دست نوشته شهید آوینی در روستای چندار ساوجبلاغ
سر مزار شهید فلاحتپور بودیم که یکی از دوستان برگهای آورد و از آقا مرتضی خواست به یادگار چیزی بنویسد؛ سید مرتضی هم نوشت «عجب از ما واماندگان زمین گیر که در جست و جوی شهدا به قبرستانها میرویم...» این متن بعد از شهادت مرتضی منتشر و ماندگار شد. حسین محمودیان راوی مستندهای روایت فتح و کارگردان مستند زندگی امام موسی صدر خاطرهای از سید شهیدان اهل قلم روایت کرد که به 18 روز پیش از شهادت سید مرتضی بازمیگردد: یکی از حلقههای آشناییام با شهید آوینی، شهید مهدی فلاحتپور - هنرمند شهید ساوجبلاغی - بود که اردیبهشت 71 در لبنان شهید شد؛ او گروهی کار روایت فتح را در لبنان پیگیری میکردند که هواپیمای اسرائیل منطقه را بمباران میکند و ظاهراً فقط آقای فلاحتپور از ایران به شهادت میرسد.
از چندار ساوجبلاغ تا جنوب لبنان
29 اردیبهشت 1371 سالگرد شهادت بسیجی هنرمند مهدی فلاحت پور خبرنگار و فیلمبردار گروه روایت فتح است. او که به گفته سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی منتظر مرگ نماند و مرگ را برگزید نه از سر یاس و دلزدگی که از سر آزادگی. فلاحت پور در اول اردیبهشت سال 1343 در یک خانواده ساوجبلاغی در شهر تهران متولد شد. از کودکی در کنار تحصیل کار می کرد. وقتی به سن جوانی رسید، جهت ادامه تحصیل، رشته سینما را برگزید و در صدا و سیما نیز به حرفه خبرنگاری مشغول شد. با آغاز جنگ فلاحت پور برحسب وظیفه به منظور مبارزه با متجاوزان راهی مناطق عملیاتی شد ولی با توجه به ذوق هنری و دیدن تصاویر ناب صحنه های نبرد سلاح را کنار گذاشته، دوربین فیلمبرداری به دست گرفت و در سنگر ثبت و ضبط وقایع مشغول شد. او مدتی نیز با تبلیغات لشکر 27 حضرت رسول (ص) همکاری کرده و در اکثر مناطق حضور داشت. یکی از مناطقی که او بارها در مورد آن سخن می گفت حلبچه عراق بود. می گفت: «هر وقت بمباران شیمیایی حلبچه را به یاد می آورم دلم به حال آن خانم بچه به بغل که هر دو جان باخته بودند خیلی می سوزد .»
حاجی بخشی در کنار رزمندگان ساوجبلاغی
مرحوم حاج ذبیحالله بخشی (متوفای 1390 خورشیدی) معروف به «حاجی بخشی»، از دوران کودکی زندگی پرماجرایی داشت. پیوستن به آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و گروه فداییان اسلام به رهبری مرحوم سید مجتبی نواب صفوی در روند مبارزه با رژیم پهلوی و حضور فعال در هشت سال دفاع مقدس، همکاری با گروه انصار حزب الله و شهادت فرزندانش در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، روایتی است از زندگی این پیرجبههها که حدود چهل روز است که از مرگش میگذرد. اباصلت بیات از عکاسان دفاع مقدس در آلبوم خاطراتش، تصویری از حاجی بخشی دارد که مربوط به سال 1364 است، در عکس مورد اشاره، حاجی بخشی در مراسم اعزام رزمندگان بسیجی از منطقه ساوجبلاغ در حالی که کفنپوش است، پرچم توحید و نبوت را در دست گرفته، شعار میدهد و رزمندهها نیز پاسخ میدهند. این نیروها در آن زمان به سپاه محمد رسولالله ملحق شدند.
