عکس فوق متعلق به سال 1358 و محل آن شهر یزد است. نفر دوم از راست آیت الله شهید صدوقی امام جمعه یزد و نفر چهارم شادروان استاد غلامرضا دبیران (درگذشت 1365ش) استاندار یزد است. نخستین استاندار یزد پس از پیروزی انقلاب و فرماندار کل یزد در سال های پیش از آن، اصالت البرزی دارد. ایشان از نوادگان میرزا عبدالکریم نجم آبادی ساوجبلاغی (دارنده درجه اول خدمتگزاری در حکومت فتحعلی شاه قاجار) به شمار می رود. درباره آثار و فعالیت های علمی، فرهنگی و اجتماعی استاد دبیران، مقاله ای را در روزنامه اطلاعات نوشتم که می تواند در این باره مفید باشد. چند سال پیش یزدی ها، شادروان دبیران را شهروند یزد معرفی کردند و بر همین اساس آثار چاپی و دست نویس ایشان به کتابخانه وزیری منتقل شد. همچنان در یزد دانش، درایت و ایمانش زبانزد است. می گویند شهید صدوقی در نماز جماعت به او اقتدا می کرد. همه اینها را نوشتم تا به متولیان فرهنگی استان البرز بگویم برای معرفی و پاسداشت استاد دبیران و دیگر نام آوران البرز چه کرده اند؟ در این باره، یزدی ها را باید تحسین کرد و از آنها الگو گرفت...
حسین عسکری - نهم فروردین 1399
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
تعلیقات فقیه البرزی بر کتاب المکاسب منتشر شد
یکشنبه 11 اسفند 1398 / 09:17
دسته بندی: البرز
کد خبر: 98121108202
خبرنگار: 50022
ایسنا / البرز: تعلیقات آیت الله شیخ محمد باقر نجم آبادی از مجتهدان البرزی دوره قاجار بر کتاب المکاسب در 696 صفحه در شهر قم منتشر شد. دکتر حسین عسکری نویسنده و البرزپژوه در این باره در یادداشتی برای ایسنا نوشت: «این کتاب به کوشش موسسه آیت الله بروجردی و با حمایت و پیگیری دکتر محمدعلی نجم آبادی در شمارگان هزار نسخه چاپ شده است. نسخه دست نویس این کتاب پیش از این در سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران نگهداری می شد. کتاب المکاسب نوشته فقیه نامدار شیعه مرحوم شیخ مرتضی انصاری از مهمترین منابع فقه استدلالی شیعه در باب معاملات و همچنین از زمان نگارش تا کنون، متن درسی حوزه های علمیه است. در سنت حوزوی، شرح و تعلیق بر این کتاب از نشانه های دانش بالای فقهی حتی قوه اجتهاد است.
آیت الله شیخ محمد باقر نجم آبادی (متولد 1227 - درگذشت 1307 شمسی) که ریشه در روستای نجم آباد از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز دارد، دانش آموخته حوزه علمیه نجف اشرف و از شاگردان حاج میرزا حبیب الله رشتی و ملاعلی نهاوندی است که پس از مرگ برادرش آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی، ریاست خاندان علمی و فرهنگی نجم آبادی را عهده دار شد. در اخلاق و عرفان، از شاگردان خاص ملا حسینقلی همدانی بود. سید محسن امین عاملی نویسنده کتاب اعیان الشیعه از جمله شاگردان او و آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی از او اجازه روایت دارد. نام دیگر آثار چاپ شده و دست نویس برجای مانده از آیت الله شیخ محمد باقر نجم آبادی به این شرح است: رساله فی المشتق (چاپ سال 1383)، آداب نماز شب، صلوه، کتاب الطهاره، اعمال مدینه طیبه، تعقیبات نماز، رساله فی کیفیه تطهیر المیاه، فقه (رساله های فقهی) و رساله دست نویس تقریرات الفقهیّه به زبان عربی که در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری می شود. آرامگاه شیخ محمد باقر نجم آبادی و برادرش شیخ هادی در یکی از محلّه های قدیمی جنوب شهر تهران واقع است. شیخ محمدباقر مدتی در محلّه حسن آباد شهر تهران به فعالیت های ثبت اسناد رسمی مشغول بود. در سال 1390 سیزده جلد از دفاتر ثبت محضری او در وب سایت «دنیای زنان در عصر قاجار» به مدیریت دکتر افسانه نجم آبادی منتشر شده است. قهرمان میرزا سالور مشهور به عین السلطنه از رجال دوره قاجار که شیخ محمدباقر را از نزدیک می شناخت، وی را «از آقایان خوب طهران و محلّ توجه خَلق از حیث قدس و تقوی و نماز جماعت» معرفی کرده است.
