ناگفته هایی درباره قرآن نستعلیق استاد سید حسین میرخانی
استاد سیدحسین میرخانی فرزند سید مرتضی حسینی برغانی، خوشنویس نامدار ساوجبلاغی در سال 1286 خورشیدی زاده شد. او به همراه برادرش سیدحسن از دوران کودکی به فراگیری خوشنویسی نزد پدرشان پرداختند که از شاگردان استاد کلهر بود. سید حسین از یازده سالگی کتابت را آغاز کرد و تا پایان عمر نیز هنر خود را صرف کتابت آثار گوناگون کرد. استاد میرخانی علاوه بر رسیدن به مقام استادی در هنر خوشنویسی، سالها به فراگیری موسیقی نیز پرداخت. او آموختن موسیقی را از مکتب «باقرخان رامشگر» آغاز کرد و مدتی در محضر «حسینخان اسمعیلزاده» به تعلیم گرفتن مشغول شد و پس از آن از مکتب استاد «رضا محجوبی» بهرهها برد. هر چند بسیاری از اهل موسیقی او را در کمانچهنوازی، هنرمندی توانا میدانستند اما استاد میرخانی تمام وقت خود را صرف آموزش خوشنویسی کرد.
سیدحسین میرخانی علاوه بر کتابت دو جلد «قرآن مجید»، کتابهای «رهروان شب»، «موش و گربه» عبید زاکانی، جزوه «چهار فصل»، دوره سهجلدی «رسمالمشق» برای مدارس و بسیاری آثار دیگر را به خط خود آراست. او از بنیانگذاران انجمن خوشنویسان ایران است که به دلیل کتابت قرآن، تقدیرنامهای از «دانشگاه الازهر مصر» دریافت کرد. «فتحعلی واشقانی»، «کیخسرو خروش» و «سعید شمس انصاری» و «مهدی فروزنده» از جمله شاگردادن وی هستند. استاد سیدحسین میرخانی روز 11 خرداد سال 1361 پس از چند سال نابینایی درگذشت. در ماهنامه گلستان قرآن (شماره 141) علی رضا قاسمی گفت و گویی درباره «زنده یاد استاد سید حسین میرخانی» با «استاد غلامحسین امیرخانی» انجام داده است که بسیار خواندنی است.
* * * * * *
- جناب استاد امیرخانی جنابعالی بهعنوان یکی از نزدیکترین همراهان استاد میرخانی، که هم نزد برادر بزرگ - استاد حسین - و هم اخوی کوچکترشان استاد حسن میرخانی تلمذ نمودهاید، در ابتدا پیرامون حیات هنری استاد سیدحسین میرخانی و سجایای حرفهای ایشان توضیحی بفرمایید؟
- استاد سیدحسین میرخانی در 25 محرم 1325 هجری قمری در تهران متولد شدند. پدرشان مرحوم آقاسید مرتضی برغانی از اساتید بنام خوشنویسی در اواخر دوره قاجار و از شاگردان ممتاز میرزای کلهر بودند. شادروان میرخانی به همراه برادر کوچکترشان، مرحوم سیدحسن میرخانی در محضر پدر از همان اوان کودکی به آموختن ظرایف و دقایق خط نستعلیق پرداختند. ایشان از خاطرات خردسالی خود و سرآغاز کار هنری شان همواره خاطراتی پر از ظرافت و لطافت به یاد داشتند و از سعی پدر برای ایجاد اعتمادبهنفس در وجودشان حکایتها میکردند.
در همان ابتدای تشکیل انجمن خوشنویسان در سال 1330 مرحوم میرخانی به عنوان استاد ممتاز مشغول به تدریس شدند و میتوان گفت پاگرفتن، دوام و رسمیتیافتن انجمن در آن دوران مرهون هنر و سعایت وی بوده است. اما در مورد بخش دوم سؤال شما و بیان ویژگیهای کاری استاد چند نکته قابلتفکیک را میتوان ابراز داشت. نکته اول اشاره به این موضوع است که در کشور ما بنا بر یک عادت سنتی اصحاب هنر در زمینههای تشکیلاتی به دلیل آن که همواره مستغرق در جهان خود بودهاند وارد نمیشده و امورات را بهدست غیر صاحبان هنر میدادهاند. اما این استاد جلیلالقدر وارد عرصه شدند و در انجمن خوشنویسان به عنوان یکی از اعضای اصلی حاضر گردیدند و تقریبا همه عمر مفید خود را به تعلیم خوشنویسی - چه قبل و چه بعد از تأسیس انجمن- پرداختند.
