به قرآن من افتخار کن، نه به کمانچه نوازیام !
بانو اشرفالسادات میرخانی سالها است که در حفظ و حراست میراث پدرش استاد سیدحسین میرخانی (متولد 1286 خورشیدی در روستای تالیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ) اهتمام کامل داشته و دارد. هر چیز فرد و کلان، که بارقهای از معرفت پدر را بنماید، نزد او گرامی است و از این بابت کاملترین مرجع برای کسب اطلاعات. آنچه در پی میآید، متن گفتوگویی است که با ایشان صورت گرفته است:
- آداب خوشنویسی مرحوم میرخانی چگونه بود؟
- پدرم چون قرآن را کتابت میکرد، هرگز بدون وضو دست به کار نمیشد. از سال 1323، که متولد شدم و ایشان از همین ایام کتابت اولین قرآن را شروع کرده بود، هرگز سراغ ندارم بدون وضو بوده باشد. یکی از مواردی که در خصوص کار ایشان به طور استثنایی وجود داشت، نحوه قلمگیری بود که آن را بین سَبابه و شَست قرار میداد. این نکته را در بین خوشنویسان فقط استاد خروش است که دنبال میکند. سبک تراشیدن قلم هم برای پدرم متفاوت بود. دکتر انوری، یکی از شاگردان ایشان که چهل سال است در کلن آلمان زندگی و در دانشگاه تدریس میکند، میگفت:«یک عصر تا شب من ما با آقای خروش بر سر مسأله تراش قلم با هم بحث و تبادل نظر داشتیم که مثلاً اگر تراش به این صورت باشد، چه میشود و اگر زاویه و نوک قلم در این حد و حدود باشد، چه.» دست آخر رفته بودند و یکی از قلمهای استاد سیدحسین را آورده و سنجیده بودند. بعد متوجه شده بودند، ایشان بهترین شیوه را در تراش قلم رعایت کرده. پدرم پشت میز نمینشست، اگرچه میز تحریر داشت، اما کاغذ را روی پایش میگذاشت و خط مینوشت. مرکبِ خشک را بسیاری برای پدرم سوغات میآوردند؛ ایشان آن را با آب مخلوط و استفاده میکرد. اخیراً آقایان گلاب در مرکب میریزند، اما پدرم، از آب استفاده میکرد. یک بیت شعر را آقای انصاری در این خصوص سرودهاند که به نظرم جالب است: با دواتش از این شراب بهشت / که سه قرآن بدین شراب نوشت... یک دوات انگشتی داشت که بین انگشتان دست چپ قرار میداد و با دست راست مینوشت.
- تأثیرپذیری ایشان از مرحوم سیدمرتضی برغانی به چه صورت بود؟
- پدرم از نُهسالگی کتابت را زیر نظر پدرش شروع کرده بود. یک بار تعریف میکرد، زمانی در نه سالگی، پدرش سفارشی میگیرد، اما به صاحب کار میگوید، این را بدهید به حسین بنویسد. پدر ایشان مستقیماً از میرزاکلهر مشق گرفته بود و میتوان گفت، سیدحسین میرخانی با یک واسطه شاگرد کلهر بوده. سیدمرتضی برغانی هجده سال را در هند کار و زندگی کرده بود. پدرم در اواخر زندگی، که هنوز چشمش میدید، به من گفت: «رفته بودم انتشارات بوعلی سینا. کتابی را پیش رویم گذاشتند با عنوان «مشاهیر و ادبای علم» که در هند منتشر شده بود». میگفت: «ببین، نام پدرم هم جزو آنهاست.» مرحوم پدربزرگم در آنجا یک کتاب شاهنامه هم نوشته که در بمبئی به چاپ رسیده. البته، کتابهای چاپی ایشان بسیار است. علاقه و احترامی که پدرم به والدشان داشتند، زیاد بود. میگفت: «علاوه بر پدری، استادم هم بوده.»
- به چه دلایلی ایشان در استخدام ارتش قرار داشت؟
- پدرم سرهنگ ارتش بود. بعد از پایان سربازی، ایشان به استخدام ارتش درمیآید. البته، کارش در آنجا کتابت فرامین ارتش بوده و حتا تا همین اواخر، که چشمش میدید، فرامین محرمانه دربار را مینوشت. در واقع، ایشان هرگز در ارتش مشغول کارهای نظامی نشد. بعدها هم در وزارت فرهنگ و هنر و بعدتر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول به کار بود.
- ظاهراً ایشان اهل موسیقی هم بوده و کمانچه مینواخته!
