کنگره ای درباره خاندان های علمی و فرهنگی نجم آبادی و دبیران
صبح روز دوشنبه 26 فروردین 1398 در جلسه ای با حضور ناصر مقدم مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان البرز، دکتر محمد رضا فلاح نژاد فرماندار شهرستان نظرآباد، مریم مقدم رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان نظرآباد، حسین روزبان دهیار نجم آباد، اسماعیل آل احمد و حسین عسکری درباره برگزاری «کنگره روستازادگان دانشمند» تصمیماتی گرفته شد. کنگره روستازادگان دانشمند با هدف بررسی نقش خاندان های علمی و فرهنگی «نجم آبادی» و «دبیران» در تعالی فرهنگ و دانش ایران در 6 شهریور 1398 برگزار می گردد.
با تلاش کمیته علمی این کنگره، از این دو خاندان علمی و فرهنگی تاکنون 63 نفر که از شهرت ملّی و بین المللی برخوردارند، شناسایی شده که از آن جمله می توان به شیخ هادی نجم آبادی، دکتر محمود نجم آبادی، استاد مرتضی نجم آبادی، آیت الله آقا حسن نجم آبادی، آیت الله میرزا ابوالفضل نجم آبادی، بانو آغا بیگم نجم آبادی، پروفسور سیف الدین نجم آبادی، پروفسور حسین نجم آبادی، افسانه نجم آبادی، میرزا محسن نجم آبادی، استاد علی اکبر نجم آبادی، میرزا تقی نجم آبادی مشهور به دبیر اعلم، میرزا شفیع دبیران، استاد غلامرضا دبیران، دکتر حکیمه دبیران و... اشاره کرد.
ناگفته های تاریخ منطقه ساوجبلاغ
محقق و نگارنده گرانقدر جناب آقای دکتر حسین عسکری زید عزه
سلام علیکم
تاریخ که به نوع خود دربردارنده حوادث، تضادها، تفاهم و نگرش هاست، دارای عمق و ریشه و البته ابهامات فراوانی است. وظیفه محقق، شناخت و حفظ آن نگرشهاست. کتاب متین «بیداری دشت کهن» را مطالعه کردم که به حق مدبرانه است، می تواند مقدمه ای برای ظهور و بروز اندیشه های نو در هر منطقه ای از ایران عزیز باشد که قابل تحسین است. شیوه منطق، تعادل و نمایش رویدادهای ناگفته تاریخ منطقه از جهت رعایت حال انصاف و عدالتِ زیبایی بیداری دشت کهن را دوچندان کرده است. نظم، بهم پیوستگی و استناد محکم کتاب مذکور که شگرد هر محقق زبردست است، از تدقق حقیر خارج نیست. مهم است که ذکر کنم باید دست به قلم شوید تا کتابی مجزا به لحاظ پیوستگی فرهنگی و اجتماعی و مذهبی و تاثیرات متقابل بین طالقان و نظرآباد و ساوجبلاغ قدیم وحاضر را در برنامه تحقیقاتی خود قرار دهید که اقتضا و ضرورت بسزایی دارد.
در ادامه قابل ذکر است که نقد منصفانه با ابزار نقاد ماهر و کاربلد می تواند در پیشبرد نگارش، موثر باشد هرچند باید در زمان و با خواص اهل قلم، این مهم صورت پذیرد. از ویژگی منحصر به فرد این اثر نوین احیای چهره های سیاسی، علمی، مذهبی و مردمی مغفول و بعضاً مطرود است که بسیاری از آنان از زمینه سازان نهضت مشروطه و مخالفان سلطنت وقت و نظام سرمایه داری و دلسوزان واقعی مکتب اسلام و تشیع بوده اند، اشاره کرد که البته خدمات آنان را خوانندگان گرامی اثر شما دانسته و قضاوت با آنان و آیندگان فهیم خواهد بود.
تاثیر شما در ذهن مخاطب به عنوان یک جوان انقلابی متدین نوگرا می تواند اسرار تاریخی مجهول را در ذهن خواننده این اثر و آثار مشابه آن، به تکاپو و قضاوت وادار کند که این نشانه توفیق شما و همراهان دلسوز شماست. آرزوی توفیق روز افزون شما را از خداوند منان مسالت دارم. پیروز و سربلند باشید.
