سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

ماه شب ‌های ‌تار

بخش اوّل

آیت‌الله شیخ محمّدتقی برغانی معروف به شهید ثالث (شهادت 1263ق) فرزند شیخ محمّد ملایکه برغانی، از فقیهان نامدار و مبارز روزگار قاجار است. در حدود سال 1183ق در روستای بَرَغان از توابع شهرستان ساوجبلاغ واقع در استان البرز زاده شد. مقدّمات علوم اسلامی را نزد پدرش فراگرفت و در نوجوانی، قرآن کریم و نهج‌البلاغه را حفظ کرد. در جوانی جهت ادامه تحصیل به حوزه علمیه قزوین رفت. پس از آن، سالیانی به قصد تکمیل مدارج علمی به شهرهای اصفهان، کربلا و قم سفر کرد. آخوند ملاآقا بیدآبادی (م1197ق)، شیخ محمّدباقر وحید بهبهانی (م1205ق)، میرزا ابوالقاسم گیلانی قمی معروف به صاحب قوانین (م1231ق)، آخوند ملاعلی نوری (م1246ق)، سیّدعلی طباطبایی اصفهانی معروف به صاحب ریاض (م1231ق) از جمله استادان او بودند. در سال 1220ق رساله «قضاء الفوائت» را در کربلا به توصیه استادش صاحب ریاض نوشت. به گفته خود او، در اصفهان بیشتر به حکمت اشتغال داشته و علاوه بر تحصیل، فلسفه صدرایی تدریس می‌کرده است. در حدود سال 1220ق به ایران بازگشت و در تهران به تدریس و تبلیغ امور دینی پرداخت. پس از چندی دوباره به عتبات بازگشت. اعتراض‌های او به فتحعلی شاه قاجار (م1250ق) و عدم تصدیق اجتهادش از سوی میرزا ابوالقاسم قمی، موجب مهاجرت دگرباره او به عراق شد. او مدّت کمی در درس میرزای قمی حاضر شده بود و میرزا، شناخت کافی از او نداشت و مکاتبه علمی آن دو هم بی‌نتیجه مانده بود.

در برخی منابع گفته شده، پس از پایان خفّت‌بار جنگ دوم ایران و روس (1241 ـ 1243ق)، شیخ محمّدتقی برغانی به همراه برادرانش شیخ محمّدصالح برغانی (م1271ق) و شیخ محمّدعلی برغانی (م1269ق) در جلسه‌ای که با حضور روحانیان تهران و فتحعلی شاه قاجار در کاخ گلستان تشکیل شد، شرکت داشت. در آن نشست مشورتی، شیخ محمّدتقی درباره لزوم رهبری فقیهان در دوره غیبت کبری سخن گفت و به اختیارات غیر شرعی شاه اعتراض کرد. او در مباحث زکات، جهاد، قضا و دیگر آثار فقهی خود، نظریه ولایت فقیه را مطرح کرده است.

شیخ محمّدصالح نیز در تایید دیدگاه فقهی برادرش گفته است: «جنگ، ترک مخاصمه و قرارداد صلح، مذاکره با دولت‌های خارجی و… باید به اذن فقیه جامع الشرایط باشد.» پس از آن میان برادران برغانی و ملا محمّدعلی جنگلی مازندرانی مشهور به جَدَلی (از روحانیان طرفدار شاه) مشاجره لفظی درگرفت و به خشونت گرایید. به همین سبب، شاه آنها را نکوهید و گویا فرمان تبعیدشان به عراق را صادر کرد. میرزا محمّد تنکابنی ـ که از شاگردان شهید ثالث است و از او اجازه اجتهاد گرفته ـ در کتاب قصص‌العلما می‌نویسد که همان شب، فتحعلی شاه قاجار در خواب می‌بیند که حضرت فاطمه به این تصمیم شاه (تبعید برادران برغانی) اعتراض کرده و فرموده است که رضای خاطر آنها را فراهم کرده و به آنان احترام نماید. فردای آن روز، شاه، برادران برغانی را به حضور طلبیده و به آنان محبت و احترام و «هر یک را به خلعت فاخر و تشریف ملوکانه مخلّع و مشرّف» می‌دارد.

