روزگار امروز روستای ولیان؛ نگین توتستان های ایران
فتانه احدی خبرنگار روزنامه همشهری
به سمت ساوجبلاغ که حرکت کنیم و روستاهای هلجرد، کردان، برغان، بانو صحرا، قلعه چندار (کوهسار)، شنده، خوروین، ازنق، آجین دوجین و دوزعنبر را پشت سر بگذاریم تابلوی بزرگ آهنیای که روی آن نوشته شده «به روستای ییلاقی ولیان، نگین توتستانهای ایران خوش آمدید» خودنمایی میکند؛ روستایی که زمانی توتهایش معروف بود و در کوچههایش درختان توت سایه خود را گسترده و میوههایشان را در طبق اخلاص به عابران هدیه میدادند. اما اینک در این روستا جز تعداد انگشتشماری درخت توت و خانه و مغازههایی که بافت روستایی دارند چیزی نمانده است. زندگی شهری و شهرنشینی تا اینجا نیز پیشروی کرده و مردم بیشتر خانههایشان را نوسازی کردهاند. خانههای خشتی و کوچه باغها و بازار قدیمی محله دستخوش تغییرات شده است. ساختمانهای آجری تازهساز که به جای خانههای قدیمی و بعضاً با قدمتی بیش از 100سال بنا شده، هشدار میدهند که دیری نخواهد گذشت که از طبیعت زیبای ولیان و سکوت و آرامش روستایی آن، اثری نخواهد ماند. امروزه وقتی که در روستا قدم میزنیم بیشترین چیزی که نظر را بهخود جلب میکند خانه، آپارتمان و بنای در حال ساخت است.
رییس جمهور روی خاک نشست
3 تیر 1361. دیدار آیت الله خامنه ای به هنگام تصدی مقام ریاست جمهوری از روستای نجم آباد از توابع شهرستان نظرآباد در استان البرز. در تصویر آیت الله اشتهاردی و حجت الاسلام شیخ عباس صبایی نخستین امام جمعه ساوجبلاغ هم حضور دارند. حاضران در فضایی صمیمی، روی خاک نشسته اند و یک مرد روستایی با آب خنک از آنها پذیرایی می کند.
هیوی ها به ترکی ساوجبلاغی سخن می گویند
«هیو» شهرکی است از توابع بخش مرکزی شهرستان ساوجبلاغ در استان البرز. نزدیک ترین شهر به آن از استان قزوین، شهر آبیک و از استان البرز شهرهای هشتگرد و نظرآباد است. اهالی هیو به گویش «ترکی ساوجبلاغی» سخن می گویند. جهت آشنایی با زبان و فرهنگ هیوی ها نگاه کنید به کتاب «کندن سسی»: مجموعه اشعار ترکی فرامرز قدسی (فراق). در گذشته نه چندان دور در این شهرک، اکثریت مردم به کار معدن ذغال سنگ مشغول بودند. با تاسیس و راه اندازی کارخانه های سیمان آبیک و فخرایران و... در چهار دهه پیش در اطراف هیو، بیشتر اهالی یا شاغل در این کارخانه ها شدند و یا به اصناف وابسته به آن روی آوردند. هیو منطقه ای کوهپایه ای و بسیار خوش آب و هوا است. در ارتفاعات شمالی هیو منطقهای به نام «سیراب» وجود دارد که با جای دادن امامزاده موسی در خود و دارا بودن درختان گردو و چشمههای خاص به یک منطقه تفریحی و زیارتی برای مردم منطقه تبدیل شده است. همچنین در ارتفاعات این شهرک شرایط مناسبی برای زنبورداری فراهم است.
در خانههای هیو باغچههای بزرگ و درختان میوه فراوانی وجود دارد که متاسفانه با افزایش جمعیت و نیاز به مسکن، بیشتر این باغچهها خشکانده شده و به خانههای مسکونی تبدیل می شوند و در نتیجه شادابی و سرسبزی گذشته؛ آرام آرام از این روستا رخت بر میبندد. این شهرک براساس سرشماری سال 1385جمعیت آن 8061 نفر و 2247 خانوار بوده است. هیو در گذشتهای نه چندان دور دارای مناطقی جنگلی به همراه یک رودخانه بوده است که اکنون تنها رودخانه آن به جا مانده است. همچنین گرگ که یکی از حیوانات این منطقه بود، اکنون در این محل در معرض نابودی است و مورد حمایت سازمان حفاظت محیط زیست قرار گرفته است. گفته میشود در گذشته خانی به نام «جمشید خان» بر هیو و اطراف آن حکم میرانده است که قلعهای نیز از وی برجا مانده است. متاسفانه در اطراف این منطقه به بهانه یافتن معدن، حفاری های غیرقانونی به منظور یافتن آثار باستانی انجام شده است.
