سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

 

 

 

بیداری دشت کهن 

تاریخ انقلاب اسلامی در ساوجبلاغ و نظرآباد 


- زهرا قاسمی

ساوجبلاغ یکی از شهرستان‌های استان البرز است. این شهرستان از سال‌های نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی تا سال 1368 یکی از بخش‌های شهرستان کرج بود. کتاب «بیداری دشت کهن» به پیشینه مبارزات انقلابی در این منطقه پرداخته است. حسین عسکری در تدوین کتاب از منابع مکتوب و شفاهی در کنار هم استفاده کرده است. اسناد به دست آمده از ساواک با استفاده از داده‌های شفاهی تکمیل شده‌اند. در این کتاب مبارزه علیه حکومت پهلوی در سه محور اسلامی، ملی و اشتراکی بررسی شده است. فصل اول با عنوان «مبارزات اسلامی پیش از دوره پهلوی» به سابقه مبارزات سیاسی در دوران قاجار در منطقه ساوجبلاغ می‌پردازد. این فصل با حجم 60 صفحه بیشتر به فعالیت‌های روحانیون برجسته منطقه ساوجبلاغ پرداخته و اسناد و تصاویر مرتبط با این موضوع در انتهای فصل قرار گرفته‌اند. در فصل دوم با عنوان «وضعیت اقتصادی و اجتماعی ساوجبلاغ در دوره پهلوی» نویسنده تلاش کرده است تصویری مستند از وضعیت اقتصادی و اجتماعی منطقه در دوره پهلوی ارائه کند. عنوان‌هایی مانند انتخابات در ساوجبلاغ، نمایندگان ساوجبلاغ در مجلس، وضعیت میراث فرهنگی ساوجبلاغ، کارخانه نساجی نظرآباد در این فصل دیده می‌شوند. حجم این فصل 93 صفحه است و حدود یک سوم آن به اسناد مرتبط اختصاص یافته است. فصل سوم با حجم 168 صفحه و با عنوان مبارزات اسلامی در دوره پهلوی، مفصل‌ترین فصل کتاب است. در ابتدای این فصل نویسنده بیان کرده که فعالیت‌های انقلابی و مبارزات افراد در منطقه ساوجبلاغ و ساوجبلاغی‌های خارج از این منطقه را شرح داده است. از جمله این افراد، سیدمصطفی حسینی برغانی است که با برنامه‌های نادرست رضاشاه مخالفت کرده است. از دیگر افرادی که در این فصل به آن‌ها پرداخته شده، مبارزین انقلابی‌ای هستند که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه ساوجبلاغ فعالیت داشته‌اند. از جمله این افراد، حجت‌الاسلام حاج شیخ عباس صبایی است که طی سال‌های 1374 – 1361 امام‌جمعه ساوجبلاغ بوده است. گروه دیگر، مبارزینی هستند که در سال‌های مبارزه برای پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه ساوجبلاغ بوده‌اند. از جمله این افراد آیت‌الله رضا استادی مقدم تهرانی است که پس از قیام 15 خرداد 1342 به روستای برغان از توابع شهرستان ساوجبلاغ رفته و در آن‌جا به روشنگری و مبارزه علیه حکومت پهلوی می‌پردازد. حدود یک سوم این فصل به اسناد و تصویر مرتبط اختصاص یافته است. فصل چهارم با عنوان مبارزات ملی در دوران پهلوی، در 45 صفحه به فعالیت‌های جریان ملی مخالف حکومت پهلوی با محوریت روستای احمدآباد پرداخته است. روستای احمدآباد از توابع منطقه ساوجبلاغ است که محل تبعید دکتر محمد مصدق بود. زندگی دکتر مصدق و افرادی مانند آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، آیت‌الله سیدرضا زنجانی، جلال آل‌احمد، غلام‌رضا تختی، بیژن جزنی، ناصر نجمی که به احمدآباد رفت‌وآمد داشته و یا بعد از فوت دکتر مصدق به آن‌جا رفته‌اند، در این فصل ذکر شده است. تشکیل کمیته کارگری جبهه ملی ایران در هشتگرد و شکل‌گیری ایده تشکیل نهضت آزادی در ساوجبلاغ مطالب دیگر آن هستند. 16 صفحه از این فصل به اسناد اختصاص یافته است. فصل پنجم کتاب با عنوان مبارزات اشتراکی در دوره پهلوی، در 8 صفحه به فعالیت جریان چپ از جمله حزب توده، حزب اراده ملی، حزب دهقان در ساوجبلاغ می‌پردازد. پژوهش جامعی برای این کتاب صورت گرفته و نویسنده از منابع زیادی برای تکمیل مطالب استفاده کرده است که کتاب‌نامه آنها در انتهای کتاب گنجانده شده است. کتاب «بیداری دشت کهن: تاریخ انقلاب اسلامی در ساوجبلاغ و نظرآباد» به سفارش دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری استان البرز تولید و توسط انتشارات سوره مهر در قطع وزیری و با حجم 424 صفحه در سال 1397 منتشر شده است.

یادداشت فوق در وب سایت دفتر ادبیات انقلاب اسلامی

 


نوشته شده در  یکشنبه 98/8/5ساعت  11:27 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند

در بهار 1384 از غرفه مشترک انجمن شاعران ایران و دفتر شعر جوان در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، کتابچه ای در قطع خشتی با عنوان «اندوهیاد شاعر سحرزاد» هدیه گرفتم. کتابچه ای که دارای اشعار و یادداشت های سوگناک گروهی از دوستان و آشنایان شاعر و نویسنده نامی روزگار ما یعنی استاد دکتر سید حسن حسینی (1335 - 1383ش) است. 

