آرزو میکنیم تا صاحب رایی از راه برسد ...
یادداشت اسماعیل آل احمد (نویسنده و البرزپژوه) درباره میراث فرهنگی شهرستان نظرآباد
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
در سالهای پیش که مردم نظرآباد عزیز در کاری بی سابقه در باستان شناسی جهان به استقبال گروه کاوش تپه ازبکی رفته بودند تصورمان این بود که دیگر فرهنگ مراقبت از آثار باستانی در این شهر، نیاز به آموزش ندارد و این مردمان از این بابت آگاهی های لازم را یافته اند اما این روزها که پس از 30 سال، تینال تپه را با تپه ازبکی مقایسه می کینم میبینیم که همان رفتار قبل از کاوش در تپه ازبکی، امروزه در تینال تپه هم انجام می گیرد. حکم ما حکم همین بیت حضرت حافظ است که خرقه و دفتر را هر کدام در جایی نامربوط گرو گذاشته ایم و به کارهایی گمارده شده ایم که توانایی یا اراده انجام آن را نداریم. نهاد محترم مربوطه یا نمی تواند یا نمی خواهد از این میراث، پاسداری و مراقبت کند و بزرگتران استان هم نمی خواهند یا نمی توانند بپذیرند که حیثیت اصلی میراث فرهنگی در این استان، مدیون و مرهون نظرآباد است و چنین جایی نباید با یک نمایندگی که در اتاقی در یک فرهنگسرای کوچک برپا شده است اداره شود بلکه باید حتی اداره کل مربوطه هم در این شهر برپا شود. این روند نامتناسب را رها کنیم که حتما باید ادارات کل در مرکز استان باشند. همکاری نهادهای فرهنگی برای فرهنگ سازی در کنار شدت عمل نیروهای نظامی و انتظامی یکی از بهترین و ضروری ترین راه ها برای این پاسداری هویتی است.
دل که آیینه صافی است غباری دارد
از خدا میطلبم صحبت روشن رایی
از آن چه بر سر هویت این ملت و این مملکت و این دیار می آید تمام وجودمان را غباری از ناامیدی های تو در تو و لایه به لایه فرا گرفته است و صبح تا شام آرزو میکنیم تا صاحب رایی از راه برسد و چون استاد دکتر یوسف مجیدزاده دوباره ما را به آن هویت عجیب و دیرین آگاهی و افتخار بخشد و البته در این میان از آقای خراسانی - مالک روستای ازبکی - سپاسگزاریم که برای حفظ املاک خود، تپه ازبکی را هم محصور کرد تا دیگر، رفتار زشت موتورسواری بر تپه هویت دیرین خویش دست کم در آن تپه منسوخ شود.
شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی
نکته مهم این است که اگر مسؤولان بالادستی کاری نمی کنند مسؤولان محترم شهرستان، آستین بالا بزنند و این امانت های مهم هویتی را به بهترین وجه با مشارکت مردم و به خصوص سمن های مخلص و نیروی مقاومت بسیج عزیز پاسداری کنند. انتقاد به این نقاط ضعف از سوی سمن ها و فعالان فرهنگی و اجتماعی مصداق بی پروایی پروانه ها است اما این شمع است که باید برافروخته باقی بماند و حس وجدان کاری و مسؤولیت پذیری مسؤولان بالادستی را راه بیندازد.
کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست
گشته هر گوشه چشم از غم دل دریایی
حقیقت تلخ این است که باید برای این وضع اسفناک دریا دریا گریست و خود را با کشتی باده اندوه در دریای این اشک بی پایان غرق ساخت. اهل ناامیدی نیستم اما از وضع موجود هم خاکستری گرم نمیشود.
زین دایره مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
خونین جگری ظاهراً تقدیر همیشگی این مرز و بوم است. از فردوسی تا حافظ و از حافظ تا امروز ، دست از سر این دیار برنمیدارد و همین تقدیراندیشی گاه آدمی را وامی دارد که خود را بر مستی بی مسؤولیتی ساغر «به من مربوط نیست» آویزان کند و دیگر برایش اهمیتی نداشته باشد که در این دیار چه میگذرد.
_______________________________
سوالاتی مهم در حوزه میراث فرهنگی شهرستان نظرآباد؟
مهندس مهرداد کشت پور
آیا شهرستان نظرآباد مسئولی در حوزه میراث فرهنگی دارد؟ اتفاقات داغ و عجیب و بی توجهی به میراث پر تعداد فرهنگی شهرستان نظرآباد و اتفاقات ناگوار در این حوزه همچون تخریب بخشی از مسجد تاریخی روستای نجم آباد بر دلمان سنگینی می کرد که دیدن کلیپی از وضعیت اسفناک محوطه باستانی تینال تپه با قدمتی سه هزار ساله در روزهای گذشته، کاسه صبرمان لبریز شد و سوالاتی در ذهنمان ایجاد شد...
- سوال ما از اداره میراث فرهنگی شهرستان نظرآباد این است که در سالی که گذشت برای میراث فرهنگی شهرستان نظرآباد چه کرده اید؟
- برای آشنایی شهروندان شهرستان نظرآباد و یا حتی استان البرز با میراث فرهنگی بی نظیر این شهرستان چه کرده اید که جوانانی از سر ناآگاهی، فرق پیست موتورسواری را با محوطه باستانی نمی دانند؟
از شما عزیزان مسئول خواهشمندم سوال بنده را با برگزاری نمایشگاه هایی که صرف عکس های یادگاری و دورهمی جهت چای شیرینی آقایان و خانم های دوربینی می شود پاسخ ندهید!
- برای افزایش بودجه، ترفیع دفتر میراث فرهنگی به اداره چه برنامه ای داشته اید؟
- در سالی که گذشت چند اثر ملی در نظرآباد را ساماندهی کرده اید؟
- آیا نظارت بر وضعیت آثار ثبت شده در فهرست آثار ملی بر عهده شما نیست؟
لطفاً با ارایه مستندات، بی پرده با شهروندان سخن بگویید و از فعالیت های خود ما را مطلع سازید.
- از کدام حقوق و ارزش های این شهرستان دفاع کردید؟
- اصلاً در این مدت چگونه به درخواست ها و مطالبه گری های فعالان فرهنگی در شهرستان پاسخ داده اید؟ پاسخ داده اید یا ایشان را متهم به فرافکنی کرده اید؟
شما مسئول هستید و در برابر حوزه جغرافیایی فعالیت خود باید پاسخگو باشید و به صورت شفاف با مردم و مطالبه گران فرهنگی صحبت کنید.ای کاش برخی از مسئولین به همان اندازه که در انتخاب عکاسان و شبه خبرنگاران و قرار گرفتن در کادر مناسب عکس ها برای دیده شدن دقت می کنند در توجه به این شهرستان هم دقت می کردند.
- درباره نویسنده:
مهندس مهرداد کشت پور فعال فرهنگی و رسانه ای، مدیر روابط عمومی کمیسیون رسانه و فضای مجازی جوانان استان البرز و نائب رئیس کمیسیون اشتغال و کارآفرینی جوانان استان البرز است.
______________________________
پیام دکتر علیرضا کریمی پژوهشگر و مدرس البرزی هنر اسلامی درباره مطالب تینال تپه
سلام علیکم وقت خوش. مطلب مربوط به تینال تپه را در کانال البرزپژوهی خواندم. هم خوشحال شدم بابت پیگیری مجدانه شما و دوستان شما؛ هم غصه خوردم از انتصاب های نابخردانه و سو مدیریت ها در میراث فرهنگی البرز. امیدوارم هویت این منطقه (استان البرز) در آینده برای اهالی آن و نیز دولتمردان بیشتر هویدا شود. ارادتمند.
