سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

 

 

زرین تاج برغانی (قره العین) از دو منظر غالب و نادر

اشاره: شورای فرهنگ عمومی شهرستان ساوجبلاغ جهت پاسداشت آیت الله شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث - از فقیهان ساوجبلاغی قرن سیزدهم هجری قمری - کنگره ای را در شهریور  1387 در شهر هشتگرد - مرکز شهرستان ساوجبلاغ - برگزار خواهد کرد. غالب مورخان دوره ناصری، زرین تاج برغانی - که برادرزاده و عروس شهید ثالث است - را آمر ترور او در سال 1263ق می دانند. شاید مسأله قره العین یکی از مقاطع بحث انگیز تاریخ ایران دوره قاجار باشد که قابلیت سرایت به مباحث و مقاله های همایش را نیز دارد. حسین عسکری - دبیر کمیته علمی کنگره شهید ثالث - مدخل زیر را جهت چاپ در جلد سیزدهم «دایره المعارف تشیع» نوشته است که آخرین مراحل چاپ را می گذراند. وی در این مقاله ضمن ارایه گزارش مستند از زندگی و زمانه قره العین، دو دیدگاه «غالب» و «نادر» درباره گرایش او به فرقه بابیت و رویدادهای مربوط به آن را مطرح می سازد.

  * * * * *

قره العین (1232- 1268ق)، لقب زنی است به نام طاهره، فاطمه، زرّین تاج، که در خاندان علمی برغانی های مقیم شهر قزوین زاده شد. پدرش ملا محمدصالح برغانی (م 1271ق) و مادرش آمنه خانم قزوینی (م 1268ق) هر دو از صاحبان فضل زمان خود بودند (←برغانی، محمد صالح/ آمنه خانم قزوینی؛ دایره المعارف تشیع، 1/184، 3/236). طاهره که نوجوان بسیار باهوش و زیرکی بود، در فراگیری مقدمات علوم اسلامی پیشرفت نمازرین تاج برغانی مشهور به قره العین (1232- 1268ق)یانی کرد. با بنیانگذاری مدرسه صالحیه به عنوان بزرگ ترین مرکز علمی و مذهبی شهر قزوین به وسیله پدرش که شامل سه مدرسه کوچک، میانه و بزرگ بود؛ مدرسه کوچک به محل آموزش اعضای خانواده تعلق گرفت. قره العین که خانه پدری اش در جوار مدرسه قرار داشت، از زمانی که قدرت آموختن پیدا کرد، بیشتر وقتش صرف مطالعه می شد.

وجود جلسه های گوناگون و طولانی بحث و جدل در محل مدرسه و در محیط خانواده، میان عمویش شیخ محمدتقی برغانی معروف به شهید ثالث (م 1263ق) که از مخالفان فرقه شیخیه بود و عموی دیگرش ملا محمدعلی برغانی (م 1269ق) که از شاگردان و طرفداران شیخیه و شخص شیخ احمد احسایی (م 1241ق) بود؛ ذهن کنجکاو قره العین را به خود مشغول داشت و همین امر سبب شد تا با علاقه ای فراوان، درباره آرای موافق و مخالف شیخیه و بابیه و دیگر زمینه های فقهی و فلسفی به مطالعه و پرس و جو بپردازد. شیخ کاظم سمندری - از مورخان دوره قاجاریه - در کتاب «تاریخ سمندر» درباره او نوشته است: «طاهره به علم تفسیر قرآن آشنا بود و وی را دختر آقا و خانم خطاب می کردند.»