از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند  

سخت دلبسته این ایل و تبارم چه کنم

این سومین بیت از غزلی از شادروان دکتر حسینی با عنوان «تبار عاشقان» است که در پشت جلد کتابچه مورد اشاره، منتشر شده است. این بیت پر احساس و چهره جذاب این شاعر شوریده، در آن سال ها مرا به یاد شادروان جلال آل احمد میانداخت. چندی پیش کتاب «گنجشک و جبرئیل» این سید فرزانه را می‌خواندم؛ کتابی لاغر اما والا که میزبان عاشورایی های دکتر سید حسن حسینی بین سالهای 1363تا 1364شاست. نمی‌دانم چرا تصوری بدون دلیل در ذهنم نشسته بود که این سید حتماً نسبتی با سید جلال الدین سادات آل احمد مشهور به جلال آل احمد (شهادت 1348ش) دارد.برای اینکه این فرضیه البرزپژوهانه شب و روزم را یکی نکند و بیش از این آزارم ندهد با رجوع به فضاهای حقیقی و مجازی، زندگی نامه و کتاب های شادروان حسینی را زیر و رو کردم. با یافتن نیم صفحه ای از روزنامه جمهوری اسلامی (شماره 7167،شنبه 22فروردین 1383)و ستونی نسبتاً بلند در روزنامه همشهری (شماره 3341، یک شنبه 16 فروردین 1383) خیلی ذوق زده شدم چون در هر دو بریده روزنامه، واژه «طالقان» و «اورازان» از زبان دکتر حسینی جاری شده بود. روزنامه جمهوری اسلامی سیزده روز پس از مرگ خالق گنجشک و جبرئیل، یکی از آخرین گفت و گوهای سید را منتشر کرده و از زبان او نوشته است: «در محله‌های سلسبیل و هزار دستگاه نازی آباد و 21 متری کوکاکولا و در زندگی سخت و ساده پدری که از کودکی از اورازان طالقان بریده بود و به کارگری و کارمندی در کرج و تهران دلبسته بود، جایی برای نازپرورد تنعم شدن و با شاهنامه، مثنوی و دیوان خواجه پرورش یافتن و در نهایت فرهیخته شدن و فرنگ دیدن وجود نداشت.» محسن مومنی شریف هم هفت روز پس از مرگ دکتر حسینی در روزنامه همشهری نوشته است: «همه کسانی که جلسات بیدل شناسی او را دیدند تصدیق می کنند سید حسن حسینی خیلی عمیق بود. گاهی در شرح واژه ای علاوه بر ادبیات فارسی از ادبیات عرب، انگلیسی و حتی ترکی شاهد مثال می‌آورد. روزی پرسیدم: استاد شما مگر ترک هستید که به این خوبی ترکی حرف می‌زنید؟ گفت: نه من متولد تهرانم و اصالتاً طالقانی! و بعد تعریف کرد در نوجوانی و جوانی در هیئت عزاداری ترک ها شرکت می کرده و ترکی را از آنان یاد گرفته و درست مانند خودشان حرف می زند!» با مطالعه این دو منبع مکتوب، حس آدم هایی را داشتم که کشف بزرگی کرده اند. بلافاصله شیرینی این کشف البرزپژوهانه یعنی انتساب دکتر سید حسن حسینی به روستای اورازان طالقان و به قول سادات، پسرعمو بودنِ ایشان با مرحوم جلال آل احمد را با چند تن از دوستان اهل قلم از جمله اسماعیل آل احمد و خسرو عباسی در میان گذاشتم. هردو شگفت زده شده و از سند این انتساب پرسیدند.

روستای اورازان از توابع شهرستان طالقان واقع در استان البرز بیشتر به دو دلیلِ وجود جلال آل احمد و تک‌نگاری او از خاستگاهش با عنوان «اورازان»، در ردیف شناخته شده ترین روستاهای ایران است. البته این روستا از این پس در پژوهش ‌های البرزشناسانه، خاستگاه دکتر سید حسن حسینی هم است. روستایی در 19 کیلومتری شهر طالقان که کهن‌ترین سفالینه های به دست آمده از آن متعلق به هزاره های اول و دوم پیش از میلاد مسیح است. این روستای هدفِ گردشگری، میزبان بقعه امامزادگان سید علاءالدین و سید شرف الدین (اجداد سادات اورازان) است. همان دو سید شریف که نسبشان به امام پنجم شیعیان حضرت محمد باقر علیه السلام می رسد. روستایی که وقف اولاد ذکور و از این جهت به «روستای سادات» مشهور است؛ چون زمین ها، باغات و خانه ‌های آن در بین فرزندان پسر دست به دست می‌شود و هیچ غیر سیدی در آنجا مالک نیست. دکتر سید حسن حسینی خیلی عمر نکرد 48 سال که چیزی نیست اما با انتشار مجموعه اشعار فاخر و پژوهش‌های ادبی عمیق و دقیق، مشارکت در تأسیس حوزه اندیشه و هنر اسلامی (حوزه هنری فعلی) و دفتر شعر جوان، تدریس و شاگردپروری در دانشگاه ‌های الزهرا و آزاد اسلامی و برگزاری جلسات بیدل شناسی، او را به یکی از استوانه‌ های ادبیات آیینی و انقلاب اسلامی تبدیل کرد. رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای در پیام تسلیت خود به مناسبت کوچ دردناک دکتر سید حسن حسینی در 9 فروردین 1383، از او به عنوان «انسان فرزانه و آزاداندیش و یکی از نمونه های برجسته امروز و از امیدان آینده شعر و ادب فارسی» یاد کردند. با توجه به خاستگاه البرزی این شاعر نامی، بر حوزه هنری، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، اداره کل کتابخانه های عمومی، شورای فرهنگ عمومی و صدا و سیمای استان البرز واجب است که با برگزاری محافل و نشست‌ های ادبی و فرهنگی، نامگذاری یکی از معابر عمومی استان و سرایت زندگی نامه او به فیلم ها، نشریات و کتاب های حوزه البرزشناسی به ویژه «کتاب درسی استان شناسی»، با افتخار از این سید فرزانه و عدالتخواه تجلیل به عمل آورده و اندیشه و شعر ایشان را به البرزنشینان به ویژه جوانان معرفی کنند.

شاهد مرگ غم‌انگیز بهارم، چه کنم؟

ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم؟

نیست از هیچ طرف راه برون‌شد ز شبم

زلف‌افشان تو گردیده حصارم چه کنم؟

از ازل، ایل و تبارم همه عاشق بودند

سخت دلبسته‌ این ایل و تبارم چه کنم؟

من کزین فاصله غارت‌شده‌ی چشم توام

چون به دیدار تو افتد سروکارم چه کنم؟

یک‌به‌یک با مژه‌هایت دل من مشغول است

میله‌های قفسم را نشمارم چه کنم؟

منابع: اندوهیاد شاعر سحرزاد، کاری از انجمن شاعران ایران و دفتر شعر جوان، صفحات مختلف؛ روزنامه همشهری، ش 3341، ص 10؛ روزنامه جمهوری اسلامی، ش 7167، ص 11؛ ناصر پازوکی طرودی، آثار تاریخی طالقان، ص 400؛ تحقیقات میدانی نگارنده.

- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند: جستاری درباره نسب البرزی استاد دکتر سید حسن حسینی»، ماهنامه قاف البرز، سال اول، ش 3، مهر 1398، ص 6.


