گلایه استاد والی از مسئولان و قول و قرارهای نافرجام
استاد جعفر والی می گوید: «در این مملکت برای اجرای یک تئاتر هر روز باید اقدام و پیگیری کرد. من هم منتظرم کمی سرپا شوم تا بروم ببینم مسئولان به قول و قرارهایی که قبلاً دادهاند پایبند هستند یا نه. اما اگر اجرای این نمایش قطعی شود و بخواهیم تمریناتش را شروع کنیم، باید تمرینات را در همین ده (روستای وِلیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ) انجام دهیم. آن زمان آقای طاهری برای اجرای این نمایش قول و قرارهایی با ما گذاشتند و حالا که دیگر استعفا دادهاند و رفته اند، نمی دانم چه خواهد شد و در نتیجه روز از نو روزی از نو. امیدوارم بتوانیم این نمایش را اجرا کنیم. خیلی دلم می خواهد این کار به ثمر برسد. البته اگر بگذارند.» استاد جعفر والی، کارگردان و بازیگر ساوجبلاغی تئاتر ایران، سال گذشته، قصد داشت «آی باکلاه، آی بیکلاه» غلامحسین ساعدی را در تالار سنگلج روی صحنه ببرد که وضعیت جسمانی نامناسبی پیدا کرد و در بیمارستان بستری شد. پس از آن، مدتی در کانادا مشغول درمان بود و هم اکنون به ایران بازگشته است. عسل عباسیان در روزنامه شرق (ش 2323، ص 14) با او درباره برنامههای پیش رویش گفت و گو کرده است و جالب است که در جایی از گفتگو وی به صراحت این مساله را بیان کرده که به دلیل آلودگی هوای تهران نمی تواند تمرینات اجرای نمایش اش را در تهران برگزار کند و اگر بنا شود تمرین بگذارد باید در دهی باشد در ییلاقات البرز! وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی متن کامل گفت و گوی استاد والی را بازنشر می دهد.
____________________________
- وضعیت جسمانیتان چطور است؟
- خوشبختانه حالم خیلی خوب است. برای اینکه اوضاعم دوباره خراب نشود، به دهی اطراف تهران کوچ کرده ام و هم اکنون در ییلاقات البرز زندگی میکنم. به دلیل هوای آلوده تهران، مطلقاً نمیتوانم آن را تحمل کنم. وقتی به تهران میآیم، غروب که به ده برمیگردم، دیگر نفسم بالا نمی آید.
- سرانجام اجرای «آی باکلاه، آی بی کلاه» چه شد؟ بالاخره آن را به صحنه خواهید آورد؟
- بله خیلی دوست دارم این اتفاق بیفتد، اما در این مملکت برای اجرای یک تئاتر هر روز باید اقدام و پیگیری کرد. من هم منتظرم کمی سرپا شوم تا بروم ببینم مسئولان به قول و قرارهایی که قبلاً دادهاند پایبند هستند یا نه. اما اگر اجرای این نمایش قطعی شود و بخواهیم تمریناتش را شروع کنیم، باید تمرینات را در همین ده انجام دهیم. آن زمان آقای طاهری برای اجرای این نمایش قول و قرارهایی با ما گذاشتند و حالا که دیگر استعفا دادهاند و رفتهاند، نمیدانم چه خواهد شد و در نتیجه روز از نو روزی از نو. امیدوارم بتوانیم این نمایش را اجرا کنیم. خیلی دلم میخواهد این کار به ثمر برسد. البته اگر بگذارند.
- هنوز هم می خواهید نمایش را در «سنگلج» اجرا کنید؟
- بله چون نسبت به سنگلج نوستالژی دارم و سالها قبل هم آنجا تئاتر اجرا کردهام. دوست دارم در سنگلج نمایشم را روی صحنه ببرم. اما نهایتا هرجا اجازه بدهند، مجبوریم اجرا کنیم چون تصمیمگیری که با ما نیست. اجرای نمایش در وضعیت کنونی تیر در تاریکی انداختن است. امیدوارم اجرا در سنگلج میسر شود.
- پیشتر گفته بودید اگر بنا باشد تئاتر روی صحنه ببرید، آقای انتظامی هم در آن بازی میکنند. آیا در همین اجرای «آی باکلاه، آی بیکلاه» نیز شما را همراهی خواهند کرد؟
- خیلی دوست داشتیم که یکبار دیگر با هم همکاری کنیم، اما متأسفانه ایشان بهدلیل پادرد نمیتواند با ما همراه شود. همه قدیمیهایی که همه با هم یک عمر کار کردیم، امروز بر اثر کهولت و پیری یک جور ناتوان شدهایم.
