رونمایی از کتاب «نقد دل» و پاسداشت مقام علمی دکتر یوسف فضایی
با حضور دکتر یوسف فضایی، حسین عسکری و یکی از اساتید ادیان و عرفان
زمان: شنبه 19 اردیبهشت 1394، ساعت 16
مکان: غرفه دانشگاه آزاد اسلامی در محلّ بیست و هشتمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
برگزارکننده: معاونت فرهنگی - اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی
پروفسور سیف الدین نجم آبادی استاد زبان شناسی و ایران پژوه نامدار، امسال وارد نود و سوّمین سال از زندگی پربار خود شده است. ایشان فرزند شیخ مهدی نجمآبادی (م1336ش) از روحانیون مشروطهخواه و نوه آیت الله حاج شیخهادی نجمآبادی (م1320ق) روحانی نواندیش، آزادی خواه و قرآن پژوه عقلگرای روزگار قاجار است. در عکس بالا که به تازگی از سوی «وب سایت دنیای زنان در عصر قاجار» به مدیریت دکتر افسانه نجم آبادی منتشر شده، پروفسور نجم آبادی در کنار پدرش دیده می شود. جهت آشنایی با زندگی و آثار پروفسور نجم آبادی رجوع کنید به: پاسدار ادب در آلمان
از «ولیان» ساوجبلاغ تا «دنبلید» طالقان
دکتر صادق کرمیار در 26 آذر 1338 در تهران متولّد شد. پدرش اهل «روستای وِلیان» از توابع شهرستان ساوجبلاغ و مادرش اهل «روستای دُنبلید» از توابع شهرستان طالقان واقع در استان البرز است. وی در داستان «بوی شیر» به این دو روستا، اشاره کرده است. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در محله امامزاده حسن و سپه غربی تهران گذراند و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در امورتربیتی دو سال فعالیت کرده و سپس به عنوان خبرنگار روزنامه اطلاعات مشغول به کار شد. همزمان در رشته الهیات دانشگاه آزاد نیز به تحصیل ادامه داد و نخستین داستان خود را در سال 1367 در روزنامه اطلاعات به چاپ رساند. در سال 1369 مجموعه داستان ایشان به نام «فریاد در خاکستر» به زیر چاپ رفت و بعد از یک سال مجموعه داستان نوجوانان به نام «انتقام در اردوگاه» منتشر شد. نخستین فیلمنامه سینمایی کرمیار که در عرصه جنگ و محاصره آبادان بود در سال 1375 به نام «کوسه ها» ساخته شد. فیلم «سجده بر آب» و «جان سخت» و چند مجموعه تلویزیونی نیز از دیگر آثار او در زمینه فیلم سازی است. از کارهای اخیر او می توان به رمان «دشتهای سوزان»، رمان «نامیرا» و رمان «خداحافظ دوکوهه» اشاره کرد. کرمیار مسئول ویژه نامه اطلاعات جبهه در مناطق جنگی در سال های 65 -67 بود و از 72 - 75 مسئول صفحه ادبی جوانههای اندیشه روزنامه اطلاعات و همچنین معاون سردبیر نشریه سینمایی مردم و سینما وابسته به بنیاد سینمایی فارابی بوده است. ادامه مطلب...
نسیم شمال و نازک الملایکه شاعرانی از خاندان برغانی
استاد زکریا مهرور (متولّد 1338خورشیدی) از فرهنگیان پیشکسوت و اهل قلم استان البرز است که در معرفی فرهنگ و تاریخ زادگاهش روستای برغان از توابع شهرستان ساوجبلاغ، پژوهش های ارزشمندی را به سرانجام رسانده است. با ایشان در روند برگزاری کنگره بزرگداشت آیت الله شیخ محمّدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث آشنا شدم. مردی نکته بین، مهربان، مقیّد به اخلاق و کوشا که کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی است. آثارش هم بیشتر در همین زمینه است. معرفی نسب برغانی دو تن از مشاهیر ادبی ایران و عراق یعنی «اشرف الدین قزوینی» مدیر روزنامه نسیم شمال و «نازک الملایکه» مادر شعر نو عرب از تلاش های قابل توجّه ایشان است. بی تردید استاد مهرور از سرمایه های فرهنگی استان البرز هست که بایستی به شایستگی، خدمات علمی و فرهنگی اش را ارج نهاد. به علاقه مندان به ویژه جوانان البرزی، مطالعه آثار ایشان را توصیه می کنم: ادامه مطلب...
