گفت و گو با استاد علی میرسعید قاضی
در اتاق کوچکم در طالقان
بخش دوم
*حمایت و پشتیبانی از انتشار نشریات و انجمن های تخصصی حوزه روابط عمومی هم همواره در برنامه های شما جای داشته است. با چه نیت و انگیزه ای از انتشار نشریات تخصصی حوزه روابط عمومی حمایت می کردید؟
- در کنار تالیف و ترجمه کتب مختلف، علاقه زیادی به راه اندازی نشریات تخصصی حوزه روابط عمومی داشتم، از همین رو از انتشار نشریات هنر هشتم، تحقیقات روابط عمومی و کارشناس روابط عمومی حمایت کرده و در ابتدای کار آنها را تشویق به راهی که آغاز کرده بودند، کردم. همچنین پس از راه اندازی انجمن روابط عمومی ایران، انجمن متخصصان روابط عمومی و همایش روابط عمومی الکترونیک از این امر به شدت استقبال کردم و تمام تلاشم را برای ارتباط این انجمن ها با مجامع جهانی روابط عمومی مبذول داشتم زیرا همواره بر این اعتقاد بودم که رشته ای می تواند موفق شود که هم کتاب های تخصصی حوزه اش پرتعداد باشد و هم نشریات تخصصی حوزه اش فعال و پویا.
*چگونه شد که با این همه علاقه به تدریس و تربیت کارشناسان روابط عمومی به یکباره تدریس را کنار گذاشته و از تهران خارج شدید؟
- پس از پیروزی انقلاب و به دنبال بازنشستگی از دانشکده افسری، در دانشگاه های تهران و علامه طباطبایی و مرکز آموزشی مدیریت دولتی تدریس کردم و با کمک برخی از دوستان رشته روابط عمومی و ارتباطات را هم در دانشگاه آزاد بنیانگذاری کردیم تا اینکه در سال 85 و به سبب مشکل طبی ای که برایم پیش آمد و نهایتاً به عمل قلب منتهی شد، بنا به توصیه پزشکان تهران را ترک گفته و به زادگاه پدری ام در طالقان بازگشتم و از آن موقع تا به حال نیز روزگارم را با ترجمه و تالیف کتب مختلف می گذرانم زیرا اساساً نمی توانم آرام باشم و اگر روزی را بی نوشته و ترجمه به شب برم، آن روز من شب نخواهد شد.
* گویا در حوزه هایی به غیر از روابط عمومی هم به تالیف و ترجمه مشغول بوده و هستید؛ در این باره برایمان بگویید.
- بله، من چهار کتاب تاکنون درباره سازمان ملل نوشته ام که یکی از آنها کتاب زندگینامه دبیران کل سازمان ملل است که یک کتاب اطلاع رسانی و از لحاظ درسی مهم است. در واقع من می خواستم با نگارش این کتاب یک الگو و سرمشقی را برای دوستان روابط عمومی ارائه دهم که اگر می خواهند کتابی را منتشر کنند و در حوزه انتشارات روابط عمومی فعالیت کنند، باید اینچنین کار کنند، در واقع همان طور که در این کتاب هم اشاره کرده ام، روابط عمومی ها باید هم عملکرد های موفق را بیان کنند، هم معایب را، و این گونه نباشد که موفقیت ها غلو شده و معایب در پس پرده قرار گیرد.
