تقدیم به خوانندگان ساوجبلاغ پژوهی
علی اکبر صفری
پژوهشگر موسسه کتابشناسی شیعه
این دو تصویر متعلّق به دبیر اعلم ساوجبلاغی و فرزندش است که در دیوان رسائل خاصّه قاجار دبیر بوده و آثاری فاخر در ادبیات فارسی دارد. سمت راست او فرزندش خوشنویس و نویسنده میرزا شفیع ساوجبلاغی است که مرقعات و آثار قلمی ارزشمندی از او به یادگار مانده است. خاندان دبیر اعلم همه شاعر و هنرمند و نویسنده بوده اند؛ پدر بزرگوارش میرزا محمّد منشی ساوجبلاغی نیز از خوشنویسان روزگار قاجار بوده و مرقعاتی از او زینت بخش کتابخانه ها است. نوه دبیر اعلم، مرحوم استاد غلامرضا دبیران نیز از شاعران و نویسندگان روزگار ما است.
بزرگترین ویژگی دبیر اعلم ساوجبلاغی ترجمه نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و مصباح الشریعه به شعر است. این آثار خوشبختانه از گزند حوادث دور مانده و در کتابخانه مجلس شورای اسلامی و آستان قدس رضوی نگهداری می شود. این خاندان از روستای نجم آباد نظرآباد بوده و از ستاره های پر فروغ آسمان ادب و فرهنگ منطقه ساوجبلاغ هستند. معرفی دبیر اعلم و آثار او در مجله پیام بهارستان (تابستان 1389، دوره 2، سال 2، ش 8، صص 564 - 593) آمده است. این تصویر به لطف و بزرگواری سرکار خانم دکتر حکیمه دبیران در اختیار اینجانب قرار گرفت که از ایشان سپاسگذارم.
نکته ای که به ذهن قاصرم می رسد این است که خانواده ها و خاندان ها اگر سند قدیمی یا نسخه ای نگهداری می کنند برای نشر آن اقدام کنند و یا برای معرفی و چاپ در اختیار علاقه مندان قرار دهند بی شک تاریخ چیزی نیست جز سند، نوشته، عکس. با این کار فرهنگی گوشه ای از تاریخ سرزمین ما روشن خواهد شد؛ کشورهای دیگر از هیچ برای خود تاریخ می سازند و افتخار می کنند.
دبیراعلم ساوجبلاغی و کتاب «چاره ساز» شرح کلمات قصار نهج البلاغه
گزارش دیدار با خاندان فرهنگی دبیران ساوجبلاغی
در اشعارش تخلّص به «بنده» می کرد
حسین عسکری: با انتشار مطلب سراینده شعر «علی ای همای رحمت»؛ شهریار یا شاعر ساوجبلاغی؟ چند تن از خوانندگان وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی با ارسال پیام، خواستار معرفی بیشتر استاد سیّد حسن میرخانی هستند. نوشته زیر، به قلم بنده و مدخل «میرخانی، سیّدحسن» در جلد پانزدهم دایره المعارف تشیّع (تهران: موسسه انتشارات حکمت، 1394، ص 571) است.
استاد سیّد حسن میرخانی مشهور به سراج الکُتّاب (1291- 1369ش) فرزند سیّد مرتضی حسینی برغانی، خوشنویس معاصر و از بنیانگذاران انجمن خوشنویسان ایران است. تعلیمات آغازین را از پدر هنرمندش که شاگرد میرزا محمّدرضا کلهر (م1310ق) بود، فراگرفت و خیلی زود در خطّ نستعلیق با اقلام ممتاز گردید تا آنجا که به سراج الکتّاب مشهور شد. او همچنین به انواع مختلف خط های مرسوم در ایران همچون نستعلیق، نسخ، ثلث، تعلیق، رقاع، ریحان، شکسته نستعلیق و تحریر تسلّط داشت امّا استادی او بیشتر در نگارش خطّ نستعلیق بود. استاد میرخانی علاوه بر خوشنویسی در شاعری هم دستی داشت و در اشعارش تخلّص به «بنده» می کرد. اشعار او با نام دیوان بنده به چاپ رسیده است. از اوست: ادامه مطلب...
