قتل نوزاد هفت ماهه با چوب دستی شوم اعتیاد در ساوجبلاغ!
روز پنج شنبه 17 آذر 1390 در صفحه حوادث روزنامه جوان چشمم به خبری گره خورد با عنوان «قتل نوزاد هفت ماهه با چوب دستی». از شما چه پنهان، خبر یاد شده بسیار متاثرم کرد و اشکم را درآورد. شما هم متن آن خبر را بخوانید:
«مرد معتادی که کودک هفت ماهه خود را با ضربات مرگبار چوب دستی به قتل رسانده است. راز جنایت را برملا کرد. به گزارش خبرنگار روزنامه جوان، کارکنان یکی از بیمارستان های شهرستان ساوجبلاغ ماموران پلیس را در جریان مرگ مشکوک کودک هفت ماهه ای قرار دادند. زمانی که کارآگاهان پلیس آگاهی در بیمارستان حاضر شدند، متوجه شدند محسن کوچولو بر اثر اصابت جسم سختی به سرش به کام مرگ رفته است. پدر بزرگ کودک هفت ماهه که در بیمارستان حاضر بود در نخستین بازجویی ها به تیم جنایی گفت: پسرم اعتیاد شدیدی به مواد مخدر دارد و مدت ها است که با همسرش نیز بر سر همین موضوع اختلاف شدیدی پیدا کرده است. او پسر خود را به عنوان عامل جنایت به تیم جنایی معرفی کرد. کارآگاهان بلافاصله دستگیری متهم را در دستور کار خود قرار داده و او را در مخفی گاهش دستگیر کردند. متهم در جریان تحقیقات گفت: مدتی است که همسرم به دلیل اعتیاد شدیدی که من به مواد مخدر دارم قهر کرده و به تنهایی به خانه پدرش رفته و من را با نوزاد هفت ماهه ام تنها گذاشته است. از آنجا که من قادر به مراقبت از محسن کوچولو نبودم او را به خانه پدرم بردم تا خانواده ام از او نگهداری کنند. او روز حادثه بی تابی می کرد برای همین بغلش کردم تا شاید آرام شود. بعد از آن برای لحظاتی به کوچه رفتم اما آنجا کنترل خودم را از دست دادم و بچه از بغلم افتاد و دچار مرگ مغزی شد. از آنجا که پزشکی قانونی علت مرگ نوزاد را اصابت جسم سخت به سر اعلام کرده بود. متهم بار دیگر مورد بازجویی فنی قرار گرفت و به ارتکاب قتل اعتراف کرد. مرد معتاد گفت: روز حادثه بچه بیقراری می کرد. من از گریه های او خسته شدم و برای اینکه او را آرام کنم با چوب دستی بر سرش کوبیدم که منجر به مرگش شد.»
پس از خواندن خبر بالا، جست و جویی در اینترنت کردم. تقریبا" این روزها، واژه «ساوجبلاغ» مخاطبان اینترنت را به «خبر هولناک قتل محسن کوچولو» پیوند می زند. همیشه آرزو می کردم که مبادا حوادث تلخ و تکان دهنده بر نام فرهنگی و تاریخی «ساوجبلاغ» سایه بیفکند. اما چه چاره که تراژیدی قتل نوزاد هفت ماهه ساوجبلاغی با قدرت تمام، شیشه این آرزویم را بر زمین کوبید. گویا او با زبان بی زبانی به ما فعالان فرهنگی و اجتماعی می گوید که چرا درباره مقوله خانمانسوز اعتیاد و پیامدهای شوم آن در شهرستان ساوجبلاغ، به طور جدی نمی اندیشیم و عمل نمی کنیم. اگر مسئولان محترم هم از کشمکش های بیهوده و بی اثر جناحی دست بردارند و برای این امر مهم، وقتی بگذارند؛ شاید بتوان تا حدودی از وقوع فجایع مشابه در آینده جلوگیری کرد... حس می کنم دیگر قلمم بیش از این حوصله ندارد... سکوت...