*روابط عمومی در ایران با اینکه سال ها از حضور و تدریس واحدهایش به عنوان یک رشته دانشگاهی می گذرد، همچنان با مسائل و مشکلات متعددی روبه رو است تا حدی که بسیاری از صاحب نظران بر این باورند که روابط عمومی در ایران به بن بست رسیده است. علت مسائل و مشکلات متعدد روابط عمومی در ایران و عدم دستیابی این حرفه به جایگاه اصلی و واقعی اش را در چه عواملی می دانید؟ آیا راه برون رفتی برای این مشکلات در نظر دارید؟
- بخشی از مشکلات روابط عمومی در ایران استراتژیک است و بخشی تاکتیکی. حقیقت این است که در ایران امروزه به دلیل مشکلات و مسائلی که ناشی از مسائل سیاسی و بین المللی است الزاماتی به روابط عمومی ها تحمیل می شود که جهت روابط عمومی را تغییر می دهد و منجر به آن می شود که مسیر اولیه و اصیل روابط عمومی که همان فعالیت های ارتباطی است با تغییر جهت همراه شود. حقیقت این است که روابط عمومی ما در چارچوب واقعیات سیاسی ایران شکل می گیرد و چارچوب های کاری اش مشخص می شود. می دانید که ایران در خاورمیانه قرار دارد و خاورمیانه یکی از بحرانی ترین نقاط جهان است. اگر قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل را بررسی کنیم به این نتیجه می رسیم که 80 درصدش راجع به خاورمیانه است و این نشان می دهد خاورمیانه تا چه حد منطقه تنش زایی است. از سوی دیگر اگر جلسات مجمع عمومی سازمان ملل را هم بررسی کنیم به این نتیجه می رسیم که بیش از 85 مورد آن درباره مسائل خاورمیانه بوده است.
ایران هم در این بین به عنوان عنصری در خاورمیانه مشکلات خاص خود را دارد. این مشکلات در شیوه های اداره مملکت تاثیرات خودش را می گذارد و ضرورتاً یک الزامات و محدودیت هایی را درباره نحوه اداره مملکت به ما تحمیل می کند. نتیجه این می شود که مدیریت های کلان ما از یک طرف و روابط عمومی های ما از طرف دیگر آن آزادی و رهایی از قید و بند ها را در اختیار نداشته و مجبور باشند با محدودیت هایی کارشان را پیش ببرند.
مشکل دوم استراتژیک، سلیقه های مدیران کلان مملکت است یعنی این مدیران از آنجایی که دیدگاه های خاص خود را درباره مدیریت کشور دارند خود به خود الزاماتی را به روابط عمومی ها تحمیل می کنند که برای آنها بسیار دردسر ساز و مشکل آفرین است. اما در کنار این دو عامل و شاید مهم تر از آنها، روابط عمومی های ما با یکسری مشکل تاکتیکی هم روبه رو هستند.
امروزه می بینیم که بخش زیادی از مدیران واحدهای روابط عمومی با معیار های خاصی گزینش می شوند و چارچوب های فعالیتی آنها تعریف می شود و عملاً وضعیت به گونه ای است که امروزه بسیاری از مدیران روابط عمومی ما تخصصی به غیر از روابط عمومی دارند و فکر می کنم اگر ما هم اکنون 100 مدیر روابط عمومی را به طور میانگین انتخاب کنیم پنج درصد آنها هم در رشته روابط عمومی تحصیل نکرده باشند. از همین روست که به نظر من ما هم اکنون در مقطعی هستیم که نیاز به یک آسیب شناسی در حوزه روابط عمومی بسیار ضروری به نظر می رسد زیرا امروز ما شاهد آن هستیم که روابط عمومی از وظایف اصلی اش که همانا پژوهش و تحقیق است فاصله گرفته و بیشتر جنبه های تبلیغاتی را دنبال می کند تا حدی که می توان گفت کفه ترازو به جای تکیه بر پژوهش های مدیریتی و تحقیقات اجتماعی به سمت جنبه های تبلیغاتی سنگینی می کند. با همه اینها من به بدنه کارشناسی روابط عمومی ایران اعتقاد دارم و فکر می کنم در مقایسه با سایر نقاط دنیا توانمندی های تخصصی بدنه کارشناسی روابط عمومی ما خیلی با کشورهای پیشرفته فاصله ای ندارد و ما می توانیم با کارشناسی کردن فضای کار، روابط عمومی را با پیشرفت های قابل توجهی مواجه کنیم.
*مختصری از خانواده خود برایمان بگویید. آیا آنها هم راه پدر را دنبال کردند یا هر کدام مسیری متفاوت را برگزیدند؟
- من در 29سالگی و در زمانی که سال آخر رشته علوم ارتباطات بودم ازدواج کردم که حاصل آن سه فرزند بود. من از این سعادت برخوردارم که جو خانواده ام علمی و فرهنگی بوده است به نحوی که فرزند بزرگم پزشک متخصص داخلی است، فرزند دوم ام در رشته کامپیوتر تحصیل کرده است و فرزند سوم ام هم پس از اینکه در رشته برق و الکترونیک شاگرد ممتاز شد، به امریکا رفته و هم اکنون در آنجا تحصیل می کند.