- بله، خیلی خوب. من در کتابی، که بعد از درگذشت پدرم نوشتم، این نکته را متذکر شدم که، ایشان شعر میگفت، همچنان که کمانچه هم میزد. استاد شجریان مطلب را خوانده بود. ایشان بر سرم داد زد و گفت: «خواهش میکنم شعر گفتن پدرتان را با کمانچهنوازیشان یکسان فرض نکنید؛ ما کسی را نداریم نظیر ایشان کمانچه بزنند.» ایشان معتقد بودند، سبک نواختن او را در ایران هیچ کس نداشته، و هیچ کس را همتای او نمیدانستند. ایشان دائم میگفت: «کمانچه یعنی آنچه استاد میرخانی مینواخته و بس.» پدرم شاگرد باقرخان رامشگر و حسینخان اسماعیلزاده بود، با مرحوم ابوالحسنخان صبا اُنس و اُلفتی خاص داشت و همچنین شاگرد اسماعیلزاده به شمار میآمد.
- سرانجامِ این کمانچهنوازی چه شد؟
- پدرم وقتی شروع به کتابت قرآن کرد، یک روز به من گفت: «اگر میخواهی به چیزی در ارتباط با من افتخار کنی، به قرآن من افتخار کن و نه کمانچه نوازیام.» جملهای را از ایشان در خاطر دارم:«در زندگی بعضی چیزهاست که تحتالشعاع چیزهای دیگر قرار میگیرد، از جمله کمانچهنوازی من که تحتالشعاع قرآننویسی قرار گرفت.» و از آن ایام دیگر کمانچه نزد.
- بیشترین آثار استاد میرخانی در کجا نگهداری میشود؟
- بیشترشان پیش من است. من مجموعة کاملی از ایشان را آرشیو کردهام؛ چه در زمان حیات و چه پس از مرگ ایشان. از اعلامیه ختم گرفته تا کتابهایی که دیگران درباره ایشان نوشتهاند، نظیر کتاب استاد شجریان، که عکسی را از ایشان چاپ کرده، همه را جمع کردهام. کسانی که این نکته را میدانند و به اطلاعاتی از پدرم نیازمند میشوند، به من مراجعه میکنند. چند وقت پیش کسانی از دوبی آمده بودند و میگفتند: «میخواهیم یک موزه از آثار خوشنویسان تأسیس کنیم.» آنها از آثار پدرم میخواستند. من به آنها یک قطعه از قطعات پدرم را دادم.
- آیا خاطره مشترکی از استاد میرخانی با مرحوم مهدی بیانی دارید؟
- آن موقعی که آنها انجمن خوشنویسان را افتتاح کردند، سن من به کنجکاوی درباره این مسائل نمیرسید. بعد هم که مسأله مدرسه بود و تحصیل، که اصولاً مجال این حواشی را نداشت. البته، اسامی آنها را شنیده بودم. آقای دکتر بیانی، آقای خسرو زعیمی و پدرم، بینهایت برای انجمن خوشنویسان زحمت کشیدند. آنها با چهار هنرجو آنجا را افتتاح کردند؛ و حالا چندین هزار خوشنویس در سراسر ایران داریم که همگی به نوعی شاگرد پدرم به حساب میآیند.
- ارتباط استاد میرخانی با شاگردانش و بالعکس چگونه بود؟
-ارتباط بسیار نزدیک و عمیقی بود؛ و اگر بخواهم در این ارتباط با شما صحبت کنم، بحث به درازا میکشد. یک روز صبح زود، من و خواهرم رفتیم برای زیارت قبر پدر. آن روز برف زیادی روی زمین نشسته بود. در آنجا بافاصله دیدم که کسی کنار قبر پدرم نشسته. به خواهرم گفتم: «کسی کنار قبر بابا فاتحه میخواند.» خواهرم گفت: «ممکن نیست کسی در این وقت از روز از خانهاش بیرون بیاید، چه برسد برای فاتحهخوانی بر سر قبر بابا آمده باشد!» وقتی نزدیک شدیم، دیدیم آقای عربشاهی - یکی از شاگردان پدرم- است. گفت: «دیشب خواب استادم را دیدم. از ایشان خواستم برایم مثنوی را تفسیر کند. ایشان هم شروع کرد به شعرخوانی. بعد از خواب بیدار شدم.» رابطه خاصی بود بین ایشان و شاگردانش. حتا مسائل شخصی مثل داشتن پول و خانه و ازدواج شاگردان را دنبال میکرد. اصولاً رابطه استاد شاگردی در خصوص پدرم معنا نداشت.
- آینده هنر خوشنویسی را ایشان چگونه ارزیابی میکرد؟
-از این نفاق خیلی ناراحت بود. آخر عمری، که نابینا شده بود و این اخبار را میشنید، بسیار به ایشان برمیخورد و میگفت: «این هنر و خط، این همه مسائل ندارد.»