20 فروردین 1399
- به نقل از: کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
______________________________
ویژه مطالبی درباره تخریب محوطه ساسانی در استان البرز - 1
ویژه مطالبی درباره تخریب محوطه ساسانی در استان البرز -3
ویراژ نادانی بر میراث ساسانی در استان البرز
تصویر فوق ویراژ موتورسواران جوان بر فراز محوطه باستانی تینال تپه واقع در شهرستان نظرآباد از توابع استان البرز را نشان می دهد. محوطه ای ارزشمند که با شماره 1378 در سال 1356 خورشیدی در فهرست آثار ملّی ایران ثبت شده و معماری و سفال های به دست آمده از آن متعلق به دوره ساسانیان است. این را باستانشناسان در سال 1388پس از یک دوره کاوش آشکار کردند. همچنین در سال 1390 دکتر محمدرضا حدادیان با انتشار کتاب «گاهنگاری نسبی دشت نظرآباد در دوره ساسانی» این محوطه را بیشتر و بهتر به جامعه علمی معرفی کرد. حال با عدم نظارت و بی برنامگی مسئول فعلی نمایندگی میراث فرهنگی در شهرستان نظرآباد، گروهی از جوانان ناآگاه براساس عادتی غلط در طول سال، اینگونه بر فراز تاریخ و هویت خود ویراژ جاهلانه میدهند و متاسفانه بقایای این اثر هم را پریشان می کنند. به نظرم مقصر اصلی، مسئول میراث فرهنگی است سپس این جوانان ناآگاه که شوربختانه با میراث غنی خود بیگانه شده اند؛ جوانانی که کتاب نمی خوانند و تاریخ نمی دانند. البته هیچ نظارت و تابلوی هشدار دهنده ای در این محوطه ساسانی وجود ندارد...
حسین عسکری - هفدهم فروردین 1399
_________________________________
در تابستان 1388 ده نفر از باستان شناسان به سرپرستی «دکتر مرتضی حصاری» موفق به کشف آثار ساسانی در «تینال تپه» واقع در جنوب شهر نظرآباد از توابع استان البرز شدند.
کتابی درباره محوطه باستانی تینال تپه در شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز
_________________________________
امروز مهدی صفری مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی نظرآباد با هدف مطالبه گری جنبش دانشجویی به نفع مردم، با بنده تماس گرفتند و پیشنهاد دادند که درباره وضعیت نابهنجار میراث فرهنگی شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز به ویژه تخریب های اخیر مسجد قاجاری نجم آباد و محوطه ساسانی تینال تپه، گفتگوی انتقادی با مهدی کاظمی مسئول نمایندگی میراث فرهنگی در شهرستان نظرآباد داشته باشم. چون به شفافیت، تنویر افکار عمومی و گسترش فرهنگ نقد، اعتقاد قلبی و عملی دارم؛ بدون هیچ پیش شرطی، پیشنهاد ایشان را پذیرفتم. البته قرار شد به جهت اثرگذاری و روشنگری، این گفتگو در حضور خبرنگاران و کارشناسان بی طرف حوزه میراث فرهنگی و در محیط دانشگاه انجام شود. چون میراث فرهنگی و گردشگری کلید طلایی توسعه شهرستان کهن نظرآباد است، این گفت گوهای انتقادی هم مهم و قابل توجه است. امیدوارم گفتگوی روشمند و سازنده ای داشته باشیم.
حسین عسکری - هجدهم فروردین 1399
یادداشت هایی درباره تخریب مسجد قدیمی نجم آباد در استان البرز
_________________________________
پاک کردن صورت مسئله در تینال تپه
برخی مسئولان از «مدیریت» و «ریاست» فقط فرافکنی و پاک کردن صورت مسئله را یاد گرفته اند. عادت غلط «ویراژ موتورسوران» در طول سال در محوطه ساسانی تینال تپه شهرستان نظرآباد، اظهر من الشمس است. هیچ تابلو و نشانه ای هم در هیچ مقطع زمانی از سوی میراث فرهنگی در این محوطه نصب نشده است. همچنین به جهت عدم نظارت، برخی نقاط این تپه از سوی سودجویان حفاری شده است. حال متاسفانه مهدی کاظمی مسئول نمایندگی میراث فرهنگی در نظرآباد در گفتگویی با وب سایت تیتر 1 همه اینها را تکذیب کرده و آن را با «توهم توطئه» به بیماری کرونا وصل کرده است! آقای مسئول ناکارآمد! با پاک کردن صورت مسئله، مسئله حل نخواهد شد. البته بنده تصاویری از دیگر تخریب های وسیع میراث فرهنگی در شهرستان مظلوم نظرآباد دارم که در روزهای آینده، آنها را منتشر خواهم کرد. در ضمن هنوز سقف مسجد قاجاری روستای نجم آباد سوراخ است. بارش های این روزهای کرونایی، وارد محوطه مقدس آن می شود و آوار ریزش سقف تخلیه نشده است. اگر میراث دوره اسلامی و پیش از اسلام برای شما مهم نیست پس چه چیزی مهم است.
حسین عسکری - نوزدهم فروردین 1399
_________________________________
هیچ نشانی از مدیریت کارآمد، پاسخگو و تخصصی دیده نمی شود
[بیانیه موسسه مردم نهاد حامیان محوطه باستانی ازبکی درباره عملکرد دفتر نمایندگی میراث فرهنگی شهرستان نظرآباد]
مسئولان در جمهوری اسلامی بر کرسی ریاست و مدیریت نشسته اند تا امور را حل و به مردم خدمت کنند نه اینکه بر صندلی ریاست تکیه زده و خود را مصون از اشتباه و خطا پنداشته و برای مردم و منافع عمومی حقی قائل نشوند. ضمنا هر مجموعه ای وظایف مشخص و ذاتی خود را دارد که در در حوزه اختیارات و وظایف آن مجموعه مشخص شده است. متاسفانه در دفتر میراث فرهنگی نظرآباد هیچ نشانی از مدیریت کارآمد، پاسخگو و تخصصی دیده نمی شود. مسئولی که به جای پاسخگویی و عمل کردن به وظایف ذاتی خود در حال فرافکنی و پاک کردن صورت مساله است. مگر توسعه گردشگری، حفاظت از میراث موجود و معرفی و تشکیل پرونده های جدید برای ثبت آثار و همچنین ارتقای دفتر نمایندگی میراث به سطح اداره از وظایف مسئول دفتر میراث فرهنگی نظرآباد نیست؟ پس چه شده است که به جای پاسخ دادن به مطالبه اهالی علم و فرهنگ، راه دیگری در پیش گرفته است. بهتر است این مسئول به مستندات موجود از فعالیت های خود به پاسخگویی پرداخته و اذهان عمومی را روشن نماید و از عملکرد خویش دفاع کند. باید یادآور شد که شهرستان نظرآباد دارای تاریخ کهن می باشد و زیبنده آن نیست که آثار تاریخی و باستانی آن مورد تخریب قرار گیرند و مسئولان شهرستان در سکوت بمانند. جامعه مدنی و فعالان حوزه فرهنگ در شهرستان نظرآباد تا آخرین نفس پیگیر و مدافع منافع عمومی و حفظ آثار فرهنگی در شهرستان خواهند بود و به مطالبه گری خود ادامه خواهند داد.
موسسه مردم نهاد حامیان محوطه باستانی ازبکی
19 فروردین 1399
_________________________________
آفتاب آمد دلیل آفتاب در تینال تپه!
تصویر فوق را مهدی کاظمی مسئول دفتر نمایندگی میراث فرهنگی نظرآباد در هجدهم فروردین 1399 از محوطه ساسانی تینال تپه تهیه کرده است. در این فیلم، زخم های موتورسواران همچنان بر تن رنجور این تپه باستانی دیده می شود. همانگونه که نوشتم عادت غلط ویراژ موتور سواران بر فراز این اثر ملی، در طول سال جاری است. هیچ گونه حصار، تابلو و نشانه ای هم در این محوطه وجود ندارد؛ اگر بود در فیلم نمایش داده می شد. بحث سر تاریخ فیلم ها و رویش سبزه ها نیست. بحث بر سر ناکارآمدی و عدم نظارت است. بحث اصلی این است، تینال تپه که در سال 1356 در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده، در سال های اخیر بر اثر بی تدبیری و غفلت رها شده تا پیست موتورسواری گروهی از جوانان ایرانی و افغان شود. کدام ملت با هویت، فرهنگ و میراث خود این گونه برخورد می کند؟ لطفا فرافکنی نکنید و از پاسخ به پرسش اصلی طفره نروید...