سید محمدباقر موسوی طباطبایی 1398/1/25
سه خبر از آیین رونمایی از کتابهای حسین عسکری در هشتگرد
اتاقی نیمه مخروبه در باغی در ده سرخاب
اخیراً کتاب «درباره عکاسی» نوشته سوزان سونتاگ از سوی فرزانه طاهری همسر شادروان هوشنگ گلشیری (درگذشت 1379ش) منتشر شده است. مترجم در صفحه 9 این کتاب نوشته است: «موشک باران تهران که شروع شد ترجمه را تمام کرده بودم و هوشنگ گلشیری ویرایش ترجمه را آغاز کرده بود. از جمله نوروز 1367 را خوب به خاطر دارم که در اتاقی نیمه مخروبه در باغی در دِه سُرخاب ساوجبلاغ بر زمین می نشست و آن کاغذهای کاهی را که با مداد رویشان ترجمه کرده بودم بر زانو می گذشت و با مداد تصحیح می کرد.» فرزانه طاهری همچنین طی یادداشتی در شماره 12 مجله اندیشه پویا (آذر و دی 1392) ضمن بیان تجربه های مادرانگی اش، درباره چگونگی سکونت در روستای سرخاب نوشته است: «درباره عکاسی سوزان سونتاگ را در اتاق مخروبه ای در ده سرخاب، در ساوجبلاغ، و زمان موشک باران پاک نویس کردم. جز خانواده خودمان، با باربد و غزل شش - هفت ساله، دو برادر صاحب باغ هم در آن اتاق با ما بودند و من کار می کردم. دم عید با ابتکارات عجیب و غریب که ضرورت یادم داده بود، همان اتاق مخروبه را سروسامان دادم و بچه ها را به حمام ده بردم و شستم برای تحویل سال...»
گروهی از پژوهشگران، هوشنگ گلشیری را تأثیرگذارترین داستان نویس معاصر زبان فارسی دانسته اند. او با نگارش رمان کوتاه «شازده احتجاب» در اواخر دهه چهل خورشیدی به شهرت فراوانی رسید. این کتاب را یکی از قویترین داستانهای ایرانی خواندهاند. گلشیری همچنین عضو کانون نویسندگان ایران و از بنیانگذاران حلقه ادبی جُنگ اصفهان بود. پیکر او را در آرامستان امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده اند. همسر او فرزانه طاهری (متولد 1337ش) مترجم و مدیر بنیاد هوشنگ گلشیری است. روستای سرخاب از توابع بخش مرکزی شهرستان ساوجبلاغ در استان البرز است. این روستا از نظر آب و هوا، یکی از مناطق ییلاقی استان البرز و از نظر کشاورزی نیز یکی از پرباغترین و پرمحصولترین روستاهای ساوجبلاغ به شمار می آید. اهالی آن بیشتر به زبان ترکی ساوجبلاغی سخن می گویند. براساس سرشماری سال 1395، 2615 نفر در روستای سرخاب زندگی می کنند.
کتاب «درباره عکاسی» از سوی انتشارات کتاب آبان منتشر شده است
فرزانه طاهری همسر هوشنگ گلشیری
نمایی از روستای سرخاب از توابع شهرستان ساوجبلاغ
تپه سرخاب متعلق به قرون میانه اسلامی تا دوره تیموریان، از آثار ملّی ایران است
نشر نخست یادداشت فوق در:
حسین عسکری، «اتاقی نیمه مخروبه در باغی در ده سرخاب»، روزنامه پیام آشنا، سال 5، ش 1356، دوشنبه 19 فروردین 1398، ص 4.
برای نخستین بار در تاریخ باستان شناسی ایران
حسین عسکری: روز شنبه 3 فروردین 1398 در آیین افتتاحیه نوروزگاه محوطه باستانی ازبکی از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز شرکت کردم. در آن مراسم گرم و صمیمی، خاطراتی از استاد دکتر یوسف مجیدزاده (چهره ماندگار باستان شناسی ایران و سرپرست شش فصل کاوش در محوطه ازبکی) را برای مخاطبان روایت کردم. یکی از آن خاطرات برمی گردد به حدود 18 سال پیش که مربوط به استقبال مردم فهیم شهر نظرآباد از گروه باستان شناسی محوطه ازبکی در آستانه فصل چهارم کاوش ها است. برادرم علی عسکری در صفحه اینستاگرام خود بخش از سخنانم را منعکس کرده است.