تبدیل سحاب به هما
اسماعیل آل احمد
25 اسفند 1393 در «چهارمین آیین سور سوره های قرآن» در فرهنگسرای هنر شهرستان نظرآباد، صدای گرم استاد سید عباس میرخانی که از میهمانان ویژه موسسه رخسار قرآن بود حال خوبی در همه ما رقم زد. آن روز به مناسبت، اشاره ای به «علی ای همای رحمت» استاد شهریار کرد و گدشت و من نیز از لذت دانستن یک نکته جدید، مست شدم و گذشتم. امروز با دیدن مطلب سراینده شعر «علی ای همای رحمت»؛ شهریار یا شاعر ساوجبلاغی؟ در وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی، دیدم که استاد میرخانی ـ سید عباس ـ چه خوب و هنرمندانه به این رابطه ناب هنری استادان سیدحسن میرخانی و شهریار، دامن زده اند. عین سخنان استاد سید عباس میرخانی را که فایل تصویری آن در موسسه رخسار قرآن موجود است برایتان می آورم: «بیت مربوط به استاد شهریار را همه به یاد دارید که می گوید: علی ای همای رحمت! تو چه آیتی خدا را... که به ما سوا فکندی همه سایه هما را. قبل از استاد شهریار، استاد سیدحسن میرخانی، مصرع اول همین بیت را این گونه بازگفته بود: علی ای سحاب رحمت! تو چه آیتی خدا را که استاد شهریار که البته مقام استاد، خیلی هم بالا است فقط با تبدیل سحاب به هما برای این مصرع، شعری ساختند.»
جواد محقق: این شعر پیش از شهریار در دیوان میرخانی آمده است
عباس براتی پور: شعر شهریار با شعر میرخانی فرق میکند
مدیرکل سابق ارشاد آذربایجان شرقی: این شبهه افکنی، ناجوانمردانه است
محمّدعلی مجاهدی: توارد است
محمّد طاهری خسروشاهی: اقتباس ادبی است
غزل تاجبخش: این مباحث به شهریار خدشه ای وارد نمی کند
محمّدعلی سپانلو: این افراد فکر کرده اند واقعاً «محقق» هستند!
عباس براتیپور نزدیک بودن شعر «علی ای همای رحمت» استاد سیّد محمّدحسین شهریار به شعر استاد سیّدحسن میرخانی مشهور به سراج الکُتّاب (1291 - 1369ش) شاعر و خوشنویس ساوجبلاغی را علت طرز تلقّی جواد محقق عنوان کرد. این شاعر دربارهی مسایل مطرحشده درباره شعر «علی ای همای رحمت» شهریار و این که گفته میشود پیش از او در دیوان شاعر دیگری آمده است، به خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: آنچه مورد نظر آقای محقق بوده، شعری از «سید حسن میرخانی» متخلّص به «بنده» است که هم خطاط بوده و هم شاعر و دقیقاً نمیدانم شاعر دوران قاجار بوده یا پهلوی. او افزود: من شعری را که مورد نظر آقای محقق است، در دیوان حسن میرخانی که با عنوان «دیوان بنده» منتشر شده است، دیدهام. این شعر هم غزلی است با همان قافیه و ردیف که نزدیک به شعر شهریار است، ولی با این حال شعر شهریار با شعر میرخانی از نظر سوژه، زبان و اندیشه فرق میکند، اما چون هر دو شعر برای حضرت علی (ع) است و همچنین شباهت هایی با هم دارند، برای آقای محقق این تلقی پیش آمده است. ادامه مطلب...
