سفارش تبلیغ
صبا ویژن

                                    

در ساوجبلاغ

همه چیز بوی فرهنگ و هنر می دهد

نام ساوجبلاغ در اذهان همگان با تاریخ، فرهنگ و مدنیت چندین هزار ساله و مشاهیر نام آور و رسوم دیرپا و ریشه دار گره خورده است . سیدمحمد خاتمی (رئیس جمهوری وقت و معمار نظریه گفت و گوی تمدن ها) در 16 تیر 1378 در جمع پر شور مردم ساوجبلاغ در این باره گفت: «ساوجبلاغ یکی از کانون های فرهنگ و مدنیت ایران اسلامشهرستان ساوجبلاغی است که سابقه‌ی درخشان آن به قرن ها قبل از اسلام و حتی قبل از میلاد مسیح (ع) می رسد».

شهرستانی که سابقه‌ی 7 هزار ساله آن با قدمت بسیاری از مناطق تاریخی و باستانی جهان ، برابری می کند. منطقه ای که در آن تقدم در کشف و دسترسی به آهک نسبت به مردمان باستانی «مصر» در دهکده‌ی باستانی «موشه لان» حکایت از عمق مدنیت و فرهنگ در این شهرستان کهن می کند و چشم و دل هر ساوجبلاغی را روشن و منّور می سازد. این شهرستان ، زیستگاه «میترائیان» خوروین و آجین دوجین در هزاره‌ی دوّم پیش از میلاد است؛ میزبان غارهای ده هزار ساله‌ی طالقان است که نمادی از نخستین سکونتگاه های بشری است. ساوجبلاغ محل کشف سفال های زیبا و آیینی 5 هزار ساله‌ی «ایقربلاغ» و معبد 6 هزار ساله‌ی «اسماعیل‌آباد» است و 59 تپه‌ی باستانی و تاریخی را در خود جای داده است. در زمان قحطی هنر و مدنیت ، ساکنان باستانی این شهرستان حماسه ها و هنرهای شگفتی آفریدند که هنوز هم این افتخارات ، مردم ایران و جهان را به تعجب وامی دارد . وجود آثار باستانی ساوجبلاغ در موزه‌ی پنسیلوانیای آمریکا و موزه‌ی مرکزی بلژیک نشانگر شهرت محوطه های باستانی شهرستان در عرصه‌ی بین المللی است .

درهنگام طلوع خورشید اسلام نیز تجلّی مردم روشن ضمیر ساوجبلاغ را شاهد هستیم؛ مقاومت دویست ساله‌ی بخش هایی از طالقان در برابر تلقی های وحی ستیز اموی از اسلام که برکت آشنایی مستقیم این مبارزان پاک طینت را با اسلام علوی،در پی داشت.احادیث و روایات منزلت طالقان در آخرالزمان به نقل از پیامبر اکرم (ص) و ائمه‌ی معصومین علیهم السلام نیز سند مبرهنی بر پاکی عقیده‌ی ساکنان این بهشت گمشده‌ی البرز است که به همرکابی منجی آخر الزمان ـ حضرت مهدی موعود ـ نایل خواهند شد و چه زیبا و شورانگیز است که نخستین علوی در سال176 هجری قمری وارد شهرستان ساوجبلاغ شد؛ ایشان حضرت یحیی بن عبدالله از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) است که هم رهبری مبارزه‌ی اهالی طالقان با دستگاه منحط هارون الرشید عباسی را عهده دار شد و هم محور خیزش جنبش معنوی در طالقان گردید که بر اثر آن قلب های مشتاق این مجاهدان نیک سرشت با تشیع سرخ علوی آشنا شد و در نهایت اسارت و شهادت مظلومانه این علوی مبارز، دانشمند و فقیه در زندان مخوف هارون در بغداد، غم و اندوهی بسان فاجعه کربلا در طالقان ایجاد کرد که تا مدتها اثر این اندوه بر چهره‌ی طالقان باقی بود.حکایت شیعیان خالص پیرو «دهخدای فخرآور هشتوردی» در هشتگرد (مرکز شهرستان ساوجبلاغ) درقرن ششم هجری که بسیار شنیدنی و روایتگر گرایش ساوجبلاغی‌ها به مذهب تشیع در دوران پیش ازحکومت صفویه و مویدی دیگر بر فطرت توحیدی این اهالی است .

