سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

تقدیر از مقاله محمد جلال توکلی در دانشکده علوم حدیث

در مراسمی به مناسبت هفته پژوهش در «دانشکده علوم حدیث»، از پژوهشگران برتر دانشجویی در دو قالب مقاله و پایان نامه تجلیل به عمل آمد. محمدجلال توکلی - دانشجوی علوم حدیث و پژوهشگر جوان شهرستان نظرآباد - از برگزیدگان آن مراسم پژوهشی بود. مقاله برگزیده او با عنوان «نگرشی در شیوه تعامل علامه محمدتقی برغانی با جریان اصولی و اخباری‌گری» در سال 1388در مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت آیت الله شیخ محمدتقی برغانی - شهید ثالث - چاپ شده اشت. وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهی» این موفقیت علمی و پژوهشی را به آقای توکلی تبریک عرض می کند.

* * * * * *

مختصری از آثار و زندگانی ملا محمد تقی برغانی (شهید ثالث)

محمد جلال توکلی

چکیده مقاله: ملا محمدتقی بن محمد برغانی در روستای برغان از توابع شهرستان ساوجبلاغ و در خانواده ای اهل دانش متولد شد. پس از کسب مدارج علمی در ایران و عراق به دربار فتحعلی شاه فراخوانده شد و در آنجا برای اولین بار نظریه ولایت فقیه را مطرح نمود. تالیفات او بیشتر در زمینه فقه است. خطابه ها و منابر او زمانی تنها سنگر مقاومت تشیع در برابر فرقه های ظاله و من جمله شیخیه بود، شهادت او نیز توسط همین فرقه انجام گرفت. بر سر لقب شهید ثالث میان او و عالم گرانقدر قاضی نور الله مرعشی شوشتری اختلاف کرده اند. آنچه با بررسی زندگی این بزرگواران به دست می آید نشان می دهد هر دو لایق این لقب شریف می باشند.

واژگان کلیدی: ملا محمدتقی برغانی، قاضی نورالله مرعشی، ولایت فقیه.

ملا محمدتقی بن محمد برغانی در روستای برغان از توابع شهرستان ساوجبلاغ و در خانواده ای اهل دانش متولد شد. پدرش از علمای برغان بود ولی برای عرضه دانش خود به قزوین که در آن زمان از مراکز علمی بزرگ شیعیان به شمار می رفت هجرت کرده و در مدتی کوتاه در آنجا به مرجعیت علمی رسید. پس از آنکه محمدتقی رشد یافت شروع به فراگیری علوم آن روزگار نمود و پس از فرا گرفتن علوم مقدماتی برای ادامه تحصیل به سوی قم رهسپار شد. پس از فراگرفتن فلسفه و کلام عازم اصفهان شد تا از میراث عالمان عصر صفوی استفاده نماید سپس به کربلا رفت، ملا محمدتقی پس از اتمام تحصیلات در عراق، به تهران می‌آید. ورود او به پایتخت و تشکیل جلسات علمی، موجب شهرت وی می‌شود. پس از بحث هایی بر سر توانایی اجتهاد ایشان پیش می آید به عراق می‌رود و از استادش، آقا سیدعلی طباطبایی، اجازه اجتهاد می‌گیرد. بدین ترتیب، اجتهاد ملا محمدتقی بر همگان ثابت می‌شود.

پس از مدتی اقامت آوازه اش به دربار فتحعلی شاه می رسد و از جانب او به در بار دعوت می شود. حضور ایشان در دربار مانند سایر علمای درباری نبود بلکه هرکجا احساس می کرد که باید مطلبی را به گوش شاه برساند این کار را انجام می داد هر چند این کارخوشایند دیگران یا حتی خود شاه نمی بود.

نگاهی نو به فقاهت

در این روزگار بر اثر بی‌کفایتی فتحعلی شاه قاجار، ولایات شمال ایران به اشغال ارتش روس در می‌آید. پس از این شکست 1228ق جنجال آفرینی های انگلستان و فرانسه به سبب دست یابی به منافع بیشتر در ایران شدت پیدا می‌کند. شهید ثالث در این شرایط برای نخستین بار با طرح نظریه ولایت فقیه حکومت پادشاهی را نامشروع اعلام می‌کند. این اقدام ایشان از یک سو و قیام خاندان برغانی از سوی دیگر، و مشکلاتی که ممکن بود برای حکومت قاجار به وجود بیاورند موجب ترس پادشاه و کینه او نسبت به شهید ثالث گردید؛ وی برای کنترل این جریان از علمای بزرگ تهران دعوت به عمل می آورد تا در حضور او به بحث و مناظره علمی در این باره بپردازند. سرانجام پس از جلسات و مذاکرات فقها در دربار ملا محمدتقی نظریه «رهبری فقیهان در عصر غیبت کبری» را عنوان کرده و خواستار سلب «اختیار تام» از شاه و شاهزادگان می‌شود.

