کتابی درباره بازتاب سخنرانی احمدی نژاد در شهرستان نظرآباد
اشاره: در 12 مهر 1385 دکتر محمود احمدی نژاد، رئیس دولت نهم، در یک سخنرانی عمومی در بین اهالی شهرستان نظرآباد از توابع استان البرز از وجود فساد مالی در یک بانک خصوصی کشور سخن گفت که بازتاب وسیعی در رسانه ها داشت. آن روز احمدی نژاد درباره داستان واگذاری سهام بانک پارسیان و تخلف عمده یک موسسه مالی و اعتباری سخن گفت. وی در اجتماع مردم نظرآباد با انتقاد شدید از بروز فساد در نظام بانکی کشور به مردم مژده داد که دولت موفق شده است از بروز یک فساد اقتصادی بزرگ در این بانک جلوگیری کند. سخنان احمدی نژاد ناظر بر معامله در شرف انجام سهام شرکت ایران خودرو در بانک پارسیان با گروه العقیلی به نمایندگی محمد رستمی صفا از فعالان صنعت لوله و پروفیل بود. تعداد کل سهام بانک پارسیان در آن مقطع معادل پنج میلیارد سهم بود و شرکت های تابعه ایران خودرو دارای بیش از یک میلیارد و 400 میلیون سهم بودند که معادل 8/ 28 درصد کل سهام این بانک می شد.کنسرسیوم رستمی به موازات مذاکره با ایران خودرو با یک موسسه بانکی آلمان نیز برای دریافت وام برای خرید این سهام به توافق رسیده بود.
اما شایعاتی در بازار سرمایه شکل گرفته بود که رستمی منابع مالی لازم برای خرید سهام را از خود بانک پارسیان دریافت کرده است. این شایعات دستمایه سخنرانی احمدی نژاد قرار گرفت و به دنبال آن بانک مرکزی طی حکمی عبدالله طالبی، مدیرعامل و بهرام فتحعلی، رئیس هیات مدیره بانک پارسیان را از سمت های خود برکنار کرد. اکنون پس از گذشت 9 سال از این ماجرا، عبدالله طالبی در کتابی 400 صفحه ای با عنوان «بر پارسیان چه گذشت» داستان برکناری یکباره خود و رئیس هیات مدیره بانک پارسیان را همراه با جزئیات پشت پرده آن و دادخواهی های خود در دیوان عدالت اداری، سازمان بازرسی کل کشور، دادسرای امور اقتصادی و مجلس شورای اسلامی که تماماً به برائت این مدیران باسابقه کشور منجر شده روایت کرده است. در پیشگفتار این کتاب، دکتر محمد طبیبیان از اقتصاددانان برجسته کشور ضمن تقدیر از عملکرد بانک پارسیان به عنوان بزرگ ترین بانک خصوصی کشور در آن مقطع تاکید می کند: «در این کتاب به خوبی می توان دید که چگونه تنگ نظری ها، ملاحظات شخصی و رانت جویی ها می تواند کارآفرینی را در کشور مختل کند. همچنین در این کتاب می بینیم که چگونه برخی قضات با وجدان، مدیران و کارمندان دولتی شریف و استوار و روزنامه نگاران و نشریات بیدار و برخوردار از مسوولیت اجتماعی در جهت روشن شدن حقایق و خنثی شدن نقشه ها اقدام کردند.»