حسین عسکری - نوزدهم فروردین 1399
_________________________________
نگاه حقوقی به سلب مسئولیت میراث فرهنگی نسبت به نگهداری و مرمت آثار ملّی در شهرستان نظرآباد
علیرضا خرمن بیز
(فعال اجتماعی و کارشناس علوم قضایی)
[توضیح: مهدی کاظمی مسئول دفتر نمایندگی میراث فرهنگی شهرستان نظرآباد در گفتگوهای انتقادی شفاهی با فعالان فرهنگی ضمن سلب مسئولیت از خود نسبت به نگهداری و مرمت مسجد قاجاری نجم آباد و دیگر آثار ملّی در شهرستان می گوید: «نگهداری و مرمت آنها را به دهیاری ها و شورای اسلامی روستاهای متبوع واگذار کرده ایم.» در یادداشت زیر آقای علیرضا خرمن بیز این ادعا را مورد بررسی حقوقی قرار داده است.]
* * *
میراث فرهنگی در هر کشور در واقع یکی از مهمترین مولفه های هویت، خلاقیت و خودباوری ملّی است که از طریق آن می توان آداب و رسوم، سیر تکاملی اقتصادی و اجتماعی و رشد کلی یک کشور را از جوانب مختلفی در طول تاریخ مورد تحلیل و بررسی قرار داد. حفظ آثار فرهنگی به دلیل علمی در جهت حفظ تاریخ یک کشور و به دلیل اقتصادی در صنعت جذب توریسم، ضروری است و همیشه در تمامی کشورها، قوانینی برای حفظ و نگهداری از این آثار مهم و جلوگیری از تاراج و سرقت و یا نابودی آنها وضع و اجرا می شود. در ایران نیز حفاظت از این آثار امری ضروری بوده و در این راستا وضع قوانین، برنامه ریزی متناسب و حرکت صحیح برای ساختن حال و آیندهای متکی بر تجارب تاریخی ضرورتی اجتناب ناپذیر تلقی میگردد. بررسی تجارب تاریخی کشور، در امر سازماندهی فعالیتهای مربوط به میراث فرهنگی در قالب تشکیلات اداری و قوانین ناظر به وجوه گوناگون فعالیتهای مربوط به آن، میتواند در تبیین وظایف متقابل دولت و مردم در قبال این «ودیعه ملّی» و همچنین اصلاح روشها و قوانین موثر واقع شود. در نتایج بررسی قوانین مربوط به جرایم علیه آثار تاریخی - فرهنگی، مشاهده می گردد؛ قانونگذار با وضع مجازات های سنگین، نظر به تشدید کیفر مرتکبین این جرایم را داشته تا هرچه بیشتر در جهت حمایت کیفری از این آثار و اموال گام بردارد. اصلاح قوانین مربوط و ایجاد جرایم جدید، نشان از عزم و همت مقنن جهت حمایت و جلوگیری از انهدام میراث فرهنگی می باشد. حال با توجه توضیحات فوق و آسیب دیدگی برخی از بناهای تاریخی شهرستان نظرآباد؛ مِسئول دفتر نمایندگی میراث فرهنگی از ادای توضیحات در این باب شانه خالی کرده و پاسخگویی ندارد؛ علی هذا چند سوال پیرامون این موضوع به ذهن می آید که قابلیت طرح دارد؟ با توجه به قانون راجع به حفظ آثار ملّی مصوب 12/08/1309 کلیه آثار و ابینه تاریخی تحت حفاظت و نظارت دولت می باشد، حالیه حتی اگر سازمان میراث فرهنگی بناهای تاریخی را به بخش خصوصی واگذار و یا به صورت انجمنی و هیئت امنایی اداره نماید وظیفه نظارت کماکان بر دوش این نهاد دولتی به صورت قانونی گمارده شده است. قانونگذار در فصل نهم از کتاب تعزیرات قانون مجازات اسلامی مواد 558 تا 569 را به این موضوع اختصاص داده است، حال اگر این تخریب در اثر اهمال هر یک از بخش های خصوصی صورت گرفته باشد که ناشی از ترک فعل آن واحد در بحث سرکشی و حفاظت پیشگیرانه در جهت عدم تخریب می باشد توانایی طرح دعوی علیه آن ها و پیگرد قانونی آن بخش را به سازمان میراث فرهنگی می دهد که تا کنون هیچ گونه عمل این چنینی نیز صورت نگرفته است. علی ایحال با توجه به اینکه بنای مذهبی مسجد نجم آباد و بنای تاریخی تینال تپه که این روزها مکانی برای تفریح موتورسواران گردیده است دچار تخریب و تضرر روزافزون می شود این انتظار می رود که با ورود اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان البرز در جهت حفظ و جلوگیری از زیان بیش از حد به این دو اثر باستانی شهرستان نظرآباد جلوگیری به عمل آید. در آخر نیز انتظار می رود دستگاه قضایی با ورود به این مسئله با خاطیان و کسانی که موجبات تضرر به این اموال عمومی را فراهم آورده اند مثل همیشه برخورد قاطع و قانونی را انجام دهد.
_________________________________
نامه سرگشاده رییس بنیاد تاریخ و میراث فرهنگی البرز به معاون وزیر میراث فرهنگی درباره وضعیت پیش آمده در تینال تپه نظرآباد
بنیاد تاریخ و میراث فرهنگی البرز با توجه به رسالت تاریخی خود نامه ای را روز سه شنبه 19 فروردین 1399 به معاون میراث فرهنگی وزارت میراث فرهنگی صنایع دستتی و گردشگری و مجمع نمایندگان استان البرز در خصوص رفتار سخیف جمعی ناآگاه مبنی بر موتورسواری در محوطه مهم صدر الاشاره و عدم برخورد جدی با خاطیان تقدیم نموده است که با توجه به اهمیت موضوع در فضای مجازی نیز منتشر می شود به گزارش انجمن نیوز در متن این نامه آمده است:
بنام فکرت جان
جناب آقای دکتر طالبیان
معاون محترم وزیر میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری
با سلام و احترام همانگونه که می دانید بناهای تاریخی در هر منطقه ای راوی اصالت و هویت فرهنگی مردم آن منطقه است و به لحاظ ارائه پیشینه اجتماعی، کسب تجربه، بررسی ویژگی اقوام، طبیعت و خیلی موارد دیگر برای الگوسازی رفتار افراد، جذب گردشگر، ورود ارز به کشور، سرمایه گذاری اقتصادی و توسعه پایدار حائز اهمیت فراوان می باشد خصوصا در شرایط خاص کشورمان ایران که رهبری فرزانه اوضاع اقتصادی اش را اقتصاد مقاومتی نام نهاده اند. آثار تاریخی در نظرآباد به دلیل عجین شدن با شرایط اقلیمی و نوع معماری متعلق به هزاران سال پیش محققان و گردشگران بیشتری را به خود جذب نموده می تواند اقتصاد منطقه ای را بهبود بخشد و در این میان محوطه تینال تپه به لحاظ داشتن آثاری از دوره ساسانیان واحد ارزش در سطح آثار تاریخی کشور است. محوطه ای درخور توجه که سالها بیمهری اشخاص حقیقی و حقوقی خصوصا در چند سال اخیر آسیب جدی و نابخشودنی به آن وارد آورده است و عدم مدیریت بهینه ولو نصب تابلو حفاظت روی پیکره بی جان این میراث ساسانی حالتی را در ذهن متبادر ساخته است که گویا آثار فاخر باستانی درنظرگاه و برنامه ریزی اداری مدیران میراث استان مورد نوحه نیست و این در حالی است که دشت نظرآباد پتانسیل فوق العاده ای در جذب گردشگر از طریق بناهای تاریخی و محوطه های باستانی دارد. حالتی که در محوطه بی نظیر ازیکی دیده ایم و زخم بی برنامگی و بعضا برنامه های تب گونه و هیجانی پیکره آثار را آشفته تر ساخته است و هنوز هم می سازد و به سوی نابودی پیش می برد.