گفتنی است در سال های اخیر با حمایت و پیگیری دکتر محمدعلی نجم آبادی که از پزشکان شناخته شده کشور است، بخشی از آثار مکتوب خاندان علمی نجم آبادی شامل کتاب های آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی، آیت الله حاج آقا محمد نجم آبادی، آیت الله آقا حسین نجم آبادی، آیت الله شیخ محمدباقر نجم آبادی، شیخ مهدی نجم آبادی و آیت الله حاج میرزا ابوالفضل نجم آبادی منتشر شده است.
یادداشت فوق در وب سایت خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)
آیت الله شیخ محمد باقر نجم آبادی (متولد 1227 - درگذشت 1307ش)
شب شعر فجر و تجلیل از استاد عباس براتی پور شاعر فرهیخته هشتگردی
ساوجبلاغ - تهمینه حیدری - خبرنگار روزنامه عصر توسعه
مراسم شب شعر فجر و تجلیل از شاعر هشتگردی استاد عباس براتی پور با حضور علی شجری پور رییس کمیسیون فرهنگی شورا، مسولین، شاعران و اعضای انجمن ادبی شهرستان ساوجبلاغ در فرهنگسرای امام علی (ع) هشتگرد برگزار شد. در ابتدای مراسم دکتر حسین عسگری پژوهشگر ساوجبلاغی که عمر خود را صرف پژوهش در حوزه البرزشناسی کرده است سخنرانی و به پیشینه تاریخی و مذهبی شهر هشتگرد و دلایل نامگذاری آن اشاره کرد و افزود: خوشبختانه با حمایت شهرداری و شورای اسلامی این شهر، تالیف کتاب «تاریخ هشتگرد» آغاز و مطالب مشروحی از وجه تسمیه، پیشینه و مشاهیر شهر در آن موجود خواهد بود. حسین جوادان عضو شورای اسلامی شهر هشتگرد، هدف از برگزاری شب شعر فجر را بازخوانی و تجلیل از سروده های نفیس شاعران شهرستان در خصوص دهه مبارک فجر دانست و گفت: شهر هشتگرد مرکز شهرستان هنرمندپرور ساوجبلاغ همیشه شاهد اولین ها بوده و اینک اولین شب شعر فجر نیز با همکاری شورای اسلامی و شهرداری هشتگرد و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی در این شهر با استقبال خوب هنرمندان و شاعران برگزار گردید. جوادان گفت: ترغیب جوانان و نوجوانان به شعر گویی، ارتقاء فرهنگ کتابخوانی، تجلیل از پیشکسوتان و نیز گردهم آیی شاعران انقلابی و آیینی از اهداف دیگر این مراسم بوده است. وی در خصوص ایده برگزاری مراسم افزود: چندی پیش استاد حسین عسکری که تالیفات فراوانی نیز در حوزه ساوجبلاغ پژوهی دارند مطلبی با عنوان «سرهنگ ساوجبلاغی که شاعر شد» در یکی از نشریات چاپ نمود و این مطلب شروعی برای آشنایی و مصاحبه با استاد عباس براتی پور شاعر برجسته آیینی و مذهبی گردید که خود را ساوجبلاغی و اهل هشتگرد دانسته است.
