سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

ساخت پلاتوی نمایش با شانه‌های تخم‌مرغ 

الهام یوسفی

خبرگزاری مهر: 10کیلومتر آن طرف تر از شهر هشتگرد قدیم روستای هیو قرار دارد پس از گذر از سراشیب های تند و دامنه های کوهستانی تابلوی روستا در کنار جاده به ما رُخ می نماید. مردهای روستای «هیو» سال ها پیش در فصلی که از کار خبری نبود به معدن ذغال می رفتند و می گویند در کندن کوه مهارت داشته اند. در طی مسیر از طبیعت سرسبز که ویژگی روستاهای ساوجبلاغ است خبری نیست ولی در ورودی روستا یک قاب زیبا حاوی چندین درخت که به لطف آفتاب بر زمین سایه افکنده اند در برابر دیده گانم نقش می بندد و کمی آن‌سو تر زمین سبز می شود. پیش از ظهر است، پیرمردی را می بینم با پیراهن بلند سفید و سری تراشیده و با صورتی آفتاب سوخته که نشان می دهد طبیعت «هیو» به او سخت گرفته است نگاهم به نگاهش گره می خورد و به فاصله ی یک تبسم از هم دور می شویم. در طول مسیر بنر اطلاع رسانی که بر رویش نوشته شده «نمایش «ما» اولین و تنها برگزیده ی روستای هیو در جشنواره ی استانی تئاتر البرز را می بینم.

«هیو» را  روستایی می بینم که این روزها همه تلاشش را می کند تا خود را در قد و قواره شهر درآورد. این روستا جاذبه های با شهرت کشوری دارد مانند غار یخ مراد، به واسطه طبیعت شگفت انگیزش. در گوشه گوشه روستا نهضت گرفتن عکس سلفی به راه است. کم کم از عرض خیابان کم می شود به کوچه های پلکانی با شیب های عمیق می رسم و درختانی که به واسطه آفتاب مردادماه سایه ای دلپذیر به رهگذران هدیه می کنند انتهای کوچه ها به خاطر شیب های تند به نقطه گریز نمی رسند مقصد من در سربالایی خیابان رو به رویم خلاصه می شود فرهنگسرای فجر «هیو»؛ مدرسه ای قدیمی که دور تا دورش با درختان بسیار بلند تزئین شده است به مقصد رسیده ام.

وارد فرهنگسرا یا همان مدرسه قدیمی می شوم پشت در این فرهنگسرا پلاتویی برای برگزاری نمایش وجود دارد اتاقکی که با یونولیت های سیاه رنگ پوشیده شده و حدود 30 صندلی برای تماشاگران وجود دارد. همیشه فکر می کردم تئاتر، هنری شهری است و تعدادی از مردان با موهای بلند و عینک های قدیمی و زنانی با روپوش های گل دار و روسری های دور گردن گره زده بازیگرانش را تشکیل می دهند ولی نکته ای که پای مرا به این روستا کشاند هنر دوست بودن اهالی از جمله هنر تئاتر بود.

روستاییان «هیو» تئاتر دوست و با تمدنی غنی هستند پر واضح است که «هیو» با نفس های هنرمندانش و مردم هنر دوستش صدای همه ی سکوت ها شد، آن هم از فراز دامنه های البرز.حمیدرضا معدنکن بازیگر با سابقه از روستای «هیو» است که در سال 92 موفق به دریافت جایزه بازیگر مرد در سومین جشنواره تئاتر استانی البرز شده است. این هنرمند به تازگی تصمیم گرفته است نمایش «ما» نوشته محمد کوروش نیا را در پلاتوی فرهنگسرای فجر هیو به نمایش بگذارد فرصت را غنیمت شمرده و حالا که به این فرهنگسرای روستای «هیو» آمده ام با وی گفتگویی ترتیب می دهم. وی می گوید: جمعیت روستای «هیو» 17 هزار نفر است و با این تعداد جمعیت هنوز ظاهر روستایی خودش را حفظ کرده است.

معدنکن می افزاید: روستاییان «هیو» به هنر تئاتر علاقه مند هستند و تاکنون در بسیاری از جشنواره ها شرکت کرده اند و صاحب مقام هستند. این هنرمند محدودیت و بی امکاناتی را یکی از دلایل موفقیتش عنوان می کند و می گوید: بدون آنکه بودجه ای داشته باشیم با استقبال مردم مواجه می شویم سال گذشته یک نمایش را بدون هیچ تبلیغاتی روی صحنه بردیم. وی اختصاص بودجه را در توسعه و رونق هنر تاثیرگذار می داند و می گوید: در این روستا مردم با دستان خالی نقش می آفرینند همیشه پول باعث ایجاد خلاقیت نیست. وی به ساخت اولین پلاتو برای تمرین تئاتر اشاره می کند و می گوید: در اوج بی امکاناتی با شانه های تخم مرغ و یونولیت های رنگ شده یک پلاتوی تمرین تئاتر ساختیم. معدنکن در ادامه می گوید: پس از اعتراض برخی از هنرمندان به مسئولان شهر، زمینی در اختیارمان قرار گرفت از سال گذشته مراحل ساختش آغاز شده است ولی هنوز به بهره برداری نرسیده است. گفتگویم با این هنرمند با این جمله احساسی که «تئاتر خیلی مظلوم است» تمام می شود.