هفته نامه کیهان هوایی (چاپ خارج از کشور)، دوشنبه 26 شهریور 1380، ش 1444، ص 24
روز سه شنبه بیستم شهریور 1380در آستانه آغاز چهارمین فصل کاوش، برای نخستین بار در تاریخ باستان شناسی ایران، هیأت کاوش محوطه باستانی ازبکی مورد استقبال اهالی فرهنگ دوست نظرآباد قرار گرفت. این مراسم را انجمن حکمت با همکاری شهرداری در ورودی شهر نظرآباد برگزار کرد. اهمیت برگزاری این مراسم بی نظیر تا اندازه ای بود که در بیشتر نشریات کثیرالانتشار داخلی، صدا وسیما، شبکه های خبری اینترنتی و نشریات بین المللی ایرانیان بازتاب گسترده ای یافت. در این مراسم استقبال، دکتر یوسف مجیدزاده (سرپرست هیأت) طی سخنانی گفت: «این استقبال و جشن مردمی در دنیای باستان شناسی جهان بی سابقه است و این مراسم بیان کننده علاقه مردم این شهر به فرهنگ، ملیت و ایرانی بودن است.» زیور موسوی خویی خبرنگار روزنامه ایران نیز در همان ایام ضمن چاپ مقاله ای با عنوان «تپه ازبکی، یادمانی از تمدن کهن» در این باره نوشت: «دیدار از یادمان های 9هزارساله، کشف نخستین شهر مادی و نیز مردمی که برای نخستین بار در تاریخ ایران در استقبالی پرشور به پیشواز هیأت باستان شناسی رفته بودند، تنها هدفی بود که ما را در یک صبح سرد پاییزی به سوی مقصدی به نام محوطه ازبکی کشاند.» شکوه و اهمیت این مراسم به قدری بود که دکتر مجیدزاده بار دیگر در آذر ماه 1380 در برنامه تلویزیونی زنده پرتو (شبکه چهارم سیما) از جوانان شهر نظرآباد به جهت همکاری با گروه باستان شناسی و برگزاری مراسم استقبال از این گروه تشکر کرده و مراسم برگزار شده را اقدامی بی نظیر در طول تاریخ فعالیت های باستان شناسی ایران ارزیابی کرد.
منبع: دشتی به وسعت تاریخ، نوشته حسین عسکری، ص 166.
سه شنبه 20 شهریور 1380، شهر نظرآباد از توابع استان البرز، آیین استقبال از گروه باستان شناسی محوطه باستانی ازبکی به هنگام آغاز چهارمین فصل کاوش در این محوطه 9 هزارساله. از چپ به راست: استاد دکتر یوسف مجیدزاده (چهره ماندگار باستان شناسی ایران)، خسرو پوربخشنده (باستان شناس پیشکسوت)، موسی زاده (دانش آموخته باستان شناسی)، علی حمزه پور (وکیل و شاعر نظرآبادی)، مهدی توسلی (فرهنگی و مدیرمسئول ماهنامه فراز البرز)، علی اصل فلاح، حسین عسکری (نویسنده وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی)، ابراهیم رضازاده (از فرهنگیان شهرستان نظرآباد). در این آیین کم نظیر، دکتر مجیدزاده طی سخنانی گفت: «این مراسم بیان کننده علاقه مردم این شهر (نظرآباد) به فرهنگ، ملیت و ایرانی بودن است.»