عباسعلی براتی پور که به عباس براتی پور شهرت یافته پس از مهاجرت خانواده از هشتگرد، در سال 1322 در تهران متولد شد. وی سومین فرزند خانواده شش نفری است. پس از اتمام دوران دبستان و دبیرستان در سال 1341 به استخدام نیروی هوایی درآمد و در سال 1342 به کشور آمریکا برای گذراندن دوره فنی اعزام شد. در سال 1355 نیز برای بار دوم اعزام و دوره تکمیلی الکترونیک را طی کرد. در مدت سه سالی که در دو نوبت در خارج تحصیل میکرد دورههای مختلف آموزشی و مشاوره را نیز گذراند. در طول خدمت بیشتر به آموزش زبان و الکترونیک مشغول بود تا اینکه در سال 1372 با درجه سرهنگی بازنشسته شد. مدارک تحصیلی وی در رشته زبان و الکترونیک معادل لیسانس است. گفتنی است، براتی پور علاقه به ادبیات و شعر را از اواخر دوران دبیرستان در خود یافت و متون ادبی و شعر را زیاد مطالعه میکرد. در سال 1388 که به عضویت کتابخانه مجلس شورای ملی (آن زمان) درآمد، فرصتی یافت که مطالعه کتابهای سودمند ادبی را در برنامه روزانه خود قرار دهد و در این مدت به سرودن شعر نیز بپردازد و حتی زمانی که وی در خارج تحصیل می کرد، از سرودن شعر و فکر روی شعر غافل نبود.
استاد براتی پور در شب شعر فجر شهرستان ساوجبلاغ، از اصالت هشتگردی خود سخن گفت و آن را سبب افتخار دانست. استاد براتی پور در تشریح نقل مکان خانواده از هشتگرد به تهران، شغل نظامی پدر را دلیل این مهاجرت عنوان کرد و از برگزارکنندگان مراسم تقدیر نمود. استاد مصطفی محدثی خراسانی، استاد اسماعیل امینی و استاد فریبا یوسفی از شاعران برجسته معاصر نیز میهمانان این برنامه بوده و به شعرخوانی پرداختند.
روزنامه پیام آشنا، ش 714
نکوداشت شاعری نامدار که ریشه در هشتگرد دارد
در روز 24 بهمن 1398 با برنامه ریزی شورا و شهرداری هشتگرد و همکاری انجمن ادبی ستاک، آیین نکوداشت جناب استاد عباس براتی پور شاعر شناخته شده کشوری که ریشه در شهر هشتگرد دارد، در فرهنگسرای امام علی علیه السلام برگزار شد. در این آیین، آقایان دکتر اسماعیل امینی، مصطفی محدثی خراسانی، اسماعیل آل احمد، مهراب حیدری، صادق بابکان و سرکار خانم فریبا یوسفی و چند تن از شاعران جوان ساوجبلاغی شعر خواندند و سخن گفتند. در پایان، حسین جوادان، گفت و گویی شنیدنی با استاد براتی پور رقم زد. بنده هم در آغاز این آیین گرم و صمیمی، مروری تاریخی بر خاستگاه استاد براتی پور یعنی شهر هشتگرد داشتم. آقایان عبدالله باکیده، حمیدرضا نادری، علی آقامحمدی، رسول انصاری، علی شجری پور و قدرت الله صیادی نیز از دیگر میهمانان این مراسم بودند. در مجموع شبی خوش و خاطره انگیز بود.
حسین عسکری - 25 بهمن 1398
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
روزنامه عصر توسعه، سال ششم، دوشنبه 28 بهمن 1398، ش 554، ص 5.