هیو در گذشته به دست کدخدا اداره میشد و مردم رعیت او محسوب میشدند. تا سال های اخیر نیز بسیاری از زمین های این دهستان به پسر ارباب تعلق داشت که مردم با پرداخت بهای زمین و خانه محل سکونت خود به وی مالک آنها میشوند. از جمله آثار باستانی هیو، «دژ گبران» میباشد که در قسمت غربی شهرک (شمال مخابرات) واقع شده است. پیشینه ساخت اولیه این قلعه که امروزه درصد بالایی از آن تخریب شدهاست، مشخص نیست ولی می توان گفت در دوران سلجوقیان این قلعه از قلعه های در دست تصرف اسماعیلیان وابسته به حسن صباح بوده است که احتمالا" با قلعه های اطراف به ویژه «ارژنگ قلعه»، «پشند» و «بزقلعه (شاه تهماسپ)» که مشرف به دشت جارو در منطقه اشتهارد است، رابطه داشته است. ساخت معماری بیرونی آن از سنگ و ملات و دیوار اتاق ها از خشت و آجر ساخته شده است. دو حفره در داخل تپه اصلی کنده شده و مربوط به بنای اصلی میباشد که احتمالا" آب انبار یا راه مخفی بوده است. این قلعه از قسمت شرقی و جنوبی با دیوارهای سنگی و از قسمت غرب به پرتگاه و از سمت شمال به دروازه ورودی منتهی می شود. سفالینه هایی با لعاب فیروزهای، لاجوردی و قهوهای و بدون لعاب، نخودی - که ادوار تاریخی از دوران تاریخی و پس از اسلام را شامل میشود - را می توان به صورت پراکنده در اطراف تپه مشاهده کرد.
علامه علی اکبر دهخدا ذیل عنوان «هیو» در لغت نامه خود نوشته است: «هیو روستایی جزء دهستان پشند بخش کرج شهرستان تهران. دارای 2429 تن سکنه است. آب آن از چشمه سار. محصول آن غلات، بنشن، صیفی، باغات انگور، میوه جات، عسل، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و برخی در معدن ذغال سنگ کار می کنند. دبستان دارد. مزرعه سرای حشمت آباد واقع در کنار راه شوسه جزء این ده است. راه مالرو دارد و از قهوه خانه شاه دوست که سر راه شوسه واقع است ماشین می رود.»
منابع: فرامرز قدسی، کندن سسی، ص 28؛ ذکرالله زنجانی، شناسنامه تاریخی ساوجبلاغ، ص85 و 132؛ علی اکبر دهخدا، لغت نامه؛ ذیل عنوان «هیو».
نان سنگک و ظرف بلوری که چند ماهی داخل آن است
در بهار 1385 برای مطالعه پایانامه ای درباره شهر نظرآباد به دانشگاه شهید بهشتی تهران (دانشگاه ملی ایران سابق) رفتم. نویسنده آن پایان نامه، «عیمانوئل عافار» است که ضمن دیدار از نظرآباد سال 1350 خورشیدی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی زادگاه دوست داشتنی من را به دقت مورد بررسی قرار داده است. روش پژوهش، شیوه نگارش و تصاویر فراوان، از نقاط قوت آن پایان نامه است. عافار در صفحه 91 پایان نامه دوره کارشناسی خود درباره حال و هوای عید نوروز در روستای نظرآباد چهل سال پیش نوشته است: «چند روز مانده به عید، همه اهالی درصدد خرید لباس نو و انواع مختلف خوراکی برمی آیند. اهالی اغلب، هفت سین نمی چینند بلکه روی سفره شیرینی، خرما، انجیر، نخودچی، نان برنجی، سبزه، سمنو و سرکه می گذارند. البته نان سنگک و ظرف بلوری که چند ماهی داخل آن است، روی سفره خودنمایی می کند. صبح روز اول عید همه زود از خانه های خود بیرون آمده و به دید و بازدید می پردازند. بچه ها لباس های نوشان را می پوشند و گاهی بر سر برتری لباس یکی بر دیگری نزاع شدیدی بین آن ها واقع می شود. در موقع دید و بازدید، هر خانواده به فراخور حال خود به بچه های فامیل، عیدی یا تخم مرغ رنگی می دهد.»