عبدالله طالبی نیز در مقدمه این کتاب می نویسد: کتاب حاضر شرح حالی است که قصد ندارد در مورد افراد خاص، آزردگی های شخصی یا خدای ناکرده انتقام جویی ورود داشته باشد، بلکه امید دارد این نوشتار مجالی فراهم کند تا مدیران قبلی کشور، فرصتی برای ارزیابی مجدد مسوولیت های خود بیابند و مدیران آینده نیز باور کنند که همواره در برابر تاریخ باید پاسخگو باشند. جهت روشن شدن زوایای سخنرانی معروف احمدی نژاد در شهرستان نظرآباد و رویدادهای پس از آن، دو یادداشت زیر را بخوانید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقتی احمدی نژاد رکب خورد
منصور بیطرف
9 سال پس از غمانگیزترین رویدادی که در نظام بانکی کشور رخ داد، یکی از قربانیان آن حادثه پرده از عوامل اصلی آن برمیدارد. مهرماه سال 1385، محمود احمدینژاد در نظرآباد کرج به نظر خود پرده از فسادی بزرگ برداشت. احمدینژاد در آن سخنرانی با انتقاد شدید از فعالیت مفسدان اقتصادی در شبکه بانکی، از موفقیت دولت در جلوگیری از یک فساد بزرگ خبر داد و تهدید کرد کسانی که وام های کلان گرفتهاند و با قلدری نمی خواهند آن را بازگردانند، اگر تا 15 روز دیگر تکلیف خود را مشخص نکنند، اسامی آنها را اعلام میکند. پس از این سخنرانی و برکناری مدیرعامل و رئیس هیأت مدیره بانک پارسیان، همه متوجه شدند این فساد قرار بود در آن مجموعه رخ دهد. اکثر مردم و کارشناسان فکر میکنند ماجرای بانک پارسیان و برکناری مدیران، پس از این سخنرانی مشهور محمود احمدی نژاد رخ داد.
ولی حقیقت چیز دیگری است. برکناری مدیران بانک پارسیان و زدن این بانک، از یک ماه قبل از این سخنرانی کلید خورده بود. ماجرا چه بود؟ عبدالله طالبی، مدیرعامل وقت بانک پارسیان، در کتابی که اخیرا منتشر کرده، به بازگویی آن اتفاقات پرداخته است. در این کتاب ما چهره هایی را میبینیم که در وهله اول فکر میکنیم تحتفشار دولت مجبور به اتخاذ سیاست ها و انجام کارهایی شدهاند که اگر این فشارها نبود و آنها را به حال خود رها می کردند، هرگز آن کارها را انجام نمی دادند، چهره هایی مانند رئیسکل وقت بانک مرکزی. اما آن طور که در بازگویی عبدالله طالبی آمده است؛ یکی از چهره های پشتپرده زدن بانک پارسیان، ابراهیم شیبانی، رئیس کل وقت بانک مرکزی بود؛ و البته عکس آن هم نیز صادق است، تا پیش از انتشار کتاب طالبی فکر می کردیم احمدینژاد بازیگر اصلی زدن بانک پارسیان بود اما در این کتاب می بینیم که او به قول داوود احمدینژاد «رکب خورده است» و پس از پیبردن به ماجرا درصدد جبران مافات بود؛ بهطوریکه به طالبی پیشنهاد دوباره بازگشت دائمی به بانک پارسیان را میکند و حتی به وزیر امور اقتصادی خود، دانش جعفری، توصیه می کند او را در مقام معاون وزارت بهکار گیرد. ولی بازیگر اصلی زدن بانک پارسیان که بود؟ عبدالله طالبی در کتاب خود نامی از آن نهاد عمومی، که خواهان خریدن سهام ایرانخودرو در بانک پارسیان است، نمیبرد اما نشانههایی از آن را بروز میدهد؛ «یکی از مقامات سابق دولتی که بیشتر وقت خود را در یک مجموعه اقتصادی عمومی میگذراند» که پیش از این خواهان 30 میلیارد تومان تسهیلات بانکی بود اما طالبی فقط با حداکثر 10 میلیارد تومان موافقت کرده بود آن هم به شرط ها و شروط ها؛ و او هم از این برخورد ناراحت شده بود. به گفته طالبی، این فرد و نهاد بسیار نفوذ داشتند- که اگر هم نفوذ نمیداشتند، نمی توانستند بزرگترین معامله بانکی کشور تا آن تاریخ را به هم بزنند- بهطوری که بر ایران خودرو فشار وارد میکردند تا تاریخ معامله را عقب بیندازند. کاری که نه ایران خودرو کرد و نه بورس اما عواقبش را هم چشیدند. آنها حتی پس از معامله رستمی صفا با ایران خودرو در خرید سهام 28,8 درصدی ایران خودرو در بانک پارسیان بیکار ننشستند و نزد یکی از مقام های ارشد از مفسدهب ودن این معامله می گویند. «یکی از سران همان مجموعه اقتصادی که در پی تصاحب سهام بانک بود، در مراسم افطار یکی از شبهای ماه مبارک برای یک مقام ارشد، از وجود فساد مالی در بانک پارسیان میگوید و از وی می خواهد رئیس جمهور را در جریان امر قرار دهد...». آنها با این کار رئیس جمهوری وقت را، که تا آن موقع از فساد اقتصادی سخن می گفت اما برگه ای را هم رو نکرده بود، قانع کردند که معامله تصاحب سهام بانک پارسیان می تواند برگ برنده وی در اعلام یک فساد بزرگ باشد! پس از ورود احمدینژاد به این ماجرا بود که «دیگر طرف حساب و دعوا با بانک پارسیان یک مجموعه نامرئی اقتصادی- سیاسی نبود بلکه مقام دوم مملکت یعنی رئیس قوه مجریه رودرروی آن قرار گرفت که ما به هیچ عنوان نه می خواستیم و نه می توانستیم با آن مقابله کنیم. از وقایع پیش آمده بهتزده و بهشدت متأثر شدیم و از وسعت توطئه در حیرت بودیم. هرگز گمان نمی کردیم که بازندگان نامرئی مزایده سهام بانک تا این میزان در سیستم نفوذ داشته باشند». پس از این سخنرانی بود که تصمیم گرفته شد معامله گروه رستمی صفا و شرکت ایران خودرو باطل شود. اما فرد دیگری هم بود که بهدنبال استفاده از این ماجرا بود و میخواست رقیب را از صحنه حذف کند. آنطورکه طالبی مینویسد، ابراهیم شیبانی، رئیس کل وقت بانک مرکزی، از مدیرعامل وقت بانک پارسیان دلخوشی نداشت. در بحبوبه کاهش دستوری نرخ سود بانکی، طالبی همواره از انفعال بانک مرکزی و رئیس کل آن انتقاد و گلهمند بود و «این انتقادات و گلهمندی از راه های مختلف به گوش شیبانی میرسید و بر او بسیار گران میآمد. رئیس کل بانک مرکزی نمیپسندید که مدیرعامل بانک خصوصی در خفا و آشکار منتقد جدی انفعال آنها تحتمدیریت او باشد». این موضوع بهانه ای شد تا شیبانی با دو هدف استراتژیک تثبیت موقعیت و حذف منتقدی مؤثر، با توطئه علیه بانک پارسیان همراه شد. ابراهیم شیبانی، که از انگشتشمار مدیران عالیرتبه و باقیمانده از دولت اصلاحات به شمار میآمد که هنوز بر مصدر کار بود، از این فرصت استفاده کرد تا خود را در حلقه مسئولان ارشد دولت احمدینژاد جای دهد. نهاد بانک مرکزی در ماجرای برکناری مدیران بانک پارسیان از دو ترفند عدمصلاحیت مدیران و ارجاع به هیأت انتظامی بانکها، استفاده کرد. ترفند اول بهگفته طالبی غیرقانونی بود و رأی هیأت انتظامی بانکها هم که پس از برکناری شیبانی صادر شد، برائت آنها بود. اما شیبانی از این ماجرا پا را هم فراتر گذاشته بود و به قوه قضائیه از عبدالله طالبی و بهرام فتحعلی (رئیس هیأتمدیره وقت بانک پارسیان) شکایت کرد. در این ماجرا هم قوه قضائیه رأی به نفع این دو داد.