 

استاد دکتر سید حسن حسینی (شاعر نامی معاصر) ریشه در روستای اورازان از توابع شهرستان طالقان دارد

 _____________________________________


بازتاب مقاله فوق

آقای دکتر احسان الله شکراللهی مدیر مرکز تحقیقات زبان فارسی دهلی نو که از فرزندان فرهیخته استان البرز و شهرستان طالقان است، در دوم آبان 1398 پس از مطالعه یادداشتم درباره نسب البرزی استاد سید حسن حسینی (شاعر نامی) با لطف فراوان این گونه ابراز نظر کرده اند: «سلام بر آقای دکتر عسکری عزیز سرباز سرفراز پاسبانی از مرزهای البرزِ باشکوه، آرشی که داشته‌های ما را به ما برمی‌گرداند. در این باره چیزکی شنیده بودم. خیلی خوشحالم که تحقیق شما مهر تائید زد بر این شنیده‌ها. اتفاقاً چندی پیش از استاد امیرخانی شنیدم که گفته بودند طالقانی‌ها در بسیاری زمینه‌های هنری سرآمدند، اما در هنر شعر که هنر اصلی ایران است، چندان حرفی برای گفتن ندارند. حالا این کشف شما البرز را در این زمینه نیز سرفرازتر از گذشته نشان خواهد داد. به نوبه خود از شما بسیار ممنونم که سرمایه‌های فرهنگی، اجتماعی و نمادین ما را به ما می‌نمایانید و این بزرگترین خدمتی است که برای تقویت حس وطن‌دوستی و هویت‌یابی می‌شود برای جوانان این مرز و بوم انجام داد. کارتان بسامان و جانتان سلامت باد!»

- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology

 


نوشته شده در  پنج شنبه 98/8/2ساعت  10:33 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

امروز از طریق یکی از دوستان اهل قلم مطلع شدم که بر اثر بارندگی دیروز، بخشی از سقف مسجد تاریخی نجم آباد از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز فرو ریخته است. این مسجد متعلق به دوره قاجار است و براساس پژوهش های تاریخی، برخی علمای خاندان علمی و فرهنگی نجم آبادی همانند آیت الله شیخ هادی نجم آبادی (روحانی نواندیش و قرآن پژوه عقل گرای روزگار قاجار) و ملا ابراهیم نجم آبادی (حکیم صدرایی دوره قاجار) در آن نماز گزارده اند. این اثر در سوم خرداد 1386 به شماره 19166 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. از دست اندرکاران میراث فرهنگی استان البرز و شهرستان نظرآباد انتظار می رود که ضمن جلوگیری از تخریب بیشتر این اثر مذهبی - فرهنگی، نسبت به میزان آسیب آن در رسانه های جمعی اطلاع رسانی نمایند. چون تصویری از تخریب مسجد نداشتم، به ناچار عکسی از روند بازسازی مسجد در سال های پیش را منتشر می کنم. این عکس متعلق به آرشیو آقای علی عسکری است.

حسین عسکری - اول آبان 1398

 

 

تصاویر مسجد قدیمی نجم آباد متعلق به دوره قاجار، دوم  آبان 1398

 

 

خبر ایسنا درباره تخریب مسجد نجم آباد

 

 

کو چشمی که ببیند... 

یادداشت کوتاه دکتر حکمت اله ملاصالحی (استاد دانشگاه تهران و عضو هیئت امنای بنیاد ایرانشناسی) پس از رویت خبر ریزش سقف مسجد قدیمی نجم آباد در استان البرز

«سقف عالمی در حال فروریختن است و نمی بینیم. فروپاشی سقف یک مسجد نیست. سقف عالمی از سنت و میراث نبوی کهنی است که پی به پی فرو می ریزد و آوارشان بر سرمان فرو می بارد اما کو چشمی که ببیند و کو عقل و هوشی که احساس کند. ستون فقرات سنت و میراث کهنی است که بر اثر زلزله های سنگینی که از ارض تاریخ سر برمی کشد و جامعه و جهان بشری ما را در مقیاسی سیاره ای تکان می دهد و به لرزش درمی آورد و درهم می شکند و آثار و اثقالشان را بر سرمان فرو می بارد و بی آنکه احساس کنیم چه بر سرمان آمده است. خوشا به حال خفتگان!»

 ___________________________________


 

یادداشت دکتر محمدعلی نجم آبادی

(از نوادگان آیت الله شیخ هادی نجم آبادی)

چه بگویم واقعاً بعد از دیدن عکس ها.

اشکى به چشم و زخمى در درون

آهى چو اژدر پر کشد از اندرون

کاملاً فى البداهه بود. شما می دانید شروع آشنایى من با نجم آباد با آماده سازى برگزارى یکصدمین سال درگذشت جدم آیت الله حاج شیخ هادىنجم ا?بادى بود که با همت افرادى چون آقاى شهرام نجم ا?بادى و سایر دوستان در سال 1378 در مسجد بزرگ شهر جدید هشتگرد و نجم آباد از طرف اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ساوجبلاغ و انجمن آثار و مفاخر فرهنگی بسیار موفق برگزار شد؛ با سنخرانی هاى مدقن و پر محتواى افرادى چون مرحومین استاد علامه محمدتقی جعفرى و استاد علی دوانی و حقیر و... پس از آن، رفت و آمد من به نجم آباد محل تولد اجدادم بیشتر و بیشتر شد و منجر به آشنایى با دکتر حسین عسکرى و دیگر بزرگواران شد و مرحوم عمویم آیت الله حاج شیخ ابوالحسن نجم ا?بادى و دو فرزندشان در آرامستان بهشت زینب (س) به خاک سپرده شدند. گفتنى زیاد است همین بس که یادم می آید در این مسجد حضرت ابوالفضل (ع) بارها نماز خواندم و صحبت کردم. حال سقف این مسجد چند صد ساله فرو ریخت!؟ بسیار جاى تاسف دارد. جناب آقاى دکتر عسکرى، ان شاالله با پیگیرى مجدانه جنابعالى و دیگر مسئولین هرچه زودتر این آثارباستانى و مذهبی بهتر از قبل بازسازى شود. به امید آن روز.

 

 ___________________________________

 

نجم آباد من

یادداشت اسماعیل آل احمد (نویسنده و البرزپژوه) درباره مسجد قدیمی نجم آباد که سقفش فرو ریخت

داستان من و نجم آباد، داستانی عجیب است. گاه فکر می کنم آن قدر که من حرص این دیار را می خورم خود نجم آبادی ها هم نخورند. روستایی که هربار به انگیزه ای و کاری و سخنی و سفری رابطه ام با او تنگاتنگ تر می شود. مواردی از این رابطه تنگاتنگ را برای شما روایت می کنم.

الف)

سال ها پیش برای برگزاری کلاس های معارف تابستان با همکاری سازمان تبلیغات اسلامی و دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم به این روستا رفتم. واسطه حضورم در این روستا پایگاه بسیج آن بود که دوستان عزیزم حاج اکبر روزبان و رضا ورزدار، آن را اداره می کردند. این درس ها و کلاس ها باعث شد تا با کسان بسیاری دوست شوم و به لطف خدا آن دوستی هم چنان ادامه دارد.