ملا محمد صالح نیز در تأیید آرای فقهی برادرش،‌ دلایل خود را بیان کرده و تصمیمات راجع به جنگ را منوط به اجازه فقها می داند. اکثر عالمان حاضر سخنان شهید ثالث را مورد قبول دانسته و خواستار اجرای آن میشوند؛ ولی ملا محمدعلی مازندرانی جنگلی این سخنان را رد کرده و به دفاع از نظام سلطنت می پردازد. فتحعلی شاه که از فتوا و حکم شهید ثالث هراسناک شده بود، برای ایمن شدن از این مسئله، بهترین راه ممکن را در این می‌بیند که او و برادرانش را به عراق تبعید کند. (مجله حوزه، شماره 56 و 57، ص 390 و 391 و شماره 61، ص 205)

مختصری از آثار

سید محسن امین در اعیان الشیعه نام مهم ترین کتب ملا محمدتقی را چنین می آورد: 1) مجالس المتقین؛ 2) عیون الأصول؛ 3) منهج الاجتهاد؛ 4) القضاء عن الأموات و ... که اکنون به بررسی مختصر سه کتاب اول می پردازیم:

عیون الاصول در دو جزء تالیف شده است که غالبا در آن به صاحب قوانین اعتراض شده است. این کتاب قبل از کتاب مجالس المتقین تالیف شده است. عیون الاصول را می توان دوره ای نسبتا" مفصل اصول فقه و نیز شامل نظرات شهید ثالث درباره با علم اصول دانست. (الذریعه، آقا بزرگ الطهرانی، ج 15، ص 377)

در طول تاریخ تشیع همواره دانشمندان علوم اسلامی ضمن تخصص و تبحر در رشته ای خاص در سایر رشته ها و فنون نیز قلم فرسایی کرده اند؛ که تاریخ به روشنی گواه این مطلب است شاید این موضوع به خاطر رابطه تنگاتنگ علوم مختلفه اسلامی با یکدیگر و رابطه لازم و ملزومی آنها باشد. ولی آنچه مسلم است یکی از موضوعاتی که هر یک از دانشمندان شیعه به محض به دست آوردن فرصتی به آن می پردازد نگارش درباره سید و سالار شهیدان حسین بن علی (ع) بوده و هست؛‌ چرا که حیات مکتب تشیع وابسته به این موضوع است. مجالس المتقین کتابی است که در پنجاه مجلس مرتب شده است و هر مجلسی از آن شامل مواعظ و حکم و ذکر احادیث و مصائب حسین بن علی (ع) است. به خصوص که ملا محمدتقی فرصت حضور و اقامت در کنار مدفن مطهر حسین (ع) را داشته است. این کتاب را می توان از معدود نگارش های حدیثی ملای برغانی دانست. (الذریعه، آقا بزرگ الطهرانی، ج 19، ص 564)

منهج الاجتهاد مهم ترین کتاب ملا محمد تقی است. سید حسین مدرسی درکتاب مقدمه ای بر فقه شیعه آن را از اهم آثار در فقه استدلالی نام می برد. و در ذیل آن به کتب دیگری نیز از خاندان برغانی اشاره می کند. (این نسخ را می توان در بخش نسخ خطی کتابخانه آیت الله صافی گلپایگانی مشاهده کرد.) این کتاب در شرح کتاب «الشرایع الاسلام» نگاشته شده و شامل هجده جزء است که از الطهاره شروع و به الدیات ختم شده و در بیست و چهار جلد تالیف شده است مرحوم آقا بزرگ تهرانی می گوید که تمام مجلدات آنرا نزد شاگردان ایشان در قزوین یافته است و در انتهای جلد اول از کتاب منهج الاجتهاد به متنی از مرحوم برغانی به دست خط خود ایشان می رسد: «هذا آخر المجلد الأول من کتاب "منهج الاجتهاد" فی شرح "الشرایع" وقع ابتدائه فی شهر ذی الحجه الحرام سنه ست و عشرین و مائتین و الف فی بلده برغان من بلاد الساوج بلاغ الواقعه بین طهران وقزوین. و فرغ من هذا الجزء فی جمادى الأولى سنه 1227.» (تعدادی از رساله های این کتاب در مدرسه مولی محمدباقر سبزواری در مشهد و مجلداتی از آن نیز در کتابخانه مرحوم سید محمد لواسانی در نجف اشرف موجود است. کوشش هایی نیز برای جمع آوری کامل این مجموعه در دست انجام است.) (الذریعه، آقا بزرگ الطهرانی، ج 23، ص 182 و 183).