طالقانی و مسالهاش
حامد زارع
اندیشه بازگشت به قرآن و آموزههای آن در تاریخ جدید ایران به مثابه یک سلاح ایدئولوژیـــک که دو امر دنیاگرایی (sécularisme) و جـــــــــزم گرایــــی (dogmatism) را به چالش کشیده، جزء سرفصل های کمتر پرداخته شــده تاریخ اندیشه معاصر محسوب میشود. اگرچه میتوان ریشهها و ایدههای این مراجعه به قرآن را تا قرون میانه به عقب کشید و در آثار و آرای ابنتیمیه، متفکر نامدار اهل سنت و جماعت رصد کرد؛ اما در بستر اندیشه شیعی، این متفکران ایرانی اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی (زمانه و دقیقه آغاز تاریخ مدرن ایران) بودند که با نیتی زمینه مند و معطوف به شرایط تاریخی خواهان طرح اندیشه بازگشت به قرآن شدند. آنان دو دغدغه داشتند؛ به عبارت دیگر طیف متفکران ایرانی که خواهان بازگشت به قرآن بودند، دو هدف متفاوت داشتند: گروهی همانند سیدجمال الدین اسدآبادی و شیخ هادی نجمآبادی عزم مبارزه با استبداد مطلقه قاجاری داشتند و گروهی دیگر نظیر اسدالله خرقانی داعیه دار مبارزه با خرافات و پالایش دیانت و مذهب از واردات بی مبنا و سند معتبر بودند.
اگر پیشگامان بازگشت به قرآن در آستانه نهضت مشروطیت دغدغهای سیاسی داشتند، در دوره رضاشاهی این دغدغه سیاسی، وجه دینی به خود گرفت. اما پس از شهریور و آغاز نفوذ مارکسیسم تا پس از کودتای 28 مرداد که روزنههای هر گونه فضای تنفس سیاسی و اصلاحات بسته شد و هم هنگام رگههای اندیشه مارکسیستی به مثابه اندیشه مبارزه با استبداد و استعمار قویتر شد، اندیشه بازگشت به قرآن نیز تحت تاثیر تمایلات چپگرایانه، وجهی انقلابی به خود گرفت.
پرپیداست تمثیل اندیشه بازگشت به قرآن در عصر چپگرایی از آن کسی جز آیت الله طالقانی نیست. همو که با شاگردی در عرصه نوگرایی دینی، قرآن را در کانون جهد فکری خویش قرار داد و به این ترتیب وجه دینی کار خود را به نمایش گذاشت و با اهتمامی که به فکر اعتراضی مسلط دوران داشت، تقریر دوبارهای از رساله تنبیه الامه و تنزیه المله میرزای نائینی به دست داد و وجه سیاسی کار خویش را خاطرنشان ساخت. اگر وجه نخست در اعتراض به دگماتیسم و تحجرگرایی بود، وجه دوم در مواجهه با استبداد معنا پیدا میکرد. مساله طالقانی در دهه 40 و 50 معطوف به این دو وجه دینی و سیاسی بود. وجوهی که پس از طالقانی و با تاسیس جمهوری اسلامی و سیستماتیک شدن فکر دینی، چهره متفاوتی پیدا کرد.
بنیانگذار نخستین بانک اعضای پیوندی در ایران
دکتر سیّدحمید میرخانی (1330 - 1383ش) جرّاح نامدار قلب و بنیانگذار نخستین بانک اعضای پیوندی در ایران است که از روستای تالیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ برخاسته است. او پس از دریافت دیپلم، در سال 1350ش در رشته فیزیوتراپی دانشگاه تهران پذیرفته شد اما به جهت علاقه به پزشکی در سال 1351ش بار دیگر در کنکور شرکت کرد و در رشته پزشکی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. در سال 1359ش مدرک پزشکی عمومی را دریافت کرد و بلافاصله دوره دستیاری جرّاحی را آغاز کرد و در سال 1363ش آن را به پایان رساند و سپس به عضویت هئیت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران درآمد. در سال1363ش در رشته فوق تخصصی جرّاحی قفسه صدری دانشگاه علوم پزشکی تهران پذیرفته شد و به مدّت سه سال در آن مقطع تحصیل کرد. در سال 1368ش جهت گذراندن دوره فوق تخصصی جرّاحی قلب و عروق و پیوند قلب رهسپار کشور سوئد شد و آن دوره را در بیمارستان هرفیلد انگلستان به پایان رساند و آنگاه به ایران بازگشت. ادامه مطلب...
شیخ گفت: افعی که افسون بر نمی دارد !