ب)

در مسیر نوشتن کتاب صداقت ساقی که به زندگی دانشمندان حوزوی نظرآباد می پردازد دوباره با نجم آباد هم آغوش شدم. بخش بزرگی از این کتاب به عزیزان دانشمندی اختصاص دارد که از این روستای زرخیز برخاسته اند.

پ)

مسجد قدیمی حضرت اباالفضل علیه السلام این روستا را هم هربار که می دیدم کامم تلخ می شد. مسجدی که سقف آن فرو ریخته بود. به قدری این وضعیت آزارم می داد که با دوست باستان شناسم آقای ابوطالب پیشگاه پور مشورت کردم تا معماری را که از پس چنین بناهایی برمی آید معرفی کند. ایشان هم آقای محمد ملاحسینی را معرفی کردند. او کارشناس ارشد معماری بود. با هم قرار گذاشتیم تا در بعدازظهر یک روز ماه مبارک رمضان با هم دیدار کنیم. آقای ملاحسینی با پدر ارجمندشان به نجم آباد آمدند و مسجد را دیدند. ایشان نمی توانست قدمت پانصدساله مسجد را بپذیرد اما به قدمت آن اعتراف داشت. با هم فضای بالا و پایین و اطراف مسجد را ورانداز کردیم. من، پیشنهاد کردم خاک سنگین تل انبار شده بر بام نیمه گنبدی مسجد را برداریم تا سقف آن سبک شود بعد آن را ایزوگام کنیم اما آقای ملاحسینی بر آن بود که روی این بام به ارتفاع یک متر، خاک وجود دارد و ممکن است با برداشتن آن سقف تکان بخورد پس بهتر است دوستان به همان سبک موجود در ساختمان، ابتدا آجرهای سقف را بنشانند سپس با استفاده از یک آدم وارد، سقف را مثل اولش کاهگل کنند. اصرار من برای افطار آقای ملاحسینی و پدر ارجمندشان در نظرآباد به جایی نرسید و آنان راهی تهران شدند. دوستان عزیز نجم آبادی هم دست به کار شدند تا منطق راه گشای حرکت جهادی و آتش به اختیار را در تعمیر مسجد اجرا کنند. پس از مدتی کار را به همان صورت که آقای ملاحسینی پیشنهاد کرده بود انجام دادند و آیین پرفیض دعای ندبه را در مسجد شروع کردند. چند هفته ای هم افتخار سخنرانی آن آیین با من بود. این تصور دوست داشتنی با من بود تا این که دیروز یکی از دوستانم مرا از وضعیت اسفناک مسجد آگاه کرد. من هم بر خود فرض دانستم تا در این باره چیزی بنویسم. درباره مسجد حضرت اباالفضل علیه السلام. درباره نجم آباد من.


 ___________________________________


مسجد قاجاری نجم آباد: یک سپاس و یک گله! 

پس از اطلاع رسانی و اعتراض گروهی از فعالان فرهنگی نسبت به تخریب مسجد قدیمی نجم آباد (از آثار ملی ایران) بر اثر غفلت ها و بارش های اخیر، مهندس صادقلو فرماندار جدید نظرآباد با فراخواندن مسئولین مربوطه، در روز پنج شنبه دوم آبان 1398 در محل مسجد قاجاری نجم آباد حضور یافته و موضوع را از نزدیک بررسی و تصمیماتی را در این راستا اتخاذ کردند. از ایشان و تدابیرش سپاسگزاریم. اما گله فعالان فرهنگی از برخی مسئولین مربوطه، همچنان باقی است چون به جای پاسخ گویی بهنگام به هشدارها، ضمن سلب مسئولیت از خود، بسان کارآگاهان به دنبال منبع خبر رسانه ها بودند و خود را پشت مفاهیم نخ نمایی چون ایجاد تشنج و تضعیف دولت، مخفی کردند. این مدیران؟! آگاهی داشته باشند که مقوله فرهنگ و میراث فرهنگی متعلق به وزارت میراث فرهنگی نیست بلکه سرمایه ملی است. از دیگر سو، نهادهای مدنی (تشکل های غیر دولتی) و فعالان فرهنگی برای دولت و دولتیان تهدید نیستند بلکه فرصت های بی جیره و مواجب عرصه فرهنگ هستند...

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما کافری است رنجیدن

حسین عسکری - 3 آبان 1398

 

 ___________________________________

 

توضیحات اداره میراث فرهنگی و گردشگری درباره تخریب مسجد نجم آباد  

 

پرونده‌ ثبتِ اثر در فهرستِ آثارِ ملی ایران

نام ثبتی: مسجد قدیمی حضرت ابوالفضل || قدمت: قرن 13ه.ق || شماره ثبت: 19166 || تاریخ ثبت: 1386/03/03 || نشانی: استان البرز، شهرستان نظرآباد، دهستان نجم آباد، روستای نجم آباد، بعد از میدان شهید آزاد رنجیر.


- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology



نوشته شده در  پنج شنبه 98/8/2ساعت  10:16 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

حکایت پول نیست حکایت معرفت است

استاد سید حسن میرخانی (درگذشت 1369ش) مشهور به سراج الکتاب و متخلص به بنده، خوشنویس، شاعر و عارف نامدار البرزی است که ریشه در روستای تالیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ دارد. ایشان به همراه پدرش استاد سید مرتضی حسینی برغانی و برادرش استاد سید حسین میرخانی، بنیانگذار سبکی منحصر به فرد در قلم نستعلیق ایرانی است. سبکی که با تاسیس انجمن خوشنویسان ایران، فراگیر و ماندگار شده است. درباره هنرمندانگی و شاعرانگی استاد میرخانی، صفحه ها می توان نوشت. در این مجال کوتاه، می خواهم به یک جنبه کمتر شناخته شده استاد اشاره کنم. آن هم دستگیری از فقیران و محتاجان که نیاز ضروری امروز ما هم هست. همان گونه که در قطعه خوشنویسی زیر عکس استاد آمده "تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن"؛ گزارش های فراوانی از شاگردان و مردم عادی ثبت شده که این منش مستمر استاد میرخانی را ثابت می کند. از شاگردان محتاج، هزینه آموزش خط نمی گرفت بلکه به آنان پول توجیبی هم می داد. حکایت، حکایت پول نیست حکایت معرفت است. همین ویژگی ها از او شخصیتی ساخته بود که علیرغم تعلق خاطرش به سلسله های متعارف عرفانی، فقرا و سالکین به خدمتش می رسیدند و خوشه های معرفت و عرفان برمی چیدند. امروز صبح در ماهنامه ادبستان (شماره 24، آذر 1370) قطعه ای به خط استاد میرخانی دیدم که هنوز مست آن هستم   :

چنان بساط تجمل بچین در این عالم

که دست و پا نکنی گم به وقت برچیدن

حسین عسکری -اول آبان 1398

- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology

 


نوشته شده در  پنج شنبه 98/8/2ساعت  10:13 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

