بنیانگذار هیپنوتیزم در ایران یا هوادار حزب قارداشلیق ترکیه؟
پس از انتشار یادداشت «آیت الله ملاعلی قارپوزآبادی زنجانی و فراترنالیسم»، سیّداحمد سجّادی پاسخی را ارسال کرد که علیرغم کذب و توهین آمیز بودنِ برخی فرازهای آن نسبت به بنده و دیگران، بدون هیچ دخل و تصرّفی در وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهی» منتشر شد.
ایشان همچنین در وبلاگ خود با عنوان «کانون فرهنگی - مذهبی شهاب هدایت» نوشته است: «تکذیب انتساب سیّد احمد سجّادی به فراترنالیسم یا حزب برادری (ردّ شایعه ای بی اساس که توسط بهائیت و شیخیه و هواداران ایشان شایع شده است)... اگر بنده در منقولات و اسناد مقاله ای در دایره المعارف تشیّع، از لفظ ظاهری "فراترنالیسم" استفاده کرده ام، هیچ دلیل نمی شود که مرام این گروه یا جمعیّت را پذیرفته و یا به آن معتقد یا عامل باشم!! لذا بدین وسیله، صریحاً هرگونه گرایش عقیدتی یا عملی خود به حزب مذکور را تکذیب می کنم. بلکه فقط و فقط، جنبه مثبت فراترنالیسم که همان مبارزه با فِمینیسم (زن گرایی و آزادی زنان) است، مورد نظر بنده بوده؛ چنانکه اگر بعضی حضرات مراجع تقلید عِظام نیز پشتیبانی یا تأییدی از جنبش مذهبی فراترنالیسم (برادری دینی و اخلاقی و اسلامی) در ترکیه به عمل آورده بوده اند، یقیناً از همین منظر و زاویه (مبارزه با فساد و زن بارگی = فمینیسم) بوده و نه در ابراز حمایت از تمامی عقاید و اعمال و افکار علویان ترکیه - که دارای انحرافاتی در عقیده و برخی اعمال و بدعت سازی ها نیز می باشند، که نزد فقهای عظام شیعه اِثناعشری - اَدامَ اللهُ ظِلالـَهُم - یقیناً مردود است.»
این مقدمه را نوشتم تا بپردازم به شرح یکی دیگر از نیروگیری های عجیب جریان «فراترنالیسم» یا «حزب قارداشلیق ترکیه» در ایران که مستندات آن، مدخل های «علوم غریبه» و «کابوک» در جلدهای یازدهم و سیزدهم دایره المعارف تشیّع (چاپ سال های 1384 و 1388ش) و چند وبلاگ متعلّق به جریان فراترنالیسم وطنی است.
1. «امیراحمد جهانبخش» نویسنده وبلاگ «یادی از یک استاد گمنام: سیّد احمد سجّادی» درباره استادش نوشته است: «شرح حال یکی از نخبگان کشور؛ یک نابغه غریب؛ جوان ترین مجتهد ایران: سیّداحمد سجّادی - کورسویی بجامانده از شعله خاموش فرهنگ و زندگی سنّت گرای ایرانی، و ندایی تنها از اعماق گرداب تجدّد در راستای احیای دوره بازگشت به فقه سنّتی جواهری، و اندیشه روایی شیعی و اسلامی... از دیگر اساتید سجّادی، [[شعبان طاووسی]] معروف به [[کابوک]] (پدر هیپنوتیزم ایران) بود؛ که نزد وی اسرار دانش هیپنوتیزم ypnotism و تله پاتی Telepathy را فراگرفت و هر دو را عملاً در موارد متعددی مورد آزمایش قرار داد و بارها با موفقیّت اجرا کرد (مهدوی، سیّدیوسف، زندگانی دوست من، ص 20).» در همین وبلاگ، تصویر حاشیه نگاری سجّادی بر کتاب «روان شناسی هیپنوتیزم» کابوک درج شده است.