ایشان در این کار، دوام و مهارتی نیز داشتند. اصولاً هنروران، دلنازک، کمتحمل و زودرنج هستند و طبع ظریفشان اجازه مواجهه با مشکلات سخت و سرزنش طاعنان را به آنها نمیدهد. اما در آن روزگار سخت که هر تشکلی متهم به مسایل حاشیهای میشد و هنوز کار جمعی در کشور جا نیفتاده بود، مرحوم میرخانی در فاصله سال 1330 تا 1356یعنی حدود 25 سال بدون هیچ وقفهای کرسی خود را در انجمن خوشنویسان حفظ کردند و اگر روزگار سوی چشمان ایشان را نمیربود سالهای سال بعد هم در این عرصه میماندند.
این نکته هم شایان ذکر است که اگر میگوییم حضور ایشان در انجمن، یک حضور حاشیهای نبود بلکه ایشان بدون هیچ مجاملهای چراغ و نور آن محفل بودند. این احساس وظیفه یک انسان برجسته برای مشارکت اجتماعی و فرهنگی در جامعه خود است.
بعد دیگر شخصیت ایشان مقام انصاف و هویت عمیق آن مرحوم بود که هرگز گرد تظاهر و خودنمایی نگشت و سعی نکرد خود را در نزد مردم به صفتی موصوف کند. وی به آنچه مینوشت باور داشت و به آن عمل میکرد. از این رهگذر میتوان میرخانی را عارفی عامل دانست. علیرغم تدین شدیدی که داشت هرگز به سبک برخی مردمان در پی ظاهر مقدسمآبانه نبود و برایش فرق نمیکرد کسی او را مذهبی بپندارد و یا خیر. تواضع بیبدیلی را هم که داشتند شهره آفاق بود با این که بسیاری از هنرمندان آن دوران در آتش حسادت نسبت به معاصران میسوختند، هر کسی از آن سرآمد خوشنویسان میپرسید چه کسی استاد مسلّم است نام استاد کاوه را ذکر میکردند و از خود و برادر هنرمندشان سخن نمیگفتند.
جنبه دیگری از سجایای مرحوم میرخانی شاگردپروری ایشان بود. استاد همانند یک پدر یا مادر برای پیشرفت شاگردش دل میسوزاند و با برخوردی مشفقانه استعدادهای یک هنرجو را شکوفا میساخت. از همینروست که مؤثرترین افراد در خوشنویسی از شاگردان ایشان هستند. از گذر زحمات استاد میرخانی و دیگر هنرمندان بزرگ بود که آموزش خوشنویسی از یک هنر کاملاً ویژه افراد حرفه و یک هنر خصوصی تبدیل به فنی شد که همه اقشار و مردمان توانستند به آموزش آن مشغول شوند. اگر امروز در عرصه هنر خوشنویسی وضعیت قابلقبول و شاید درخشانی داریم، بهطوریکه 204 شعبه در سراسر کشور با شور و حال فراوان به بسط و نشر هنر اسلامی خوشنویسی میپردازند، حاصل کار این اساتید است.
- چگونه با استاد میرخانی آشنا شدید و پس از آن، ارتباطتان با مرحوم میرخانی تا چه حدی بود؟
- از برکات انجمن خوشنویسان، برای من که از کودکی علاقهای وافر به خوشنویسی داشتم و در جستوجوی سرچشمهای برای فرونشاندن تشنگی خود بودم، آشنایی با آن مرحوم بود. در محضر استاد میرخانی سالهای سال تلمذ کردم و در عداد همراهان و نزدیکان ایشان در آمدم. بیش از این هرچه بگویم خودستایی است اما همین نکته را اشاره کنم که در عالم هنر از دیرباز رسم بوده است که اساتید بزرگ چند روز مانده به پایان حیاتشان با در اختیار نهادن ابزار کار خود به یک فرد، وی را به عنوان جانشین خود معرفی میکنند. استاد میرخانی در آخرین روزهای حیات پربرکت خود پس از تماس با من قلم، دوات و برخی دیگر از ابزار خود را به این جانب هدیه فرمودند. مسئلهای هم که میتوانم بگویم توفیق من در شاگردی دو برادر میرخانی بود که حاصل آن تلفیقی از سبکهای گوناگون است که به یاری خدا به عنوان معدل خوشنویسی معاصر آن را ارایه کردهام.
- در مورد هنر کتابت قرآن استاد میرخانی سخن فراوان گفته شده است. اما از زبان شما که از نزدیک حال و هوای آن روزها را درک کردهاید، این سخنان لطف دیگری دارد. برای ما از ویژگیهای حرفهای استاد میرخانی در این عرصه بگویید.