روزنامه اطلاعات بین المللی (چاپ خارج از کشور)، ش 1772، سه شنبه 27 شهریور 1380، ص 3
روزنامه جوان،ش 725، دوشنبه 26 شهریور 1380، ص 3
نگاهی از آسمان به محوطه باستانی ازبکی واقع در شهرستان نظرآباد از توابع استان البرز
(هزاره هفتم پیش از میلاد مسیح تا دوره ایلخانیان)
_______________________________
نسبم شاید برسد به سفالینه ای از خاک «ازبکی»
با الهام از شعر «صدای پای آب» سروده شادروان سهراب سپهری در تابستان 1343
3 فرودین 1398، محوطه باستانی ازبکی، هدیه کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» به باستان شناس آلمانی
گزارش تصویری خبرگزاری فارس از دیدار گردشگران آلمانی از محوطه باستانی ازبکی
نوروز ساوجبلاغ مزین به نام و تصویر نام آوران
در نوروز 1398 با پیگیری دوست عزیزم آقای حسین جوادان رییس کمیسیون فرهنگی شورای شهر و دبیر نخستین جشنواره فرهنگی - هنری هشتگرد، تصاویر 9 تن از نام آوران شهرستان تاریخی ساوجبلاغ در معابر عمومی شهر هشتگرد نصب شده است. به سهم خود این اقدام ارزشمند فرهنگی و تاریخی را صمیمانه تحسین می کنم. بی تردید این گونه فعالیت های بنیادین در تقویت هویت، اعتماد به نفس، هنردوستی، علم جویی، خلاقیت، تعالی و همدلی ساکنان شهرستان ساوجبلاغ، بسیار نقش آفرین است. باید آگاهی داشته باشیم که بدخواهان این آب و خاک گوهرنشان، با حذف یا کم فروغ کردن نام آوران، درصدد غالب کردن الگوهای مورد نظر خود هستند. نام این 9 اسوه به این شرح است: استاد سید حسین میرخانی، استاد سید حسن میرخانی مشهور به سراج الکتاب، استاد جعفر والی، استاد مرتضی ممیز، استاد جمشید امینی، آیت الله شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث، آیت الله شیخ محمد صالح برغانی، اشرف الدین حسینی مشهور به نسیم شمال، جمال الدین عبدالصمد هشتجردی (هشتگردی).
گلگشتی بهاری در شهرستان نظرآباد
ویژه نامه «کهن دشت: گلگشتی بهاری در شهرستان نظرآباد» به همت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و ستاد هماهنگی خدمات سفر شهرستان نظرآباد از توابع استان البرز در هشت صفحه رنگی منتشر شد. نام تولیدکنندگان این ویژه نامه که به مناسبت نوروز 1398 و با هدف توزیع در بین مسافران و گردشگران تدارک دیده شده به این شرح است: مدیرمسئول: مریم مقدم، سردبیر: حسین عسکری، ویراستار: سعید صفری، عکس: علی عسکری، علی اکبر رشوند آوه، وحید شعبانی، صفحه آرا: نگار احمدزاده. این ویژه نامه در محل نوروزگاه محوطه باستانی ازبکی و پایگاه های نوروزی شهرستان نظرآباد در دسترس است. در ویژه نامه «کهن دشت» این مطالب به چاپ رسیده است: نخستین واژه های آشنایی (دکتر محمدرضا فلاح نژاد)، اینجا نظرآباد است نظرآباد (اسماعیل آل احمد)، ویژگی های طبیعی کهن دشت نظرآباد (علیرضا عزیزی)، توسعه شهرستان نظرآباد حول محور گردشگری (مهندس علیرضا گروسی)، زبان و گویش مردم شهرستان نظرآباد (ابراهیم رضازاده)، ویژگی های باستان شناختی محوطه ازبکی (زهره حسینی)، سند همکاری تجاری ازبکی و شوش در هزاره چهارم پیش از میلاد مسیح (دکتر حسین عسکری)، The ancient land An Excursion In Nazarabad Township (دکتر احسان امتی)، آثار فرهنگی و تاریخی شهرستان نظرآباد، نظرآباد به روایت دانشمندان ایرانی و خارجی، مهد روستازادگان دانشمند، نوروز در نظرآباد، نام آوران کهن دشت نظرآباد.
خبر انتشار ویژه نامه کهن دشت در خبرگزاری ایرنا
تحلیل نقش و فرم سفالهای تپه اسماعیلآباد
دکتر احمدعلی یاری؛ دکتر حسن طلایی، «تحلیل نقش و فرم سفالهای تپه اسماعیلآباد»، مجله مطالعات باستان شناسی، مقاله 11، دوره 10، شماره 1 - شماره پیاپی 17، بهار و تابستان 1397، صفحه 189 - 205.