عصر زندگانی

در عصر شهید ثالث، جنبش‌های فکری و جریانات انحرافی متعددی در حال شکل گیری و گسترش بود و در صورت عدم تلاش ملا محمدتقی و دانشمندان هم عصر او امکان داشت که این به ظاهر مذاهب رفته رفته اثری از تشیع باقی نگذاردند. عمده‌ترین مکاتب انحرافی و مذاهب استعماری عصر وی، عبارت بودند از: الف) وهابیت: که با ترویج گرایشات احمد بن حنبل سعی داشتند به کل هر گونه ارزشی را از ائمه معصومین (ع)‌ سلب کنند تا چه برسد که فرصتی برای ولایت فقیهی عادل از جانب ایشان بر جامعه بماند. ب) شیخیه: از سوی دیگر سعی داشت با کنار زدن کامل عقل و علم اصول عوام الناس را به توسلات افراطی برای به دست آوردن ساده ترین مسلمات عقلی وادارد و هر گونه بینش سیاسی را از آنها سلب کرده و جامعه را برای چپاول توسط استعمار گران تیز دندان آماده سازد. ج) بابیه: نیز با گرایشات افراطی و فضیلت تراشی های خود و ابراز تنفر از سایر فرق خواستار یکپارچگی مردم در خدمت به سردمداران خود بود.

نقش ملا محمدتقی در مبارزه با شیخیه بسیار پررنگ است زیرا تابوی شیخیه را که با حضور بنیانگزار آن شیخ احمد احسائی و حضور او در دربار هر روز دور از دسترس تر می شد با فتوای خود مبنی بر مرتد بودن او و پیروانش در هم شکست. ملا محمدتقی شیخیه را فرقه ای با مبانی اعتقادی اشتباه نمی دانست بلکه آنان را منحرفان و مرتد از دین می دانست و در منابر خود تکفیرشان می کرد. شاید این اقدام تند او و عدم مناظره علمی با آنان باعث کینه ورزی علمای شیخی مذهب نسبت به او شد و پس از پیوستن طرفداران این فرقه به سید علی محمد شیرازی باب موجب به شهادت رسیدن ایشان توسط این افراد گردید.

شهادت

علامه سید محسن امین در اعیان الشیعه در باره کیفیت به شهادت رسیدن ایشان می فرمایند: قتل او توسط بابیه در مسجدش انجام گرفت در حالی که او در حال سجده بود به او هشت ضربه وارد آوردند او دو روز باقی ماند و سپس به رحمت خدا رفت. (اعیان الشیعه، ج9، ص197) شهید ثالث که پس از تحمل ضربات نیزه کوردلان دانست شهید شدنش قطعی است تمام تلاش خود را انجام داد تا با بیرون کشیدن جسم خونین خود مبادا حرمت مسجد را لکه دار کند.

خاتمه

ایشان از علمای اصولی قرن 13 بوده است. عصر حیات ایشان شاهد قدرت یافتن دو تفکر افراط و تفریطی در دستیابی به معارف دینی بوده است ملا محمد تقی همزمان با تکفیر هر دو دسته و سعی به آگاهی بخشیدن به مردم با جلسات وعظ و خطابه و همچنین مبارزه سیاسی خود تمام تلاش خود را برای دفاع از حریم تشیع انجام داد.