سرزمین خاندان های علمی بزرگی همچون آل طالقانی سادات و غیر سادات ، آل صالحی ، آل برغانی، آل حکمی ، آل رفیعی ، آل شهید ثالث ، آل علوی شهید ، آل فشندی و آل نحوی که با تأسیس مدارس علمیه‌ی صالحیه ، سردار ، نواب و التفاتیه در شهر قزوین و مدرسه‌ی شاهزاده خانم در تهران ، خدمات فراوان علمی و فرهنگی به ایران و اسلام کرده اند . وجود آرامگاه 50 تن از سپیداران علوی و امامزادگان شریف در محدوده‌ی شهرستان ساوجبلاغ گویای تقدس این خاک و ارادت ساوجبلاغی ها به خاندان عصمت و طهارت است . این ستارگان پر فروغ در دو مقطع تاریخی ـ به هنگام حکومت علویان در طبرستان و بخش کوهستانی ساوجبلاغ و به هنگام حضور حضرت امام رضا (ع) در خراسان ـ وارد ساوجبلاغ شدند تا با گذر از این منطقه به نواحی یاد شده برسند که متأسفانه عمال شقی امویان و عباسیان آنان را به شهادت رساندند.

واقعه‌ی قیام خونین اهالی طالقان و دماوند پس از شهادت امام صادق(ع) که در منابع تاریخی آمده است. ساخت مسجد جامع برغان به دست یکی از پادشاهان شیعی مذهب در800 سال پیش که از شواهد پنجگانه‌ی قدمت تشیع در این شهرستان به شمار می رود. وجود قلعه های اسماعیلیه در طالقان ووقایع مربوط به آن که اوج نقش آفرینی تاریخی شهرستان ساوجبلاغ در عصر سلجوقیان است. عبور حکیم ناصر خسرو قبادیانی در سال 438 هجری قمری از روستای قوهه ساوجبلاغ و احداث کاروانسرای شاه عباسی ینگی امام در عصر صفویان حاکی از پویایی فرهنگی این شهرستان در آن دوران است . توصیفات «لرد کرزن» نایب السلطنه‌ی هندوستان و «یوشیدا ماساهارو» نخستین فرستاده‌ی دولت ژاپن به ایران درعصر قاجاریه، از معماری زیبای کاروانسرای ینگی امام چقدر غرورانگیز است.

داستان 360 مجلس شبیه خوانی (تعزیه) در ساوجبلاغ که مرحوم دکتر علی شریعتی از قول مرحوم جلال آل احمد بیان می کند . فعالیت های رزمندگان نهضت جنگل در طالقان و حماسه های مرد شماره‌ی 2 این نهضت (دکتر حشمت) در کنار میرزا کوچک خان ، تأسیس اتحادیه‌ی طالقانی ها در انقلاب مشروطیت ، فعالیت فداییان اسلام و پیروان نواب صفوی در طالقان و رفت و آمد مرحوم شریعتی به منزل آیت الله طالقانی در روستای «گلیرد» همگی نشان از بصیرت، خود آگاهی سیاسی و آزادیخواهی مردم ساوجبلاغ در مقاطع مختلف تاریخی است. حضور ایل افشار در ساوجبلاغ که یکی از دلایل انتخاب تهران به عنوان پایتخت از سوی «آقا محمدخان قاجار» بود؛ بیانگر زیبایی های دلنواز و کم نظیر این شهرستان کهن تاریخ است.

به نقل از : کتابشناسی ساوجبلاغ ، ص17


نوشته شده در  دوشنبه 87/3/27ساعت  6:54 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

  دکتر فاروق صفی زاده

استاد فاروق صفی زاده

فوق دکترای ایران شناسی و ادیان

از کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» تا «دانشگاه پیام نور واحد نظرآباد»

اشاره: دکتر فاروق صفی زاده در 26 دی 1385 دانشگاه پیام نور شهرستان نظرآباد را با همکاری دکتر فاطمه سماواتی (دارای دکتری ادیان از دانشگاه دهلی هندوستان) تاسیس کرد و در طول تصدی یک ساله مدیریت دانشگاه که تا اول دی ماه 1386 ادامه یافت، زحمات طاقت زدای فراوانی متحمل شد. وی دارای دکتری در الاهیات، تاریخ، فرهنگ و زبان های باستانی و درجه فوق دکتری در ایران شناسی و ادیان است. دکتر صفی زاده علاوه بر تالیف حدود 300 عنوان کتاب در حوزه ایران شناسی و ادیان، عهده دار مدیرمسوولی مجله های تخصصی «مهر و ناهید»، «فکر و نظر»، مدیرمسول موسسات فرهنگی، هنری و ادبی جام و قائم مقام «مرکز نشر و پژوهش های ایران شناسی» است. در نوشتار ذیل دکتر صفی زاده ضمن ارایه تحلیلی کوتاه از جایگاه فرهنگی و تاریخی شهرستان نظرآباد و موانع توسعه فرهنگی - علمی آن به ماجرای یکساله دانشگاه پیام نور شهرستان نظرآباد نیز اشاراتی کرده است. این وبلاگ از صراحت قلم استاد صفی زاده سپاسگزاری کرده و جهت روشن شدن موضوع، آماده انعکاس دیدگاه های دیگران در این باره است.