جناب آقای دکتر طالبیان
ما و همه علاقمندان ایران سرفراز اسلامی شرایط کنونی کشور را می دانیم و درک می کنیم اما آنچه که نمی دانیم و آنچه که برای همه ما اهمیت دارد این است که شرایط کنونی مسئولینت مهم حفاظت از آثار و محوطه های باستانی را نباید در محاق قرار دهد و اعتقاد راسخ داریم اگر تعهد و تخصص در کنار عشق به مواریث ملموس و ناملموس این کشور قرار گیرد، شرایط بهتر خواهد شد. شما و همکاران فرهیخته وزارتخانه خوب می دانید که استان البرز علی رغم جدید التأسیس بودن از نظر محوطه های باستانی متعلق به هزاران سال پیش گرانسنگ بوده و برخی از آنها به تنهایی نماد تمدن بشری محسوب می شوند و حال جای سئوال دارد و آن این که چرا با برنامه ریزی درست و رفتار عقلایی چنین کاری انجام نمی گیرد ! آیا درست است که آثار و ابنیه تاریخی ارزشمند ما به طرز سخره آوری رها شود؟! آیا این رفتار با منویات رهبری فرزانه و سیاست های فرهنگی اقتصادی دولت سنخیتی دارد؟! موتورسواری روی یک محوطه مهم آیا حفاظت از آثار تاریخی است؟! آیا سکوت اداره کل میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری استان در این خصوص و همچنین عدم نصب تابلو فهرست آثار ملی پسندیده است؟! آنهم در شرایطی که چنین رفتار زننده ای برای بارها تکرار شده است و هر بار که مطلبی درج می شود و تذکری داده می شود با عکس العمل های نامتعارف روبرو میشود! و آیا و خیلی پرسش های دیگر که پاسخ درست و عملی به آنها قطعا وضعیت بغرنج این استان و محوطه های باستانی آن را از بن بست کنونی خارج خواهد نمود. بی شک وضع حالیه کشور برای همگان قابل درک است اما آنچه که قابل درک نیست نوع برخورد با وضعیت اماکن مهم استان و همچنین عدم پاسخ متولیان امر به نقدهای فعالان مدنی می باشد. لذا ما به عنوان عضوی از جامعه فرهنگی کشور مجدانه از شما خواستاریم به عنوان صدای مردم شریف استان البرز، ضمن دستور رسیدگی عاجل به بررسی شرایط بحرانی این محوطه ارزشمند تاریخی که از مواریث ماندگار کشور نیز به شمار می رود شرایطی فراهم آورید تا از تمامی ظرفیت های قانونی برای حفاظت از محوطه های باستانی بهره گرفته شود.
سیامک صحافی
رئیس بنیاد تاریخ و میراث فرهنگی البرز
- به نقل از: کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
_________________________________
دیگر مطالب مرتبط:
یادداشت اسماعیل آل احمد (نویسنده و البرزپژوه) در این باره
نامه تصویری به مدیرکل میراث فرهنگی استان البرز
_________________________________
برگی از تاریخ میراث فرهنگی در استان البرز
خبر انتصاب مسئول دفتر نمایندگی میراث فرهنگی شهرستان نظرآباد
سال 1365 که به تازگی از خیابان آیت الله طالقانی نظرآباد (کوچه نوزده یا همان کوچه حمام زنانه) به شهرک سیدجمال الدین (خیابان اصلی، کوچه بن بست اول، نبش خیاطی رضا، روبه روی داروخانه) کوچ کرده بودیم خاطره ای به یادماندنی از استاد شجریان در دل و جان نویسنده این سطور، رقم خورد. با صدای او پیش از این از طریق رادیو و تلویزیون که فقط یک شبکه نیمه وقت داشت - شبکه یک - آشنا بودم. پدرم از سفر کوتاهش به کرج، یک جلد گلستان سعدی و کاست نوا و مرکب خوانی استاد شجریان را سوغات آورد. گلستان را انتشارات امیرکبیر در قطع جیبی به تصحیح مرحوم محمدعلی فروغی، چاپ کرده بود. روی جلد آن با نستعلیقی زیبا و مورب نوشته بودند:
سعدیا! مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
گلستان این مرد بزرگ را به سه جهت می پرستم. یکی بابت عظمت خود این کتاب و خود آن مرد بزرگ. قطره ای از حیرتم در برابر این عظمت را در مقدمه ام بر گلستان به خط استاد امیر اصغری آورده ام (ساوجبلاغ: رهام اندیشه، چ1، 1389). دیگری بابت خاطره ای که پدرم در نوجوانی برایم با سوغات آوردن گلستان ساخت. سومی هم همنامی این کتاب با مادرم. زنی که هم جسم مرا پرورید و هم نخستین آموزگار قرآنم بوده است. تنشان به ناز طبیبان نیازمند مباد. نوا و مرکب خوانی، طرح جلدی عجیب و سحرآمیز و سکرآور دارد. دالانی تودرتوبا سقفی محرابی که در انتها به تختی می رسد که چند ساز بر آن نهاده اند. رنگ لیمویی و سبز آن طرح جلد به طرزی عجیب، بیننده را به معماری آرام بخش ایرانی - اسلامی پرتاب می کند. نستعلیق زیبا و چلیپای استاد بیژن بیژنی هم جان چشمان آدمی را به سماع وامی دارد. در چین و شکن این عشق دوران نوجوانی، بارها و بارها در این گوشه و آن گوشه از قزوین و کرج تا تهران و قم کوشیدم تا هر آنچه از صدای آسمانی استاد، منتشر می شود تهیه کنم و در حال و هوای آن غرق شوم. نقل همه خاطرات این دوران را به مجالی دیگر می سپارم و شما را فقط میهمان دو خاطره می کنم.
خاطره اول
در کمال ناباوری شنیدم که استاد شجریان در باشگاه شهید جوینی هشتگرد به مدت سه شب برنامه اجرا خواهند کرد. از پنج شنبه هشت مهر 1378 تا شنبه دهم مهر.عزیزی وعده کرده بود تا دست اندرکاران تنها نشریه محلی آن دوران - تصویر ساوجبلاغ - را با بلیت رایگان، میهمان این برنامه کند اما دیدم دارد زمان می گذرد و خبری نیست. به چند جا مراجعه کردم. فایده ای نداشت. به لوازم التحریری آقای سالمی در خیابان اصلی هشتگرد رفتم و بلیتی را به هزار و پانصد تومان خریدم. برای روز سوم - شنبه دهم مهر - توانستم خودم را به برنامه استاد برسانم. ورزشگاه پر از زن و مرد بود و نفس کسی درنمی آمد. استاد و گروه همراهشان به اجرا پرداختند. همایون هم برای بار نخست در این برنامه خواند. برخی آوازها و تصنیف ها تکراری و برخی هم تازه بود و در پایان هم استاد به اصرار مردم، مرغ سحر را خواند. بخش های تازه این اجرا را شرکت دل آواز در کاست «آهنگ وفا » در سال 1379 منتشر کرد. از آن برنامه چنان استقبال شد که دو روز دیگر هم تمدید شد یعنی یک شنبه و دوشنبه. درآمد آن اجرا هم به دانش آموزان بی بضاعت ساوجبلاغ تقدیم شد. آقای جعفر گلباز هم وقتی خواست برای تبلیغات انتخاباتی اش برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی، کتابچه فعالیت های خود را چاپ کند «آهنگ وفا» را عنوان آن قرار داد.