 شهاب شریعت و نام آوران البرزی

آیت الله سیّد شهاب الدین حسینی مرعشی نجفی (متولد 1276 - درگذشت 1369ش)، مرجع بزرگ دینی شیعیان و بنیانگذار یکی از بزرگترین کتابخانه های جهان اسلام در شهر قم است. تدریس شصت و هشت ساله در حوزه های علمیه نجف اشرف و قم و تربیت هزاران شاگرد، چاپ و نشر صدها اثر ارزنده از علمای مسلمان، نگارش بیش از یکصد کتاب و رساله علمی در فنون و علوم مختلف و دریافت بیش از دویست اجازه روایتی از علمای بزرگ شیعه، اهل سنّت و زیدیه از جمله خدمات علمی آن فقیه فرهنگبان است. آیت الله مرعشی نجفی جهت گردآوری و تهیه منابع کتابخانه، در طول زندگانی متحمل تنگناهای فراوان گردید. ایشان از محل دریافت دستمزد و روزه استیجاری، اغلب کتاب ها را خریداری کرد و در مدتی که در نجف اشرف به سر می برد، به منظور تهیه منابع و کتب، در یک کارگاه برنج کوبی، شبها به کار اشتغال داشت تا دریافتی خود را صرف خرید کتاب نماید.

همه جهان اسلام به ویژه مکتب تشیّع به وجود چنین دانشمندی افتخار می کنند. استان البرز نیز به عنوان بخشی از ایران اسلامی، نشانه های ماندگاری از ایشان دارد. نام آورانی که افتخار استادی یا شاگردی ایشان را دارند و یا از مشایخ اجازه این دانشمند پارسا به شمار می روند. از دیگر سو، وجود آثار خطی تعداد قابل توجهی از مشاهیر این استان در کتابخانه بزرگ آیت الله مرعشی نجفی،دلیلی دیگر بر پیوند عمیق علمی و فرهنگی البرز با شهاب شریعت و فضیلت است. البته با ادامه جست و جوها، امکان افزایش فهرست زیر وجود دارد.

1.آیت الله حسین نجم آبادی (درگذشت 1307ش) فقیه و متکلّم معاصر و دانش آموخته حوزه علمیه نجف اشرف، از استادان آیت الله مرعشی نجفی است.

2. آیت الله شیخ مرتضی دیزانی طالقانی (درگذشت 1363ق) فقیه، عارف و از مدرسان حکمت صدرایی در حوزه علمیه نجف اشرف است. او از استادان آیت الله مرعشی نجفی به شمار می رود.

3. آیت الله شیخ محمدباقر مجتهد نجم آبادی تهرانی (درگذشت 1307ش) از مجتهدان و زاهدان نامدار تهران در روزگار قاجار است. او دانش آموخته حوزه علمیه نجف اشرف است که پس از مرگ برادرش آیت الله شیخ هادی نجم آبادی، ریاست خاندان نجم آبادی را عهده دار شد. در اخلاق و عرفان، از شاگردان خاص ملا حسینقلی همدانی بود. آیت الله مرعشی نجفی از او اجازه روایت دارد.

4. آیت الله شیخ فتح الله شهیدی (درگذشت 1336ش) نوه آیت الله شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث و از مجتهدان روزگار قاجار و پهلوی و دانش آموخته حوزه علمیه نجف اشرف است. آیت الله مرعشی نجفی از او اجازه روایت دارد.

5. میرزا هدایت الله شهیدی معروف به حاج مجتهد (درگذشت 1324ش)، قرآن پژوه و از مجتهدان منتقد مشروطه در حوزه علمیه نجف اشرف است. او از مشایخ اجازه شرعی به آیت الله مرعشی نجفی به شمار می رود.

6. آیت الله میرزا ابوتراب شهیدی (درگذشت 1335ش) فقیه، مفسر، منتقد مشروطه و نظریه پرداز جنبش مشروعه خواهی است. آیت الله مرعشی نجفی از او اجازه روایت دارد.

7. آیت الله حاج میرزا عبدالله شهیدی امام جمعه (درگذشت 1373ش) مجتهد و فعّال سیاسی و اجتماعی دوره پهلوی و انقلاب اسلامی و از شاگردان برجسته آیت الله مرعشی نجفی است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نزدیک به دو سال امام جمعه قزوین و عضو مؤثر «هئیت علمیه قزوین» بود تا اینکه به درخواست آیت الله مرعشی نجفی به شهر قم مهاجرت کرد. او بسیار مورد توجه استادش بود، به گونه ای که علاوه بر عضویت در هئیت استفتای فقهی و گروه تدوین کتاب «ملحقات الاحقاق» نوشته قاضی نورالله مرعشی شوشتری، مدیریت مدارس علمیه آن مرجع تقلید شیعه را برعهده داشت. مدیریت او بر چهار مدرسه «مرعشیه»، «مؤمنیه»، «شهابیه» و «مهدیه» در شهر قم، هنوز هم زبانزد است.

8. آیت الله سیّد احمد میرخانی (درگذشت 1372ش) فقیه و قرآن پژوه معاصر و از شاگردان آیت الله مرعشی نجفی است. 32 عنوان اثر چاپ شده و چاپ نشده و تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن از جمله فعالیت های علمی و اجتماعی این فقیه البرزی به شمار می رود.

9. آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی (درگذشت 1387ش) از شاگردان آیت الله مرعشی نجفی در حوزه علمیه قم بود. از او 80 اثر چاپ شده و دست نویس در زمینه علوم اسلامی بر جای مانده است.

10. آیت الله شیخ یحیی عبادی طالقانی (درگذشت 1359ش) از شاگردان آیت الله مرعشی نجفی در حوزه علمیه قم به شمار می‌رود. او از مجتهدان طرفدار جمعیت فداییان اسلام بود.

11. آیت الله سید محمود علایی طالقانی (درگذشت 1358ش) از مجتهدان مبارز دوره پهلوی و عضو برجسته شورای انقلاب اسلامی ایران است. او اجازه نقل حدیث از آیت الله مرعشی نجفی داشت.

12. استاد عبدالحسین شهیدی صالحی (درگذشت 1393ش) مشهور به شیخ عبود، قرآن پژوه و از نویسندگان اصلی دایره المعارف تشیّع است. ایشان سه اجازه از آیت الله مرعشی نجفی شامل سه طریق روایت از امامیه، زیدیه و اهل سنّت دریافت کرده است.

13. دکتر محمود نجم آبادی (درگذشت 1379ش) پزشک، مترجم، روزنامه نگار و نخستین پژوهشگری که تاریخ پزشکی ایران را تدوین کرده است. از طرف مادر، نوه شیخ هادی نجم آبادی است. از دکتر نجم آبادی بیش از 45 کتاب و رساله و پانصد مقاله به زبان های فارسی و فرانسه منتشر شده است. او از ملازمان خاص آیت الله مرعشی نجفی بود به طوری که بخشی از کتاب های چاپی و مجلات فارسی و لاتین خود از جمله آثار دست نویس خواجه نصیرالدین طوسی را به کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی واگذار کرد.

