در نیل همیشه جاری میراث
زنگ فروپاشی ملتها چه وقت به صدا در میآید؟
دکتر حکمتالله ملاصالحی
استاد دانشگاه تهران و از مفاخر فرهنگی شهرستان ساوجبلاغ
بسیاری از وصفها و تعریفها و تعبیرهای متفکران و انسان پژوهان روزگار ما از انسان و شاخصههای انسانی او از بستر نیل همیشه جاری مواریث مدنی معنویاش برگرفته شده است.
انسان را با هیچ شاخصه و صفتی با هیچ مفهوم و مضمونی با هیچ استعاره وتعبیری، منطقا" و مصداقا" مانع و جامع و ملموس و زندهتر از شاخصه وصفت و مفهوم و مضمون میراث تاریخ و فرهنگش نمیتوان شناخت و فهمید و تعریف کرد. خوشههای تعاریف ارسطویی نیز درباره انسان از مزرعههای رنگارنگ همین میراث درو و چیده و خرمن شده است. بر همین سیاق بسیاری از وصفها و تعریفها و تعبیرهای متفکران و انسان پژوهان روزگار ما از انسان و شاخصههای انسانی او از بستر نیل همیشه جاری همین مواریث مدنی معنوی برگرفته شده است.
انسان در جعرافیای میراث طبیعی و سپهر طبیعت با جانوران دیگر بر سر یک سفره و خوان ضیافت نشسته و تغذیه میکند و سهیم است. سفره و خوان ضیافت دیگری نیز هست که از جنس دیگر و متعلق به سپهر دیگر و محمل معنا و فحوای دیگری است. به این سپهر و جهان بشری اصطلاحا" تاریخ و میراث فرهنگی اطلاق شده است. این میراث مدنی و معنوی فصل مشترک ما آدمیان از جانوران و میراث طبیعی و طبیعت است. نحوه بودن و حضور انسان را در جهان چونان هستندهای تاریخی شده و تاریخمند با همین میراث مدنی و معنوی محکزده و میشناسیم.
این میراث و آثارش را در هر کجا و هر دورهای که یافتهایم آنجا را مرز تمایز و منطقه و سپهر حضور انسان در جهان شناخته و پذیرفتهایم. از این منظر انسان تنها هستندهای است تاریخی شده و تاریخمند که برای نسلهایی که از پی میرسند از خود میراث به جای مینهد. هستندهای که میراثدار تاریخ و فرهنگ و هستی و هویت انسانی خویش است. میراث یک مفهوم هلنی تبارگران معنا و با ابعاد هستیشناختی و اسطورهای فوقالعاده غنی است. فعل«میرازو» در زبان هلنی به معنای قسمت و پخش کردن و پراکندن و سهم هر کسی را به او دادن آمده است. واژه و یا اسم مونث «ای میرا» یعنی تقدیر، قسمت، سرنوشت.
این مفهوم در قرآن شریف با ترکیبات و مشتقات و مضامین و معانی فراوان و آن چنان ژرف و بنیادین آمده که مایه خجلت و شرمساری برای کسانی است که دهههاست یوسف ناموس میهن و ملت ما را در بازار مکاره سود و سودابه بهای اندک به غلامی به دیگری میفروشند! «فالیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلفک ایه و ان کثیرا من الناس عن اتینا لغفلون» (سوره یونس/ 93 ) یعنی حتی وقتی بازار وبساط نظامهای ستم فرعونی کوبیده و روبیده و برچیده میشود، میراثش را برای آن که در نیل فراموشی غرق نشود در کرانه حافظه و تذکر تاریخی برای آگاهی و عبرت نسلهایی که از پی میرسند میبایست پاس داشت.
