گشت و گذاری در روستای تاریخی برغان
=بخش دوم=
در داخل حیاط مسجد جامع برغان درخت چناری است که قدمتش به هزار سال پیش می رسد. این شاهکار طبیعت به همراه درخت چنار دیگری که در مجاورت آن قرار دارد یکی از کهنسال ترین درختان ایران هستند که در دامنه سلسله جبال البرز مقاوم و استوار سر به آسمان می سایند. گفته می شود با ورود دین مقدس اسلام به ایران مردم روستا که آیین زرتشت را دین خود می دانستند اسلام و تشیع را پذیرفته و با ساخت مسجد به کاشت این دو چنار به عنوان سایه بان مبادرت می ورزند. این شاهدان زنده تاریخ در قرون گذشته شاهد تاخت و تازهایی بوده اند که توسط اقوام مختلف در این روستا انجام گرفته است. گفته شده در سال 1357 هجری قمری آتش سوزی مهیبی مسجد روستا را در کام خود فرو برده علی رغم تلاش و کوشش ساکنین متاسفانه از ساختمان مسجد تنها تلی از خاکستر بر جای می ماند. به علت این آتش سوزی خسارات جبران ناپذیری بر تنه درخت اصلی وارد می شود که آثار آن همچنان مشهود است.
در سال 1354 خورشیدی هنگام نوسازی مسجد به منظور جلوگیری از سقوط شاخه های خشکیده بر روی مسجد قسمتی از سرشاخه اصلی درخت قطع گردید. اندازه محیط این درخت چنار 12 متر است و با آنکه داخل این درخت کاملا خالی است اما همچنان سرسبز و سرزنده است. داخل درخت شبیه اتاق کوچکی است که بیش از 10 نفر را در خود جای می دهد. وسط درخت کاملا خالی است و اگر داخل آن شوید و به بالا نگاه کنید می توانید آسمان را ببینید. لوستر کوچکی با نور سبز در قسمت فوقانی داخل درخت آویزان است که به زیبایی داخل درخت جلوه ای خاص داده است. در مدخل ورودی این درخت دری چوبی نصب شده و برخی از مردم به دلیل اعتقادی که به این درخت دارند به آن دخیل می بندند. درخت چنار دیگری با اندازه محیط 10 متر در کنار درخت چنار اصلی قرار دارد. این درخت توپر سرسبز و کاملا رو به رشد است. از کنار ریشه و تنه بسیار قطور هر دو درخت شاخه ها و جوانه های زیادی روییده که هر یک خود به درختان بزرگی تبدیل شده اند.
حسینیه اعظم برغان نیز اثر تاریخی ارزشمند دیگری است که در بالا محله برغان واقع شده است. حسینیه اعظم بنایی است مستطیلی با معماری به سبک قدیم سر در این بنا را در سال 1367 خورشیدی تجدید بنا کرده اند. براساس سنگ نوشته بالای سر در حسینیه عمر حسینیه تا زمان تجدید سردر بنا (1367 خورشید) 540 سال ذکر شده است. بر این اساس بنای ساختمان را تا دوره جانشینان امیر تیمور گورکانی حدود سال های 860 هجری قمری به عقب برده اند اما به نظر می رسد حسینیه در سال 834 هجری قمری بنا شده باشد (همزمان با حکومت شاه طهماسب صفوی ).
براساس اسناد تاریخی نفوذ علویان و آل بویه از قرن چهارم هجری قمری و مهاجرت سادات علوی در اواخر قرن دوم هجری قمری به برغان بیانگر آن است که مردم روستای برغان با مذهب شیعه آشنایی داشته اند و بی تردید از عهد صفویه در حسینیه اعظم برغان در ایام محرم مراسم عزاداری و تعزیه خوانی برگزار می کرده اند. گفته می شود در عصر قاجاریه نیز تعزیه خوانی در حسینیه اعظم برغان برپا می شده و از ارج و اعتباری بسیار برخوردار بوده است. به دلیل آنکه تعزیه از یک سو ریشه در آیین های کهن ایرانی دارد و از دیگر سو از باور مردم پاک اندیش و ارادتمندان به سید الشهدا مایه می گیرد از این رو مردم برغان تعزیه را هر ساله بسیار مفصل و با شکوه برگزار می کنند. در وسط حسینیه سکوی اصلی اجرای مراسم تعزیه تعبیه شده که تعزیه خوانان در آنجا به اجرای مراسم می پردازند.
همچنین در بالا محله برغان و در مقابل حسینیه اعظم یک پل قدیمی مر بوط به دوره صفویه وجود دارد که با مصالح آجر قلوه سنگ و ساروج به طرز ماهرانه ای ساخته شده که هنوز پس از سالیان دراز پابرجاست. این پل بر روی رودخانه شاهرود ساخته شده و در دوره های زندیه قاجاریه و پهلوی تعمیراتی در آن صورت گرفته است.
در گشت و گذار در روستای برغان و گفت و گو با اهالی محل اغلب مردم از فرد نیکوکاری از اهالی روستا به نام حاج حسین فروزنده نام می بردند که تاکنون برای روستای برغان منشا خدمات بسیاری بوده است. خدماتی همچون ساخت حمام آوردن آب لوله کشی کمک به ساخت دفتر مخابراتی کمک برای تعریض معابر روستا بازسازی حسینیه اعظم برغان اطعام عزاداران حسینی در 10 شب اول ماه محرم ساخت سرویس های بهداشتی و از همه مهمتر کمک به احداث جاده باغستان ـ برغان که فاصله برغان تا کرج را نسبت به جاده کردان به میزان قابل توجه ای کاهش داده است.
تعریف و تمجیدهای اهالی روستای برغان از حاج حسین فروزنده باعث شد که مایل به دیدارش شوم. آدرسش را از اهالی محل گرفتم و به دیدارش رفتم. او هم اکنون صاحب و مدیر مجتمع بزرگ فرهنگی توریستی و تفریحی فروزنده در جاده باغستان ـ برغان است که در آینده نزدیک به یکی از بزرگترین مراکز بزرگ فرهنگی توریستی ایران مبدل خواهد شد. وارد مجتمع شدم و از دربان مجتمع سراغ حاج حسین را گرفتم. او با دست نقطه ای را نشان داد که عده ای کارگر در حال کار کردن بودند. به میان آنها رفتم و گفتم: ببخشید، کجا می توانم آقای فروزنده را ملاقات کنم مردی از آن میان که نسبت به سایرین مسن تر می نمود سرش را بلند کرد و گفت: بفرمائید! با تعجب به او نگاه کردم و گفتم: حاج حسین فروزنده شما هستید او نیز با تواضع و افتادگی خاصی که ویژه اینگونه انسانهاست گفت: من رعیت شما هستیم! با او به گفت و گو نشستم. او نیز متواضعانه از خدمات عام المنفعه که تاکنون برای روستای برغان انجام داده سخن گفت.
خورشید کم کم داشت پشت کوه های برغان پنهان می شد که از حاج حسین خداحافظی و به سمت تهران حرکت کردم. تا قبل از ملاقات با حاج حسین فروزنده بارها و بارها شنیده بودم که خداوند به اندازه دل هر شخص به او وسعت مال می دهد اما پس از آن ملاقات به یقین رسیدم.
- منبع: روزنامه جمهوری اسلامی، 14 مرداد 1388.