شیخ عبدالعلی موبد کاشانی که از یاران و هواخواهان شیخ هادی نجم آبادی بود تعریف می کرد: شیخ از تهمت زدن و آزار و ستم، دروغ گویی، مال مردم خوردن، طعنه بر دین و ایمان مردم زدن و سایر کارها و سخنان بیهوده و زشت پرهیز داشت. در یکی از روزها شخصی چون ماری خوش خط و خال به نزد شیخ رفت و در کنارش نشست؛ همی از سلامت نفس خود لاف می زد و وانمود می کرد که عقیده به مکافات دنیا و آخرت دارد؛ داستان ها شاهد مدعای خود می آوردند؛ از مردم و از خودش همی گفت. براستی که چه زبان چرب و نرمی داشت. آن کس که او را نمی شناخت می پنداشت که چنان حاج آقایی در روزگار نبوده و نیست؛ چنین خیرخواه مردمی از آغاز تا انجام گیتی یگانه است. وی برای آنکه ثابت کند که حتی در این دنیا هم کار بد بدون مکافات نمی ماند حکایتی را تعریف کرد. خیلی با مزه است.
می گفت: یکبار برای زیارت به مکه رفته بودم. در راه مکه به صحرا به ماری دچار شدم. ترسیدم که زیانی رساند. برای دفاع از خود چماقی به سوی مار انداختم. پس از مدتی ضربه زدن به افعی، اسبابی فراهم گشت که چند ضربه چماق خوردم. من (شیخ عبدالعلی) می دیدم که شیخ هادی به حرف های او گوش می داد و چیزی نمی فرمود. من آن مرد را می شناختم و می دانستم که به همه عیب های شرعی و عرفی آراسته است. وی با خبرچینی دویست آدم بی آزار و گوشه گیر را به کشتن داده بود به طوری که حجاج بن یوسف ثقفی نسبت به او رحمت دو جهانی بود. بی هیچ هنر و منصب روشنی مالک کرورها ثروت شده بود. هر خانواده ای را که نابود می کرد دو تومان بهره می برد و هنوز هم دست از کار پلیدش بر نداشته بود. من در این اندیشه بودم که شیخ ما دارد فریب می خورد و شقی ترین آدم را حضرت زین العابدین تصور کرده است...
اما ناگاه آن خواجه برزگ به فراست دریافت که من در چه اندیشه ای بودم که «پس از آن همه کوشش به عجب کسی دست ارادت دادم که سعید را از شقی درست نمی شناسد» پس فرمود: «عبدالعلی چفدر کودکانه می اندیشی و کم ظرفیت هستی. گمان داری جز تو کسی نمی فهمد. افعی که افسون بر نمی دارد. حاجی چه می گوید؟» شیخ ما با خواص لهجه و اصطلاح مخصوص داشت. از این جهت خاصان مجلس دانستند که چه می گوید. دریافتیم که شیخ درست تشخیص داده است. حاجی هم به خود می بالید و همچنان لاف می زد و دست بردار نبود. خاصان مجلس دانستند که به گفته شیخ حاجی افعی است و ترک شرارت و فساد نکند. بنا بر این جز گوش دادن به یاوه بافی های او کار دیگری مصلحت نیست.
منبع: هزار و یک حکایت تاریخی.
درآمدی بر بیمارستان وزیری، مدرسه و آرامگاه شیخ هادی نجم آبادی
حسن شمس آبادی (پژوهشگر تاریخ معاصر)
بیمارستان وزیری بین سالهای 1314 تا 1318ق بنا بر وصیت میرزا عیسی وزیر و با همت و تلاش شیخ هادی نجم آبادی ساخته شد. این بیمارستان جزو سومین یا چهارمین بیمارستان های تهران بود که تا سال 1350ش فعالیت های پزشکی در آن انجام می شد. در حال حاضر بیمارستان وزیری در خیابان ولی عصر فعلی، پایینتر از سه راه جمهوری و در کوچه وزیری واقع شده است. بر کتیبه ای که در سر در آن نصب شده است، این چنین نوشته شده است: «مریضخانه ملتی که حسبالوصیهی مرحوم مبرور میرزا عیسی وزیر الحسینی طاب ثراه مرحوم علیین مکان آقای حاج شیخ هادی مجتهد نجم آبادی اعلیالله مقامه از ثلث آن مرحوم بنیاد فرمودهاند و ابتدا باز شدن در غره شهر رمضان سنه 1318 قمری» اراده و علاقه شیخ به ساخت این بیمارستان به حدّی بوده که او و فرزندش چون کارگری ساده، در ساخت بیمارستان کمک کردهاند. بیحکمت نیست که بعد از وفات ایشان، تعدادی از افراد وابسته به این خاندان در رشته پزشکی ادامه تحصیل دادند و در حال حاضر از پزشکان موفق در رشته کاری خود هستند. شیخ هادی علاوه بر ساختن بیمارستان، در بنا نمودن چندین مدرسه به طور مستقیم و یا غیرمستقیم نقش داشته است.