نظرآباد در انقلاب
مردم آگاه شهر نظرآباد و روستاهای اطراف از بدو نهضت و انقلاب اسلامی به انحا مختلف مخالفت خود را با استبداد رژیم پهلوی اعلان میکردند. در سال 1357 آحاد مردم نظرآباد با برپایی تجمعهای اعتراضآمیز ضمن حمایت از رهبری امامخمینی(ره)، خواستار برقراری جمهوری اسلامی بودند.در این میان نقش جوانان و دانشآموزان بسیار پررنگ بود. آنها ضمن به تعطیلی کشاندن کلاسهای درس، در اینگونه تجمعهای انقلابی شرکت میکردند. مسجد جامع شهر علاوه بر مدارس، یکی از کانونهای اعتراض بود. برای بیان نقش مردم نظرآباد در حمایت از انقلاب اسلامی به دو رویداد که در سال 1357 رخ داده است، اشاراتی میشود:
الف)بیست روز سرد بدون نفت: در دیماه 1357که هوا به شدت سرد بود، مردم شهر نظرآباد با برگزاری تظاهرات اعتراضآمیز از خیزش مردم در دیگر نقاط ایران حمایت کردند. بر همین مبنا عوامل رژیم پهلوی در شرکت نفت کرج و حومه برای سرکوب خیزش مردم به مدت 20روز از ارسال نفت به این شهر جلوگیری کردند. این درحالی بود که به برخی روستاهای 500 تا 1000نفری همجوار نظرآباد یک روز در میان نفت تحویل میشد. پس از این موضوع جمعی از مردم در همان ایام ضمن تنظیم طوماری خطاب به شرکت ملی نفت ایران خواستار بیان علل عدم توزیع نفت در این شهر شدند. در 16دی متصدی شعبه نفت شهر نیز برای پیگیری موضوع به کرج مراجعه میکند. پس از پرسوجوی وی، مسؤول وقت شرکت نفت کرج ضمن توهین به او میگوید: اگر دنیا را نفت بگیرد به نظرآباد نفت تحویل نخواهم داد.
پس از آن برخورد، چند نفر از معتمدان شهر بار دیگر به کرج مراجعه کرده و علت این تصمیم را جویا میشوند. شخصی به نام بهرامی که مسؤول توزیع نفت حومة کرج بود به این جمع نیز توهین میکند. اکبر امیرخانی (مدیر وقت مدرسه راهنمایی مقدم) در اینباره میگوید: وقتی به کرج مراجعه کردیم، مسؤول توزیع نفت حومه کرج ضمن اشاره به تظاهرات مردم نظرآباد گفت بروید از امام خمینی نفت بگیرید! و در پی بیان این جملات چند نفر از کارگران او بر سرم ریختند و نزدیک بود مرا بکشند. پس از این حادثه موضوع را به روزنامه اطلاعات گزارش کردم که چند روز بعد از درج آن، تحویل نفت به مردم به حالت روزهای گذشته درآمد.(1) تمام این حوادث وقتی رخ داده است که هنوز محمدرضا شاه از کشور خارج نشده و رژیم متلاشی نشده بود.
ب) مسدود کردن جاده ترانزیتی: در اوج انقلاب اسلامی، شاهپور بختیار (آخرین نخستوزیر رژیم پهلوی) حاضر به استعفاء و کنارهگیری نبود. او در 21 بهمن 1357که درگیریهای خونینی بین نیروهای انقلاب و رژیم در جریان بود، ارتش را دستاندرکار کودتای نظامی کرد و در همین راستا در کشور حکومت نظامی اعلام شد.در این روز حساس مردم شهر نظرآباد با درایت و شجاعتی که داشتند ضمن تجمع در مرکز شهر به طرف جاده ترانزیتی قزوین - کرج حرکت کرده و جاده مزبور را مسدود کردند که مبادا نیروهای کمکی ارتش از پادگانها و شهرهای غرب ایران به سوی تهران و کرج حرکت کنند. یکی از جوانان غیور نظرآباد، محمد آقانظرپور بود که به کمک کامیون پدرش در بستن جاده به مردم کمک کرد. او چهارسال بعد در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران طی عملیات محرم در سال 1361 خورشیدی به شهادت رسید.(2) تجمع مردم در جاده ادامه داشت تا روز 22 بهمن که رژیم پادشاهی پهلوی منقرض شده و از غروب آن روز جمهوری اسلامی ایران عملاً تشکیل شده و اداره مملکت با رهبری امام خمینی آغاز شد. مردم انقلابی نظرآباد در آن روز در حالی به خانههای خویش بازگشتند که لبخند پیروزی بر لب و اشک سوگ شهیدان بر چشم داشتند.
پانوشت ها:1. روزنامه اطلاعات، ش15762 (چهارشنبه 27 دی 1357)، ص3/ 2. سیدیوسف حسینی، حماسه آفرینان (یادبود حماسهسازان نظرآباد)، ص57.
به نقل از : کتاب دشتی به وسعت تاریخ، ص 204.