یادگاری های فقیه البرزی در تهران
روز 29 مهر 1398 به دعوت استاد سید عباس میرخانی (نویسنده و شاعر البرزی) از دو تشکّل زیر مجموعه موقوفات علمی - فرهنگی آیت الله سید احمد میرخانی (فقیه و قرآن پژوه البرزی)، یعنی «مکتب ولی عصر» و «مجمع فلاسفه ایران» در شهر تهران دیداری چند ساعته داشتم. روز حضورم در آن مجموعه، مقارن بود با بیست و ششمین سالگشت درگذشت آیت الله میرخانی؛ به این مناسبت، موفق شدم که سه فرزند اهل علم آیت الله را ببینم و ساعاتی با آنها به گفت وگو بنشینم. حجت الاسلام والمسلمین آقا سید حسین، آقای دکتر سید علی و خانم دکتر زهرا میرخانی که با دقت، همدلی و درایت مجموعه موقوفات آیت الله میرخانی را اداره می کنند. موقع برگشت هم هشت عنوان از آثار این فقیه فرهنگبان را هدیه گرفتم. در این دیدار با برکت، تالیف کتابی درباره «نام آوران خاندان علمی و فرهنگی میرخانی» را پیشنهاد دادم که مورد استقبال قرار گرفت. سادات میرخانی ریشه در استان البرز دارند. نیای این خاندان محترم، «میر محمدخان» است که آرامگاهش در دره میشانک شهرستان ساوجبلاغ واقع است .
اما در این مجال می خواهم درباره یکی از یادگاری های متأخر آیت الله میرخانی بنویسم. مجمع فلاسفه ایران یکی از موسسات غیر دولتی مرتبط با مکتب ولی عصر و از موقوفات آیت الله میرخانی است. پیشینه مکتب ولی عصر به سال 1347 برمیگردد اما مجمع فلاسفه ایران با همراهی و حمایت فرزندان آیت الله و گروهی از استادان و پژوهشگران فلسفه در سال 1396 با هدف هم اندیشی درباره موضوعات مختلف علوم انسانی به ویژه حکمت و فلسفه تاسیس شده است. ساختمان مجمع در خیابان کارگر جنوبی شهر تهران، با زیربنای 2500 متر مربع و در 7 طبقه، دارای کتابخانه ای با حدود یکصد هزار جلد کتاب، اتاق ها و تالارهای مجزای گفتگو، سالن آمفی تئاتر و امکانات اقامتی ویژه میهمانان داخلی و خارجی است. این مجمع تشکّلی غیردولتی است که زیر نظر هیئت امنا اداره میشود.ایجاد بسترهای لازم و مناسب برای تعامل فکری، مفاهمه و هم افزایی دانشمندان و صاحب نظران علوم انسانی، هم اندیشی در مسایل علمی و فرهنگی و یافتن راهکارهای مناسب، ترویج عقلانیت فردی و اجتماعی در سطح جامعه ایرانی، شناساندن تحولات علوم انسانی به پژوهشگران دانشجویان و نسل جوان از جمله اهداف کلان مجمع فلاسفه ایران است.
32عنوان اثر چاپ شده و نشده در زمینه علوم اسلامی، تکمیل ساختمان مسجد ولی عصر تهران و تشکیل کتابخانه آن، تأسیس مکتب ولی عصر (موسسه آموزش عالی اسلامی برای بانوان در سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با همکاری تنی چند از استادان حوزه و دانشگاه)، تأسیس موسسه صدوق جهت تعلیم و تربیت کودکان بی سرپرست در شهر ری، تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی در شهر رودهن، تاسیس مجتمعهای دینی و رفاهی شامل مسجد، گرمابه، مدرسه و... در روستاهای اطراف تهران، کرج و شهریار، فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی و خارج کشور جهت تقویت شیعیان به ویژه در زمان امام موسی صدر در لبنان و کمک به احیای جلدهای پانزدهم و شانزدهم کتاب بحارالانوار و دوره بیست و چهار جلدی کتاب مرآت العقول نوشته علامه محمدباقر مجلسی، بخشی از یادگاری ها و تلاش های ماندگار آیت الله میرخانی به شمار میروند. آیت الله سید احمد میرخانی که ریشه در روستای تالیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ واقع در استان البرز دارد، در 29 مهر 1372 در شهر تهران درگذشته است. پدرش سیّد مصطفی حسینی برغانی (میرخانی) نماینده نخستین دوره مجلس شورای ملّی و برادرِ سیّد مرتضی حسینی برغانی (پدرِ استادان سید حسین و سید حسن میرخانی بنیانگذاران انجمن خوشنویسان ایران) است.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «یادگاری های فقیه البرزی در تهران»، روزنامه پیام آشنا، شماره 1491، شنبه 11 آبان 1398، صفحه 8.
