش از تعدى او به جان. عبدالعلى ادیب الملک؛ دافع الغرور؛ به کوشش ایرج افشار، تهران، خوارزمى، 1349 ش، ص 32 ـ 33. منطقه ساوجبلاغ در شمال غرب استان تهران که از توابع کرج بوده، در 21/4/1368 به شهرستان تبدیل شده است و در تاریخ 13 بهمن 1381 با تاسیس شهرستان نظرآباد موافقت شده است.
3. تحریر العقلاء ، شیخ هادی نجم آبادی ، مقدمه میرزا ابوالحسن فروغی (تهران ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1378) ص 13- 15.
4. شرح مثنوی اتابکیه اقدسیه کتابخانه ملی ملک 1561.
5. دبیر اعلم در دیوان خود سال 1319 ق از ملک موروثى خود نجمآباد که از دویست سال پیش در اختیار نیاکان و خانوادهاش بوده نام مىبرد که عضدالدوله آنرا به ناحق جزء املاک خالصه قلمداد کرده و به سه دانگ از روستاى کریمآباد را نیز چنین تصرف کرده است در چند صفحه از دیوان دبیر اعلم شکوه نامههایى به مظفرالدین شاه و على اصغر خان اتابک امین السلطان سروده شده است. پارهاى از تظلم او چنین است: زانکه ساوجبلاغ موطن خویش بر تحفظ قبیله سعى نمودملک موروث را به نجمآباد عضدالدوله برد و ظلم فزود خانواده قدیم خرد و بزرگ همه بىچیز گشته و مفقود.
6. دبیر عنوان دبیرى: عنوان «مراسم و آداب و مقدمات صناعت دبیرى است و دبیرى درباره نامه نگارى است نگاه کنید به «دستور دبیرى» اثر محمد بن عبدالخالق میهنى از منشیان و نویسندگان قرن پنجم و ششم که قدیمىترین کتاب در این باره است.
7. تراجم الرجال سید احمد حسینى اشکورى، قم، دلیل ما، 1385، ج 1، ص 188 و 189.
8. نشریه نسخههاى خطى، دفتر هفتم، ص 188 و 189، محمد تقى دانش پژوه.
9. همزمان بودن عید غدیر خم و نوروز چنانکه علامه شعرانى با محاسبه و روزشمارى اثبات کرده صحیح به نظر نمىرسد (رسالهاى در علم درایه علامه شعرانى در زندگینامه و خدمات علمى و فرهنگى آیت الله میرزا ابوالحسن شعرانى، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1385، ص 288).