نظرآباد طبق، یافته های باستان شناختی تقریبا" همه ی دوران های تاریخی ایران زمین را پشت سر گذاشته است. از دوره ی سومریان آریایی گرفته تا دوره ی مانایی و سکاها و گوتی و لولوبی و سپس مادها و هخامنشیان اشکانیان و ساسانیان. آثار این دوران ها در پیرامون نظرآباد کاملا" مشهور است. تپه های باستانی نظرآباد عبارتند از: یان تپه، جیران تپه، دوشان تپه، مارال تپه ، گوموش تپه، تپه مرتفع ازبکی (دژ مادی) که هر کدام از این مکان ها دارای یافته های باستان شناختی می باشد. کشف شهر مادی در محوطه ی ازبکی یکی از مهم ترین آثار درنظرآباد می باشد. کشف پیکره ی سنگی مادی نیز جزو آثار مهم یافت شده در محوطه ی ازبکی می باشد. در تدفین ها ی مکشوفه درپیرامون نظرآباد نیز بقایای همه ی دوران های تاریخی را می بینیم .انواع تدفین ها در این مناطق دیده می شود. نقوش های یافته شده بر روی سفال های مکشوفه ی نظرآباد نشان از قدمت بسیار کهن این منطقه دارد. نقوش مهری، زروانی و زردشتی و دیگر اسطوره های آریایی کهن را بر روی این سفال ها می توان دید.

بررسی وضعیت تاریخی و فرهنگی نظرآباد بیانگر نیاز این منطقه به یک کنگره ی بین المللی است که امیدوارم با همیاری وزارت علوم تحقیقات و فناوری و سازمان میراث فرهنگی این مهم انجام پذیرد. اما یکی از راهکارهای توسعه ی فرهنگی و علمی شهرستان نظرآباد آگاهی دادن به مردم و برگزاری همایش ها و نشست هایی در این زمینه می باشد که متاسفانه هیچ اقدامی تاکنون صورت نگرفته است. فرهنگ سازی و پرداختن روزنامه های محلی به مسا ئل تاریخی و فرهنگی منطقه از مهمات است. عدم همکاری مسوولین دراین زمینه بخصوص با توجه به عدم آگاهی مسوولان از سوابق تاریخی نظرآباد از موانع اصلی توسعه ی فرهنگی و علمی شهرستان نظرآباد می باشد. اداره ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی متولی این کار است که باید به همت پژوهشگران یاری رساند و با همکاری محققین سمینارهایی در زمینه های مختلف تاریخی و فرهنگی و زبان شناسی برگزار گردد. کتاب پژوهشگر ارجمند آقای «حسین عسکری» در این زمینه آغازگر این امر مهم است. چرا که ایشان در تحقیق خود به موارد بسیاری پرداخته اند.

... و اما در باره ی دانشگاه پیام نور واحد نظرآباد: پیرو حکم شماره 1710 / 105 تاریخ 26/10/85 اینجانب به عنوان سرپرست و مسوول راه اندازی دانشگاه پیام نور واحد نظرآباد با حکم قائم مقام رئیس دانشگاه کل پیام نور برادر عزیزم آقای "دکتر جوشفقانی" کار خود را آغاز کردم. جلساتی با هیئات مووسس دانشگاه ( فرماندار، امام جمعه، ریئس شورای شهر، شهرداری، نماینده مجلس و رییس آموزش و پرورش) گذاشتیم . سرانجام دانشگاه به مرحله ی بازگشایی رسید. پس از افتتاح با توجه به عدم همکاری هیات مووسس، اینجانب سرپرستی دانشگاه را به خانم دکتر سماواتی واگذار کردم وخود به عنوان معاون دانشگاه به فعالیت ادامه دادم. در طی این یک سال همکاری از سوی برخی هیات مووسس دیده نشد. به جز تعدادی کامپیوتر ، صندلی، فایل و دستگاه تکثیر که به قول خود فرمانداری 25 میلیون تومان هزینه ی آنها شد که سر جمع این وسایل براساس گفته ی کارشناسان به 7میلیون هم نمی رسید. اینجانب و خانم دکتر جهت پیشبرد کار نزدیک 2میلیون تومان از جیب خود خرج کردیم. فقط برای رضای خدا و دانشجویان معصوم دانشگاه ، کلاس ها به نحو احسن برگزار شد و حدود چهار دکتر از تهران و بقیه از نظرآباد و اطراف نظرآباد به همکاری دعوت کردیم. طی این مدت از وزارت ارشاد پنج هزار عنوان کتاب درخواست گردید جهت تجهیز کتابخانه ی دانشگاه که موافقت شد. کارهای دیگری نیز انجام گرفت. ماشین فرمانداری نیز به خاطر این که ازماشین های قدیمی بود در طی این یک سال فقط پنج بار توانستیم با این ماشین به تهران تردد کنیم. بقیه را با آژانس و هزینه ی شخصی رفت و آمد می کردیم. درکنار دانشگاه اتاقکی ساخته شده بود که محل تجمع معتادان و اراذل و اوباش بود اینجانب به چند جا از جمله نیروی انتظامی و شهرداری مراجعه کردم برای تخریب این اتاقک که کسی توجه نکرد، نا چار خود این اتاقک را تخریب کردم و به معتادان و اراذل و اوباش نیز شدیدا" هشدار دادم که با تهدید آنها نیز مواجه شدم.