خاطره دوم
خرید باغی بیست هکتاری در اطراف هشتگرد به وسیله استاد، حسابی مرا به تکاپو انداخته بود تا هر طور که هست خودم را به ایشان برسانم و از نزدیک ایشان را در آغوش بکشم. سید حمید به دیدار ایشان رفته بود و پذیرفت که من و محمود را هم دوباره به آنجا ببرد. با پژوی 405 سید و پس از طی مسیر پر از چاله چوله روستایی به در ورودی باغ استاد رسیدیم. دروازه ماشین رو باز بود. سید در مسیر به نقل از فرزند پیشکار بومی استاد، مرتب اصرار می کرد که استاد از آخوندها خوشش نمی آید. اصرار سید مرا واداشت به رغم میل باطنی ام هنگام پیاده شدن از ماشین، لباس روحانیت را از تنم دربیاورم. با احتیاط از دروازه وارد باغ شدیم. به نخستین کسی که ما را در باغ دید دلیل ورودمان را گفتیم. او گفت: استاد در موتورخانه مشغول تعمیر موتور آب است. استاد با تأخیری که برایم حسی بد ایجاد کرده بود از موتورخانه بیرون آمدند. هر سه تای ما با استاد روبوسی کردیم. سر صحبت باز شد. پرسش هایی که در ذهن داشتم با ایشان در میان نهادیم. پرسیدم چرا برخی سازها مثل تنبور در اجراهای شما نیست؟ آیا چون جنبه آیینی دارد؟ استاد گفتند: بالاخره این سازها سازهای خاصی هستند و زمینه استفاده آنها در کارهای من فراهم نبوده است. پرسیدم: استاد! چرا شاعرانی مثل مولوی و شهریار در آثار شما کم رنگ است؟ استاد گفتند: مولوی و شهریار، فقط دنبال انتقال مفهوم بودند. برای شان انتخاب کلمه مهم نبود. البته شهریار هم روحیاتی داشت که من از آن روحیات خوشم نمی آمد. گفتم: استاد! البته سعدی و حافظ بیشترین نقش را در آثار شما دارند. استاد گفتند: سعدی و حافظ، شعرشان تمیز است. هم مفهوم برای شان مهم است هم کلمه ای که آن مفهوم را می رساند. گفتم: البته در برنامه گلها شعر شهریار را خوانده اید. استاد گفتند: یادم نیست. حتما کارگردان گفته من هم خواندم. حرف که به این جا کشید استاد از من پرسید: چه می خوانی؟ گفتم: محصل هستم استاد! گفتند: در کجا درس می خوانی؟ در کدام موسسه یا آموزشگاه؟ دیدم یا باید بگویم طلبه ام یا دروغ بگویم. در دلم بر سر سید، غر زدم که چرا مرا واداشته تا لباس روحانیت را از تنم دربیاورم. حدس می زنم استاد از یقه آخوندی پیراهنم پی برده بود من طلبه ام. تا گفتم طلبه ام سید خواست به من کمک کرده باشد. فوراً گفت: این از آخوندهای خوب است. پیشکار استاد، پرید وسط که اگر آدم خوبی است نباید طلبه می شد. سید و پیشکار مشغول بده بستان بودند که استاد با لحنی محکم و محترم گفتند: نه آقاجان در هر قشری هم بد داریم هم خوب. حرف استاد، جو را آرام کرد. پیش از خداحافظی، کاست «بوی باران» را که تازه خریده بودم به دست استاد دادم. چشم استاد، برق انداخت. به به گویان، کاست را باز کردند و روی آن امضا کردند. تاریخ امضای ایشان 1379/3/13 بود.
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
استاد محمدرضا شجریان از برجسته ترین چهره های موسیقی ایرانی است. در روزهایی از سال 1377 که ساوجبلاغ به برکت بهار، رنگی تازه به خود گرفته بود؛ در سفر به یکی از روستاهای جنوب این شهرستان به نام حاجی آباد (حاجی شاه) تصمیم گرفت که همنشینی با گلها و درختان را در این دشت سبز تجربه کند. استاد شجریان پس از گذشت یکسال ـ در مهر 1378ـ به طور غیر منتظره، پیشنهاد فرماندار وقت مبنی بر برگزاری کنسرت موسیقی به نفع دانش آموزان مستمند ساوجبلاغی را پذیرفت. در این کنسرت که پنج شب متوالی در شهر هشتگرد و با استقبال کم نظیر علاقه مندان برگزار شد؛ استاد برای نخستین بار با فرزندش «همایون» آواز خواند. در سال 1379 این کنسرت در کاستی به نام «آهنگ وفا» منتشر شد. استاد شجریان در شب آخر کنسرت، در گفت و گویی کوتاه با یکی از خبرنگاران محلی گفت: «برگزاری این کنسرت از خاطرات به یاد ماندنی من است.»
- منبع: کتابشناسی ساوجبلاغ، نوشته حسین عسکری، نشر رهام اندیشه، 1383، ص 24.
- توضیح عکس فوق: استاد محمد رضا شجریان در باغش واقع در روستای حاجی آباد ساوجبلاغ، عکس از همایون شجریان، 18 اردیبهشت 1396
_________________________________
بیتی از جناب حافظ به خط استاد محمد رضا شجریان که در 20 مرداد 1381 خطاب به برادرم علی عسگری (ادمین صفحه اینستاگرام نظرآباد را باید دید) مرقوم شده است. تنش به ناز طبیبان نیازمند مباد.
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
شب شعر فجر و تجلیل از استاد عباس براتی پور شاعر فرهیخته هشتگردی
ساوجبلاغ - تهمینه حیدری - خبرنگار روزنامه عصر توسعه
مراسم شب شعر فجر و تجلیل از شاعر هشتگردی استاد عباس براتی پور با حضور علی شجری پور رییس کمیسیون فرهنگی شورا، مسولین، شاعران و اعضای انجمن ادبی شهرستان ساوجبلاغ در فرهنگسرای امام علی (ع) هشتگرد برگزار شد. در ابتدای مراسم دکتر حسین عسگری پژوهشگر ساوجبلاغی که عمر خود را صرف پژوهش در حوزه البرزشناسی کرده است سخنرانی و به پیشینه تاریخی و مذهبی شهر هشتگرد و دلایل نامگذاری آن اشاره کرد و افزود: خوشبختانه با حمایت شهرداری و شورای اسلامی این شهر، تالیف کتاب «تاریخ هشتگرد» آغاز و مطالب مشروحی از وجه تسمیه، پیشینه و مشاهیر شهر در آن موجود خواهد بود. حسین جوادان عضو شورای اسلامی شهر هشتگرد، هدف از برگزاری شب شعر فجر را بازخوانی و تجلیل از سروده های نفیس شاعران شهرستان در خصوص دهه مبارک فجر دانست و گفت: شهر هشتگرد مرکز شهرستان هنرمندپرور ساوجبلاغ همیشه شاهد اولین ها بوده و اینک اولین شب شعر فجر نیز با همکاری شورای اسلامی و شهرداری هشتگرد و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی در این شهر با استقبال خوب هنرمندان و شاعران برگزار گردید. جوادان گفت: ترغیب جوانان و نوجوانان به شعر گویی، ارتقاء فرهنگ کتابخوانی، تجلیل از پیشکسوتان و نیز گردهم آیی شاعران انقلابی و آیینی از اهداف دیگر این مراسم بوده است. وی در خصوص ایده برگزاری مراسم افزود: چندی پیش استاد حسین عسکری که تالیفات فراوانی نیز در حوزه ساوجبلاغ پژوهی دارند مطلبی با عنوان «سرهنگ ساوجبلاغی که شاعر شد» در یکی از نشریات چاپ نمود و این مطلب شروعی برای آشنایی و مصاحبه با استاد عباس براتی پور شاعر برجسته آیینی و مذهبی گردید که خود را ساوجبلاغی و اهل هشتگرد دانسته است.