*آیا شما در زندگی از آن دست افرادی هستید که تنها نیمه خالی لیوان را می بینید و کمتر به آینده امیدوار هستید؟ این پرسش از آنجایی اهمیت می یابد که مشاهده می شود جوی از ناامیدی فضای عمومی کشور و صاحب نظران آن را دربر گرفته است.
- در کل نگاه مثبتی به زندگی دارم و همواره نه تنها در زندگی که حتی در بحث های مرتبط با روابط عمومی هم، نگاهم به نیمه پر لیوان است، در نتیجه معتقدم تحصیل یا کسب و کار چندان تفاوتی نمی کند و به نظر من هر دو آنها در یک سطح قرار دارند و مهم این است که فرد علاقه اصلی و بنیادی خود را تشخیص داده و ببیند که از زندگی چه می خواهد. همین طور من معتقدم بشر در حال حرکت به یک زندگی متعالی تر است هر چند اذعان می کنم که مشکلات این حرکت به سمت یک زندگی متعالی تر را نیز به ناچار باید پذیرفت و آن را پرداخت کرد. از سوی دیگر فکر می کنم به شخصه، اگر باز هم به دوران جوانی ام برگردم، روزی چند ساعت می نویسم و ترجمه می کنم زیرا لذت می برم که در اتاق کارم بنشینم و چند کتاب جلویم باشد و من بنویسم و تنها در این صورت است که فکر می کنم در بهشت زندگی می کنم حتی اگر این موقعیت در اتاق کوچکم در طالقان باشد.
از سوی دیگر ترجمه حس بسیار خوبی به من می دهد و خوشحال می شوم اگر بتوانم یک متن انگلیسی مفید را جامه شیرین فارسی به تنش کرده و آن را به مخاطبان عرضه کنم و این را با هیچ چیز در دنیا عوض نمی کنم.
*به عنوان پرسش پایانی، مهم ترین دغدغه شما در این روزها و ماه های اخیر چه بوده است؟ آیا برای دغدغه های خود، راه رهایی و خروج از وضعیت ناگوارش می بینید؟
- یکی از بزرگ ترین دغدغه های امروز من رفتار بی رحمانه ما با محیط زیست مان است به نحوی که شدت تخریبی که ما به محیط زیست وارد می کنیم بسیار بیشتر از قدرت ترمیم پذیری آن است. به تهران خودمان نگاه کنید: همه روزه 14 میلیون انسان عجول و شتابزده بدون اینکه از مناظر زیبای طبیعت از سایر نقاط لذت ببرند در این شهر عجیب زندگی می کنند. در واقع بشر هر روز کره زمین خسته و فرسوده را خسته تر و فرسوده تر می کند و این روند تا زمانی پیش خواهد رفت که تمامی عوامل حیات از کره زمین رخت بربسته و بشر خود نیز در لیست نابودی قرار گیرد. دغدغه دیگرم حفظ سلامتی شخصی تک تک ایرانیان است. از آنجایی که جامعه ما فاقد معیارهای تغذیه اش تغییر کرده است. ما که خود باید در یک چنین شرایطی، با خودمان مهربان تر باشیم هم به جسم مان بد می کنیم و سلامتی مان را با انواع فشارهای عصبی، تغذیه نامناسب و عدم تحرک کافی از بین می بریم و هر روز بیماری های قلبی عروقی، سرطان، آلزایمر، پارکینسون و ام اس بیشتر ما را دربر می گیرد. از همین رو بر این باورم که هر فرد شخصاً باید به سلامت جسمی و روانی اش بیش از پیش توجه کرده و مسوولیت آن را به گردن هیچ کس از جمله دولت نیندازد.
- نشر نخست این گفت و گو در: روزنامه شرق ، شماره 1082 به تاریخ 18/7/89، صفحه 13 (زندگی).