 شهید ثالث پس از بازگشت به عراق، در نجف اشرف از درس شیخ جعفر کاشف‌الغطا (م1228ق) و در کربلا از درس سیّدعلی طباطبایی و فرزندش سیّدمحمّد مجاهد (م1242ق) بهره‌مند شد تا به درجه اجتهاد رسید. او درباره استادش شیخ جعفر کاشف‌الغطا و اثرگذاری معنوی او نوشته است: «روزی مرحوم شیخ جعفر کاشف‌الغطا وارد قزوین شد. وقت خواب فرا رسید و همه خوابیدند و من هم در گوشه آن باغ خوابیدم. چون پاسی از شب گذشت، شنیدم شیخ مرا صدا می‌زند و می‌گوید: برخیز و نماز شب به جای آر. عرض کردم: بلی برمی‌خیزم. شیخ ردّ شد و من دوباره خوابیدم. ناگهان صدایی به گوشم خورد، به دنبال آن روانه شدم. وقتی به نزدیک جایی که سر و صدا می‌آمد رسیدم، دیدم جناب شیخ به تضرّع و گریه و مناجات مشغول است و صدای ایشان چنان در من اثر گذاشت که از آن شب تاکنون که بیست و پنج سال می‌گذرد، هر شب برمی‌خیزم و به مناجات مشغول می‌شوم.»      

پس از چندی به توصیه استاد، تدریس علوم اسلامی در کربلا را آغاز کرد و مسجدی نیز در محلّه «باب‌السلامه» آن شهر ساخت. این مسجد به نام «مسجد برغانی» شهرت داشت که پس از شهادت او، به «مسجد شهید ثالث» معروف شد. هنگامی که شیخ جعفر کاشف‌الغطا به توصیه پزشکان نجف‌اشرف و برای تغییر آب و هوا عازم ایران شد تا در روستای ییلاقی برغان اقامت کند، شهید ثالث و برادرانش را همراه خود به ایران آورد و نزد فتحعلی شاه قاجار میانجیگری کرد. شاه قاجار وساطت شیخ جعفر را به این شرط پذیرفت که برادران برغانی در تهران اقامت نگزینند. به همین جهت، شهید ثالث در قزوین ساکن شد. چون میرزا عبدالوهاب شریف قزوینی (م1264ق) عالم بزرگ شهر قزوین از شیخ محمّدتقی برغانی تجلیل کرد، در زمانی کوتاه، رهبری دینی و تربیت طلاب به او انتقال یافت. شهید ثالث که همچنان با بدعت‌ها، سخت مبارزه می‌کرد، از اشاره به ضعف‌های حکومت نیز ابا نداشت و از صوفیه روزگار خود نیز به شدّت انتقاد می‌کرد. به همین علّت حاجی میرزا عباس آقاسی ایروانی (م1265ق) صدراعظم صوفی مسلک محمّد شاه قاجار، آزرده خاطر شد و گویا درصدد اخراج وی و برادرانش از ایران برآمد اما شاه با این خواسته موافقت نکرد.

حضور او در جنگ دوّم ایران و روس همراه با سیّدمحمّد مجاهد و ملا احمد نراقی (م1245ق) و دیگر فقیهان، گرایش شهید ثالث به تلاش‌های سیاسی و اجتماعی، در کنار سایر امور دینی را نشان می‌دهد. سیّدمحسن امین عاملی در کتاب اعیان‌الشیعه یادآور می‌شود که در تهران یکی از کتاب‌های شیخ محمّدتقی برغانی را دیده که در پایان آن آمده است: «فارغ شد مولّف گنهکار آن محمّدتقی فرزند محمّد، نزدیک نیمه شب 26 رجب 1243ق، امیدوار به درگاه خداوند که ما را از نفسمان و دشمنانمان، به ویژه روسیه اشغالگر که در این زمان تبریز و برخی از ولایات آذربایجان را در تصرّف خود دارد، حفظ نماید. بارخدایا آنان را از شهرهای مسلمانان اخراج کن و ما را از بدی‌های ایشان و سایر ستمکاران محافظت فرما.»