چکیده: با توجه به وضعیت لایههای تپه اسماعیلآباد و فراگیری سفال افق چشمهعلی و شناسایی طبقات استقراری با معماری مشخص، همچنین طول مدت استقرار و تداوم این فرهنگ در تپه، مهمترین و دقیقترین اطلاعات را در اختیار میگذارد که با دادههای حاصل از آن می توان روند تغییرات و تحولات فن آورانه، هنری، اجتماعی، اقتصادی و باورهای آیینی را بررسی و مطالعه نمود. هدف این است که سنجیده شود در یک محوطه باستانی با ویژگیهای تپه اسماعیلآباد روند تغییر، تحول، رشد و بالندگی فرهنگ از لایه فرهنگی اول تا آخرین لایه براساس دادهها بویژه سفالها چقدر قابل سنجش است. دگرگونیهای سفال که بخشی از آن بر اثر تطور و رشد درونی فرهنگ در طول زمان به وجود میآید و بخش دیگر به علت پیوندهای فرهنگی و اقتصادی با جوامع دور و نزدیک پدیدار میشود. در این مقاله تمام سعی و تلاش برای شناخت این تغییرات تحولات درونی سفال و سیر دقیق آن شده است. در تحلیلهای آماری نقوش، فرم، با استفاده از پایگاه دادهها کامپیوتری مشخص شد که ظروف سفالی تپه اسماعیلآباد یک سیر تکاملی را طی کردهاند. در طبقات میانی همانند پیشرفت و تغییرات ملموس معماری از یک دوره درخشان تولید سفال و شکوفایی هنری نیز برخودار بودهاند .
کلیدواژهها: سفال؛ باستانشناسی؛ علوم کامپیوتری؛ پایگاه دادهها؛ تپه اسماعیلآباد.
سفال به دست آمده از محوطه باستانی موشه لان اسماعیل آباد واقع در شهرستان ساوجبلاغ که متعلق به هزاره پنجم پیش از میلاد مسیح است.
نوروز یک جشن و رسم و آیین به معنای متعارف و متداول نیست. آیین های نوروزی تصویری به غایت غبار و زنگار گرفته از یک سنت و میراث کهن و مشترک به جای مانده از هستی شناسی، کیهان شناسی و حیات مدنی و معنوی یک دوران دیرینه و درازآهنگ تاریخ، فرهنگ جامعه و جهان بشری هستند. میراث هزاره هایی بس کهن و مهم و سرنوشت ساز در تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما. آیین های نوروزی سنت و میراث مشترک تحولاتی هستند بس عظیم و سرنوشت ساز در فرهنگ و زندگی و نحوه بودن و نسبت و رابطه بشر با جغرافیای طبیعی و تاریخی خویش.
گذار از یک دوران دیرینه و دیرپای فرهنگ و زندگی بی ثبات و اقتصاد و معیشت چنگ و دندان و جنگ و گریز و ستیز و شکار جانوران حیات وحش و ریختن خون و دریدن و بلعیدن طعمهو ورود به هزاره های عصری و عهدی و عالمی و آدمی دیگر، یک رویداد معمولی و تحول متعارف نبود. به یک رویداد و تحول در اقتصاد و معیشت نیز محدود نمی شد. تحولی بود بس عظیم بس سرنوشت ساز و به غایت مهم و تعیین کننده که نسبت و رابطه انسان را از بُن و بنیاد با زمین و زمان با آسمان و آسمانیان و زمینیان دگرگون می کرد. آن جغرافیای طبیعی و حیات وحش جانوران شکاری، و زمینی که غار بوده و صخره و پناهگاه جنگ و ستیز و گریز میان انسان و جانوران حیات وحش اینک زمین بود و آغوش گرم مادرانه اش و تصویری زنده از الوهیت و تجربه انسان کشاورز از امر مقدس واصل الوهیت.
پایه ها و صُور آغازین آئین های فصلی درهمین جامعه ها و جمعیت های کشاورز و دامدار نخستین پی افکنده شد و ریشه هایش نیز به همین هزاره های نوسنگی در مناطق خاورنزدیک و جوامع مدیترانه شرقی باز می گردد. آیین هایی که طومارشان با کیهان شناسی، هستی شناسی و فرهنگ و زندگی و حیات معنوی و فکری و سنت اعتقادی و نظام های ارزشی و اسطوره شناسی و بینش اسطوره ای و آیینی فرهنگ ها و جامعه کشاورزان آغازین هزاره های نوسنگی درپیچیده و درهم تنیده بود. تصویری زنده و گرم ازهماهنگی و همسویی میان جغرافیای طبیعی و فرهنگی انسان را به تماشا می نهاد و باز می نمود و بیان می کرد. تصویری به غایت رازآمیز به غایت گرم و زنده از تجربه و نسبت و رابطه انسان با الوهیت و امر مقدس. آیین های نوروزی با همه رنگارنگی و کثرت احوال و اطوار و انواعشان، سنت و میراث مشترک به جای و به پای مانده از سنت و میراث مشترک و حیات معنوی هزاره هایی هستند که در تاریخ، فرهنک جامعه و جهان بشری ما به غایت مهم و سرنوشت ساز بوده اند.