- پس بازیگران نمایشتان چهکسانی هستند؟
- من یک عده جوان را انتخاب کردهام. چون هنوز قطعی نشده، نمیتوانم اسامیشان را بگویم. اما ببینید امروزه یکی از مشکلات تئاتر، خود تئاتر شده است.سه ماه تمرین و 1,5 ماه اجرا اما بعد از یکی، دو سال به بازیگران دستمزدشان داده میشود. برای همین بیشتر آنها هم ترجیح میدهند پی بازی در سریال یا سینما بروند. ماندن جوانان، امروز در تئاتر یکجور فداکاری است.
- چقدر پیگیر فعالیتهای جوانان تئاتری هستید؟
- خیلی زیاد. تقریباً هر هفته با عدهای از جوانان تئاتری ملاقات میکنم. خیلی دوست دارم با جوانها زندگی کنم.
- فعالیتهای تئاتری نسل جدید را چطور ارزیابی می کنید؟
- متأسفانه وضعیت متزلزلی بر فضای تئاتر حاکم است و این کار را برای جوان ها که تجربه و تحمل کمتری دارند، دشوار می کند. نمایش نامه هایی که آنها می پسندند، به سختی اجازه می گیرند. در واقع هیچ جوانی نمیتواند کاری را که دوست دارد انجام دهد. بااین حال می بینم که نسل جدید تئاتر، صمیمانه تلاش می کند و زحمت می کشد. همین جوان ها هستند که تئاتر را سرپا نگه داشته اند. بار تئاتر امروز بر دوش جوانان است. ببینید در شرایطی که من با اعتباری که دارم وقتی کار می کنم دو سال بعد می توانم پولش را بگیرم، یک جوان دیگر با چه مصائبی مواجه است. مشکلات سالن، اجرا و سانسور هست و اینها همه باعث می شود از کاری که یک جوان در ذهنش ساخته، روی صحنه کاسته شود. جوان ها نمی توانند کاری را که میخواهند، انجام دهند ولی با همه اینها واقعا کوشش میکنند و در بین آنها استعدادهای شایستهای وجود دارد.
- فکر میکنید حمایتهای دولت از تئاتر به چه صورت باید باشد؟
- ببینید ما زمانی ادارهای به اسم اداره تئاتر داشتیم که عدهای از اهالی این حرفه، آنجا کارمند بودند و زندگی شان به این نحو اداره می شد. امروز درآمد تئاتری ها منحصر به کاری شده که روی صحنه می آید؛ تازه اگر کسی از آنها برای همکاری دعوت کند. در ایران هم باید حمایت به همان شیوه باشد که در همه جای دنیا صورت می گیرد؛ یعنی گروه های تئاتری بودجه ای در اختیار بگیرند که با آن بتوانند کار روی صحنه ببرند و لااقل بتوانند اعضای گروهشان را تأمین کنند. دولتها در سراسر دنیا با حمایت هایشان، فروش را تضمین می کنند در حالی که اینجا چنین اتفاقی نمی افتد. اینجا باید کارگردان در درجه اول دلال باشد تا بتواند برود و مسئولان را برای اجرا مجاب کند.
- اصلی ترین چالش امروز تئاتر را چه چیز میدانید؟
- شرایط اجتماعی و سانسور و البته برخی از تنگ نظریها. تا سالنی پر میشود، می گویند اجرا را تمام کنید و اجرائی را جایگزین میکنند که 15 نفر تماشاگر دارد.
- اینروزها مشغول چه کار دیگری هستید؟
- دارم خاطرات و بیوگرافیام را از 65 سال فعالیت تئاتری ام گردآوری می کنم تا به جوان ها امیدواری بدهم که «این نیز بگذرد». من معتاد تئاترم. جز تئاتر کاری بلد نیستم و نمی توانم هم کار دیگری بکنم.
- با وجود تنگناهایی که به آن اشاره کردید، ازجمله سانسور، چشمانداز تئاتر را چطور میبینید؟
- چشم انداز مملکت هرچه باشد، چشم انداز تئاتر هم همان خواهد بود. ببینید چند سال قبل دورانی بود که امکانات به جوانان داده شد و سانسور کمتر بود، پس تئاتر دوره ای شکوفا را پشت سر گذاشت. تئاتر هنری زنده است و وقتی سانسور هست و نمیشود مسائل اجتماعی را در آن مطرح کرد، دیگر چه فایده؟ قصهگویی بیهدف که فایده ندارد. منتها همین که جوانان تلاششان را میکنند، بزرگترین امیدواری برای آینده تئاتر است. اگر شرایط مهیا شود، با این جوانهای مستعد، تئاتر ما میتواند بسیار باشکوهتر از امروز باشد.