عباسعلی براتی پور که به عباس براتی پور شهرت یافته پس از مهاجرت خانواده از هشتگرد، در سال 1322 در تهران متولد شد. وی سومین فرزند خانواده شش نفری است. پس از اتمام دوران دبستان و دبیرستان در سال 1341 به استخدام نیروی هوایی درآمد و در سال 1342 به کشور آمریکا برای گذراندن دوره فنی اعزام شد. در سال 1355 نیز برای بار دوم اعزام و دوره تکمیلی الکترونیک را طی کرد. در مدت سه سالی که در دو نوبت در خارج تحصیل میکرد دورههای مختلف آموزشی و مشاوره را نیز گذراند. در طول خدمت بیشتر به آموزش زبان و الکترونیک مشغول بود تا اینکه در سال 1372 با درجه سرهنگی بازنشسته شد. مدارک تحصیلی وی در رشته زبان و الکترونیک معادل لیسانس است. گفتنی است، براتی پور علاقه به ادبیات و شعر را از اواخر دوران دبیرستان در خود یافت و متون ادبی و شعر را زیاد مطالعه میکرد. در سال 1388 که به عضویت کتابخانه مجلس شورای ملی (آن زمان) درآمد، فرصتی یافت که مطالعه کتابهای سودمند ادبی را در برنامه روزانه خود قرار دهد و در این مدت به سرودن شعر نیز بپردازد و حتی زمانی که وی در خارج تحصیل می کرد، از سرودن شعر و فکر روی شعر غافل نبود.
استاد براتی پور در شب شعر فجر شهرستان ساوجبلاغ، از اصالت هشتگردی خود سخن گفت و آن را سبب افتخار دانست. استاد براتی پور در تشریح نقل مکان خانواده از هشتگرد به تهران، شغل نظامی پدر را دلیل این مهاجرت عنوان کرد و از برگزارکنندگان مراسم تقدیر نمود. استاد مصطفی محدثی خراسانی، استاد اسماعیل امینی و استاد فریبا یوسفی از شاعران برجسته معاصر نیز میهمانان این برنامه بوده و به شعرخوانی پرداختند.
روزنامه پیام آشنا، ش 714
نکوداشت شاعری نامدار که ریشه در هشتگرد دارد
در روز 24 بهمن 1398 با برنامه ریزی شورا و شهرداری هشتگرد و همکاری انجمن ادبی ستاک، آیین نکوداشت جناب استاد عباس براتی پور شاعر شناخته شده کشوری که ریشه در شهر هشتگرد دارد، در فرهنگسرای امام علی علیه السلام برگزار شد. در این آیین، آقایان دکتر اسماعیل امینی، مصطفی محدثی خراسانی، اسماعیل آل احمد، مهراب حیدری، صادق بابکان و سرکار خانم فریبا یوسفی و چند تن از شاعران جوان ساوجبلاغی شعر خواندند و سخن گفتند. در پایان، حسین جوادان، گفت و گویی شنیدنی با استاد براتی پور رقم زد. بنده هم در آغاز این آیین گرم و صمیمی، مروری تاریخی بر خاستگاه استاد براتی پور یعنی شهر هشتگرد داشتم. آقایان عبدالله باکیده، حمیدرضا نادری، علی آقامحمدی، رسول انصاری، علی شجری پور و قدرت الله صیادی نیز از دیگر میهمانان این مراسم بودند. در مجموع شبی خوش و خاطره انگیز بود.
حسین عسکری - 25 بهمن 1398
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
روزنامه عصر توسعه، سال ششم، دوشنبه 28 بهمن 1398، ش 554، ص 5.
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
در بهار 1384 از غرفه مشترک انجمن شاعران ایران و دفتر شعر جوان در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، کتابچه ای در قطع خشتی با عنوان «اندوهیاد شاعر سحرزاد» هدیه گرفتم. کتابچه ای که دارای اشعار و یادداشت های سوگناک گروهی از دوستان و آشنایان شاعر و نویسنده نامی روزگار ما یعنی استاد دکتر سید حسن حسینی (1335 - 1383ش) است.
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دلبسته این ایل و تبارم چه کنم
این سومین بیت از غزلی از شادروان دکتر حسینی با عنوان «تبار عاشقان» است که در پشت جلد کتابچه مورد اشاره، منتشر شده است. این بیت پر احساس و چهره جذاب این شاعر شوریده، در آن سال ها مرا به یاد شادروان جلال آل احمد میانداخت. چندی پیش کتاب «گنجشک و جبرئیل» این سید فرزانه را میخواندم؛ کتابی لاغر اما والا که میزبان عاشورایی های دکتر سید حسن حسینی بین سالهای 1363تا 1364شاست. نمیدانم چرا تصوری بدون دلیل در ذهنم نشسته بود که این سید حتماً نسبتی با سید جلال الدین سادات آل احمد مشهور به جلال آل احمد (شهادت 1348ش) دارد.برای اینکه این فرضیه البرزپژوهانه شب و روزم را یکی نکند و بیش از این آزارم ندهد با رجوع به فضاهای حقیقی و مجازی، زندگی نامه و کتاب های شادروان حسینی را زیر و رو کردم. با یافتن نیم صفحه ای از روزنامه جمهوری اسلامی (شماره 7167،شنبه 22فروردین 1383)و ستونی نسبتاً بلند در روزنامه همشهری (شماره 3341، یک شنبه 16 فروردین 1383) خیلی ذوق زده شدم چون در هر دو بریده روزنامه، واژه «طالقان» و «اورازان» از زبان دکتر حسینی جاری شده بود. روزنامه جمهوری اسلامی سیزده روز پس از مرگ خالق گنجشک و جبرئیل، یکی از آخرین گفت و گوهای سید را منتشر کرده و از زبان او نوشته است: «در محلههای سلسبیل و هزار دستگاه نازی آباد و 21 متری کوکاکولا و در زندگی سخت و ساده پدری که از کودکی از اورازان طالقان بریده بود و به کارگری و کارمندی در کرج و تهران دلبسته بود، جایی برای نازپرورد تنعم شدن و با شاهنامه، مثنوی و دیوان خواجه پرورش یافتن و در نهایت فرهیخته شدن و فرنگ دیدن وجود نداشت.» محسن مومنی شریف هم هفت روز پس از مرگ دکتر حسینی در روزنامه همشهری نوشته است: «همه کسانی که جلسات بیدل شناسی او را دیدند تصدیق می کنند سید حسن حسینی خیلی عمیق بود. گاهی در شرح واژه ای علاوه بر ادبیات فارسی از ادبیات عرب، انگلیسی و حتی ترکی شاهد مثال میآورد. روزی پرسیدم: استاد شما مگر ترک هستید که به این خوبی ترکی حرف میزنید؟ گفت: نه من متولد تهرانم و اصالتاً طالقانی! و بعد تعریف کرد در نوجوانی و جوانی در هیئت عزاداری ترک ها شرکت می کرده و ترکی را از آنان یاد گرفته و درست مانند خودشان حرف می زند!» با مطالعه این دو منبع مکتوب، حس آدم هایی را داشتم که کشف بزرگی کرده اند. بلافاصله شیرینی این کشف البرزپژوهانه یعنی انتساب دکتر سید حسن حسینی به روستای اورازان طالقان و به قول سادات، پسرعمو بودنِ ایشان با مرحوم جلال آل احمد را با چند تن از دوستان اهل قلم از جمله اسماعیل آل احمد و خسرو عباسی در میان گذاشتم. هردو شگفت زده شده و از سند این انتساب پرسیدند.