ماجرای برکناری مدیران بانک پارسیان و بههمخوردن معامله تصاحب سهام ایرانخودرو در بانک پارسیان، در نهایت چیزی جز وسیعتر و عمیقترشدن بیاعتمادی، نصیب اقتصاد کشور نکرد. احمدینژاد هم در انتها متوجه شد که «رکب خورده است»- نقلقول از داوود احمدینژاد در دیدار با عبدالله طالبی - قوه قضائیه و قوه مقننه هم متوجه شدند که اطلاعات غلط دریافت کرده اند و رودست خوردهاند. اما شاید بازندگان نامرئی آن مجموعه اقتصادی در نهایت تنها افرادی بودند که نفع خود را بردند. شکلگیری بانک پارسیان و عملکرد آن تا سال 1385 بهطور مکرر بیان شده است، حتی زدن بانک پارسیان و پشتپرده آن هم گفته و نوشته شده است. ولی کتاب «بر پارسیان چه گذشت» عبدالله طالبی روایتی از نفوذ عمیق افراد و نهادهایی است که جز به منفعت خود به چیز دیگری فکر نمیکنند. اما برداشت جالبی که میتوان از کتاب خاطرات طالبی کرد این است: 1- آلودهشدن نهاد اقتصادی به ماجرای سیاسی- مانند بانک مرکزی- تبعات ناگواری برای اقتصاد دارد. 2- جریان اطلاعات باید شفاف باشد. اظهارنظر مقامات سیاسی، قضائی و اقتصادی کشور براساس شنیدهها پیامدی جز خسارت اجتماعی و اقتصادی برای کشور ندارد. 3- در ماجرای بانک پارسیان، مدیران وقت بانک، بیگناه تشخیص داده شدند و حتی از آنها بهطور غیرمستقیم اعاده حیثیت شد. عبدالله طالبی بنا به حکم رئیسجمهور وقت عضو کمیته بازنگری در قوانین بانکی شد. اما گناهکاران اصلی اعلام نشدند؛ آنهایی که باعث شدند خسارت مستقیم و غیرمستقیم بر اقتصاد کشور وارد شود.
- روزنامه شرق، شماره 2366، ص 1.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کژتابی ها و روایت آینه
حسن اسدی *
«بر پارسیان چه گذشت»، مستند فراهم آمده ای است از روایت «عبدالله طالبی»، مدیرعامل وقت و از بنیان گذاران بانک در دوره شکوفایی آن. کتاب، سرگذشت شورانگیزی از کژتابی های زمانه است که داستان آن را از تاسیس تا بحران، به مثابه آینه ای راستین در برابر تاریخ و روزگار ما می نهد. کتاب در فصل های فراوان خویش با منطقی کارشناسانه و علمی همراه مستندات دقیقی، فراز و فرود روزگار کارآفرینان بانک را گزارش می دهد. «عبدالله طالبی» نشان می دهد که راه پویایی اقتصاد ملی در بخش خصوصی، با چه دشواری های تجربه نشده ای مواجه است. بخش های پرماجرای شورانگیز کتاب، روایت فروش بخشی از سهام بانک بین فروشنده - شرکت ایران خودرو - و خریدار، کنسرسیومی از سرمایه گذاران داخلی کشور است. خریدار اصلی اولیه که در مذاکرات انجام شده با فروشنده قرار است در مزایده فروش سهام در سازمان بورس، بالاترین قیمت را برای خرید سهام پیشنهاد کند، عمدتا از صنعتگران داخلی و دارای پیشینه روشنی است. اینان از پشتوانه ای برخوردارند که سالیان بسیار در صنعت تولید و صادرات از نامداران این صنعت هستند. طرفه آنکه این معامله در شرایطی صورت می گیرد که شرکت ایران خودرو به سبب نیاز شدیدی که به تقویت منابع مالی و افزایش نقدینگی خویش دارد، با فروش سهام به قیمت پیشنهاد شده، سود سرشاری را به حساب خویش واریز می کرد. از سویی قیمت توافق شده ای که قرار است در مزایده فروش پیشنهاد شود، همچنین بنیان بانک و سهام آن را در بازار بورس، در موقعیت بسیار ممتازی قرار می دهد که به افزایش اعتماد عمومی و استحکام مالی بانک نیز خواهد انجامید. هرچند معامله فروش و مزایده بین دو شخصیت مستقل حقوقی به توافق و انعقاد قراردادی انجامیده و خریدار مبالغ سنگینی را به طور علی الحساب به فروشنده پرداخت می کند و همه روندهای حقوقی نیز در سازمان بورس طی می شود، ناگهان شخصیت سومی نیز در این معامله، با شتاب پای بر عرصه می نهد. شخصیتی که روایت کتاب به طور تلویحی از آن نام می برد، درصدد است تا با هر روشی، انجام معامله به توافق رسیده را برهم زند و سهام جذاب بانک را در اختیار گیرد. از همین مرحله است که جریان جدید «نامرئی» همه دشواری های ممکن را بر سر راه این معامله فرو می افکند.