- ارتباط ایشان با برادرشان - سیدحسن- چگونه بود؟
-آنها عاشق هم بودند. به هر یک که میگفتید، کدامتان بهتر مینویسید، به هم اشاره میکردند و میگفتند: آن آقا!
سالشمار زندگی و هنر استاد سید حسین میرخانی
1286 تولد در تهران به شماره شناسنامه 21109، اولین فرزند سیدمرتضی برغانی و خاتون جان.
1296 آموزش خوشنویسی نزد پدر.
1297 آغاز به کار کتابت و خوشنویسی در آستانه یازدهسالگی (1308). از این سال تا 1320 نام پدر را با اسم خود میآورد.
1320- 1315 کتابت و نشر کتابهای درسی. آموختن موسیقی و نواختن کمانچه در حد استادی.
1323 کتابت قرآن به خط نستعلیق و چاپ آن (بدون ترجمه) در قطع وزیری در انتشارات اسلامیه. اعطای یک قطعه نشان درجه یک هنر از سوی وزارت جنگ برای نوشتن کلامالله مجید.
1324 کتابت تقریرات از حاجمحمد کریمخان کرمانی.
1327 کتابت ترجمه قرآن.
1328 نگارش کتابت دومین قرآن در قطع بزرگ و درشتتر از خط معمول کتابت (نوشتن آن پنج سال طول کشید).
1329 تأسیس کلاسهای آزاد خوشنویسی و پذیرش هنرجو. معلم خوشنویسی در وزارت فرهنگ و هنر.
1330 کتابت کتابهای دوم و سوم ابتدایی.
1331 کتابت «قصیده قرآنیه»
1332 کتابت قصه «موش و گربه» از عبید زاکانی همراه با تصویرسازیهای سیدعرب در کتابفروشی ادبیه.
1334 کتابت «قصیده خاتمیه».
1335 کتابت «یونسیه و اوراد مقدماتی» از دکتر جواد نوربخش.
1338 نمایش آثار در نمایشگاه گروهی خط وزارت فرهنگ در تالار فرهنگ.
1339 چاپ قرآن دوم (بدون ترجمه) در دو قطع وزیری و رحلی در انتشارات ابن سینا.
1344 کتابت «رسمالمشق» و «آموزش خط» (سالهای اول، دوم و سوم دبیرستان: نستعلیق، شکسته تحریر و کتابت).
1346 تأسیس انجمن خوشنویسان ایران به همراه ابراهیم بوذری، فرامرز پیلارام، خسرو زعیمی و سیدحسن میرخانی و آقای طباطبایی در وزارت فرهنگ و هنر.
1348 کتابت دوره سه جلدی «رسمالمشق» از انتشارات انجمن خوشنویسان ایران به خط نستعلیق.
1353 کتابت مثنوی «چهارفصل» حاجمحمدکریمخان کرمانی در دو قطع جیبی و وزیری.
1355 دریافت گواهینامه استادی ارشد از سوی انجمن خوشنویسان ایران و وزارت فرهنگ. چاپ یک صفحه از قرآن مجید و بررسی آثار وی در مجله هنر و مردم، تیر و مرداد، شمارههای 165 و 166.
1356 تجلیل از استاد میرخانی از سوی انجمن خوشنویسان و هنرمندان.
1359 اعطای گواهینامه اسنادی به هشت تن از خوشنویسان برجسته کشور در جلسة شورای تعیین شایستگی. شدت یافتن بیماری قند و کاستی سوی چشم، که منجر به نابینایی میشود.
1361 مرگ بر اثر رشد غده سرطانی در گوش. در 11 خرداد. 12 خرداد دفن در مسجد فیروزآبادی. برپایی مراسم ختم در خانقاه صفی علیشاه.
1363 نمایشگاه آثار خوشنویسان ایران در پاکستان، با معرفی و بزرگداشت استاد میرخانی.
1365 بزرگداشت و نمایشگاه آثار در نیشابور.
1379 یادمان و نمایشگاه آثار در شهر ری، از سوی انجمن خوشنویسان. نمایشگاه خوشنویسی سیدحسین و سیدحسن میرخانی در موزه رضا عباسی با همت انجمن خوشنویسان ایران.
1381 یادمان در شعبه 40 کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
1386 رونمایی از قرآن مجید به خط ایشان در مشهد مقدس.
1387 تقدیر از استاد میرخانی در نمایشگاه استادان بزرگ نستعلیق، موزه هنرهای معاصر.
منابع: دوهفته نامه تندیس (ویژه نامه مرحوم استاد سیدحسین میرخانی)؛ آرشیو استاد ساعتچی.