- مرحوم سیدحسین میرخانی دو قرآن نوشتند. یکی به سال 1328 و دیگری را در سال 1340 و هر دو را به خط نستعلیق به نگارش در آوردند که در قطع وزیری در همان سالها به چاپ رسید و اکنون نایاب و شاید بگویم کمیاب است. ایشان خط نستعلیق را به عنوان یک خط ایرانی برای کتابت قرآن برگزیدند. اصولاً همانگونه که میدانید اعراب در خط نستعلیق هیچ تبحری ندارند در قرن هشتم بود که ایرانیان این نوع خوشنویسی را در قالبهای هنری در آوردند. خط نستعلیق به دلایلی نمیتوانست به همانگونه که هست برای کتابت قرآن مناسب باشد. اولاً در نستعلیق، حروف در سرجای خود نمیآید و بهطور کلی به دلیل شیب حدود 23 درجهای نوشتار و پیوند حروف، اعرابگذاری بسیار مشکل است. لذا برای سازگاری نستعلیق با کتابت، استاد میرخانی اقداماتی به عمل آوردند. اولاً با بالا و پایین قراردادن اعراب فضای نازیبا و خستهکننده پر از علامت را به حالتی فرحانگیز تبدیل کردند که چشم با گردش خود به آن میرسد.
همچنین اعراب را قدری درشتتر از معمول گذاردند که خواننده دچار اشکال نشود استاد میرخانی حالت بیضوی نستعلیق را به سوی دایره تمایل دادند. علاوه بر آن حروف ریز همانند د، و، ر، و الف را قویتر نوشتند. ایشان حتیالمقدور کشیدهها را کوتاهتر کردند تا نواختی مناسب در متن پدید بیاید و خلوت و جلوت به تعادل برسند.
قرآن دوم ایشان از کمالیافتگی و ملاحت بیشتری برخوردار بود. البته نه به آن معنا که اولین اثرشان پختگی نداشت بلکه اهل فن و متخصصان در قرآن دوم که طبیعی هم هست زیبایی و دقت بیشتری مشاهده کردند. ایشان علیرغم تلاش برای سازگاری، حد قلم را رعایت کردند و هرگز از قواعد عدول ننمودند. هرگز کتابت ارجمند ایشان از قرآن کریم با موازین شناخته شده و تاریخ نزدیک به هزار ساله هنر خوشنویسی نستعلیق منافاتی نداشت.
- خط نستعلیق همانطور که خودتان هم اشاره کردهاید فقط با اعمال برخی تغییرات، مناسب نوشتن قرآن میگردد و در میان کسانی که تحتعنوان اهل قرآن از آنها یاد میشود این خط برای قرآن کمی ناآشنا است. لطفا" ضمن اشاره به تاریخچه خوشنویسی قرآن با خط نستعلیق، بفرمایید از سوی مردم چه برخوردی با قرآن نستعلیق استاد میرخانی صورت گرفت؟
- در مورد تاریخچه میتوان گفت قبل از دوره صفوی قرآنِ بدون نقطهای به خط نستعلیق به نگارش درآمد. بعد از آن هم میرزا اسدالله شیرازی، قرآنی نوشتهاند که اکنون در موزه کاخ گلستان وجود دارد. متأسفانه از سایر قرآنهایی که به این شیوه قبل از استاد میرخانی نگارش یافته اطلاعی ندارم، اما قرآن استاد میرخانی اولین قرآن نستعلیق است که به چاپ رسیده. در مورد برخورد مردم باید بگویم که بسیار بازخورد خوبی داشت. حتی متدینین هم علیرغم وجود حساسیتهای کاذب به دلیل زیبایی این قرآن آن را مورد استقبال قرار دادند. من نکتهای را به برخی که تحتعنوان متدین از آنها یاد میشود و برخی اوقات متوجه اهمیت هنر نمیشوند بگویم که باید توجه کنند همهگیر شدن و محبوبیت قرآن کریم به دلیل هنرمندی سحرآمیز خداوند در ترکیب حروف و واژههاست که قرآن را به صورت یک اثر هنری بیبدیل درآورده است. اگر زبان هنر نبود اصولاً معانی و لطایف منتقل نمیشد و دین در میان عموم جامعه رسوخ نمیکرد. خط نستعلیق به گواهی عرب و عجم، عروس خطوط اسلامی است و چه زیباست که قرآنی به این خط آراسته باشد.