در برخی منابع تاریخی آمده است که عنوان «قره العین» را سیدکاظم رشتی (م 1259ق) از رهبران فرقه شیخیه و یا سید علی محمد شیرازی (باب) بنیانگذار فرقه بابیت (م 1266ق) بر او نهادند. قره العین فقه، اصول، تفسیر، حدیث و عرفان را نزد پدر خود و دو عمو و دایی خویش ملا عبدالوهاب قزوینی (م 1264ق) فراگرفت. او فلسفه و حکمت متعارفه را نزد ملا آقا حکمی قزوینی با شوق خاصی آموخت. شیخ میرزا عبدالوهاب برغانی (م 1296ق) برادر قره العین که خود از هواداران شیخیه به شمار می رفت؛ درباره او گفته است: «شما قره العین می شنوید، افسوس که ندیده بودید! همین قدر می گویم در مجلسی که او نشسته بود، ابدا" امثال من قادر به تکلم نبودیم! گویا جمیع کتب علمای خلف و سلف در نزدش حاضر بود! همین که مطلبی را تحقیق می کرد صفحه به صفحه از عبارات کتب علما از حفظ شاهد می آورد؛ به نوعی که کسی قدرت انکار نداشت! برادرها و پسر عموها هیچ وقت جرأت نمی کردیم مسایل علمی و فلسفی را در محضر او بحث کنیم چون تمامی مبانی و استدلال ما را گوش می کرد و بر مبنای فکر خود بیان می نمود!...» البته این گفته ها بیشتر جنبه تبلیغی داشته اند؛ زیرا محقق گرانقدر، دکتر ابراهیم مهدوی - اسلام شناس مقیم لندن - در این مورد می گوید: «...قره العین زن زبان آور و حرافی بوده، که تحصیلات کافی و منظمی نداشته و از تحقیق و تدقیق، بی بهره بوده است... و عبارات عربی وی پر از اغلاط صرفی و نحوی و لغوی است؛ به حدی که در مجموعه اشعار و منظومه وی، بیش از 3500 غلط نحوی و املایی به چشم آمده؛ و افرادی که مبلغ وی بودند نیز متوجه این اغلاط نشده اند، زیرا که خود نیز عاری از سواد کافی بوده اند...» (دایره المعارف علمآیت الله شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث و مذهب، دکتر ابراهیم مهدوی، واژه بابیت).

شهید ثالث او را برای فرزند خویش آقا محمد امام جمعه (م 1296ق) خواستگاری کرد و قره العین به خانه شوی خود رفت و از او سه فرزند پسر آورد که همگی از مجتهدان آن دوره قزوین و به تصریح «رجال بامداد»، همگی از مخالفان مادر خود بوده اند (← دایره المعارف تشیع، 1/208). در همین مواقع بود که اختلاف بین متشرعه (فقیهان) و شیخیه بالا گرفته بود. قره العین با تأثیرپذیری از افکار عمویش ملا محمدعلی برغانی و دایی خویش ملاعبدالوهاب قزوینی، که هر دو از هواداران و شاگردان شیخ احمد احسایی بودند، به افکار و عقاید شیخیه رغبت پیدا کرد. او از عمو و دایی خویش خواست تا زمینه تشکیل حوزه تدریس افکار و کتب شیخ احمد را در قزوین فراهم سازند. حلقه درس افکار شیخ در منزل ملا عبدالوهاب قزوینی دایی قره العین تشکیل شد که اختصاص به خواص داشت و هر کسی نمی توانست در این حلقه درسی شرکت نماید و قره العین در صف نخست شرکت کنندگان بود. به نظر برخی از محققان، «رکن رابع» یا «ولی امر» (از اصول فرقه شیخیه) که قدرت فقها را در عصر غیبت کبری افزایش می داد؛ در گرایش او به شیخیگری نقش اساسی داشت. (← شیخیه؛ نیز ← عیون الاصول).

پس از بحث و مناظره شکننده و در نتیجه تکفیر شیخ احمد احسایی به وسیله شهید ثالث، دلبستگی قره العین به شیخیه نه تنها کاهش نیافت بلکه بیشتر شد. پس از مرگ احسایی و جانشیننقاشی ترور شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث در محراب او سیدکاظم رشتی، قره العین عهده دار رهبری شیخیه شد. او در سال 1259ق پس از گذشت چهل روز از مرگ سیدکاظم، دستور برپایی کلاس های درس مقدمات و سطوح شیخیه را در شهر کربلا صادر کرد و خود نیز در این شهر مشغول به تدریس شد. او دو مجلس درس عام و خاص داشت. نفوذ قره العین در بین پیروان شیخیه به اندازه ای بود که برخلاف مسلک و روش سلف خویش، راه جدیدی را در پیش گرفت. به همین جهت، عنوان گرایش شاگردان او را در کربلا که حدود دو هزار نفر بودند، به خاطر همین اختلاف در دیدگاه «قرتّیه» نامیده اند. نحوه استنباط مسایل و کیفیت تدریس، مبارزات سیاسی و مخالفت صریح با دو رژیم نظام سلطنتی قاجار در ایران و آل عثمانی در عراق به وسیله قره العین از عوامل اختلاف و سپس انشعاب فرقه قرتیه از شیخیه برشمرده شده است. پس از گذشت حدود دو سال از رهبری بخش عمده ای از شیخیه به وسیله قره العین، برای نخستین بار در اواخر سال 1260ق سید علی محمد شیرازی (باب) تبلیغ فرقه بابیت را آشکار کرد. درباره گرایش قره العین به این فرقه دو دیدگاه «غالب» و «نادر» در بین محققان و مورخان وجود دارد که در ذیل به آنها اشاره می شود:

• الف) دیدگاه غالب، اکثریت غالب مورخان دوره قاجاریه و پس از آن بر این نظر هستند که قره العین در زمره 18 تن از نخستین گروندگان به باب بود، که «حروف حیّ» نامیده می شدند. از بین آن جمع فقط قره العین بود که به شیراز نزد باب نرفت و تا آخر عمر او را ندید. براساس این دیدگاه، قره العین در رویدادهای مربوط به بابیت همانند خط دهی در ترور شهید ثالث در سال 1263ق، مکاتبه های متعدد با باب، عزیمت به مناطقی همچون شاهرود، نور، سوادکوه، بابل و... جهت تبلیغ بابیت، ترک همسر و فرزندان، اعلام نسخ تعالیم اسلامی همانند حجاب و ارتکاب لاابالی گری های غیراخلاقی در واقعه تجمع سال 1264ق بابیان در «بدشت» (روستایی در هفت کیلومتری شرق شاهرود ) نقش اساسی داشته است. به طوری که اعتمادالسلطنه از مورخان دوره قاجاریه در کتاب «فتنه باب» درباره یکی از سخنرانی های قره العین در روستای بدشت می نویسند: «قره العین منبری نصب کرده و بر منبر رفته، نقاب از صورت برداشته و گفت: ای اصحاب ما، این روزگار از ایام فترت شمرده می شود، امروز تکلیف شرعیه یک باره ساقط است و ای شیخ احمد احسایی بنیانگذار  شیخیهن صوم و صلوه و ثنا و صلوات کاری بیهوده است. آنگه که میرزا محمدعلی باب، اقالیم سبعه را فرو گیرد و این ادیان مختلفه را یکی کند، تازه شریعتی خواهد آورد...!».

احمد کسروی نیز درباره اقدامات قره العین می نویسد: «داستان قره العین شگفت آور است ولی دلیلی از آن به سود کیش های بابی و بهایی نتوان آورد. در کوشش ها نیز زیان قره العین کمتر از سودش نبوده. در جستن او از خانه شوهر و همرهیش با مردان و آن داستان دشت بدشت، که خود بهاییان پوشیده نداشته اند، دستاویز دشمنان [بابیت و بهائیت] بیشتر گردیده تا دستاویز دوستان».

مهدی بامداد - با وجود اینکه خود، شیخی مذهب بوده - در کتاب رجال ایران (← دایره المعارف تشیع، 1/207) می نویسد: «...و در این مدت (که در بدشت بودند) بین قره العین و حاج محمدعلی قدوس، بر سر ریاست، نزاع درگرفت و هر یک، خود را پیشوایجماعت بابیان می دانست... درباره قره العین نیز حرف هایی در اطراف او (پیرامون فساد اخلاقی وی) می زدند؛ سرانجام، سر و ته این قضیه (فساد اخلاقی) را به واسطه نامه ای از طرف سید علی باب، که گفته است: چه گویم در حق نفسی که خداوند! او را «طاهره» نامیده! به هم بستند و جوش دادند!»

• ب) دیدگاه نادر، جمعی از نویسندگان خاندان علمی برغانی (شامل خانواده های شهیدی، صالحی و علوی شهیدی) که از بستگان نسبی قره العین هستند - همانند شیخ میرزا هدایت الله شهیدی معروف به حاج مجتهد (م 1369ق)، شیخ نصرالله آل شهید ثالث (م 1398ق)، سرهنگ یحیی شهیدی (م 1386ش) سردبیر مجله بررسی های تاریخی و عبدالحسین شهیدی صالحی - و برخی شخصیت های علمی همانند مفسر مشهور محمود شکری آلوسی - مفتی دیار عراقیه در روزگار زیست قره العین - دکتر علی الوردی و دکتر حسین محفوظ - از اساتید دانشگاه بغداد - با وجود اذعان به گرایش قره العین به شیخیه، بابی و بهایی بودن او را مردود می دانند. کتاب «هکذا قتلوا قرة العین» نوشته دکتر علی الوردی با مقدمه مرحوم عبدالحسین شهیدی صالحی

آنها با ردّ دخالت قره العین در ترور شهید ثالث و دیگر حوادث مربوط به فرقه بابیه بر این نظرند که مورخان آن دوره که دارای دانسته های صحیحی درباره قره العین بودند به واسطه جّو مذهبی و سیاسی حاکم بر محیط ، سکوت اختیار کردند! دکتر ابراهیم مهدوی در نقد «دیدگاه نادر» (در دایره المعارف علم و مذهب، ذیل واژه قزوین) می نویسد: «...و جمعی... درصدد توجیه و تبرئه شیخ احمد (احسایی) و یا قره العین و امثال ایشان برآمده، هفوات و ترهاتی (چرت و پرت هایی) به هم بافته و در السنه مردم ناآگاه انداخته اند؛ و ما در این مقام، به ذکر این آیت کریمه، در رد لاطائلات ایشان بسنده می کنیم: و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون (=و چون به منافقان گویند که در زمین فساد نکنید، گویند ما اصلاح گرانیم!)»