 از رویدادهای مهّم دوران زندگی شهید ثالث، شکل‌گیری دو فرقه مذهبی بود که نخستین آن در جزیره‌العرب، جریان وهابیگری بود. فرقه وهابیت براساس اندیشه‌های روحانی حنبلی مذهب به نام محمّد بن عبدالوهاب بن سلیمان تمیمی نجدی (م1206ق) شکل گرفت و در نتیجه افکار او، سعود بن عبدالعزیز وهابی در سال 1216ق با سپاهی بزرگ به شهر کربلا حمله کرد. شهید ثالث که در آن هنگام در کربلا تحصیل می‌کرد، به دستور استادش، گروهی از جوانان شیعه را سازماندهی کرد و به دفاع از حرم حسینی پرداخت. شهرت عمده شیخ محمّدتقی از برخورد تاریخی و قاطعی سرچشمه گرفته که با شیخیه و بابیگری در شهر قزوین داشت. این ماجرا از حوادث مهّم تاریخ ایران و تشیّع در روزگار قاجار به شمار می‌رود. شیخیه، گروهی از شیعیان دوازده امامی هستند که همانند دیگر مذاهب غالی، صفات الهی را به امامان شیعه نسبت می‌دهند. فرقه بابیّه به شدّت از این مسلک تاثیر پذیرفته است.

در سفری که شیخ احمد احسایی (م1241ق) بنیانگذار شیخیه به ایران کرد، در بسیاری از شهرها از او استقبال شد و شخص فتحعلی شاه قاجار نیز او را گرامی داشت. با ورود شیخ احمد به قزوین در حدود سال 1237ق، شهید ثالث به درخواست گروهی از عالمان آن شهر و برخی شهرهای دیگر، احسایی را به مناظره طلبید و پس از گفتگویی پرتب و تاب او را تکفیر کرد. چگونگی معاد جسمانی و روحانی، معراج پیامبر‌(ص)، مقام و شأن ائمه شیعه، چگونگی نماز در حرم امامان، حذف عدل و معاد از اصول دین و جایگزینی رکن رابع یا شیعه کامل به جای آن و چگونگی اجتهاد و تقلید، از محورهای مورد بحث آن مناظره و دیگر نشست‌های علمی شهید ثالث با طرفداران مسلک شیخیه بود.‏

‏ شهید ثالث عقاید احسایی را نوعی «تجدید نظر طلبی» و خروج از اصول و مبانی تفکر شیعی قلمداد کرد. این حکم مورد پذیرش اکثریت عالمان شیعه در ایران و عراق و سایر مراکز شیعی قرار گرفت. ملا محمّدجعفر استرآبادی، آخوند ملاآقا دربندی، سیّدابراهیم موسوی قزوینی معروف به صاحب ضوابط و شیخ محمّدحسن نجفی اصفهانی معروف به صاحب جواهر از موافقان حکم تکفیر احسایی بودند. به هر حال واقعه تکفیر که بیشتر مورّخان و حتّی منابع شیخیه، تاثیر جدّی و پردامنه آن را گزارش کرده‌اند، به طرد احسایی انجامید و او ناگزیر ایران را به عزم سفر حج ترک گفت و پس از چندی در سال 1241ق درگذشت. پس از مرگ احسایی، جانشین او سیّدکاظم رشتی (م1259ق) نیز مورد انتقاد شهید ثالث قرار گرفت. او با پیدایش فرقه بابیت بر شدّت و قوّت مبارزه خود افزود و پیروان آن فرقه را نیز کافر شمرد و رشد و نفوذ آنان را در قزوین کاهش داد. همین موضع‌گیری قاطع و آشکار بود که موجب شد در سحرگاه 15 ذی‌القعده 1263ق هنگامی که طبق معمول در مسجد خود واقع در خیابان مولوی قزوین به عبادت مشغول بود، با ضربه‌های نیزه چند نفر بابی مجروح شد و دو روز بعد (17 ذی‌‌القعده) به شهادت رسید. چون در راه دفاع از عقاید دینی کشته شده بود در بین شیعیان به «شهید ثالث» شهرت یافت.