لقب شهید ثالث؛ بررسی اخبار و اقوال

با توجه به عظمت شان و کرامت قدر شهید اول و ثانی (که متاسفانه فرصت آن نیست که در این باره سخن بگوییم و به حسب جلوگیری از اطناب کلام از این مورد می گذریم) اهمیت اینکه شخصی به نام شهید ثالث نامیده شود مشخص می گردد. عنوان شهید ثالث در بین علما پژوهشگران و طلاب امروزی بیشتر  برای شهید عالی قدر «ضیاءالدین قاضی نورالله مرعشی شوشتری» به کار می رود. در باب این تسمیه آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی  ?   از نوادگان قاضی نورالله می فرماید:«...و در کتابهای رجال مشهور به شهید ثالث گردیده است [اشاره به قاضی نورالله] و برخی اورا شهید رابع می گویند.» (احقاق الحق ص 161) از سویی سید عبدالعلی بن فخر الدین حسینی می گوید: «...سید شریف نورالله بن شریف بن نور الله الحسینی المرعشی التستری نزد شیعه مشهور است به شهید ثالث.» (مقدمه احقاق الحق به نقل از نزهه الخواطر و بهجه‌المسامع و النواظر) صاحب طرائق الحقائق پس از آنکه کیفیت به شهادت رسیدن قاضی نور الله را بیان می کند در ‌آخر می فرماید: «...به همین جهت، بر آن جناب اطلاق شهید ثالث می نمایند.» سید اعجاز حسین هندی صاحب کشف الحجب و الاستار می گوید: «احقاق الحق مال فاضل کامل...شهید قاضی نورالله مشهور به شهید ثالث است.» (کشف الحجب و الاستار، ص75) علامه سید محسن امین در اعیان الشیعه می فرماید: «قاضی نورالدین فرزند شریف الدین فرزند نورالله مرعشی شوشتری معروف به شهید ثالث است.» (اعیان الشیعه، ج10، ص228) اما در جای دیگر گفته است: «الشیخ محمدتقی بن محمد البرغانی توفی شهیدا بقزوین سنه 1163 و دفن بها فی جوار الشاهزاده حسین و تاریخ وفاته موافق لکلمه برغانی. قتله البابیه فی مسجده و هو ساجد، ضربوه ثمانی ضربات فبقی یومین و مات، و هو المعروف بالشهید الثالث» (اعیان الشیعه، ج9، ص197)

سید طیب موسوی هندی می گوید: «همه مردم هند او (قاضی نورالله) را به این عنوان (شهید ثالث) می شناسند و چندین کتاب پیرامون زندگی وی در هند به چاپ رسیده است اما یاد و نامی از ایشان در ایران نیست.» (شهید ثالث قاضی نورالله مرعشی شوشتری ص 23) این نکته می تواند تا حدودی بیان کننده علت اختلافی غیر مهم بر سر لقب ثالث پس نام زیبای شهید برای این شهیدان راه دین باشد.. صاحب الروضوات می فرماید: «قیل ان النواصب اخذوه... و قتل، و لذا یطلق علیه ایظا الشهید الثالث.» و برای این منظور به ایشان (قاضی نورالله) نیز لقب شهید ثالث اطلاق شده است. (روضات الجنات، ج8 ، ص 161)

تاریخ شهادت

تاریخ شهادت قاضی نورالله سال 1019 قمری بیان شده است. اما درباره تاریخ شهادت ملا محمدتقی دو نقل وجود دارد: اول: سید حسین مدرسی درکتاب مقدمه ای بر فقه شیعه می گوید : «‌1236 ... و فیه 17 ذی قعده توفی العلامه المحقق الشهید الحاج ملا محمدتقی بن محمد برغانی صاحب مجالس المتقین و غیره » دوم:‌ به نقل سید محسن امین در اعیان الشیعه که با تفصیل بیشتری نحوه شهادت را بیان کرده و به گونه ای شاید به نقش پنهان روسیه نیز در این اقدام اشاره می کند: سال 1163 (اعیان الشیعه، ج9، ص197) شواهد نشان دهنده آن است که شهادت قاضی نورالله پیش از ملا محمدتقی بوده است ولی ممکن است به دلیل فاصله مکانی اختلافی بر سر لقب ثالث پیش آمده باشد. هر چند نکته مهم این است که هر دو این بزرگواران به لقب زیبای شهید مفتخر شده اند و لقب ثالث فقط برای پیش نیامدن لبس نسبت به شهدای قبلی و بعدی وضع شده است.

- منابع: 1) الذریعه، آقا بزرگ تهرانی؛2) اعیان الشیعه، سید محسن امین؛ 3) احقاق الحق، قاضی نورالله مرعشی؛ 4) شهید ثالث قاضی نورالله مرعشی، سید محمد مرعشی؛ 5) روضات الجنات؛6) مجله حوزه؛ 7) پایگاه مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه.


نوشته شده در  پنج شنبه 89/11/14ساعت  4:43 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()


فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
آیت الله سید رضا حسینی زابلی و تجددگریزی در شهر کرج
تطهیر ترور فاتح یزدی و چریک های فدایی خلق در خبرگزاری تسنیم
نشست علمی درباره کتاب اشتهارد نوشته محمد پارسانسب
بازتاب انتشار کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری - 1
یادداشت های حسین عسکری درباره محمدصادق فاتح یزدی
سندی تازه از سردار شهید شعبان علی نژادفلاح
اهل توقف طالقان به روایت استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]