2. همان گونه که در بند یک اشاره شد، منبع شاگردی ِ سجّادی نزد کابوک، فردی به نام «سیّد یوسف مهدوی» است. اتفاقاً همین شخص، مدخل «کابوک» را در جلد سیزدهم دایره المعارف تشیّع (ص 397) نوشته است: «شعبان طاووسی (1312 - 1371ش) از دانشمندان هیپنوتیزم (خواب مصنوعی) و بزرگ ترین هیپنوتیزور ایرانی معاصر و از مروّجین دانش مدرن خواب مصنوعی است (← علوم غریبه، ش 27 و 28). وی معتقد بود روزی می آید که مردم دنیا به خودِ هیپنوتیزم، به اندازه برق و روشنایی، احساس احتیاج کنند.» مهدوی در ادامه نوشته است: «حسادت و شایعه سازی عده ای افراد مغرض، این دانشمند بزرگ را آزرده و با دو بار پرونده سازی و زندان های سه ماهه و یک ساله بعد از انقلاب [اسلامی]، او را رنجور کرده و نشاط زندگی و موقعیت درخشان حاصل از زحمات و مطالعات عالمانه را از او گرفته بود... کابوک به علت حُسن نیّت زیادی که داشت، به برخی از جریانات سیاسی متداول جامعه اعتماد کرد و با آن همکاری نمود و عاقبت به اشتباه خود پی برده و نادم شد، ولی هیج گاه سیاست، شخصیت او را از یاد نبرد و دامان پاک وی آلوده نگردید.»
نویسنده مدخل «کابوک» به یکی از آثار شعبان طاووسی اشاره کرده که در آن «خاطرات تلخ ازدواج» خود را بیان کرده است. سیّد یوسف مهدوی در پایان این مدخل، کابوک را از پیروان فراترنالیسم و حزب قارداشلیق ترکیه دانسته است: «مقالات و بیاناتی [از کابوک] علیه فمینیسم = زن سالاری و زن گرایی که در نشریات حزب قارداشلیخ ترکیه (برادری و اخوّت) منتشر شد...»
3. سیّد احمد سجّادی، نویسنده مدخل «علوم غریبه» در جلد یازدهم دایره المعارف تشیّع (صص 386 - 407) است. وی ذیل عنوانِ فرعی «مانیه تیسم» ضمن اشاره به نام کابوک نوشته است: «روانشناسی هیپنوتیزم تالیف استاد شادروان شعبان طاووسی (کابوک) عضو سابق انجمن هیپنوتیزم حرفه ای آمریکا و دارای موسسه ای در ایران و دانشمند گمنامی که همانند [آنتوان] مِسمِر (1734 – 1815 م) طبیب و دانشمندی از اطریش، هدف تیر حسودان واقع شده و قدر او مجهول ماند.»
4. اسکندر جهانگیری در وبلاگ «اینشتین و اسلام» از جمله وبلاگ های فراترنالیسم در ایران، در اثنای شرح زندگی نامه و آثار شاهزاده حمیدرضا پهلوی (م 1371ش) فرزند رضا شاه، از کابوک هم نام برده است. همچنین در این وبلاگ، وصیت نامه حمیدرضا پهلوی خطاب به حزب قارداشلیق ترکیه و خاطراتی از او نقل گردیده که ماخذ همه آنها، شعبان طاووسی (کابوک) است: «تأیید جنبش مذهبی و شیعی فِراترنالیسم ترکیّه، که مکتبی است مبتنی بر اتّحاد و برادری اسلامی پسران شیعه با هم، بر ضدّ فِمینیسم که ترویج زن بارگی توسّط غربی ها است... و این سلسله مقالاتی است به دو زبان ترکی و فارسی، از خود حمیدرضا، که در آنها به آیاتی از قرآن کریم و احادیث کمیاب معتبری در کتب شیعه اشاره کرده که ازدواج را در دوره آخِرالزّمان برای پسران جویای کمال، نهی می کنند؛ و خود حمیدرضا به من (= کابوک) مکرّر با حسرت می گفت: جوانی من (= حمیدرضا) را همین "سراب ازدواج "تباه و سیاه کرد و من در پی اصرار مادر و اطرافیان و بر اثر ناپختگی و خامی خودم، زیر بار آن رفتم... او در این مقالات، بزرگترین عامل انحطاط اخلاقی نوجوانان عصر ما را فِمینیسم و زن پرستی می داند... وصیّت نامه ای برای فرزندان آینده جنبش فِراترنالیسم یا برادری شیعی و اسلامی ما، که آن در اصل، وصیّت نامه حمیدرضا پهلوی است به یکی از برادرزادگانش... که در رأس هیئتی از جوانان و نوجوانان خارج از ایران، از او سؤالاتی در مورد جنبش مذهبی و سنـّت گرای فراترنالیسم شیعیان ترکیّه به عمل آورده و از عموی خود (حمیدرضا) خواهش کرده بود که دست از فعّالیّت انجمن جهانی سازی تشیّع بردارد تا مبادا خطری متوجّه او شود... این یکی از تکان دهنده ترین نوشته های زیبا و فصیح و بلیغ حمیدرضا و از آخِرین مکتوبات اوست، که تنها اندکی از آن را من (= کابوک) در اینجا نقل می کنم...»