این روستا ساخته و پرداخته ابراهیم خان قجر است
روستای «ابراهیم بیگی» در بخش تنکمان شهرستان نظرآباد از توابع استان البرز قرار دارد. زبان گفتاری اهالی آن «ترکی ساوجبلاغی» و مذهب شان مسلمان (شیعه) است. مساحت اراضی این روستا 5400 هکتار و ارتفاع اقلیم شان 1054 متر از سطح دریا است. وجه تسمیه روستا مربوط میشود به قلعه و امارت شاهزاده ابراهیم خان قجر از نوادگان قاجار که در دوره قاجاریه حاکم محلی منطقه بوده است. قسمتی از دیوارههای قلعه ابراهیم خان هنوز در برخی از نواحی روستا باقی است. فاصله این روستا از تهران 75 کیلومتر، از شهر نظرآباد 10 کیلومتر و از شهر هشتگرد 7 کیلومتر می باشد. از روستاهای همجوار ابراهیم بیگی می توان به روستاهای دنگیزگ، انبارتپه و قلعه آذری اشاره کرد. از نظر آب و هوایی این روستا جزو مناطق نیمه معتدل دشتی دسته بندی شده و شامل چهار فصل منظم است.
روستای ابراهیم بیگی جمعیتی در حدود 692 نفر را شامل میشود که اکثریت جمعیت آن ترک زبان و از مهاجران طایفه های ایل شاهسون بغدادی و اینانلو هستند و بقیه اهل همدان و اهل اشتهارد میباشند. اکثریت مردم روستا در حال حاضر به تولید در زمینه کشاورزی و دامداری و باغداری و مشاغل وابسته مشغول هستند. از جمله جاذبههای گردشگردی روستا، مراتع و باغات زیبا و ییلاقی همجوار روستا است. «آق تپه» واقع در شمال روستا و «گورستان گبری» شامل دو تپه واقع در جنوب روستا مربوط به دوران پیش از تاریخ، از اماکن باستانی روستا به شمار می روند که در آنها کاوش باستان شناختی انجام نشده است. محلههای روستای ابراهیم بیگی عبارتند از: قلعه، میان محل، پیچه شت، باغچه، جن بلاغی، آبنگیر، کوچه 72تن، زیراب پایین.
منابع: ویکیپدیا، دانشنامه آزاد؛ ذکرالله زنجانی، شناسنامه تاریخی ساوجبلاغ، به سفارش فرمانداری ساوجبلاغ، 1385؛ حسین عسگری، دشتی به وسعت تاریخ، تهران: نشر شهید سعید محبی، 1386؛ وب سایت مرکز آمار ایران.
خور؛ روستای خورشید در سرزمین چشمه ساران
قباد فلاح نژاد (کارشناس ارشد جغرافیای طبیعی)
در فرهنگ لغت دهخدا «خور» به معنای خورشید «شید» درخشان آمده است. اما در مورد وجه تسمیه نام روستای خور که در محاورات روزمره ساکنین دشت ساوجبلاغ که اکثریّت آن را ترک زبان تشکیل می دهد، «خُر» ضمه بر روی حرف خ تلفظ می شود. هر چیزی که مورد پسند و تائید شنوند باشد، می گویند خُر است یعنی خوب است. در دو صورت معنای آن نشان از خوبی و درخشندگی است. موقعیّت جغرافیایی و استقرار مکانی این روستا ویژگی منحصر به فردی را موجب گردیده که تحسین هر تازه واردی را بر می انگیزد و زیباترین و مختصر ترین و گویاترین نام که به آسانی به کار می رود را بر آن نهاده اند. با گذشت زمان و تحولات فرهنگی و اجتماعی در تلفظ آن تغییر مختصری به وجود آمده چرا که کاربرد آن به فارسی کمی دشوار بوده وبه خور تلفظ و نوشته شده و می شود.
شاهنامه خوانی «حسین علی» در قهوه خانه فشند !
احمد بهمنی
به طور کلی «قهوه خانه» محلی است که افراد برای نوشیدن چای، قهوه، کشیدن قلیان و صرف غذا به آنجا می آمدند. اما قهوه خانه از این بابت اهمیت خاصی پیدا می کرد که افراد (مردان)، از اقشار مختلف اغلب در هنگام عصر پس از کار روزانه آنجا جمع می شدند و بحث های روزمره را مطرح می کردند و علاوه بر ارتباط تمامی افراد و حل مشکلات آنها، محلی برای استراحت و کانونی فرهنگی محسوب می شد. قهوه خانه در روستای فشند از توابع شهرستان ساوجبلاغ را می توان به دو صورت دسته بندی کرد: الف) از دید محل؛ ب) از دید صاحب قهوه خانه یا قهوه چی. در نوشته زیر - از آنجا که اطلاعات هنوز کامل نشده اند - ترکیبی از این دو عامل به عنوان شناسه قهوه خانه معرفی شده است. پس از معرفی قهوه خانه ها، در پایان مروری بر فعالیت هایی که در یک قهوه خانه انجام می شده، صورت گرفته است.