یک نگاه با دقت و تامل به محیط و فضای اطراف خویش، به منظرگاه فرهنگی و زیستگاه بشری که در آن تنفس کرده و موقعیت تاریخیای که در آن قرار گرفته و تقدیر تاریخی که برشانه گرفتهایم بسنده است تا متقاعد شویم و بپذیریم تا چه میزان ژرف و بنیادین و بهطور مقدر و اجتنابناپذیر میراث تاریخ و فرهنگ و مدنیت و معنویت ما با رگ و پیوند هستی و هویت انسانی ما با هرآن چه از دیروز و گذشته از مواریت و کالبد و آناتومی مادی جامعه و جهان بشری که در آن زندگی میکنیم گرفته تا نظامهای پیچیده زبانی و ارزشی و اعتقادی و فکری و معرفتی امروز و اکنون ما در پیوسته و در تنیده و بر نحوه حضور ما در جهان و تنظیم رابطه ما با دیگران تاثیر نهاده است.
تولههای سگ و شیر و ببر و پلنگ و گرگ و گربه در آغوش میراث طبیعی و در دامن طبیعتی زاده میشوند که پیشاپیش هست. فرزند آدمی نیز بهطور مقدر در دامن و آغوش میراثی افکنده میشود که پیشاپیش، نسلهای بسیاری در بنیاد نهادن و ساختن و آفریدن و غنا بخشیدن و استمرار آن نقش موثر و تعیین کننده داشتهاند و او نیز در اکتساب و صیانت از آن به حضور فعال برصحنه فراخوانده شده است.
میراث فرهنگی چونان میراث طبیعی متعلق به همه نسلهایی است که ازپی میرسند. هیچ فردی، هیچ گروهی، هیچ جامعه و جماعتی، هیچ دولت و ملتی مجاز به تخریب و تاراج آن نیست. حتی ارزشها و باورها و نظامهای فکری و اعتقادی که بدور افکنده میشوند در کرانه تذکر، حافظه تاریخی و موزههای تاریخ و فرهنگ چونان زمینه و ابزار معرفت و منبع و ماده اندیشه و آگاهی تاریخی و مدرسه عبرت هم برای فهم موقعیت تاریخی که اکنون در آن قرار گرفتهایم هم برای نسلهایی که از پر میرسند میبایست پاس داشته و حفظ شوند.
جای تاثر و تاسف بسیار است در عصری که اندیشه و آگاهی تاریخی در خط مقدم استراتژی سیاسی و تنظیم روابط میان دولتها و ملتها قرارگرفته و در رویارویی و فراز آمدن بر چالشهای تاریخی و بحرانهای کلان جهانی به میدان فراخوانده شده در کشوری با این همه سابقه تاریخی و پیشینه فرهنگی و قبه مدنی و معنوی این چنین سنگرهای تاریخ و فرهنگ ومیراث مدنی و معنویاش بازیچه دست جماعتی نادان و بی بهره از اندیشه و آگاهی تاریخی قرار گرفته و این چنین یوسف ناموس و میراثاش را در بازار مکاره سود و سودا به کاروانیان به بهای اندک به غلامی میفروشند و سربازانش را خلع سلاح و آواره میکنند تا راه برای نفوذ و هجوم دیگری و سلطه وسیادت بر مرزهای مدنی و معنوی ما هموار تر و گشوده تر شود و عرصه برای جولان بدخواهان میهن ما فراختر شود. در تاریخ ملتها و دولتها همیشه جهل و خیانت شانه به شانه هم ساییده و حرکت کردهاند.
زنگ خطر افول و فروپاشی ملتها هنگامی به صدا درآمده و در گوشها طنین افکنده و شنیده شده که ریشهها و بنیانها هدف قرارگرفته و ارزشها متزلزل و تخریب شدهاند و ناموس مواریث مدنی و معنوی یک ملت در بازار مکاره سود و سودا به دیگری فروخته شده است. فرهنگ و مواریث فرهنگی کیفیت زندگی هر ملتی را در عرصه تاریخ جهانی بیان کرده به تماشا مینهند. از جنس سودا و سودا نیستند.
- نشر نخست این مقاله در پایگاه خبری آفتاب.