پدرم از اهالی هشتگرد بود که در زمان احمدشاه قاجار به تهران آمد
به یاد دارم وقتی به خاطر درس و بحث، پایتخت نشین بودم - در سال های 1374 و 75 - در کنار دوست شاعرم علیرضا علیزاده به جلسات شعر حوزه هنری در تقاطع خیابان های سمیّه و حافظ می رفتم. استاد عباس براتی پور آن جلسات ادبی را اداره می کرد. همه جور شعر و شاعری هم در آنجا پیدا می شد. البته بنده فقط شنونده بودم و توفیق سُرایش شعر را نداشته و ندارم. دوست شاعرم مطلبی در نقد آن جلسات نوشت و در ماهنامه صبح به مدیریت مهدی نصیری به چاپ رساند. استاد براتی پور با حوصله به آن نوشته انتقادی، پاسخ داد. هنوز آن دو نوشته را دارم. بیست سال پس از آن سال های خوش، روز هشتم فروردین 1394 با آقای اسماعیل آل احمد به دیدار شاعر ارجمند استاد محمّدحسن حجّتی (پریشان) رفتم. ایشان سالیانی است مقیم شهر نظرآباد است. وقتی صحبت از «نام آوران ساوجبلاغ» به میان آمد، استاد پریشان گفت که «آقای عباس براتی پور اهل منطقه ساوجبلاغ است». همین سخن کوتاه، بهانه ای شد تا نسبت استاد براتی پور و منطقه ساوجبلاغ را مورد کنکاش قرار دهم. امیدوارم که امکان برگزاری نکوداشت این شاعر گرامی در خاستگاهش یعنی شهرستان ساوجبلاغ با شکوه تمام برگزار شود. به امید آن روز. ادامه مطلب...
استاد محمّد حسن حجّتی (پریشان) در بستر بیماری
امروز (شنبه 23 اسفند 1393) طبق معمول جهت احوال پرسی از استاد محمّد حسن حجّتی (پریشان) با منزل ایشان تماس گرفتم. همسرش با صدایی گرفته گفت حاج آقا در بیمارستان بقیه الله تهران بستری هستند. دردهای ناشی از جانبازی با بیماری های دیگری در هم پیچیده و وجود مهربان ایشان را به ناز طبیبان نیازمند کرده است. این خبر ناخوشایند را نوشتم تا باهم در این شب های متّصل به بهار، برای سلامتی ایشان دعا کنیم. ادامه مطلب...
شیخ محمدصالح برغانی گفت که در غیبت کبری، اختیارات شاه محدود است
در سده سیزدهم، در سال 1220 هجری قمری بود که ملامحمدصالح برغانی از عتبات به تهران بازگشت، این هنگام روسها، سپاهیان فتحعلیشاه را در هم شکسته و بسیاری از شهرهای شمالی ایران به اشغال روسیه تزاری درآمده بود، انگلستان نیز می رفت تا چمبره نفوذ خود را در سرتاسر جنوب ایران بگستراند. ملامحمدصالح، به ناکارآمدی حکومت یورش آورد و فتوا داد که هرگونه جنگ و صلح و گفتوگو با دولتها و کشورهای خارجی، نیاز به اجازه فقها دارد. این فتوا، شاه را ناگزیر کرد که روحانیان طراز اول را به کاخ گلستان فرابخواند. آن روز در برابر شاه، نشست برگزار شد. سه برادر، ملامحمد صالح برغانی، ملامحمد تقی برغانی و ملامحمدعلی برغانی هم در این نشست بودند. ملامحمدصالح آشکارا گفت که در غیبت کبری، اختیارات شاه محدود است و باید برای رایزنی از قرآن و سنت بهره گرفته شود که این هم از اختیارات روحانیت است. در برابر، ملامحمدعلی جدلی مازندرانی که با دربار روابطی گرم و صمیمی داشت، به مخالفت برخاست و دمی بعد، مشاجره شدت گرفت و خشونت از کلام به عمل گرایید، برادران برغانی بیواهمه یورش آوردند. روحانیان حاضر در دربار دو شق شدند، بخش بزرگتر سوی برغانیها را گرفتند و دیگران به هواداری از دربار به ستیز با گروه رودررو برخاستند. جنگ لفظی و کتککاری شاگرد و استاد (1) شاه را سخت آزرد. فتحعلی شاه، خشمگین از عمل برغانیها، آنها را تبعید کرد.
ملامحمدصالح به عتبات رفت و از آنجا نیز به حجاز سفر کرد و در مکه و مدینه سکنی گزید. پس از چندسال به ایران بازگشت و به قزوین رفت. مدرسه صالحیه را پی افکند با نگرشی دیگرگونه و رویکردی نو به جامعه. مدرسه صالحیه دارای رشتهها و گروههای آموزشی بود و ویژگیهای بسیار داشت. نخست: آن که رشتههای درسی مختلفی را آموزش میدادند، همانند: فقه، طب، اصول، تفسیر و حدیث، ادبیات و عرفان. دوم: راهیابی زنان به آموزشیهای دینی که میتوان برای نمونه چند زن از خانواده برغانی را نام برد که آموزندگان این مدرسه بودند، میرزا ماه شرف برغانی، آمنه خانم قزوینی، رقیه برغانی و... (2) سوم: فتاوی نو و تجددخواهانه که یکی از انگیزههای آن حضور روحانیون نامداری چون شیخ جعفر کبیر مؤلف کاشف الغطاء، شیخ احسایی، آخوند ملاآقا حکمی و... و بنگریم به شاگردان که برخی را نام میبریم: میرزای شیرازی (اول)، سیدجمالالدین اسدآبادی، میرزا کوچک جنگلی و طنزسرای معروف دوره مشروطه و مدیر نشریهای که مردم آن را مشتاقانه میخریدند و میخواندند، یعنی سیداشرف الدین گیلانی مدیر و سراینده روزنامه نسیم شمال. علمای مدرسه صالحیه درباره مسائل روز نظریاتی نوگرا داشتند که میتوان به «فتوای عدم حرمت حلق لحیه (ریشتراشی) و فتوا در حلیت موسیقی ودیگر مسائل مبتلا به روز» (3) اشاره داشت.