از آنجا که مدیران بانک درواقع نقش روشن و ملموس و دخالتی در پیشبرد این خریدوفروش نداشته اند، جریان «نفوذ» می کوشد تا مدیریت بانک را برای تاخیر و ابطال معامله تحت تاثیر فشارهای پیدا و پنهانی قرار دهد. ماجرا از همین لحظه فضای پرشور و تاثیربرانگیزی به خود می گیرد. آنگاه که مذاکرات شخصیت تازه وارد جدید با شرکت ایران خودرو و مدیران بانک به نتیجه دلخواه نمی رسد، اهرم های تازه ای برای فشار وارد این کارزار می شود. این گونه است که تلاش های مسئولان وقت بانک مرکزی نیز شکل تازه ای به خود می گیرد و بازرسان در جست وجوی مستنداتی برای واردآوردن اتهامات شگفتی بر مدیران، روانه بانک می شوند. این فضای نامطلوب جدید نه تنها موقعیت ممتاز بانک را در جامعه با تشویش مواجه می کند، که اثرات آن بر سپرده گذاران و مشتریان اعتباری نیز ایشان را با تردیدهای تازه ای روبه رو می کند، حتی روحیه عمدتا پرنشاط و پرامید کارکنان را نیز دستخوش بی انگیزگی و یاس می کند. سرانجام، این فرایند پیچیده، به فرجامی می انجامد که کمیسیون های ذی ربط در مجلس شورای اسلامی و بخش های مربوط در نظام قضائی کشور و سازمان های نظارتی، نه تنها مدیران بانک را از اتهام های بی اساس تبرئه می کنند، بلکه به سبب پاره ای مصلحت اندیشی ها آنان را صرفا با تذکر نامنتظره ای از سوی هیات انتظامی بانک ها مواجه و پرونده را ختم به خیر می کنند. به گونه ای که حتی رئیس جمهور وقت نیز با آگاهی از حقایق ماجرا، - با وجود سخنرانی عنوان شده پیشین در نظرآباد - تلویحا بی اساس بودن اتهامات عنوان شده را درمی یابد و به نحو منصفانه ای مشاغل هم سنگ و حتی برتری را به مدیران بانک پیشنهاد می کند.
راوی کتاب در متن و روایت، نشان می دهد که اندک کینه ای از مسئولان پدیدارساز ماجرا در ذهن و دل خویش ندارد و گویا نوشته و «روایت» حاضر را برای ثبت در تاریخ و عبرت زمانه روایت می کند. درس بزرگ این «روایت» و نکته آموزشی آن در این است که آسیب شناسی های تازه ای از دشواری های فراروی بخش خصوصی را در بالندگی اقتصاد کشور بازتاب می دهد. کتاب نشان می دهد که مسئولان وقت - در بانک مرکزی- به جای دفاع از حیثیت مدیران در کارزار پدیدآمده، چگونه است که بر چشم ایشان شن پاشیده اند.
* بازنشسته بانکی
- روزنامه شرق، ش 2426، ص 5 .