با تمام این زحمات که بنده و مسوول دانشگاه انجام دادیم در تاریخ 1/10/86 پس از یک سال زحمات طاقت فرسا ، نامه ای به دست خانم دکتر مسوول دانشگاه داده شد ، مبنی بر اینکه رییس جدید دانشگاه پیام نور واحد نظرآباد، آقای "مهندس محرمی" حضورتان معرفی می گردد. رونوشت این نامه به فرمانداری هم ارجاع شده بود . با دیدن این نامه ما در جا خشکمان زد. یکسال تحمل سختی ها و زحمات طاقت فرسا نتیجه و مزد کار ما این باید باشد. ما شدیدا" اعتراض خود را اعلام کردیم. فردای آن روز در نظرآباد آقای محرمی را دیدم. او را انسان فرهیخته و شایسته دیدم و ناچار با اینکه مسوولین رده بالای پیام نور به ما اعلام کردند این کار تخلف است و شما سرجایتان باشید، برای اینکه هیچ گونه مساله ای پیش نیاید با کمال حسن نیت ما با آقای محرمی همکاری کردیم و کلیه ی وسایل دانشگاه رابه ایشان تحویل دادیم و همکاری های لازم را با ایشان انجام دادیم. این درحالی است که اینجانب با سابقه ی خدمات علمی و فرهنگی درخشان (چاپ300 عنوان کتاب و دو هزار مقاله ی تحقیقی) و خانم دکتر نیز با فعالیت ها ی گسترده ی فرهنگی (چاپ 5 عنوان کتاب و 30 مقاله، سردبیر و صاحب امتیاز و مدیر مسوول 2نشریه ی علمی تخصصی دارای گرید علمی، مسوولیت چندین موسسه فرهنگی و انتشارات و دارای دکترا از دانشگاه دهلی هندوستان ) به این راحتی کنار گذاشته شدیم . به هر حال ما با حسن نیت در راه رضای خدا خدمت به دانشجویان معصوم این کشور این زحمات را کشیدیم . در دیدار دکتراحمدی رییس دانشگاه در استان تهران، ایشان فرمودند که هر هفته 2-3 گزارش علیه شما از فرمانداری و جاهای دیگر برای ما می آید. این در حالی است که هر هفته 4 تا 5 روز از صبح تا ساعت 6بعدازظهر در محل دانشگاه حضور داشتیم. همچنین مسوول حراست دانشگاه نیز ما را مورد مرحمت خویش قرارداده و به همکارانمان گفته بودند ما را به دانشگاه راه ندهند و قفل در را هم عوض کرده بودند. یادم است یکبار یک پیت بنزین بردم فرمانداری و به معاون فرماندار گفتم به ما بنزین بدهید. این مساله را به عنوان گزارش علیه ما به دکتر احمدی رییس دانشگاه پیام نور استان تهران اعلام کرده بودند که دکتر احمدی فرمودند شما چرا با پیت بنزین رفته اید فرمانداری. گفتم آقای دکتر برای اینکه فرماندار و معاونین ایشان خجالت بکشند. من با این همه مقام و تحصیلات، کارم به جایی رسیده بود که پیت به دست به فرمانداری رفته ام برای بنزین ماشین. اینجانب جانباز 70 درصد شیمیایی هستم و می بایست کلیه ی کارها را با وسیله ی نقلیه انجام می دادم. دکتر احمدی اظهار کرد که گویا ما برای استفاده ی شخصی بنزین گرفته ایم. حتا چند بار ماشین زیر پای ما در وسط راه خاموش شد به خاطر این که بنزین تمام شده بود و چند بار نزدیک بود در راه خدمت به مردم.......