روستای اورازان از توابع شهرستان طالقان واقع در استان البرز بیشتر به دو دلیلِ وجود جلال آل احمد و تکنگاری او از خاستگاهش با عنوان «اورازان»، در ردیف شناخته شده ترین روستاهای ایران است. البته این روستا از این پس در پژوهش های البرزشناسانه، خاستگاه دکتر سید حسن حسینی هم است. روستایی در 19 کیلومتری شهر طالقان که کهنترین سفالینه های به دست آمده از آن متعلق به هزاره های اول و دوم پیش از میلاد مسیح است. این روستای هدفِ گردشگری، میزبان بقعه امامزادگان سید علاءالدین و سید شرف الدین (اجداد سادات اورازان) است. همان دو سید شریف که نسبشان به امام پنجم شیعیان حضرت محمد باقر علیه السلام می رسد. روستایی که وقف اولاد ذکور و از این جهت به «روستای سادات» مشهور است؛ چون زمین ها، باغات و خانه های آن در بین فرزندان پسر دست به دست میشود و هیچ غیر سیدی در آنجا مالک نیست. دکتر سید حسن حسینی خیلی عمر نکرد 48 سال که چیزی نیست اما با انتشار مجموعه اشعار فاخر و پژوهشهای ادبی عمیق و دقیق، مشارکت در تأسیس حوزه اندیشه و هنر اسلامی (حوزه هنری فعلی) و دفتر شعر جوان، تدریس و شاگردپروری در دانشگاه های الزهرا و آزاد اسلامی و برگزاری جلسات بیدل شناسی، او را به یکی از استوانه های ادبیات آیینی و انقلاب اسلامی تبدیل کرد. رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای در پیام تسلیت خود به مناسبت کوچ دردناک دکتر سید حسن حسینی در 9 فروردین 1383، از او به عنوان «انسان فرزانه و آزاداندیش و یکی از نمونه های برجسته امروز و از امیدان آینده شعر و ادب فارسی» یاد کردند. با توجه به خاستگاه البرزی این شاعر نامی، بر حوزه هنری، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، اداره کل کتابخانه های عمومی، شورای فرهنگ عمومی و صدا و سیمای استان البرز واجب است که با برگزاری محافل و نشست های ادبی و فرهنگی، نامگذاری یکی از معابر عمومی استان و سرایت زندگی نامه او به فیلم ها، نشریات و کتاب های حوزه البرزشناسی به ویژه «کتاب درسی استان شناسی»، با افتخار از این سید فرزانه و عدالتخواه تجلیل به عمل آورده و اندیشه و شعر ایشان را به البرزنشینان به ویژه جوانان معرفی کنند.
شاهد مرگ غمانگیز بهارم، چه کنم؟
ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم؟
نیست از هیچ طرف راه برونشد ز شبم
زلفافشان تو گردیده حصارم چه کنم؟
از ازل، ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دلبسته این ایل و تبارم چه کنم؟
من کزین فاصله غارتشدهی چشم توام
چون به دیدار تو افتد سروکارم چه کنم؟
یکبهیک با مژههایت دل من مشغول است
میلههای قفسم را نشمارم چه کنم؟
منابع: اندوهیاد شاعر سحرزاد، کاری از انجمن شاعران ایران و دفتر شعر جوان، صفحات مختلف؛ روزنامه همشهری، ش 3341، ص 10؛ روزنامه جمهوری اسلامی، ش 7167، ص 11؛ ناصر پازوکی طرودی، آثار تاریخی طالقان، ص 400؛ تحقیقات میدانی نگارنده.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند: جستاری درباره نسب البرزی استاد دکتر سید حسن حسینی»، ماهنامه قاف البرز، سال اول، ش 3، مهر 1398، ص 6.
استاد دکتر سید حسن حسینی (شاعر نامی معاصر) ریشه در روستای اورازان از توابع شهرستان طالقان دارد
_____________________________________
بازتاب مقاله فوق
آقای دکتر احسان الله شکراللهی مدیر مرکز تحقیقات زبان فارسی دهلی نو که از فرزندان فرهیخته استان البرز و شهرستان طالقان است، در دوم آبان 1398 پس از مطالعه یادداشتم درباره نسب البرزی استاد سید حسن حسینی (شاعر نامی) با لطف فراوان این گونه ابراز نظر کرده اند: «سلام بر آقای دکتر عسکری عزیز سرباز سرفراز پاسبانی از مرزهای البرزِ باشکوه، آرشی که داشتههای ما را به ما برمیگرداند. در این باره چیزکی شنیده بودم. خیلی خوشحالم که تحقیق شما مهر تائید زد بر این شنیدهها. اتفاقاً چندی پیش از استاد امیرخانی شنیدم که گفته بودند طالقانیها در بسیاری زمینههای هنری سرآمدند، اما در هنر شعر که هنر اصلی ایران است، چندان حرفی برای گفتن ندارند. حالا این کشف شما البرز را در این زمینه نیز سرفرازتر از گذشته نشان خواهد داد. به نوبه خود از شما بسیار ممنونم که سرمایههای فرهنگی، اجتماعی و نمادین ما را به ما مینمایانید و این بزرگترین خدمتی است که برای تقویت حس وطندوستی و هویتیابی میشود برای جوانان این مرز و بوم انجام داد. کارتان بسامان و جانتان سلامت باد!»
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
حکایت پول نیست حکایت معرفت است
استاد سید حسن میرخانی (درگذشت 1369ش) مشهور به سراج الکتاب و متخلص به بنده، خوشنویس، شاعر و عارف نامدار البرزی است که ریشه در روستای تالیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ دارد. ایشان به همراه پدرش استاد سید مرتضی حسینی برغانی و برادرش استاد سید حسین میرخانی، بنیانگذار سبکی منحصر به فرد در قلم نستعلیق ایرانی است. سبکی که با تاسیس انجمن خوشنویسان ایران، فراگیر و ماندگار شده است. درباره هنرمندانگی و شاعرانگی استاد میرخانی، صفحه ها می توان نوشت. در این مجال کوتاه، می خواهم به یک جنبه کمتر شناخته شده استاد اشاره کنم. آن هم دستگیری از فقیران و محتاجان که نیاز ضروری امروز ما هم هست. همان گونه که در قطعه خوشنویسی زیر عکس استاد آمده "تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن"؛ گزارش های فراوانی از شاگردان و مردم عادی ثبت شده که این منش مستمر استاد میرخانی را ثابت می کند. از شاگردان محتاج، هزینه آموزش خط نمی گرفت بلکه به آنان پول توجیبی هم می داد. حکایت، حکایت پول نیست حکایت معرفت است. همین ویژگی ها از او شخصیتی ساخته بود که علیرغم تعلق خاطرش به سلسله های متعارف عرفانی، فقرا و سالکین به خدمتش می رسیدند و خوشه های معرفت و عرفان برمی چیدند. امروز صبح در ماهنامه ادبستان (شماره 24، آذر 1370) قطعه ای به خط استاد میرخانی دیدم که هنوز مست آن هستم :
چنان بساط تجمل بچین در این عالم
که دست و پا نکنی گم به وقت برچیدن
حسین عسکری -اول آبان 1398
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
21 مهر روز خوشنویسی و 21 تا 27 مهر هفته خوشنویسی ایرانی است. این مناسبت به همت استاد غلامحسین امیرخانی چهره ماندگار هنر ایران که ریشه در استان البرز دارد در تقویم فرهنگی و هنری کشور عزیزمان ثبت شده است. این روز و هفته ارجمند، مجالی است که متصدیان انجمن خوشنویسان و دیگر نهادهای فرهنگی استان البرز برای گسترش این هنر قدسی چاره اندیشی کنند و در تبیین نقش استان البرز در تعالی هنر خوشنویسی ایران کوشا باشند. چند روز پیش دیداری با استاد علی مهری رییس خوش ذوق انجمن خوشنویسان استان البرز داشتم. کتاب «تاریخ خوشنویسی در استان البرز» را به ایشان عرضه کردم، ظاهراً پسندیدند و قرار است زمینه چاپ آن را فراهم کنند. ضمن احترام به قزوین که عنوان «پایتخت خوشنویسی ایران» را به نام خود ثبت کرده باید گفت استان البرز «خاستگاه هنر خوشنویسی معاصر ایران» است. شناسایی حدود 250کاتب و خوشنویس از سده دهم هجری قمری تا کنون، نقش سه خوشنویس البرزی (استادان سید حسین و سید حسن میرخانی و ابراهیم بوذری طالقانی) در تاسیس انجمن خوشنویسان ایران و پیدایش سه سبک «کمال شکسته نستعلیق»، «برغانی» و «تلفیقی امیرخانی» دلایلی بر این ادعا است. استان البرز قابلیت آن را دارد که مرکزیت خط های شکسته نستعلیق و نستعلیق را به نام خود ثبت کند. به مناسبت این روز و هفته، تصویر گواهی نامه بی نظیر استادی ارشد شادروان سید حسین میرخانی (ره) خوشنویس نامدار البرزی که در بهمن 1355به امضای وزیر فرهنگ و هنر وقت صادر شده است را تقدیم مخاطبان گرامی کانال البرزپژوهی می کنم و امیدوارم که سنت یادگیری و یاددهی این هنر گرامی در استان زیبایمان البرز همچنان پایدار و مستمر باشد.