 در خصوص مشکلات هنرمندان در شهرستان ساوجبلاغ با رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی این شهرستان که او نیز برای تماشای تئاتر و تشویق هنرمندان به این روستا سفر کرده به گفتگو می نشینیم؛ وی می گوید: اگر پلاتوها دارای شرایط نامناسبی هستند، دلیل بروز چنین مشکلاتی، کوتاهی های مدیران و عدم آینده نگری آنهاست.حسین زودبین می افزاید: پلاتوی فرهنگسرای امام علی نیازمند بازسازی است این پلاتو به همت هنرمندان با تجهیزات ابتدایی در یکی از اتاق های فرهنگسرا ساخته  شده است. زودبین با اشاره به مشکلات فرهنگسرا، می گوید: با توجه به بررسی های انجام داده شده و با همکاری فرماندار ساوجبلاغ، پلاتوی 160 متری در حال احداث است که 70 متر از آن برای جانمایی صندلی تماشاگران و 90 متر باقیمانده نیز صحنه نمایش می شود.

رییس اداره و ارشاد ساوجبلاغ گفت: امیدواریم بتوانیم در فرهنگسرای امام علی تا پایان تابستان یک سالن سینما دیجیتال تجهیز کنیم و بتوانیم برای مردم هنر دوست این شهرستان و همچنین روستای هیو فیلم های روز ایران را اکران کنیم. زودبین ادامه می دهد: جمعیت خانواده هنرمندان در این شهرستان یکهزار نفر است امیدواریم بتوانیم تعاونی مصرف هنرمندان شهرستان را راه اندازی کنیم در این تعاونی هنرمندان می توانند با تخفیف 30 تا 40 درصد خرید می کند. زودبین در پایان گفت: استاندارد فضاهای فرهنگی در دنیا برای هر نفر یک متر مربع است و این در حالی است که در البرز این سرانه 2 سانتی متر است. گفتگویم که با رییس اداره ارشاد شهرستان ساوجبلاغ تمام می شود تئاتر شروع می شود خودم را به پلاتوی محل اجرا می رسانم سری می چرخانم در فرهنگسرا دختران جوانی را می بینم که روسری های خود را با رنگ دانه های انار گره بسته و گوشه ای جمع شده اند همین که دوربین را در دستم می بینند روی بر می گردانند و با دست های گردویی بر دهان می کوبند آرام آرام می خندند و هر از چندگاهی به من هم نگاهی می کنند. در نزدیکی محل اجرای تئاتر پسر نوجوان معلولی را می بینم که به سختی از پله ها بالا می رود تا وارد سالن شود شوق دیدن یک تئاتر در روستایشان را از چشمان معصوم و پاکش می توان متوجه شد به یاد جمله ای می افتم که در گوشه یکی از کتاب هایم یادداشت کرده ام «محدودیت خلاقیت می آورد، محدودیت همه چیز می آورد.»

با باز شدن در پلاتوی اجرای تئاتر صف کوچکی از پسران و دختران نوجوان را می بینیم که در انتهای این صف مادربزرگی چادرش را دور کمرش گره زده و با نوه ها به دیدن نمایش آمده است. موسیقی آرامی به گوش می رسد صدای بلند بلند صحبت کردن مادر بزرگ و صدای تماشاگرانی را می شنوم که می گویند جا برای نشستن ندارند بچه های 8 تا 9 ساله ای دست مادرانشان را گرفته و در تاریکی آرام و بی صدا روی موکت قسمتی از صحنه می نشینند.

نمایش آغاز می شود شکرالله: «همینجا، جلوی در، ما فرار می کردیم سربازا تیر می زدن، اگه صالح به حرف ما گوش می داد الان دخترش آواره نبود.» معلم: «شما خودتون می خوایین نوکر باشید چرا حقتون و نمی گیرید. الان سال 42 دیگه دوره خان و خان بازی تموم شده مملکت قانون داره .همین قانون می گه نصف زمینی که رعیت توش کار می کنه مال خودشه. خیال می کنی مردم برای چی ریختن نو خیابونا، اونا هم حقشونو می خوان و اگه همتون پشت صالح مونده بودین هیچ کاری نمی تونستند باهاتون بکنن...

جملات بالا، گفتگوی بازیگران تئاتر بود که نقل شد. وقتی نمایش اجرا می شد کسی جیکش در نمی آمد همه ساکت به صحبت های بازیگران توجه می کردند. نمایش تمام که می شود جوان ها به هم نگاه می کنند، تشویق می کنند، لبخندی می زنند و آرام آرام پلاتوی نمایش را ترک می کنند و می روند.


نوشته شده در  پنج شنبه 94/5/29ساعت  10:35 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()


فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
آیین نقد و بررسی کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری
نشست علمی درباره کتاب اشتهارد نوشته محمد پارسانسب
بازتاب انتشار کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری - 1
یادداشت های حسین عسکری درباره محمدصادق فاتح یزدی
سندی تازه از سردار شهید شعبان علی نژادفلاح
اهل توقف طالقان به روایت استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
به مناسبت درگذشت دکتر محمود مصدق
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]