زندگی نامه آیت الله میرخانی در خبرگزاری دانا
یادداشت خبرگزاری ایسنا درباره یکی از یادگاری های علمی آیت الله سید احمد میرخانی
دکتر سید علی میرخانی فرزند آیت الله سید احمد میرخانی، مدیریت مجمع فلاسفه ایران را عهده دار است.
یکی از نشست های تخصصی مجمع فلاسفه ایران
از آثار آیت الله سید احمد میرخانی
مقاله حسین عسکری درباره آیت الله سید احمد میرخانی در ضمیمه فرهنگی روزنامه اطلاعات. این فقیه البرزی که ریشه در روستای تالیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ دارد در 29 مهر 1372 درگذشته است.
مقاله فوق در وب سایت روزنامه اطلاعات
دیدار با غزلسرای تاریخ دان در تالیان البرز
حسین عسکری: روز چهارم آبان 1398 به اتفاق دوستان عزیزم آقایان دکتر محمد رضا حدادیان (باستان شناس) و داوود اسدی (مدیر جوان اداره کتابخانه های عمومی ساوجبلاغ) در روستای زیبای تالیان که خاستگاه خاندان علمی و فرهنگی میرخانی است، میهمان استاد عباس میرخانی (شاعر و پژوهشگر البرزی) بودم. دیدار از مسجد تاریخی روستای برغان و کتابخانه ارزشمند استاد و شنیدن خاطرات دست اول و مستند ایشان از چهره های علمی، فرهنگی و هنری ایران معاصر، لحظات خوش این دیدار نیمروزی را رقم زد. به هنگام بازگشت، حس خوشایندی داشتیم چون چند ساعتی از عالم متکثر سیاست جدا شده و سیری شیرین و مفید در سپهر فرهنگ و هنر ایران عزیز نصیبمان شده بود. مثنوی جناب مولانا به خط جادویی حضرت استاد سید حسن میرخانی (ره) هدیه و بهره معنوی بنده از این دیدار خاطره انگیز بود. استاد عباس میرخانی متولد سال 1325 خورشیدی در روستای تالیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ واقع در استان البرز است که از همان کودکی با خانواده اش در شهر تهران ساکن شده است. استاد میرخانی از شاعران غزلسرای معاصر ایران است. اشعارش بیشتر در سبک هندی و گاهی هم عراقی است. ایشان در انجمن های ادبی تهران نشو و نما یافته و تحصیلات عالی در رشته ادبیات و زبان فارسی دارد. مهربانی، تواضع، نظم، وسعت دید و شناخت قابل تحسین از تاریخ و ادبیات معاصر ایران از جمله ویژگی های این شاعر خوش قریحه البرزی است. در همان نخستین دیدار با استاد میرخانی در زمستان 1391 یکی از مجموعه اشعارش با عنوان «یادگار دفتر عمر» را به یادگار گرفتم. این کتاب در شمارگان سه هزار نسخه در سال 1376 به کوشش نشر نشانه در تهران منتشر شده است. «به یاد مذهب رندان» دیگر مجموعه اشعار استاد میرخانی است. نخستین غزل این کتاب را با هم زمزمه می کنیم و از خداوند کریم برای وجود نازنین استاد، سلامتی و بهروزی آرزومندیم.