صحرای بسیار خوب و باصفایی است
ناصرالدین شاه (1210- 1275 خورشیدی) چهارمین پادشاه سلسله قاجار، هنگامی که به سلطنت رسید، هفده ساله بود. وی نخستین پادشاه ایرانی است که عازم فرنگ شد. ناصرالدین شاه به سفر و گشت و گذار بسیار علاقمند بود و علاوه بر سه سفر به فرنگستان و یک سفر به عتبات عالیات، به بیشتر نقاط ایران از جمله خراسان، گیلان، مازندران، فارس نواحی مرکزی سفر کرد و خاطرات خود را نوشت و به چاپ رساند. او در سفر سوم به فرهنگستان، از منطقه ساوجبلاغ دیدار کرد. سلیمان خان افشار - رئیس ایل افشار ساوجبلاغ - راهنمای شاه در آن دیدار بود. شاه قاجار در توصیف برخی روستاهای کوهپایه ای منطقه ساوجبلاغ نوشته است:
«...بعد از نهار سوار شدیم راندیم برای چندار سلیمان خان افشار، یک تپه ای هست که نگاه می کند به امامزاده، امامزاده قدری مخروبه است اما باید معتبر باشد، گفتم انشاالله برگشتن از فرنگ امامزاده را تعمیر کنیم. چندار خالصه است دست سلیمان خان است یک دهی هم هست، اسمش قلعه است ملک خود سلیمان خان است، چندار و قلعه بهم چسبیده است، صحرای بسیار خوب و باصفایی است، دهات خوب دارد، ولیان، دوزنبر (=دوزعنبر)، سقاها است، آجین دوجین، فشند همه از دور دامنه کوه پیداست، خیلی قشنگ، ده کردان هم پیدا بود، دامنه تپه ای که میان قلعه و چندار است چمن بسیار خوبی سبزی بود، یک چشمه صاف خوبی هم بود. کنار چشمه آفتاب گردان را زدند افتادیم به چای عصرانه...» (روزنامه خاطرات سفر ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگستان، ص 41).
تصویر اسب روستای ایستا
مطلب زیر سفرنامه خواندنی و دیدنی «آرش نورآقایی» به روستای کردان - از توابع شهرستان ساوجبلاغ - است. ایشان در بهار 1390 با هدف تولید فیلم مستند درباره صفر چگینی (اسب - درمانگر ساوجبلاغی) به این روستا سفر کرده است. در بخشی از آن سفرنامه آمده است: «یکی از اتفاقات فوق العاده این سفر یک روزه برای من، اطلاعاتی بود که در رابطه با اسب ها، باورهای مربوط به اسب و جامعه اسب ایران به دست آوردم. به گفته سعیده، اسب روی جلد این مجله (دامپرور) متعلق به گروهی است که در طالقان زندگی می کنند و به نام «منتظران» معروف هستند. ظاهرا" آن ها اسب های زیبا و اصیل را خریداری و نگهداری می کنند تا بعد از ظهور امام زمان، اسب ها را در اختیار او و یارانش قرار دهند!؟ بعدازظهر، وقتی که یکی دیگر از دوستان الهام، به نام احمدرضا به کردان آمد از او هم در این رابطه سوال کردم و اطلاعات بیشتری به دست آوردم. در اینترنت هم اطلاعاتی در این زمینه یافت می شود، اما به دلیل تعارض این اطلاعات با یکدیگر قرار شد با احمدرضا یک سفر به طالقان برویم و از حال و هوای این گروه اطلاعات بیشتری کسب کنم.»
جهت مطالعه متن کامل سفرنامه نگاه کنید به:
http://nooraghayee.com/?p=11076
تعزیه در برغان
زکریا مهرور: نمایش آیینی و هنری تعزیه یکی از مآخذ مردمشناسی است، زیرا تعزیه از میان مردم برخاسته و از فرهنگ آنان تأثیر پذیرفته است؛ از سویی دیگر تعزیه، حافظ رسوم و آداب محلی، هنر عامه مردم و برتابنده عقاید مذهبی مردم یک ناحیه است. به این ترتیب تعزیه به عنوان یکی از منابع مطالعه در فرهنگ اقلیمی و بومشناختی اهمیتی ویژه دارد؛ به همین سبب در این مقاله به تعزیه در برغان میپردازیم.