- جناب آقای امیرخانی! معمولاً اساتیدی که به کتابت قرآن روی میآورند و به طور کلی در خوشنویسی مذهبی وارد میشوند تا پایان عمر هنری دست از این کار نمیکشند. علت آن هم شاید کمالجویی هنرمندان است که تا پای مرگ سعی در ارایه اثر بهتری دارند. چرا استاد میرخانی بعد از دو قرن و آثاری که در حوزه دین آفرید دیگر قرآنی کتابت نکرد در حالیکه سالها پس از کتابت قرآن حیات داشتند و بالطبع بسیار پختهتر و خبرهتر نیز شده بودند؟
- من این تقسیمبندی آثار به دینی و غیر آن را قبول ندارم. تمام فضای فکری هنرمند، دینی و معنوی است. برای یک هنرمند فرق چندانی نمیکند، هرچه ذهن زیباپسند و کمالطلب او را ارضا کند خواه شعر باشد یا سخن بزرگان جهان میتواند او را به خود مجذوب نماید. این نکته را توجه نمایید که تا موضوعی از نظر هنرمند، معنوی نباشد آن را در صفحه نمیآورد. پس نمیتوانیم بگوییم اگر استاد میرخانی دیوان حافظ را نوشت این کار او دینی نیست. اصلاً این تقسیمبندی را نمیپذیریم. اگربا این دیدگاه نگاه کنیم که هنر هدفش رشد و تعالی انسانهاست، زبان هنر را یک زبان جهانی میبینیم و دیگر برچسب مذهبی و غیرمذهبی آثار هنرمندان نخواهیم زد. استاد میرخانی تا پایان عمر هر کاری و هر اثری که آفرید میتواند با آن تعریف خاص در عداد آثار دینی جای گیرد.
- امروزه اوضاع کتابت قرآن در کشورمان و قرآنهای موجود در بازار قرآنی موجب بروز مسایلی شده است. قرآن رسمی کشور یک قرآن با کاتب غیرایرانی است، و این قرآن است که به وفور و به ارزانی در کشورمان وجود دارد. این در حالی است که ما، هنرمندان کاتب بسیاری داریم که قرآن نوشتهاند و برخی در آرزوی چاپ قرآنهای متعددی که نوشتند رخ در نقاب خاک کشیدند. چرا خطوط ایرانی و قرآنهای بومی فراگیر نمیشوند؟
- چند عامل مختلف را باید در پاسخ این سؤال مدنظر قرار دهیم. یک مسئله ساده را میتوان گفت سالانه چندین هزار نفر به حج میروند و یک جلد قرآن به خط عثمان طه و بسیار نفیس را بهطور رایگان دریافت میکنند و حتما هم آن را میخوانند و نگهداری میکنند. پس بعد اول، فعالیتهای حمایتی است. کدام ارگان قرآنهای کاتبان داخلی را حمایت و در این ابعاد گسترده میان مردم توزیع میکند. چرا آثار اساتید ارسنجانی، مرحوم نیریزی، مرحوم اشرفالکتّاب که از فرط زیبایی بیننده طاقت خود را از دست میدهد و امروز در موزهها غریبانه در حصار شیشهای زندانی است چاپ نمیشود.
اول انقلاب این قرآن آقای عثمان طه را یک گروهی با ارتباطات و مسایل آنچنانی به داخل کشور آوردند و آن را بسط دادند. نمیدانم اصلاً اجازهای از ناشر گرفتند و یا از ابتدا بنای آنها بر یک سرقت هنری بوده است. اکنون با کمال تأسف از سوی یک نهاد کاملاً رسمی به یک خوشنویس درجه سوم عرب سفارش قرآن ملی جمهوری اسلامی ایران داده شد. بدون آن که از هیئت کارشناسی خوشنویسان داخلی حتی یک نظرخواهی هم بشود. بسیاری هم به دلیل نان و نام چاپ قرآن خیانت در حق قرآن روا داشته و به هر فرو مایهای سفارش کتابت دادند و آنها هم بازار قرآنهای داخلی را به کسادی کشاندند تا راه، بیش از پیش برای قرآنهای کاتبان عرب باز شود.
- و اما به رسم همه گفتوگوها از شما میخواهیم به عنوان سخن آخر اگر نکتهای دارید، بیان بفرمایید.
- دو مسئله وجود دارد، یکی اشاره به مراسم یادبودی که یکی از مؤسسات برای مرحوم میرخانی برگزار کرده بود. ما میگوییم استاد نیازی به تجلیل نداشتند اما اگر میخواستند کاری کنند باید در شأن ایشان باشد. نباید مراسم تجلیل پر از شعار و تکرار باشد و در آن به افراد غیرمتخصص مجال اظهارنظر بدهند. از همه کسانی که میخواهند برای یاد و نام اساتید هنر مراسمی برگزار کنند میخواهم به جای پرداختن به شخصیت آنها اندیشه و تفکر آنها مورد بررسی قرار دهند. نکته آخر آن که امیدوارم شرایطی فراهم شود تا قرآن مرحوم میرخانی بار دیگر به چاپ برسد تا همگان از زیبایی و لطافت آن بهرهمند گردند. روانش شاد باد.