 

 

دانلود شماره 16 نشریه تریبون شهر

منبع مقاله فوق: حسین عسکری،«شهاب شریعت و نام آوران البرزی»، نشریه تریبون شهر، شماره 16، مهر 1398، ص 6

 


نوشته شده در  پنج شنبه 98/7/18ساعت  11:30 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

 

خوشنویسان البرزی سبک کلهر 

سوم مهر برابر با 25 محرم براساس تقویم هجری قمری، یکصد و سی و یکمین سالگرد درگذشت استاد میرزا محمدرضا کلهر کرمانشاهی خوشنویس صاحب سبک ایرانی در قلم نستعلیق و بنیانگذار «سبک کلهر» و همچنین یکصد و شانزدهمین سالگشت تولد استاد سید حسین میرخانی از بنیانگذران البرزی انجمن خوشنویسان ایران است. استاد کلهر که در 25 محرم سال 1310ق درگذشت، چون در هنر خوشنویسی سرآمد بود، بارها مورد تشویق ناصرالدین شاه قاجار قرار گرفت. شاه قاجار گاهی از او خط می گرفت و در سفر دوّم شاه به خراسان همراهش بود و رویدادهای روزانه آن ایام را به خط خود می نوشت و چاپ می کرد.

امروزه در خوشنویسی نستعلیق ایرانی با دو قالب و ساختار متمایز با نام های «سبک قدیم یا سبک میرعماد» و «سبک جدید یا سبک کلهر» روبرو هستیم. در توضیح سبک جدید خوشنویسی در مقایسه با سبک قدیم (میرعماد)، باید گفت ورود صنعت چاپ سنگی در دوره قاجار به ایران، باعث شد که تغییرات جدیدی در شیوه کتابت به وسیله استاد کلهر ایجاد شود که به چاپی نویسی معروف شد. مرکب این گونه کتابت بسیار غلیظ بود و نوشتن با آن بسیار مشکل. همچنین برای زیباتر شدن دوایر و کشیده ها در چاپ، دانگ قلم و اندازه دوایر و کشیده ها تقلیل یافت که در نهایت این سبک به نام زنده یاد کلهر ثبت شد. ظرافت کاری ها و نازکی (ضعف) برخی از قسمت های حروف و کلمات به ویژه آخر دوایر، برخی اتصالات و ارسال ها و... در سبک میرعماد با ساختار و عمل چاپ سنگی هماهنگ نبود چرا که به هنگام چاپ، این نواحی چاپ نمی شدند و در اصطلاح صنعت چاپ، خورده می شدند یا می ریختند. در سبک قدیم (میرعماد)، خوشنویس دارای آزادی عمل بیشتر بوده و قوانین کمتری بر آن مستولی گشته است اما در سبک جدید (کلهر) خط دارای پختگی بیشتری است و به دلیل کاربردی شدن آن برای استفاده در روزنامه ها و مجلات، قوانین ویرایشی بیشتری برای آن وضع گردید که هم نوشتن را سهولت می بخشید و هم اینکه سرعت را به کار می افزود. در زیر مجموعه سبک کلهر، دو سبک هم عصر دیگر تولد یافته که یکی مربوط به استاد عمادالکتّاب و پیروان او و دیگری مربوط به استاد سید مرتضی حسینی برغانی و پیروان او است.

 استاد کلهر روحیه ای آزادی خواهانه داشت و از منتقدان حکومت قاجار به شمار می رفت. به همین جهت از پیروان آیت الله شیخ هادی نجم آبادی روحانی نواندیش، آزادی خواه و قرآن پژوه عقلگرای البرزی بود. وقتی در سن 65 سالگی بر اثر بیماری وبا درگذشت، مرحوم شیخ هادی بر پیکر او نماز گزارد و پیکرش را در آرامستان محله حسن آباد تهران به خاک سپرد.

سه خوشنویس مشهور البرزیبه ترتیب از سه شهرستان ساوجبلاغ، نظرآباد و طالقان را می توان از شاگردان اصلی و اثرگذار سبک کلهر به شمار آورد: استاد سید مرتضی حسینی برغانی (درگذشت 1318ش)؛ استاد میرزا مرتضی نجم آبادی (درگذشت 1326ش)؛ استاد ابراهیم بوذری طالقانی (درگذشت 1365ش).

 استاد سید مرتضی حسینی برغانی مشهور به سید مرتضی میرخانی، خوشنویس نامدار و صاحب سبک اواخر دوره قاجار است. او تعلیمات خود از استاد کلهر را به دو فرزندش استاد سید حسین میرخانی و استاد سید حسن میرخانی مشهور به سراج الکتّاب منتقل کرد و موجب ایجاد سبکی ذیل سبک کلهر شد که از آن با عنوان «سبک برغانی» یاد می شود. میرزا مرتضی نجم آبادی شاگرد و داماد شیخ هادی نجم آبادی است. او علاوه بر خوشنویسی، حقوقدان و روزنامه نگار هم بود. استاد کلهر در پایان عمر، کارهای نوشتنی خود را به میرزا مرتضی می‌سپرد. استاد ابراهیم بوذری طالقانی خوشنویس، ادیب، تعزیه پژوه و کارشناس ردیف های آواز موسیقی سنّتی ایران است. مشارکت در تأسیس انجمن خوشنویسان ایران و خوشنویسی کتیبه های هفتگانه آرامگاه سعدی در شیراز از جمله فعالیت های هنری او به شمار می رود.

تاسیس انجمن خوشنویسان ایران به عنوان پرسابقه ترین تشکّل هنری مستقل ایران، با مشارکت مستقیم سه خوشنویس البرزی یعنی استادان سید حسین و سید حسن میرخانی و ابراهیم بوذری طالقانی در کنار دو خوشنویس دیگر استادان علی اکبر کاوه و دکتر مهدی بیانی تایید کننده این گزاره پژوهشی است که تاسیس انجمن خوشنویسان ایران نیز حاصل تلاش خوشنویسان نامدار البرزی است. از دیگر سو، سبک خوشنویسی استاد غلامحسین امیرخانی دیگر خوشنویس نامدار البرزی در خط نستعلیق، ترکیبی هنرمندانه و خلاقانه از دو سبک قدیم و جدید یعنی سبک های استاد میرعماد حسنی قزوینی خوشنویس برجسته دوره صفوی و استاد محمدرضا کلهر خوشنویس توانای دوره قاجاریه است.

- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «خوشنویسان البرزی سبک کلهر»، روزنامه پیام آشنا، سال ششم، ش 1469، چهارشنبه 3 مهر 1398، ص 8.