علامه شیخ محمّد صالح بَرَغانی
علی احمدی میرآقا
حاجی ملا محمّدصالح برغانی قزوینی فرزند ملا محمّد ملائکه از فقیهان و مفسران شیعه و برادر محمّدتقی، معروف به شهید ثالث (م.1263ق.) [1] به سال 1174ق. در برغان در شمال غربی کرج زاده شد. خاندان برغانی در روزگار محمد صالح به آل صالحی، آل شهیدی و آل علوی به ترتیب در انتساب به محمدصالح، شهید ثالث و محمدعلی شهرت یافتند. [2] خاندان برغانی از خانواده های ریشه دار دانش و تقوا هستند که به آل بویه (حک: سده 4 و 5 ق. در ایران و عراق) نسب میبرند. سپس به سبب سکونت جدّ اعلای برغانی ها، محمد کاظم طالقانی (م.1094ق.) در طالقان، به آل طالقانی شهرت یافتند. از آن پس که وی از طالقان به قزوین رفت، به خاندان او نسبت قزوینی نیز دادند. محمّد ملائکه از نوادگان محمّد کاظم، پس از غائله اخباریان و اصولیان قزوین، ناچار به اقامت در برغان شد و از آن پس، این خاندان به برغانی مشهور گشتند. [3] از ویژگی های این خاندان، توجّه به تحصیل دخترانشان [4]، آشنایی با دانشهای جدید، آموزش نظامی به روحانیان، اهتمام به کشاورزی و کوشش برای رفتن به کربلا است که در سیره محمّدصالح و افراد دیگر خاندان برغانی نمود و عینیت دارد. [5] ادامه مطلب...
دکتر محمود نجم آبادی پدر تاریخ پزشکی ایران
دکتر محمود نجم آبادی نوه شیخ هادی نجم آبادی در 23 آذر سال 1282 در تهران چشم به جهان گشود. در سن پنج سالگی به مدرسه شرکت گلستان رفته و پس از تعطیلی در مدرسه آلمانی ها مشغول به تحصیل شد و پس از تعطیلی آن به علت جنگ جهانی اوّل به مدرسه دارالفنون رفته و از محضر استادانی چون مرحوم میرزا ابوالحسن خان فروغی فیض برد. پس از آن به دارالمعلمین رفته و در سن نوزده سالگی وارد مدرسه طب گردید. پس از آن در قوچان و باجگیران به طبابت پرداخت و در سال1312 به سبزوار رفت و رییس بیمارستان حشمتیه شد. پس از آن در انستیتو پاستور به کار گمارده شد و بعد از مدتی در بیمارستان رازی، فیروزآبادی و وزیری مشغول به فعالیت گردید.
وی ریاست بیمارستان های نجات و لقمان الدوله را نیز برعهده داشت، سپس به فرانسه رفت و از دانشگاه پاریس دیپلم پزشکی گرفت و در سال 1337 بازنشسته شد .استاد در دانشگاه های پزشکی و بهداشت دانشگاه تهران، تاریخ طب، بهداشت، علم اخلاق پزشکی و دانشکده الهیات و معارف اسلامی تدریس کرده است و عضو انجمن بینالمللی تاریخ پزشکی بود. وی در سال های 42 - 1341 انجمنی به نام انجمن تاریخ علوم و طب تأسیس نمود که عمده فعالیت های انجمن یاد شده بزرگداشت مقام پزشکی قدیم و پزشکان کهن بوده است. از استاد آثار و مقالات متعددی به چاپ رسیده است. دکتر محمود نجم آبادی در سال 1379 دارفانی را وداع گفت. وی را پدر تاریخ پزشکی ایران می دانند.