به نوبهار جوان می شود طبیعت پیر
تو نیز ای تن خاکی جوانی از سر گیر
دم بهار چو جان می دمد به پیکر خاک
بدین نوید تو هم جان تازه ای بپذیر
به جام باده فروشوی زنگ غم از دل
که جز به می غم هستی نمی رود ز ضمیر
چو رند مست غنیمت شمار فرصت وقت
«که در کمینگه عمر است مکر عالم پیر»
بهار عمر نپاید کنون به شادی کوش
که در پی اند ترا رهزنان بهمن و تیر
گل مراد ز گلزار عمر کی چیند
هر آنکه گشت به جان در غم زمانه اسیر
مرا که دست فرو شسته ام ز هر دو جهان
ملامت همه عالم نمی کند تاثیر
به کفر و زندقه بدنام عالمی بودن
هزار مرتبه خوشتر که شهره در تزویر
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
ورودی مسجد تاریخی برغان، از راست: داوود اسدی، استاد عباس میرخانی، حسین عسکری، محمد رضا حدادیان
گفت و گو با استاد عباس میرخانی لحظات خوشی را برای ما رقم زد.
کتابخانه شخصی استاد عباس میرخانی از گنجینه های علمی و فرهنگی استان البرز است.
در این دیدار، آقای داوود اسدی (مدیر اداره کتابخانه های عمومی ساوجبلاغ) درباره دسترسی پژوهشگران و نویسندگان شهرستان به منابع ارزشمند و کمیاب کتابخانه استاد عباس میرخانی، پیشنهادهای خوبی را طرح کرد.
گلگشتی پاییزی در باغ استاد عباس میرخانی در کنار رودخانه برغان. این باغ زیبا و کتابخانه اش، میزبان بسیاری از چهره های علمی، فرهنگی و هنری کشورمان بوده است.
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
در بهار 1384 از غرفه مشترک انجمن شاعران ایران و دفتر شعر جوان در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، کتابچه ای در قطع خشتی با عنوان «اندوهیاد شاعر سحرزاد» هدیه گرفتم. کتابچه ای که دارای اشعار و یادداشت های سوگناک گروهی از دوستان و آشنایان شاعر و نویسنده نامی روزگار ما یعنی استاد دکتر سید حسن حسینی (1335 - 1383ش) است.
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دلبسته این ایل و تبارم چه کنم
این سومین بیت از غزلی از شادروان دکتر حسینی با عنوان «تبار عاشقان» است که در پشت جلد کتابچه مورد اشاره، منتشر شده است. این بیت پر احساس و چهره جذاب این شاعر شوریده، در آن سال ها مرا به یاد شادروان جلال آل احمد میانداخت. چندی پیش کتاب «گنجشک و جبرئیل» این سید فرزانه را میخواندم؛ کتابی لاغر اما والا که میزبان عاشورایی های دکتر سید حسن حسینی بین سالهای 1363تا 1364شاست. نمیدانم چرا تصوری بدون دلیل در ذهنم نشسته بود که این سید حتماً نسبتی با سید جلال الدین سادات آل احمد مشهور به جلال آل احمد (شهادت 1348ش) دارد.برای اینکه این فرضیه البرزپژوهانه شب و روزم را یکی نکند و بیش از این آزارم ندهد با رجوع به فضاهای حقیقی و مجازی، زندگی نامه و کتاب های شادروان حسینی را زیر و رو کردم. با یافتن نیم صفحه ای از روزنامه جمهوری اسلامی (شماره 7167،شنبه 22فروردین 1383)و ستونی نسبتاً بلند در روزنامه همشهری (شماره 3341، یک شنبه 16 فروردین 1383) خیلی ذوق زده شدم چون در هر دو بریده روزنامه، واژه «طالقان» و «اورازان» از زبان دکتر حسینی جاری شده بود. روزنامه جمهوری اسلامی سیزده روز پس از مرگ خالق گنجشک و جبرئیل، یکی از آخرین گفت و گوهای سید را منتشر کرده و از زبان او نوشته است: «در محلههای سلسبیل و هزار دستگاه نازی آباد و 21 متری کوکاکولا و در زندگی سخت و ساده پدری که از کودکی از اورازان طالقان بریده بود و به کارگری و