 


 کتیبه‌های آرامگاه سعدی را یک البرزی خوشنویسی کرده است



نوشته شده در  چهارشنبه 98/7/3ساعت  10:12 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

متن کامل گفت و گو 

گفت و گوی فوق در اصل بخشی از سخنرانی حسین عسکری با عنوان «بررسی زندگی اجتماعی پیش از وجود قانون» است که در 4 دی 1396 در انجمن علمی دانشجویان حقوق دانشگاه امام صادق علیه السلام ایراد شده است.

 


نوشته شده در  چهارشنبه 98/6/27ساعت  9:42 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

بخش اول

مدتی است به همت بلند آقای دکتر حسین محمدی (مدیر گروه تاریخ دانشگاه خوارزمی)، دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری آن دانشگاه تشویق و راهنمایی می شوند که پایان نامه خود را درباره تاریخ و فرهنگ استان البرز بنویسند. در این راستا، موضوعاتی به شرح زیر خدمت دکتر محمدی عزیز تقدیم می کنم. امیدوارم که مقبول افتد. 

حسین عسکری

______________________________

 

1. حضور و تحرکات فدائیان اسماعیلی در محدوده جغرافیایی استان البرز به ویژه قلاع منطقه طالقان

2. تاریخ تشیع در استان البرز

3. زندگی، زمانه و آرمان های علمی حاسب کرجی

4. اندیشه اصلاح و نواندیشی دینی از دیدگاه شیخ هادی نجم آبادی

5. نقش دانشکده کشاورزی کرج در انقلاب اسلامی براساس اسناد ساواک

6. زندگی، زمانه و آرمان های شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث 

7. حضور و فعالیت جمعیت فداییان اسلام در استان البرز

8. سیر تاریخی توسعه صنعت در استان البرز با تاکید بر نقش فاتح، مقدم و نمازی

9. نقش دکتر ابراهیم حشمت طالقانی در نهضت جنگل 

10. مواجهه علمای خاندان برغانی با شیخیه و بابیت

11. مقاطع تاریخی حضور سادات علوی در استان البرز

12. بررسی درگیری دهکده کرج به هنگام فتح تهران به وسیله مشروطه خواهان 

13. بازتاب اجرای اصلاحات ارضی حکومت پهلوی در استان البرز

14. سیر تاریخی انتخابات مجلس شورای ملی در استان البرز

15. علمای البرزی در انقلاب مشروطیت

16.  زندگی، زمانه و آرمان های میرزا صادق مجتهد تبریزی مرجع اهل توقف طالقان 

17. نقش اتحادیه طالقانیان در رویدادهای اجتماعی و سیاسی معاصر

18. حضور امام خمینی در کرج و آثار آن 

19. مشروعه خواهی از دیدگاه میرزا ابوتراب شهیدی براساس کتاب تذکره الغافل و ارشاد الجاهل 

20. مبارزات ملی علیه حکومت پهلوی با محوریت روستای احمدآباد

21. بازخوانی تاریخ دوره مادی براساس یافته های باستان شناختی در استان البرز

22. نقش ایل افشار ساوجبلاغ در رویدادهای تاریخ معاصر ایران

23. نقش خاندان های علمی و فرهنگی استان البرز در رویدادهای تاریخ معاصر ایران

 

- یادداشت حسین عسکری درباره دکتر محمدی https://t.me/alborzology/329

 


نوشته شده در  جمعه 98/6/22ساعت  5:10 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

 

طالقانی شاگرد مکتب نواندیشی دینی نجم آبادی

کتاب «محو الموهوم و صحو المعلوم» نوشته روحانی مشروطه خواه آیت الله سید اسدالله موسوی خرقانی است. خرقانی که از شاگردان معروف آیت الله شیخ هادی نجم آبادی روحانی نواندیش و قرآن پژوه عقلگرای روزگار قاجار است، در این کتاب «راه تجدید عظمت و قدرت اسلامی» را با رویکردی نواندیشانه و مصلحانه تشریح کرده است. مقدمه ده صفحه ای این کتاب نایاب را یکی از شاگردان مرحوم خرقانی یعنی آیت الله سید محمود علایی طالقانی نوشته است. در همین راستا، بنده بر این نظرم که آیت الله طالقانی از جمله شاگردان «مکتب نواندیشی دینی نجم آبادی» به شمار می رود. البته اثبات این ادعا، پژوهشی روشمند در قالب مطالعه ای تطبیقی را تمنا می کند. گزاره هایی همانند بازگشت به قرآن، مدارا و بردباری دینی، عدالت اجتماعی، اصلاحگری مذهبی، مقابله جدّی با استعمار و استبداد، خرافه ستیزی، دغدغه مندی نسبت به چرایی و چگونگی انحطاط ایران و مسلمانان، الهیات و اجتهاد عقلایی، گفت و گوی ادیان و فرهنگ ها و... از جمله کلیدواژه های مشترک اندیشه و آرمان های دو روحانی شجاع البرزی یعنی نجم آبادی و طالقانی است.

حسین عسکری

19 شهریور 1398 

 - منبع: کانال البرزپژوهی @alborzology

 

یادداشتی از حامد زارع در این باره



نوشته شده در  چهارشنبه 98/6/20ساعت  8:15 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

دیروز خبرنگاران «کانال تلگرامی گروه فیلم همشهری» گزارش تصویری کوتاه زیر را با وجود مخالفت شدید اهالی روستای ایستای طالقان - که در فیلم هم آشکار است - تهیه و منتشر کرده اند. به نظر می رسد انصاف، اخلاق و حرمت حریم خصوصی، درباره این طایفه تجددگریز سنتی رعایت نشده است. تهیه کنندگان این فیلم کوتاه عبارتند از: مهلا داریان، ساتیار امامی و مهدی کشوریان. این خبرنگاران جوان و جویای نام باید از جملات صریح اهالی روستای ایستا درمی یافتند که آنان تمایلی برای رسانه ای شدن ندارند. البته باید همه بدانیم که اخلاق، مقدم بر پژوهش و خبرنگاری است و به بهانه پروپاگاندای خبری و شهرت نمی توان آرامش دیگران را نادیده گرفت.