پس از طرح مقدّمات چهارگانه فوق - که در اصل مستندات این یادداشت است - این بار نمی خواهم آقای سجّادی را نقد کنم چون ایشان آن را برنمی تابند و خوش نمی دارند. فقط چند سوال می پرسم که طبیعتاً فقط پاسخ می خواهد نه توهین و اتهام.
آقای سجادی! به عنوان ویراستارِ مدخل «کابوک» در دایره المعارف تشیّع بفرمایید که چرا اجازه دادید بار دیگر نام حزب منحرف قارداشلیق ترکیه در دایره المعارف تشیّع آورده شود؟ «سیّد یوسف مهدوی» کیست و چه ارتباطی با فراترنالیسم دارد؟ علّت آمدن نام ایشان به عنوان منبع وبلاگ «یادی از یک استاد گمنام: سیّداحمد سجادی» چیست؟ در مدخل «کابوک» به هیچ منبعی اشاره نشده و در پی واژه «منابع»، نوشته شده «در متن مقاله آمده است». در متن مقاله هم خبری از منابع نیست. منبع گرایشات فراترنالیستی بنیانگذار هیپنوتیزم نوین در ایران چیست و چرا از قلم افتاده است؟ چرا به عنوان ویراستار، اجازه دادید که مدخل «کابوک» در همان سطرهای آغازین مقاله به مدخل «علوم غریبه» که نوشته خودتان است ارجاع داده شود (← علوم غریبه، ش 27 و 28). این چه ویراستاری است که به آن افتخار می کنید؟
آقای سجادی! ادّعاهای بزرگ همانند گرایش چهره های شناخته شده به فراترنالیسم، نیازمند اسناد مهّم و بزرگ است. آیا شما هم کابوک را دارای گرایشات فراترنالیستی می دانید؟ لطفاً دلایل خود را بیان کنید. در وبلاگ های منسوب به فراترنالیسم آمده که حزب قارداشلیق ترکیه در سال 1371ش به وسیله احمد عیسی مرعشی تاسیس شده است. اتفاقاً کابوک هم در همان سال درگذشته است. آیا کابوک فرصت کافی برای درک و شناخت این حزب داشته است؟
درباره ارتباط حمیدرضا پهلوی (م 1371ش) و کابوک چه می دانید؟ آیا دوستی آنان بر مبنای علاقه مشترکشان به آرمان های حزب قارداشلیق ترکیه بوده؟ شکست کابوک در «ازدواج» که در مدخل «کابوک» به آن اشاره شده، به چه میزان در گرایش او به فراترنالیسم موثّر بوده است؟ دو پرسش آخر اینکه کدام یک از مراجع معظّم تقلید شیعه از حزب قارداشلیق ترکیه حمایت کرده و چگونه می توان به متن فتاوایش دست یافت؟ بهاییان و پیروان فرقه شیخیه از ترویج شایعه انتساب شما به فراترنالیسم، چه نفعی می برند؟ مگر بین فراترنالیسم و بهاییت و شیخیه ارتباط عقیدتی وجود دارد؟ البته می دانم که براساس پژوهش های انجام شده، بین «فراترنالیسم» و «فراماسونری» ارتباطاتی برقرار است.
منتظر پاسخ شما می مانم. شاید «سکوت»، بهترین واکنش باشد در جایی که «پاسخِ بد» در آستین داریم. چون این بار، بنا ندارم «توهین نامه» جنابعالی را در وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی منتشر کنم.