کارمندی در کرج و تهران دلبسته بود، جایی برای نازپرورد تنعم شدن و با شاهنامه، مثنوی و دیوان خواجه پرورش یافتن و در نهایت فرهیخته شدن و فرنگ دیدن وجود نداشت.» محسن مومنی شریف هم هفت روز پس از مرگ دکتر حسینی در روزنامه همشهری نوشته است: «همه کسانی که جلسات بیدل شناسی او را دیدند تصدیق می کنند سید حسن حسینی خیلی عمیق بود. گاهی در شرح واژه ای علاوه بر ادبیات فارسی از ادبیات عرب، انگلیسی و حتی ترکی شاهد مثال میآورد. روزی پرسیدم: استاد شما مگر ترک هستید که به این خوبی ترکی حرف میزنید؟ گفت: نه من متولد تهرانم و اصالتاً طالقانی! و بعد تعریف کرد در نوجوانی و جوانی در هیئت عزاداری ترک ها شرکت می کرده و ترکی را از آنان یاد گرفته و درست مانند خودشان حرف می زند!» با مطالعه این دو منبع مکتوب، حس آدم هایی را داشتم که کشف بزرگی کرده اند. بلافاصله شیرینی این کشف البرزپژوهانه یعنی انتساب دکتر سید حسن حسینی به روستای اورازان طالقان و به قول سادات، پسرعمو بودنِ ایشان با مرحوم جلال آل احمد را با چند تن از دوستان اهل قلم از جمله اسماعیل آل احمد و خسرو عباسی در میان گذاشتم. هردو شگفت زده شده و از سند این انتساب پرسیدند.
روستای اورازان از توابع شهرستان طالقان واقع در استان البرز بیشتر به دو دلیلِ وجود جلال آل احمد و تکنگاری او از خاستگاهش با عنوان «اورازان»، در ردیف شناخته شده ترین روستاهای ایران است. البته این روستا از این پس در پژوهش های البرزشناسانه، خاستگاه دکتر سید حسن حسینی هم است. روستایی در 19 کیلومتری شهر طالقان که کهنترین سفالینه های به دست آمده از آن متعلق به هزاره های اول و دوم پیش از میلاد مسیح است. این روستای هدفِ گردشگری، میزبان بقعه امامزادگان سید علاءالدین و سید شرف الدین (اجداد سادات اورازان) است. همان دو سید شریف که نسبشان به امام پنجم شیعیان حضرت محمد باقر علیه السلام می رسد. روستایی که وقف اولاد ذکور و از این جهت به «روستای سادات» مشهور است؛ چون زمین ها، باغات و خانه های آن در بین فرزندان پسر دست به دست میشود و هیچ غیر سیدی در آنجا مالک نیست. دکتر سید حسن حسینی خیلی عمر نکرد 48 سال که چیزی نیست اما با انتشار مجموعه اشعار فاخر و پژوهشهای ادبی عمیق و دقیق، مشارکت در تأسیس حوزه اندیشه و هنر اسلامی (حوزه هنری فعلی) و دفتر شعر جوان، تدریس و شاگردپروری در دانشگاه های الزهرا و آزاد اسلامی و برگزاری جلسات بیدل شناسی، او را به یکی از استوانه های ادبیات آیینی و انقلاب اسلامی تبدیل کرد. رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای در پیام تسلیت خود به مناسبت کوچ دردناک دکتر سید حسن حسینی در 9 فروردین 1383، از او به عنوان «انسان فرزانه و آزاداندیش و یکی از نمونه های برجسته امروز و از امیدان آینده شعر و ادب فارسی» یاد کردند. با توجه به خاستگاه البرزی این شاعر نامی، بر حوزه هنری، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، اداره کل کتابخانه های عمومی، شورای فرهنگ عمومی و صدا و سیمای استان البرز واجب است که با برگزاری محافل و نشست های ادبی و فرهنگی، نامگذاری یکی از معابر عمومی استان و سرایت زندگی نامه او به فیلم ها، نشریات و کتاب های حوزه البرزشناسی به ویژه «کتاب درسی استان شناسی»، با افتخار از این سید فرزانه و عدالتخواه تجلیل به عمل آورده و اندیشه و شعر ایشان را به البرزنشینان به ویژه جوانان معرفی کنند.
