دبیر اعلم ساوجبلاغى و کتاب «چاره ساز»
= بخش پنجم =
توسل به اهل بیت علیهمالسلام: ساوجبلاغى در شرح حدیث «الشفیع جناح الطالب» رشته سخن را به بحث شفاعت مىکشاند: «باید دانست که شفاعت یوم الدین در واقع تولا و تبرى براى آنهاعین قرب به معبود است جل شأنه. غیر از انوار طیبه این درجه را انتظار نباید داشت.
على الله فى الامور توکلى
بالخمس اصحاب العبا توسلى
محمد المبعوث و بسبطیه بعده
وفاطمة الزهرا والمرتضى على» (ص 121)
در ذیل حدیث «اولى الناس بالعفو اقدرهم على العقوبه» نگاشته است: «امیدوارم رئوف غفور با کمال قدرتى که دارد از اعمال ناشایسته و عقوبت این فقیر بى مقدار عفو فرماید. یا ذالعفو والرضوان بجاه محمد وعترته الطاهره». مؤلف در صفحه 104 در محبت ولایت مىنویسد:
ایا خلیفه نوروز[9] وخواجه شب قدر که مفتى دو جهانى و مقنى یم و کان منت خداى نمیدانم اینقدر دانم که بحر معرفتت را کرانه نیست عیان چهره منکران روز غدیرروز محشر شود سیاه چو قیر شکرللّه که نیستم منکربر ولاى امیر کل امیر
استفاده از آیات و روایت و ادعیه: شارح براى پربار کردن و افزودن به غناى علمى این شرح، به آیات و روایات و ادعیه استناد نموده، فروغى دیگر به معنى و معنویت کلمات بخشیده است. در پرتو این ارتباط مفاهیم بلند و استوار مىتوان به سرچشمه وحى و عترت ره برد؛ خاصه اینکه نویسنده با قریحهاى ادبى و بلاغى به شهود و رهیافتى نو دست یافته است. در باب توکل نگاشته است: «در کلام قرآن مجید مىفرماید: «ومن یتوکل على الله فهو حسبه» و هم مىفرماید: «وعلى الله فلیتوکل المؤمنون». منقول است که حضرت رسول اکرم صلىالله علیه وآله، هر شب موقع خواب این دعا را مىخواندند: «اللهم اسلمت نفسى الیک وفوضت امرى الیک والتجات ظهرى الیک» (ص 75). در شرح حدیث «فاعل الخیر خیر منه وفاعل الشرّ شر منه» مىگوید: «... کما قال تبارک وتعالى فی سورة الانفال، «واتقوا فتنة لا تصیّبن الذین ظلموا منکم خاصة» یعنى اى مؤمنان پرهیز کنید از بلیه و عذابى که نمىرسد از شما مخصوص به کسى که ظلم کرده، یعنى اصابت مىکند اعم از ظالم و مظلوم...، آیات مبارک، برهانى است که فاعل شر از خود شر شرتر است از طفیل او شر به وجود مىآید؛ مثل آنکه از وجود قوم موسى ناشى شد و مضرات آن به عالمى اصابت کرد» (ص 83).
درباره حدیث «... ولا ظهیر کالمشاوره» با اشاره به شرایط و وقاعد انتخاب مشاور، نخستین گام را این مىشمارد که محک تجربه به میان آید و با اشاره به «معروف بودن» مشورت با زنان و عمل برخلاف گفته آنان مردانگى را صفت مشاور مىداند و نه جنسیت او و مىگوید بسا مردانى که به جز نام مردى هیچ ندارند.
شرح صنایع ادبى: دبیر اعلم براى معرفى فصاحت و بلاغت حدیث، ناگزیر شمارى از صنایع ادبى را براى خواننده شرح مىدهد: صفت تشبیه همراه با مثالهاى گوناگون (ص 14)، سجع و انواع آن: متوازى، مطرف، متوازن (ص 31)، صنعت مراعات النظیر (ص 32)، صنعت اشتقاق (ص 57) و صنعت استعاره (ص 65). ذیل حدیث «اعجبو لهذا الانسان ینظر بشحم ویتکلم به لحم...» صنعت تضمین مزدوج را چنین مىآموزد: «صنعت تضمین مزوج چنان باشد که دبیر یا شاعر بعد از آنکه حدود اسجاع و قوافى نگاه دارد و شرایط آن را به جاى آرد، در اثناى قراین یا در اثناى ابیات دو لفظ مزدوج یا بیشتر به کار برد؛ مثال از قول پیغمبر صلى الله علیه وآله: «المؤمن دعب لعب که حرف اول در دعب و لعب مختلفند؛ همچنین در کلام مبارک حضرت سلام الله علیه شحم و لحم مزدوجند. (ص 57).
استفاده از امثال و حکم: تلاش نویسنده بر این است تا متن را از یکنواختى و پیچیدگى بیرون آورد؛ از این رو با ذوق ادبى و طبع شاعرانه خود، به گفتههاى بزرگان و شاعران استناد مىکند و از لطافت و زیبایى متون ادبى بهره مىجوید. «قال ابوهاشم: قلع الجبال بالابر ایسر من قلع صفة الکبر [از جاى کندن کوهها به سوزن، آسانتر است از چیرگى بر خودبینى]» (ص 42).
«از بوذرجمهر حکیم پرسیدند فرق میان لئیم و کریم چیست؟ گفت: الکریم من استوى عنده الذهب وفضة وسایر الاحجار واللئیم من استوى عنده الذهب وفضه وسایر الاحجار»؛ یعنى کریم از راه استحقار خاک و زر را یکسان مىشمارد؛ همان طور که خاک در نظر بلند مرد کریم، بىقدر است، به طلا و نقره نیز وقعى نگذارد ولئیم دنى همان قسم که از روى استعظام و فقره و زر و یواقیت و دُر به نظر جلوه دارد و حجر و مدر کوى و رهگذر را نیز موجب ثروت مىداند که به انفاق مشتى خاک راضى نشود» (ص 109).
«جنید بغدادى مىگوید: النعمة العظمى الخروج عن النفس لان النفس اعظم حجاب بینک وبین الله» [رهایى از بند خویش نعمت بزرگى است که میان تو و خداوند حجابى بزرگتر از آن حایل نیست] (ص 130).
با دست تهى آمدهام ز آنکه نزیبد
جز دست تهى تحفه خداوند کرم را (ص 9)
در ره عشق از آن سوى فنا صد خطر است
تا نگویى که چو عمرم به سر آمد رستم (ص 21)
اى گل به شکر آنکه شکفتى به کام دل
با بلبلان بیدل و شیدا مکن غرور (39)