برای یک جانباز 70درصد آیا یک ماشین و دادن بنزین برای امور دانشگاه جرم است؟؟ به هر حال افتخار ما خدمت به مردم بخصوص دانشجویان معصوم بوده است. به قول شهید بهشتی: ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت. مسلما" مدیریت ضیف دانشگاه درآینده به جز تیشه به ریشه ی دانشگاه و دانش کشور زدن ثمره ای نخواهد داشت. امروز ما به تجربه دریافته ایم که علت فرار مغزها چه بوده است؟؟ آیا به جز این است که مسوولین کشور بخصوص مسوولین دانشگاه ها در این امر کمک شایانی به فرار مغزها کرده اند و به علت ندانم کاری و ناآگاهی و سودجویی عده ای نا آگاه افراد مخلص و متعهد را ازخود رانده و عده ای ناآگاه را دوروبر خود گرد آورده اند.خداوند به مسوولان دانشگاه پیام نور و مسوولان محترم شهرستان نظرآباد جزای خیر دهد/ والسلام علی من اتبع الحق و الهدی.


نوشته شده در  سه شنبه 87/2/10ساعت  11:38 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

 

زرین تاج برغانی (قره العین) از دو منظر غالب و نادر

اشاره: شورای فرهنگ عمومی شهرستان ساوجبلاغ جهت پاسداشت آیت الله شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث - از فقیهان ساوجبلاغی قرن سیزدهم هجری قمری - کنگره ای را در شهریور  1387 در شهر هشتگرد - مرکز شهرستان ساوجبلاغ - برگزار خواهد کرد. غالب مورخان دوره ناصری، زرین تاج برغانی - که برادرزاده و عروس شهید ثالث است - را آمر ترور او در سال 1263ق می دانند. شاید مسأله قره العین یکی از مقاطع بحث انگیز تاریخ ایران دوره قاجار باشد که قابلیت سرایت به مباحث و مقاله های همایش را نیز دارد. حسین عسکری - دبیر کمیته علمی کنگره شهید ثالث - مدخل زیر را جهت چاپ در جلد سیزدهم «دایره المعارف تشیع» نوشته است که آخرین مراحل چاپ را می گذراند. وی در این مقاله ضمن ارایه گزارش مستند از زندگی و زمانه قره العین، دو دیدگاه «غالب» و «نادر» درباره گرایش او به فرقه بابیت و رویدادهای مربوط به آن را مطرح می سازد.

  * * * * *

قره العین (1232- 1268ق)، لقب زنی است به نام طاهره، فاطمه، زرّین تاج، که در خاندان علمی برغانی های مقیم شهر قزوین زاده شد. پدرش ملا محمدصالح برغانی (م 1271ق) و مادرش آمنه خانم قزوینی (م 1268ق) هر دو از صاحبان فضل زمان خود بودند (←برغانی، محمد صالح/ آمنه خانم قزوینی؛ دایره المعارف تشیع، 1/184، 3/236). طاهره که نوجوان بسیار باهوش و زیرکی بود، در فراگیری مقدمات علوم اسلامی پیشرفت نمازرین تاج برغانی مشهور به قره العین (1232- 1268ق)یانی کرد. با بنیانگذاری مدرسه صالحیه به عنوان بزرگ ترین مرکز علمی و مذهبی شهر قزوین به وسیله پدرش که شامل سه مدرسه کوچک، میانه و بزرگ بود؛ مدرسه کوچک به محل آموزش اعضای خانواده تعلق گرفت. قره العین که خانه پدری اش در جوار مدرسه قرار داشت، از زمانی که قدرت آموختن پیدا کرد، بیشتر وقتش صرف مطالعه می شد.

وجود جلسه های گوناگون و طولانی بحث و جدل در محل مدرسه و در محیط خانواده، میان عمویش شیخ محمدتقی برغانی معروف به شهید ثالث (م 1263ق) که از مخالفان فرقه شیخیه بود و عموی دیگرش ملا محمدعلی برغانی (م 1269ق) که از شاگردان و طرفداران شیخیه و شخص شیخ احمد احسایی (م 1241ق) بود؛ ذهن کنجکاو قره العین را به خود مشغول داشت و همین امر سبب شد تا با علاقه ای فراوان، درباره آرای موافق و مخالف شیخیه و بابیه و دیگر زمینه های فقهی و فلسفی به مطالعه و پرس و جو بپردازد. شیخ کاظم سمندری - از مورخان دوره قاجاریه - در کتاب «تاریخ سمندر» درباره او نوشته است: «طاهره به علم تفسیر قرآن آشنا بود و وی را دختر آقا و خانم خطاب می کردند.»