اسطوره های آغازین آفرینش و زمان مستدیر اسطوره ای - آیینی و دور زاد و مرگ و رستاخیر و رویش فصلی گیاهان و زایش فصلی جانوران در همین هزاره های نوسنگی پی افکنده شدند. صور آغازین آیین های نوروزی اسطوره ها و آیین ها و سنت های و میراث مشترک جامعه ها و جمعیت های کشتگر و دامپرور همین هزاره های نوسنگی خاورنزدیک و مدیترانه شرقی از مناطق شرقی فلات ایران گرفته تا آن سوی کرانه های غربی دریای اژه و منطقه بالکان بودند و در همین هزاره های مهم و سرنوشت ساز پی افکنده شدند و بنیاد پذیرفتند. حتی امروز هم در شعر و ادبیات و سنت های اعتقادی و منابع و متون دینی ملل خاور نزدیک و مدیترانه شرقی می توان عناصر اسطوره ای و آیینی به جای مانده از آن هزاره های نوسنگی را ردیابی و رصد کرد. ایرانیان در این میان از همه وفادارتر و اسطوره ای تر به سنت و میراث آن هزاره ها هم بوده اند هم مانده اند. از این منظرحکیم ابوالقاسم فردوسی، و حضرت شمس الدین محمد حافظ، و جلال الدین محمد بلخی خراسانی هم در زبان و هم در نحوه بیان از وفا دارترین شاعران و سرایندگان بنام ما به سنت ها و آیین های اسطوره ای هزاره های پیش از تاریخی هستند. غزلیات عمیق اسطوره ای حضرت مولوی را در همین رابطه ببینید:
شب ماه خرمن می کند ای روز زین بر گاو نه
بنگر که راه کهکشان از سنبله پر کاه شد
شب؛ خرمن ماه در آسمان شب. تن شب و تن گاو اساطیری آسمانی، شاخ های گاو و هلال ماه که نو نو می شود. کهکشان و کاه کشان. سنبله و صور فلکی سنبله یا خوشه گندم. دانه های گندم و شیر و زرق آسمانی. راه شیری و راه پر از شیر و مناسبت و مقارنت میان این شیر و رزق آسمانی و آن شیر طبیعت به مثابه تصویری از الوهیت مادرانه با تشخص ها و اوصاف مادرانه اش چونان شیرزن و صدها و صدها شواهد و قرائن و موارد و مصادیق دیگر همه و همه یک به یک طوماری از پیوند و پیوستگی و درهم پیچیدگی سنت ها و نظام های اسطوره و آیینی و میراث به جای و به پای مانده از فرهنگ ها و جوامع گذشته را با حیات مدنی و معنوی فرهنگ ها و جوامع سپسین در برابر ما می گسترند.
حافظ را ببینید:
مزرعه سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
فلک چونان مزرعه سبز. داس درو چونان داس مه نو میراث اسطوره ها کهنی هستند که عارفان و شاعران ما به حضورشان فرامی خوانند تا آنکه هرچه زنده تر و گرم تر و نغزتر و مغزتر و دلنشین تر مشاهدات و مکاشفات و تجربیات عرفانی و ذوقی و زیباشناختی خود را بیان کنند.
زبان و نحوه بیان اسطوره ای قرآن را در خدمت وحی و کلام و پیام و حیانی ببینید: نسائکم حرث لکم... (سوره بقره، آیه 223) زنان شما کشتزاران شمایند و....