حسین عسکری - 6 شهریور 1398

گزارش تصویری گروه فیلم همشهری

___________________________________

 

 

اخلاق رسانه‌ای‌تان کجاست؟

امیر هاشمی مقدم

(انسان‌شناس روزنامه‌نگار)

دو روز پیش (5 شهریور 1398)، چند خبرنگار و تصویربردار گروه رسانه‌ای «همشهری»، برای تهیه یک گزارش داغ و مشتری‌پسند، به سراغ اهالی روستا/ محله «ایستا» در نزدیکی طالقان رفتند؛ آن هم با آگاهی از این نکته که ساکنان این روستا، هیچ علاقه‌ای به حضور و سرک کشیدن غریبه‌ها در زندگی‌شان ندارند. با این همه، دوربین به دست به سوی آنان راه افتادند و حتی با آنکه یکی از اهالی می‌گوید: «آنجا نوشته‌ایم که فیلم نگیرید... مردم‌آزاری دیگر چگونه است؟»، اما تصویربردار، به دروغ می‌گوید: «مال آدم عادی است نه خبرنگار»! و باز هم به فیلم گرفتن ادامه می‌دهند. حتی یک جا هم دوربین را جوری در دست‌شان پنهان می‌کنند تا اهالی را فریب دهند؛ در حالی‌که زاویه فیلم نشان می‌دهد که دارند مخفیانه تصویربرداری می‌کنند. اسف‌بار آنکه فریبکاری این اهالی رسانه تا آنجا پیش می‌رود که یکی از فیلم‌برداران [گویا در پاسخ به درخواست اهالی برای فیلم نگرفتن]می‌گوید: «چشم. چشم. دیگر [اینجا]حریم خودتان است و باید هرچه شما می‌گویید ما بپذیریم» و در ادامه و گویا در توجیه فیلم‌برداری‌شان می‌گوید: «نا آگاهانه بود». اهالی هم در لابلای صحبت‌های‌شان، بار‌ها گلایه می‌کنند از اینکه دیگران با دوربین به سراغ‌شان می‌آیند و زندگی‌شان را مختل می‌کنند. یکی‌شان می‌گوید: «پدرمان را در آورده‌اند مثل شماها. بابا بروید دیگر. از زندگی افتاده‌ایم [به خاطر این تجسس‌های دیگران]». اما حتی این دست از سخنان که نشانه درماندگی اهالی است هم، مانع از تهیه گزارش و فیلم گرفتن از ایشان توسط خبرنگاران و تصویربرداران همشهری نمی‌شود.

اهالی روستای ایستا، گروهی از پیروان میرزا مجتهد تبریزی هستند که در سال‌های پایانی دوره قاجار، گفته بود کاربرد فناوری حرام است و باید از آن پرهیز کرد. اما با همه‌گیر شدن فناوری، پیروان او که در تبریز کم کم داشتند در محاصره فناوری قرار می‌گرفتند، راه هجرت در پیش می‌گیرند. زمینی بزرگ در نزدیکی طالقان خریداری کرده، دور آن را با درختان تبریزی حصار گرفته و خانه‌هایی درون آن می‌سازند. فعالیت‌شان هم کشاورزی و دامداری در زمین‌های نزدیک خانه‌شان است و درآمدشان به جز از کشاورزی، از اجاره بهای زمین‌هایی است که برخی‌شان در تبریز داشته‌اند و به اجاره داده‌اند. از برق و لوله‌کشی آب و گاز و تلفن، خبری نیست در این روستا. شناسنامه هم ندارند. برای همین هم دیگران نام روستا را «ایستا» گذاشتند؛ یعنی جایی که زمان ایستاده است؛ و البته حکومت‌ها و دولت‌ها، چه پیش و چه پس از انقلاب، با اینان کنار آمده و به درستی، آن‌ها که سرشان به کار خودشان است را به حال خود گذاشته‌اند. اما دریغ از رسانه‌هایی که برای جذب مخاطب بیشتر، همه مرز‌های اخلاقی را زیر پا می‌گذارند و برخی مردمانی که گمان می‌کنند حس کنجکاوی‌شان درباره زندگی خصوصی دیگران را به هر شیوه‌ای باید ارضا کنند؛ و همین است که آسایش و آرامش اهالی این روستا را بر هم زده‌اند. همشهری، تنها یکی از این رسانه‌هاست. پیش از همشهری هم رسانه‌ها و افراد بسیار دیگری تلاش کردند با در نوردیدن مرز‌های اخلاق، آسایش اینان را بر هم بزنند. شوربختانه رسانه و خبرنگاری/روزنامه‌نگاری، چاقویی دو لبه است که یک لبه آن دفاع از حقوق مردم، آگاهی‌رسانی، برملا کردن فساد، دفاع از آزادی و...، و دیگر لبه آن، تهیه گزارش‌های زرد و غیرحرفه‌ای برای جذب مخاطب بیشتر، تمجید از اشخاص حقیقی و حقوقی که اهالی رسانه را تطمیع کرده‌اند، و یا تهیه گزارش علیه افراد یا شرکت‌هایی است که حاضر به پرداخت پول برای تبلیغات در یک رسانه نشده‌اند.

اینجاست که مرز روزنامه‌نگاری با دانش انسان‌شناسی (که تولیداتش گاه به نوشته‌های ژورنالیستی تشبیه شده) آشکار می‌شود. در انسان‌شناسی، بحث اخلاق پژوهشی و دفاع از فرهنگ و مردم موضوع پژوهش و احترام به تکثرگرایی فرهنگی (تا آنجا که فرهنگ مورد بررسی، به دیگران آسیب نرساند) بسیار برجسته است. حتی در انسان‌شناسی معاصر، با «موضوع بودن» افراد در یک پژوهش نیز مخالفت شده و انسان‌شناس تلاش می‌کند رابطه‌اش با آنان نه یکسویه، بلکه دوسویه باشد و در واقع به جای بررسی کردن ایشان، از آن‌ها درباره موضوع پژوهشش بیاموزد. اما جای چنین بحث‌هایی به نظر می‌آید در اخلاق رسانه‌ای ما چندان برجسته نباشد؛ و اینجاست که انسان‌شناس روزنامه‌نگار (Journalist Anthropologist) پا به میدان می‌گذارد تا روش‌های پژوهش، دیدگاه‌ها و اخلاق حرفه‌ای انسان‌شناسی را در تولید محتویات رسانه‌ای به کار بگیرد؛ گرایشی که در ایران ناشناخته است؛ بنابراین شاید وظیفه انسان‌شناسان و دیگر اصحاب علوم اجتماعی در ایران، فعلاً انتقاد از و مبارزه با رسانه‌های بی‌اخلاق باشد که در راستای اهداف غیر حرفه‌ای‌شان، حریم فرهنگ‌ها و انسان‌های بی‌آزار را آماج اهداف غیر حرفه‌ای‌شان می‌کنند.

متن یادداشت فوق در وب سایت فرارو

 


نوشته شده در  جمعه 98/6/8ساعت  10:41 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
رسانه ملی و تنوع فرهنگی و زبانی استان البرز -1
رسانه ملی و تنوع فرهنگی و زبانی استان البرز - 2
پاسخ البرزپژوهانه به بی ادبی علیرضا پناهیان به ساحت پیامبر (ص)
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج -1
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج - 2
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج - 3
خاطره اسماعیل آل احمد از استاد دکتر یوسف مجیدزاده
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]