در برخی منابع تاریخی آمده است که عنوان «قره العین» را سیدکاظم رشتی (م 1259ق) از رهبران فرقه شیخیه و یا سید علی محمد شیرازی (باب) بنیانگذار فرقه بابیت (م 1266ق) بر او نهادند. قره العین فقه، اصول، تفسیر، حدیث و عرفان را نزد پدر خود و دو عمو و دایی خویش ملا عبدالوهاب قزوینی (م 1264ق) فراگرفت. او فلسفه و حکمت متعارفه را نزد ملا آقا حکمی قزوینی با شوق خاصی آموخت. شیخ میرزا عبدالوهاب برغانی (م 1296ق) برادر قره العین که خود از هواداران شیخیه به شمار می رفت؛ درباره او گفته است: «شما قره العین می شنوید، افسوس که ندیده بودید! همین قدر می گویم در مجلسی که او نشسته بود، ابدا" امثال من قادر به تکلم نبودیم! گویا جمیع کتب علمای خلف و سلف در نزدش حاضر بود! همین که مطلبی را تحقیق می کرد صفحه به صفحه از عبارات کتب علما از حفظ شاهد می آورد؛ به نوعی که کسی قدرت انکار نداشت! برادرها و پسر عموها هیچ وقت جرأت نمی کردیم مسایل علمی و فلسفی را در محضر او بحث کنیم چون تمامی مبانی و استدلال ما را گوش می کرد و بر مبنای فکر خود بیان می نمود!...» البته این گفته ها بیشتر جنبه تبلیغی داشته اند؛ زیرا محقق گرانقدر، دکتر ابراهیم مهدوی - اسلام شناس مقیم لندن - در این مورد می گوید: «...قره العین زن زبان آور و حرافی بوده، که تحصیلات کافی و منظمی نداشته و از تحقیق و تدقیق، بی بهره بوده است... و عبارات عربی وی پر از اغلاط صرفی و نحوی و لغوی است؛ به حدی که در مجموعه اشعار و منظومه وی، بیش از 3500 غلط نحوی و املایی به چشم آمده؛ و افرادی که مبلغ وی بودند نیز متوجه این اغلاط نشده اند، زیرا که خود نیز عاری از سواد کافی بوده اند...» (دایره المعارف علمآیت الله شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث و مذهب، دکتر ابراهیم مهدوی، واژه بابیت).

شهید ثالث او را برای فرزند خویش آقا محمد امام جمعه (م 1296ق) خواستگاری کرد و قره العین به خانه شوی خود رفت و از او سه فرزند پسر آورد که همگی از مجتهدان آن دوره قزوین و به تصریح «رجال بامداد»، همگی از مخالفان مادر خود بوده اند (← دایره المعارف تشیع، 1/208). در همین مواقع بود که اختلاف بین متشرعه (فقیهان) و شیخیه بالا گرفته بود. قره العین با تأثیرپذیری از افکار عمویش ملا محمدعلی برغانی و دایی خویش ملاعبدالوهاب قزوینی، که هر دو از هواداران و شاگردان شیخ احمد احسایی بودند، به افکار و عقاید شیخیه رغبت پیدا کرد. او از عمو و دایی خویش خواست تا زمینه تشکیل حوزه تدریس افکار و کتب شیخ احمد را در قزوین فراهم سازند. حلقه درس افکار شیخ در منزل ملا عبدالوهاب قزوینی دایی قره العین تشکیل شد که اختصاص به خواص داشت و هر کسی نمی توانست در این حلقه درسی شرکت نماید و قره العین در صف نخست شرکت کنندگان بود. به نظر برخی از محققان، «رکن رابع» یا «ولی امر» (از اصول فرقه شیخیه) که قدرت فقها را در عصر غیبت کبری افزایش می داد؛ در گرایش او به شیخیگری نقش اساسی داشت. (← شیخیه؛ نیز ← عیون الاصول).

پس از بحث و مناظره شکننده و در نتیجه تکفیر شیخ احمد احسایی به وسیله شهید ثالث، دلبستگی قره العین به شیخیه نه تنها کاهش نیافت بلکه بیشتر شد. پس از مرگ احسایی و جانشیننقاشی ترور شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث در محراب او سیدکاظم رشتی، قره العین عهده دار رهبری شیخیه شد. او در سال 1259ق پس از گذشت چهل روز از مرگ سیدکاظم، دستور برپایی کلاس های درس مقدمات و سطوح شیخیه را در شهر کربلا صادر کرد و خود نیز در این شهر مشغول به تدریس شد. او دو مجلس درس عام و خاص داشت. نفوذ قره العین در بین پیروان شیخیه به اندازه ای بود که برخلاف مسلک و روش سلف خویش، راه جدیدی را در پیش گرفت. به همین جهت، عنوان گرایش شاگردان او را در کربلا که حدود دو هزار نفر بودند، به خاطر همین اختلاف در دیدگاه «قرتّیه» نامیده اند. نحوه استنباط مسایل و کیفیت تدریس، مبارزات سیاسی و مخالفت صریح با دو رژیم نظام سلطنتی قاجار در ایران و آل عثمانی در عراق به وسیله قره العین از عوامل اختلاف و سپس انشعاب فرقه قرتیه از شیخیه برشمرده شده است. پس از گذشت حدود دو سال از رهبری بخش عمده ای از شیخیه به وسیله قره العین، برای نخستین بار در اواخر سال 1260ق سید علی محمد شیرازی (باب) تبلیغ فرقه بابیت را آشکار کرد. درباره گرایش قره العین به این فرقه دو دیدگاه «غالب» و «نادر» در بین محققان و مورخان وجود دارد که در ذیل به آنها اشاره می شود:

• الف) دیدگاه غالب، اکثریت غالب مورخان دوره قاجاریه و پس از آن بر این نظر هستند که قره العین در زمره 18 تن از نخستین گروندگان به باب بود، که «حروف حیّ» نامیده می شدند. از بین آن جمع فقط قره العین بود که به شیراز نزد باب نرفت و تا آخر عمر او را ندید. براساس این دیدگاه، قره العین در رویدادهای مربوط به بابیت همانند خط دهی در ترور شهید ثالث در سال 1263ق، مکاتبه های متعدد با باب، عزیمت به مناطقی همچون شاهرود، نور، سوادکوه، بابل و... جهت تبلیغ بابیت، ترک همسر و فرزندان، اعلام نسخ تعالیم اسلامی همانند حجاب و ارتکاب لاابالی گری های غیراخلاقی در واقعه تجمع سال 1264ق بابیان در «بدشت» (روستایی در هفت کیلومتری شرق شاهرود ) نقش اساسی داشته است. به طوری که اعتمادالسلطنه از مورخان دوره قاجاریه در کتاب «فتنه باب» درباره یکی از سخنرانی های قره العین در روستای بدشت می نویسند: «قره العین منبری نصب کرده و بر منبر رفته، نقاب از صورت برداشته و گفت: ای اصحاب ما، این روزگار از ایام فترت شمرده می شود، امروز تکلیف شرعیه یک باره ساقط است و ای شیخ احمد احسایی بنیانگذار  شیخیهن صوم و صلوه و ثنا و صلوات کاری بیهوده است. آنگه که میرزا محمدعلی باب، اقالیم سبعه را فرو گیرد و این ادیان مختلفه را یکی کند، تازه شریعتی خواهد آورد...!».

احمد کسروی نیز درباره اقدامات قره العین می نویسد: «داستان قره العین شگفت آور است ولی دلیلی از آن به سود کیش های بابی و بهایی نتوان آورد. در کوشش ها نیز زیان قره العین کمتر از سودش نبوده. در جستن او از خانه شوهر و همرهیش با مردان و آن داستان دشت بدشت، که خود بهاییان پوشیده نداشته اند، دستاویز دشمنان [بابیت و بهائیت] بیشتر گردیده تا دستاویز دوستان».

مهدی بامداد - با وجود اینکه خود، شیخی مذهب بوده - در کتاب رجال ایران (← دایره المعارف تشیع، 1/207) می نویسد: «...و در این مدت (که در بدشت بودند) بین قره العین و حاج محمدعلی قدوس، بر سر ریاست، نزاع درگرفت و هر یک، خود را پیشوایجماعت بابیان می دانست... درباره قره العین نیز حرف هایی در اطراف او (پیرامون فساد اخلاقی وی) می زدند؛ سرانجام، سر و ته این قضیه (فساد اخلاقی) را به واسطه نامه ای از طرف سید علی باب، که گفته است: چه گویم در حق نفسی که خداوند! او را «طاهره» نامیده! به هم بستند و جوش دادند!»

• ب) دیدگاه نادر، جمعی از نویسندگان خاندان علمی برغانی (شامل خانواده های شهیدی، صالحی و علوی شهیدی) که از بستگان نسبی قره العین هستند - همانند شیخ میرزا هدایت الله شهیدی معروف به حاج مجتهد (م 1369ق)، شیخ نصرالله آل شهید ثالث (م 1398ق)، سرهنگ یحیی شهیدی (م 1386ش) سردبیر مجله بررسی های تاریخی و عبدالحسین شهیدی صالحی - و برخی شخصیت های علمی همانند مفسر مشهور محمود شکری آلوسی - مفتی دیار عراقیه در روزگار زیست قره العین - دکتر علی الوردی و دکتر حسین محفوظ - از اساتید دانشگاه بغداد - با وجود اذعان به گرایش قره العین به شیخیه، بابی و بهایی بودن او را مردود می دانند. کتاب «هکذا قتلوا قرة العین» نوشته دکتر علی الوردی با مقدمه مرحوم عبدالحسین شهیدی صالحی