اسطوره ها تا پیش از برآمدن دنیای مدرن هم زنده ترین زبان هم گرم و تاثیرگذارترین نحوه بیان مشاهدات عرفانی و تجربه های ذوقی و زیباشناختی فرهنگ ها و جمعیت ها جوامع بشری ما بودند هم آن که سهمی و نقشی بی بدیل در نحوه بیان و کلام و پیام های وحیانی و نبوی پبامبران بزرگ داشتند و بر شانه می کشیدند. آیین های نورزوی به معنی الاعم و آیین ها و جشن ها و مراسم عزا و سوگواری ها به طریق اولی نیز چنین اند. فراخوانده می شوند تا تصویری هرچه زنده تر و گرمتر و آیینی تر از حیات مدنی و معنوی ما را به تماشا بگذارند و بیان کنند. هرچند آیین های نوروزی که ما و دیگر جوامعی که با ما ایرانیان بر خوان ضیافت یک میراث مشترک گردآمده اند و نشسته اند و از آن قوت و قوّت ستانند و می برند و می گیرند در دوره جدید که هرساله در آغاز فروردین ماه و فصل بهار بپا و برگزار می شوند از زمین تا به ثریا متفاوت از آیین های نوزوزی فرهنگ ها و جوامع گذشته هستند؛ با این همه و مع الوصف این آیین همچنان تصویری از تعلق خاطر فرهنگی و تذکرتاریخی و هویت ملی و رشته اتصال معنوی و حلقه پیوند مدنی این جوامع علی الخصوص ما ایرانیان را با سنت و میراث مشترکی که بر آن تکیه زده ایم هرساله به تماشامی نهند. صیانت از آیینه های هزارتکه و زنگار گرفته از این میراث ارجمند یک ضرورت اجتناب ناپذیرست و از کارناوالیزه کردن و آسیب رساندن و آلوده کردنش می بایست پرهیزکرد و پروا داشت.
کیهان شناسی، معرفت شناسی و باده های نو به نو علم و فناوری های آتشناک و شعله خیز و شعله ریز عالم مدرن چونان سیل سنت های اعتقادی و نظام های ارزشی و اسطوره شناسی و کیهان شناسی و افلاک شناسی های کهن را کوبیده و با خود برده است. حجم سنگین و تراکم اتفاقات و خیزش و ریزش نفسگیرتحولات و فضای مسموم عالم جدید مجال تنفس و ادامه حیات به سنت ها و مواریث معنوی را نمی دهند.
آنچه از آیین های نوروزی و از آن سنت ها و مواریث کهن و هستی شناسی و کیهان شناسی نظام های اسطوره ای و سنت های اعتقادی فرهنگ ها و جوامع عهد باستان به جای مانده چونان ابنیه و مآثر تاریخی غبار گرفته و عریانی هستند که از فحاوی آغازین خود تهی شده اند. یا چونان جام های شکسته ای در دستان ما هستند که تهی از باده معنا شده اند یا چونان ظرف های شکسته بی مظروف زیر سقف و پشت ویترین موزه های عالم مدرن ما! تنها کاری که در شرایطی این چنین دشوار می توان کرد این است که با ابزارهای شناخت باستان شناسانه همچنان نسبت موزه ای و آرکئولوژیک خود را با آنها حفظ کنیم و نگذاریم رشته های اتصال تاریخی و حلقه های پیوند فرهنگی و مدنی و معنوی ما با آنها قطع و گسسته شود که اگر چنین شود برای همیشه از صفحه روزگار و صحنه تاریخ به حاشیه رانده شده و چه بسا محو می شویم. واقعیتی که بسیاری از فرهنگ ها و جوامع روزگار ما آن را احساس کرده اند و سعی ورزیده اند در عصری این چنین پیچیده و دشوار و خطرخیز و مخاطره انگیز در محاسبات خود خطا نکنند و به بی راهه نروند. چون نیک می دانند که اگر چنین شود و چنین کنند فرو خواند ریخت.
سخن آخر آنکه نوروز آیین طبیعت است و پاکیزگی و سنت و آیین پاک زیستن، به نام نوروز و به بهانه به پاکردن و برگزاردن آیین های نوروزی طبیعت پاک را مسموم و آلوده نکنیم. جغرافیای طبیعی، زباله دان جغرافیای تاریخی نیست. جغرافیای طبیعی، منبع حیات و سرچشمه زندگی ماست. بنام نوروز طبیعت را پاس بداریم. از مسموم و آلوده کردن طبیعت و منابع حیاتی و جغرافیای طبیعی بپرهیزیم. پرهیز از آسیب رساندن به طبیعت عین پرهیزگاری و فضیلت نیک زیستن است و نیک بودن. یک جامعه و جهان بیگانه و نامآنوس به اخلاق وآداب و ادب پاکیزگی وپاک و پاکیزه نگاه داشتن طبیعت و زیست بوم و محیط زندگی و غریبه و نامآنوس به نظم و هماهنگی وزیبایی و عشق به زیبایی و بی بهره و بی توجه به اخلاق و ادب مراعات حقوق و قوانین اجتماعی ازحیات وحش هم درنده تر و نا امن تر و هلاکت بارتر است.