 شهادت شیخ محمّدتقی برغانی بازتاب وسیعی در جهان تشیّع یافت. شیعیان در ایران، هندوستان، عراق و لبنان به سوگواری پرداختند و شاعران عرب، عجم، هند و ترک، اشعاری در رثای وی سرودند. از جمله درویش علی بغدادی (م1293ق) قصیده‌ای در وجه تشابه شهید ثالث و امام علی علیه‌السلام سرود و قاتلان وی را به ابن‌ملجم مرادی تشبیه کرد. در مطلع آن قصیده عربی آمده است: «تقی آن پرهیزکار، اگر پسندیده خصال و نیکو سیرت از دنیا رفت، چه باک! در شهادت، سرمشق از حیدر امیرالمومنین گرفت و قاتلش بدین کار، مثل ابن‌مجلم گشت.» پیکر شهید ثالث را در مقبره‌ای در 120 متری شمال آستانه امامزاده حسین قزوین به امانت نهادند تا براساس وصیت به کربلا منتقل شود. وقتی در سال 1280ق قبر را شکافتند، دیدند که پیکر او همچنان تازه است. به همین جهت اهالی قزوین جمع شدند و از انتقال پیکر او جلوگیری کردند.

آقا محمّد امام‌جمعه (م1296ق) فرزند ارشد شهید ثالث پس از ترور پدرش، عهده‌دار امور دینی شهر قزوین می‌شود. با درخواست او و پشتیبانی فراگیر مردم، بهرام‌میرزا معزّالدوله (حاکم قزوین) حدود هفتاد تن را به اتهام دخالت در ترور شهید ثالث دستگیر می‌کند. از میان آنان میرزا عبدالله معروف به میرزا صالح شیرازی (از هواداران متعصّب شیخیه و بابیه) پیش حاکم به صراحت به قتل شهید ثالث اعتراف می‌کند اما حاکم قزوین او را با پنج تن دیگر از جمله شیخ صالح کریمی (عرب) و میرزا ابراهیم محلاتی برای تعیین تکلیف به تهران می‌فرستد. میرزا صالح شیرازی در راه از چنگ ماموران می‌گریزد و یکی از آنها به نام حاجی اسدالله فرهادی بر اثر کهولت سن، در نزدیکی تهران تلف می‌شود. ملا آقامحمّد در دارالخلافه تهران با محمّد شاه قاجار (م1264ق) دیدار می‌کند و خواستار قصاص فوری قاتلان پدرش می‌شود. پس از آن دیدار، او شیخ صالح عرب را به عنوان قاتل اصلی، قصاص می‌کند و با اجازه شاه سه تن باقی مانده از متهمان را به قزوین می‌آورد تا پس از گرداندن به گِرد آرامگاه شهید ثالث آزادشان سازد. در راه قزوین، آن سه تن را به روستای برغان می‌برد. برغانی‌ها که از شهادت شیخ محمّدتقی برغانی بسیار خشمگین بودند، آنان را به شدت شکنجه می‌کنند. در قزوین هم مردم خشمگین شده و دو تن از مظنونان (میرزا ابراهیم محلاتی و ملاطاهر شیرازی) را به قتل می‌رسانند و جنازه‌شان را می‌سوزانند. آقا محمّد امام جمعه پس از آن می‌کوشد تا همسر و دخترعمویش زرّین‌تاج برغانی مشهور به قره‌العین (م1268ق) را به عنوان آمر قتل پدرش مجازات کند ولی موفّق نمی‌شود. در بیشتر منابع بابی و بهایی، فرزند شهید ثالث را به جهت انتقام از قاتلان پدرش، مورد انتقاد قرار داده‌اند... (ادامه مطلب در همین وبلاگ).

- منبع نخستین این مقاله: حسین عسکری، «ماه شب‌ های‌ تار: آیت‌ الله شیخ محمّدتقی برغانی معروف به شهید ثالث»، روزنامه اطلاعات، سال 89، ش 26096، ضمیمه فرهنگی، ش 210، چهارشنبه 29 بهمن 1393، ص 6.

 بخش دوّم مقاله


نوشته شده در  پنج شنبه 94/5/8ساعت  3:46 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()


فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
آیین نقد و بررسی کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری
نشست علمی درباره کتاب اشتهارد نوشته محمد پارسانسب
بازتاب انتشار کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری - 1
یادداشت های حسین عسکری درباره محمدصادق فاتح یزدی
سندی تازه از سردار شهید شعبان علی نژادفلاح
اهل توقف طالقان به روایت استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
به مناسبت درگذشت دکتر محمود مصدق
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]