حسین عسکری - 21 مهر 1398
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
خوشنویسان البرزی سبک کلهر
سوم مهر برابر با 25 محرم براساس تقویم هجری قمری، یکصد و سی و یکمین سالگرد درگذشت استاد میرزا محمدرضا کلهر کرمانشاهی خوشنویس صاحب سبک ایرانی در قلم نستعلیق و بنیانگذار «سبک کلهر» و همچنین یکصد و شانزدهمین سالگشت تولد استاد سید حسین میرخانی از بنیانگذران البرزی انجمن خوشنویسان ایران است. استاد کلهر که در 25 محرم سال 1310ق درگذشت، چون در هنر خوشنویسی سرآمد بود، بارها مورد تشویق ناصرالدین شاه قاجار قرار گرفت. شاه قاجار گاهی از او خط می گرفت و در سفر دوّم شاه به خراسان همراهش بود و رویدادهای روزانه آن ایام را به خط خود می نوشت و چاپ می کرد.
امروزه در خوشنویسی نستعلیق ایرانی با دو قالب و ساختار متمایز با نام های «سبک قدیم یا سبک میرعماد» و «سبک جدید یا سبک کلهر» روبرو هستیم. در توضیح سبک جدید خوشنویسی در مقایسه با سبک قدیم (میرعماد)، باید گفت ورود صنعت چاپ سنگی در دوره قاجار به ایران، باعث شد که تغییرات جدیدی در شیوه کتابت به وسیله استاد کلهر ایجاد شود که به چاپی نویسی معروف شد. مرکب این گونه کتابت بسیار غلیظ بود و نوشتن با آن بسیار مشکل. همچنین برای زیباتر شدن دوایر و کشیده ها در چاپ، دانگ قلم و اندازه دوایر و کشیده ها تقلیل یافت که در نهایت این سبک به نام زنده یاد کلهر ثبت شد. ظرافت کاری ها و نازکی (ضعف) برخی از قسمت های حروف و کلمات به ویژه آخر دوایر، برخی اتصالات و ارسال ها و... در سبک میرعماد با ساختار و عمل چاپ سنگی هماهنگ نبود چرا که به هنگام چاپ، این نواحی چاپ نمی شدند و در اصطلاح صنعت چاپ، خورده می شدند یا می ریختند. در سبک قدیم (میرعماد)، خوشنویس دارای آزادی عمل بیشتر بوده و قوانین کمتری بر آن مستولی گشته است اما در سبک جدید (کلهر) خط دارای پختگی بیشتری است و به دلیل کاربردی شدن آن برای استفاده در روزنامه ها و مجلات، قوانین ویرایشی بیشتری برای آن وضع گردید که هم نوشتن را سهولت می بخشید و هم اینکه سرعت را به کار می افزود. در زیر مجموعه سبک کلهر، دو سبک هم عصر دیگر تولد یافته که یکی مربوط به استاد عمادالکتّاب و پیروان او و دیگری مربوط به استاد سید مرتضی حسینی برغانی و پیروان او است.
استاد کلهر روحیه ای آزادی خواهانه داشت و از منتقدان حکومت قاجار به شمار می رفت. به همین جهت از پیروان آیت الله شیخ هادی نجم آبادی روحانی نواندیش، آزادی خواه و قرآن پژوه عقلگرای البرزی بود. وقتی در سن 65 سالگی بر اثر بیماری وبا درگذشت، مرحوم شیخ هادی بر پیکر او نماز گزارد و پیکرش را در آرامستان محله حسن آباد تهران به خاک سپرد.
سه خوشنویس مشهور البرزیبه ترتیب از سه شهرستان ساوجبلاغ، نظرآباد و طالقان را می توان از شاگردان اصلی و اثرگذار سبک کلهر به شمار آورد: استاد سید مرتضی حسینی برغانی (درگذشت 1318ش)؛ استاد میرزا مرتضی نجم آبادی (درگذشت 1326ش)؛ استاد ابراهیم بوذری طالقانی (درگذشت 1365ش).
استاد سید مرتضی حسینی برغانی مشهور به سید مرتضی میرخانی، خوشنویس نامدار و صاحب سبک اواخر دوره قاجار است. او تعلیمات خود از استاد کلهر را به دو فرزندش استاد سید حسین میرخانی و استاد سید حسن میرخانی مشهور به سراج الکتّاب منتقل کرد و موجب ایجاد سبکی ذیل سبک کلهر شد که از آن با عنوان «سبک برغانی» یاد می شود. میرزا مرتضی نجم آبادی شاگرد و داماد شیخ هادی نجم آبادی است. او علاوه بر خوشنویسی، حقوقدان و روزنامه نگار هم بود. استاد کلهر در پایان عمر، کارهای نوشتنی خود را به میرزا مرتضی میسپرد. استاد ابراهیم بوذری طالقانی خوشنویس، ادیب، تعزیه پژوه و کارشناس ردیف های آواز موسیقی سنّتی ایران است. مشارکت در تأسیس انجمن خوشنویسان ایران و خوشنویسی کتیبه های هفتگانه آرامگاه سعدی در شیراز از جمله فعالیت های هنری او به شمار می رود.
تاسیس انجمن خوشنویسان ایران به عنوان پرسابقه ترین تشکّل هنری مستقل ایران، با مشارکت مستقیم سه خوشنویس البرزی یعنی استادان سید حسین و سید حسن میرخانی و ابراهیم بوذری طالقانی در کنار دو خوشنویس دیگر استادان علی اکبر کاوه و دکتر مهدی بیانی تایید کننده این گزاره پژوهشی است که تاسیس انجمن خوشنویسان ایران نیز حاصل تلاش خوشنویسان نامدار البرزی است. از دیگر سو، سبک خوشنویسی استاد غلامحسین امیرخانی دیگر خوشنویس نامدار البرزی در خط نستعلیق، ترکیبی هنرمندانه و خلاقانه از دو سبک قدیم و جدید یعنی سبک های استاد میرعماد حسنی قزوینی خوشنویس برجسته دوره صفوی و استاد محمدرضا کلهر خوشنویس توانای دوره قاجاریه است.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «خوشنویسان البرزی سبک کلهر»، روزنامه پیام آشنا، سال ششم، ش 1469، چهارشنبه 3 مهر 1398، ص 8.
کتیبههای آرامگاه سعدی را یک البرزی خوشنویسی کرده است
بانوی شکسته نویس البرزی
بانو میرزا ماه شرف خانم برغانی ملقب به «منشیه» از خوشنویسان استان البرز در روزگار قاجار است. در مدخل «ماه شرف خانم» نوشته حسین عسکری، چاپ شده در جلد پانزدهم دایره المعارف تشیع (تهران: موسسه انتشارات حکمت، 1394، ص 38) این بانوی هنرمند معرفی شده است.