روز نو و ماه نو و فصل نو و سال نو و آیین های کهن نوروزی بر کام همه میهنان گوارا باد و تا باد چنین بادا!
نسیم شمال ریشه در البرز دارد
کد خبر: 83244916 | تاریخ خبر: 25/12/1397 - 11:44
کرج - ایرنا - نویسنده و البرز پژوه از 29 اسفندماه 97 به عنوان هشتاد و پنجمین سالگرد درگذشت اشرف الدین حسینی مشهور به نسیم شمال یاد کرد و گفت: این شخصیت از شاعران نامدار جنبش مشروطه و از مفاخر مطبوعات ایران است که ریشه در استان البرز دارد.دکتر حسین عسکری روز شنبه در گفت و گو با ایرنا افزود: اشرف الدین حسینی نوه آیت الله شیخ محمدتقی برغانی (شهید ثالث) است. نسیم شمال یا به قول رایج، سید اشرف الدین گیلانی به جهت فقر ناشی از اختلافات خانوادگی در تقسیم ارث، تا مدت ها نام و نسب واقعی خود را مخفی نگه داشته بود. او در محرم 1289 هجری قمری در شهر قزوین پا به عرصه گیتی نهاد، پدرش آقاعبدالله برغانی امام جمعه وقت قزوین و فرزند آیت الله شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث و مادرش سیده زهرا خانم نام داشت. اشرف الدین با استناد به مدارکی نویافته، ادعا می کرد خاندان برغانی که ریشه در روستای برغان از توابع شهرستان ساوجبلاغ واقع در استان البرز دارد، از سادات هستند و اصرار داشت که عالمان این خاندان باید رنگ عمامه خود را تغییر دهند. او در پاسخ به اعتراض برادر بزرگترش می گفت: «من انتساب به ام خواهم کرد و سلسله نسبی خود را از مادر خواهم گرفت که سیده و اولاد پیامبر است.» همین دیدگاه موجب شده که نسیم شمال در برخی منابع، سید پنداشته شود.
پدر نسیم شمال در زمان حیات و در آغازین روزهای تولد، نام «شمس الدین» برای او برگزید، مادرش اما پس از مرگِ پدر، نام «اشرف الدین» بر وی نهاد، به دنبال درگذشت پدر، سهم ارث اشرف الدین و مادرش را غصب کردند و روزگار دشواری برای او و مادرش پدیدار شد. مادر اشرف الدین به ناچار به عقد سیداحمد قزوینی درآمد و اشرف الدین چندی در کنار آنان روزگار گذراند تا اینکه میرزا محمدتقی شهیدی برادر اشرف الدین، سرپرستی وی را عهده دار شد و اشرف را به مدرسه صالحیه قزوین فرستاد. او مقدمات ادبیات عرب و علوم اسلامی تا دوره سطح را از شیخ عبدالرحیم قزوینی، ملاعلی طارمی و محمدعلی برغانی صالحی فراگرفت. در حدود سال 1305 قمری به توصیه میرزا علی نقی برغانی صالحی ملقب به مدرس الطف نوه شیخ محمدصالح برغانی که متولی موقوفات جدخویش در ایران و عراق بود، برای ادامه تحصیل راهی عتبات شد. در مدرسه حسین خان قزوینی شهر کربلا از درس میرزا علامه برغانی صالحی و میرزا علی نقی برغانی صالحی بهره مند شد. حدود سال 1310 قمری به قزوین بازگشت و پس از ورود به قزوین و مرگ مادر، اشرف الدین تمام گرفتاری ها و فقر و درماندگی خود را از چشم خانواده پدری و برادر بزرگ خود می دید. در آن زمان، بیست و یک سال تمام داشت. چهار سال در قزوین لب فروبست و دم درکشید، پس از آن عازم زنجان شد و مبانی عرفان و حکمت و ریاضیات را نزد میرزا مسگر زنجانی آموخت سپس به تبریز کوچید و در حدود سال 1313 قمری به قزوین بازگشت و در مدرسه صالحیه مشغول تدریس گشت. آن مدرسه که یکی از مراکز تجمع آزادی خواهان و مشروطه طلبان بود، مسیر زندگی اشرف الدین را تغییر داد و او را به سیاست کشاند.7410/ 6155 انتهای پیام /*
مطلب فوق در وب سایت خبرگزاری ایرنا