آنها با ردّ دخالت قره العین در ترور شهید ثالث و دیگر حوادث مربوط به فرقه بابیه بر این نظرند که مورخان آن دوره که دارای دانسته های صحیحی درباره قره العین بودند به واسطه جّو مذهبی و سیاسی حاکم بر محیط ، سکوت اختیار کردند! دکتر ابراهیم مهدوی در نقد «دیدگاه نادر» (در دایره المعارف علم و مذهب، ذیل واژه قزوین) می نویسد: «...و جمعی... درصدد توجیه و تبرئه شیخ احمد (احسایی) و یا قره العین و امثال ایشان برآمده، هفوات و ترهاتی (چرت و پرت هایی) به هم بافته و در السنه مردم ناآگاه انداخته اند؛ و ما در این مقام، به ذکر این آیت کریمه، در رد لاطائلات ایشان بسنده می کنیم: و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون (=و چون به منافقان گویند که در زمین فساد نکنید، گویند ما اصلاح گرانیم!)»

قره العین پس از پایان جنگ قلعه طبرسی مازندران بین بابیان و نیروهای دولتی در سال 1265ق دستگیر شده و در شهر تهران در منزل محمودخان کلانتر زندانی گردید. تکفیر او به وسیله چند تن از علمای تهران از جمله حاج ملاعلی کنی (م 1306ق) پس از برگزاری جلسه مناظره و مباحثه و ترور نافرجام ناصرالدین شاه قاجار به وسیله بابیان در سال 1268 ق، دلایل اصلی وقوع اعدام قره العین در سن 36 سالگی به دستور شاه و میرزا آقاخان نوری صدر اعظم بود. پس از مرگ، جسد قره العین به چاه موجود در باغ ایلخانی (محل فعلی بانک ملی ایران در خیابان فردوسی) انداخته شد.

می گویند که در سال 1303 یا 1304 خورشیدی به هنگام تأسیس باشگاه افسران در ساختمان بانک ملی، استخوان هایی به دست آمد که به گفته افراد حاضر در آن صحنه مربوط به قره العین بود. این بقایا در منزل یکی از بابیان که خارج از دروازہ یوسف آباد بود، دفن شد. آن محل را «حظیره القدس» گفتند. این مکان در سال 1334ش با حمایت آیت الله سیدحسین طباطبایی بروجردی (م 1340ش) تعطیل و تخریب شد. اشعار قابل ملاحظه ای به قره العین نسبت داده شده که اندکی از آنها بی غلط است. بعضی از محققان بر این نظرند که این اشعار هم همگی از او نیست بلکه به شاعرانی چون عاشق اصفهانی، صحبت لاری، طاهره اصفهانیه و ام هانی (م 1236ق) دختر حاجی عبدالرحیم خان از خوانین یزد تعلق داشته است. (← عیون الاصول؛ نیز ←کشف الحیل). 

• منابع: فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، ص 211 / تاریخ جامع بهائیت،ص 102/ بهاییگری، ص 72 و 76 / زنان سخنور از یک هزار سال پیش تا امروز، ج 2، ص 80 و 81 / حضرت نقطه اولی، ص 127 / سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین، ج 2، ص 1076 / تاریخ سمندر، ص 163 / تحقیقی در تاریخ و عقاید شیخیگری، بابیگری و بهاییگری، ص 27 / فتنه باب، ص 38 و 168 / کیوان نامه، ج 2، ص47 / لغت نامه دهخدا، ج 33، ص 109 / فرهنگ معین، ج 6، ص 1452 / بررسی چند واقعه تاریخی، ص 123 / تاریخ تهران، ص 151/ مینودر یا باب الجنه قزوین، ج 1، ص470 / ناسخ التواریخ، ج 3، ص 220 / کشف الحیل، عبدالحسین آیتی، صفحات متعدد / ریحانه الادب، مدرس تبریزی، ج1، ص247 و ج 4، ص 440.

__________________________

- نشر نخست این مقاله در: دایره المعارف تشیّع، جلد 13، تهران: نشر شهید سعید محبّی، 1388، صص 108 - 111، «مدخل قره العین»، نوشته حسین عسکری.

- درباره چگونگی نگارش مدخل فوف و بازتاب آن رجوع کنید به: یادداشت شماره 717 وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی با عنوان «درباره مدخل قره العین در دایره المعارف تشیّع».


نوشته شده در  دوشنبه 86/11/1ساعت  8:53 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

<   <<   71   72   73   74   75      

فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
موتور و ماشین سواری در محوطه باستانی شرف الدین استان البرز
تازه ترین کتاب و مقاله درباره روستای ایستای طالقان
کوتاه نوشته های حسین عسکری در کانال تلگرامی البرزپژوهی - 4
آیت الله سید رضا حسینی زابلی و تجددگریزی در شهر کرج
تطهیر ترور فاتح یزدی و چریک های فدایی خلق در خبرگزاری تسنیم
بازتاب انتشار کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری - 1
یادداشت های حسین عسکری درباره محمدصادق فاتح یزدی
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]