قره العین پس از پایان جنگ قلعه طبرسی مازندران بین بابیان و نیروهای دولتی در سال 1265ق دستگیر شده و در شهر تهران در منزل محمودخان کلانتر زندانی گردید. تکفیر او به وسیله چند تن از علمای تهران از جمله حاج ملاعلی کنی (م 1306ق) پس از برگزاری جلسه مناظره و مباحثه و ترور نافرجام ناصرالدین شاه قاجار به وسیله بابیان در سال 1268 ق، دلایل اصلی وقوع اعدام قره العین در سن 36 سالگی به دستور شاه و میرزا آقاخان نوری صدر اعظم بود. پس از مرگ، جسد قره العین به چاه موجود در باغ ایلخانی (محل فعلی بانک ملی ایران در خیابان فردوسی) انداخته شد.

می گویند که در سال 1303 یا 1304 خورشیدی به هنگام تأسیس باشگاه افسران در ساختمان بانک ملی، استخوان هایی به دست آمد که به گفته افراد حاضر در آن صحنه مربوط به قره العین بود. این بقایا در منزل یکی از بابیان که خارج از دروازہ یوسف آباد بود، دفن شد. آن محل را «حظیره القدس» گفتند. این مکان در سال 1334ش با حمایت آیت الله سیدحسین طباطبایی بروجردی (م 1340ش) تعطیل و تخریب شد. اشعار قابل ملاحظه ای به قره العین نسبت داده شده که اندکی از آنها بی غلط است. بعضی از محققان بر این نظرند که این اشعار هم همگی از او نیست بلکه به شاعرانی چون عاشق اصفهانی، صحبت لاری، طاهره اصفهانیه و ام هانی (م 1236ق) دختر حاجی عبدالرحیم خان از خوانین یزد تعلق داشته است. (← عیون الاصول؛ نیز ←کشف الحیل). 

• منابع: فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، ص 211 / تاریخ جامع بهائیت،ص 102/ بهاییگری، ص 72 و 76 / زنان سخنور از یک هزار سال پیش تا امروز، ج 2، ص 80 و 81 / حضرت نقطه اولی، ص 127 / سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین، ج 2، ص 1076 / تاریخ سمندر، ص 163 / تحقیقی در تاریخ و عقاید شیخیگری، بابیگری و بهاییگری، ص 27 / فتنه باب، ص 38 و 168 / کیوان نامه، ج 2، ص47 / لغت نامه دهخدا، ج 33، ص 109 / فرهنگ معین، ج 6، ص 1452 / بررسی چند واقعه تاریخی، ص 123 / تاریخ تهران، ص 151/ مینودر یا باب الجنه قزوین، ج 1، ص470 / ناسخ التواریخ، ج 3، ص 220 / کشف الحیل، عبدالحسین آیتی، صفحات متعدد / ریحانه الادب، مدرس تبریزی، ج1، ص247 و ج 4، ص 440.

__________________________

- نشر نخست این مقاله در: دایره المعارف تشیّع، جلد 13، تهران: نشر شهید سعید محبّی، 1388، صص 108 - 111، «مدخل قره العین»، نوشته حسین عسکری.

- درباره چگونگی نگارش مدخل فوف و بازتاب آن رجوع کنید به: یادداشت شماره 717 وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی با عنوان «درباره مدخل قره العین در دایره المعارف تشیّع».


نوشته شده در  دوشنبه 86/11/1ساعت  8:53 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()


فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
آیین نقد و بررسی کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری
نشست علمی درباره کتاب اشتهارد نوشته محمد پارسانسب
بازتاب انتشار کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری - 1
یادداشت های حسین عسکری درباره محمدصادق فاتح یزدی
سندی تازه از سردار شهید شعبان علی نژادفلاح
اهل توقف طالقان به روایت استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
به مناسبت درگذشت دکتر محمود مصدق
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]