پانوشت ها: 1. محمدصالح برغانی در قزوین، مقدمات را نزد ملا محمدعلی جدلی خوانده بود. (علی کرباسی زاده اصفهانی، حکیم متاله بیدآبادی، ص 145) / 2. همانجا، صص 4 و 143 / 3. همانجا، زیرنویس ص 43. (به نقل از: وبلاگ نقد و بررسی تاریخ ایران، نوشته غلامحسین مراقبی).
مدرس شناخته شده موسیقی کلاسیک در ایران و اروپا
استاد بهزاد میرخانی (متولد 1348خورشیدی در تهران) آهنگساز و مدرس شناخته شده موسیقی کلاسیک در ایران و اروپا است. پدر ایشان استاد سید احمد میرخانی (متولد 1318 خورشیدی) خوشنویس و کاتب قرآن کریم، متولد روستای تالیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ در استان البرز است. کالج موسیقی لندن از دانشکده های دانشگاه لندن غربی از اکتبر سال 2010 میلادی، استاد میرخانی را به عنوان مدرس رسمی خود معرفی کرده و آزمون کتبی اش را ژوئن هر سال در تهران همزمان با مراکز کالج لندن در کشورهای دیگر برگزار میکند. «آخرین برگ»، «آستوریاس»، «شیفته»، «جوانهها»، «راپسودی ایران»، «رقص گیتار» و «مثل برگ» نام آلبومهای موسیقی منتشر شده وی در ایران است. همچنین آثاری همانند «آخرین برگ»، «هفتاد دقیقه با عاشقانههای گیتار»، «کی مای» و «نتهای تنظیم شده برای گیتار» را در خارج از ایران منتشر کرده است.
به قرآن من افتخار کن، نه به کمانچه نوازیام !
بانو اشرفالسادات میرخانی سالها است که در حفظ و حراست میراث پدرش استاد سیدحسین میرخانی (متولد 1286 خورشیدی در روستای تالیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ) اهتمام کامل داشته و دارد. هر چیز فرد و کلان، که بارقهای از معرفت پدر را بنماید، نزد او گرامی است و از این بابت کاملترین مرجع برای کسب اطلاعات. آنچه در پی میآید، متن گفتوگویی است که با ایشان صورت گرفته است:
- آداب خوشنویسی مرحوم میرخانی چگونه بود؟
- پدرم چون قرآن را کتابت میکرد، هرگز بدون وضو دست به کار نمیشد. از سال 1323، که متولد شدم و ایشان از همین ایام کتابت اولین قرآن را شروع کرده بود، هرگز سراغ ندارم بدون وضو بوده باشد. یکی از مواردی که در خصوص کار ایشان به طور استثنایی وجود داشت، نحوه قلمگیری بود که آن را بین سَبابه و شَست قرار میداد. این نکته را در بین خوشنویسان فقط استاد خروش است که دنبال میکند. سبک تراشیدن قلم هم برای پدرم متفاوت بود. دکتر انوری، یکی از شاگردان ایشان که چهل سال است در کلن آلمان زندگی و در دانشگاه تدریس میکند، میگفت:«یک عصر تا شب من ما با آقای خروش بر سر مسأله تراش قلم با هم بحث و تبادل نظر داشتیم که مثلاً اگر تراش به این صورت باشد، چه میشود و اگر زاویه و نوک قلم در این حد و حدود باشد، چه.» دست آخر رفته بودند و یکی از قلمهای استاد سیدحسین را آورده و سنجیده بودند. بعد متوجه شده بودند، ایشان بهترین شیوه را در تراش قلم رعایت کرده. پدرم پشت میز نمینشست، اگرچه میز تحریر داشت، اما کاغذ را روی پایش میگذاشت و خط مینوشت. مرکبِ خشک را بسیاری برای پدرم سوغات میآوردند؛ ایشان آن را با آب مخلوط و استفاده میکرد. اخیراً آقایان گلاب در مرکب میریزند، اما پدرم، از آب استفاده میکرد. یک بیت شعر را آقای انصاری در این خصوص سرودهاند که به نظرم جالب است: با دواتش از این شراب بهشت / که سه قرآن بدین شراب نوشت... یک دوات انگشتی داشت که بین انگشتان دست چپ قرار میداد و با دست راست مینوشت.