شاهد مرگ غمانگیز بهارم، چه کنم؟
ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم؟
نیست از هیچ طرف راه برونشد ز شبم
زلفافشان تو گردیده حصارم چه کنم؟
از ازل، ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دلبسته این ایل و تبارم چه کنم؟
من کزین فاصله غارتشدهی چشم توام
چون به دیدار تو افتد سروکارم چه کنم؟
یکبهیک با مژههایت دل من مشغول است
میلههای قفسم را نشمارم چه کنم؟
منابع: اندوهیاد شاعر سحرزاد، کاری از انجمن شاعران ایران و دفتر شعر جوان، صفحات مختلف؛ روزنامه همشهری، ش 3341، ص 10؛ روزنامه جمهوری اسلامی، ش 7167، ص 11؛ ناصر پازوکی طرودی، آثار تاریخی طالقان، ص 400؛ تحقیقات میدانی نگارنده.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند: جستاری درباره نسب البرزی استاد دکتر سید حسن حسینی»، ماهنامه قاف البرز، سال اول، ش 3، مهر 1398، ص 6.
استاد دکتر سید حسن حسینی (شاعر نامی معاصر) ریشه در روستای اورازان از توابع شهرستان طالقان دارد
_____________________________________
بازتاب مقاله فوق
آقای دکتر احسان الله شکراللهی مدیر مرکز تحقیقات زبان فارسی دهلی نو که از فرزندان فرهیخته استان البرز و شهرستان طالقان است، در دوم آبان 1398 پس از مطالعه یادداشتم درباره نسب البرزی استاد سید حسن حسینی (شاعر نامی) با لطف فراوان این گونه ابراز نظر کرده اند: «سلام بر آقای دکتر عسکری عزیز سرباز سرفراز پاسبانی از مرزهای البرزِ باشکوه، آرشی که داشتههای ما را به ما برمیگرداند. در این باره چیزکی شنیده بودم. خیلی خوشحالم که تحقیق شما مهر تائید زد بر این شنیدهها. اتفاقاً چندی پیش از استاد امیرخانی شنیدم که گفته بودند طالقانیها در بسیاری زمینههای هنری سرآمدند، اما در هنر شعر که هنر اصلی ایران است، چندان حرفی برای گفتن ندارند. حالا این کشف شما البرز را در این زمینه نیز سرفرازتر از گذشته نشان خواهد داد. به نوبه خود از شما بسیار ممنونم که سرمایههای فرهنگی، اجتماعی و نمادین ما را به ما مینمایانید و این بزرگترین خدمتی است که برای تقویت حس وطندوستی و هویتیابی میشود برای جوانان این مرز و بوم انجام داد. کارتان بسامان و جانتان سلامت باد!»
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
شهاب شریعت و نام آوران البرزی
آیت الله سیّد شهاب الدین حسینی مرعشی نجفی (متولد 1276 - درگذشت 1369ش)، مرجع بزرگ دینی شیعیان و بنیانگذار یکی از بزرگترین کتابخانه های جهان اسلام در شهر قم است. تدریس شصت و هشت ساله در حوزه های علمیه نجف اشرف و قم و تربیت هزاران شاگرد، چاپ و نشر صدها اثر ارزنده از علمای مسلمان، نگارش بیش از یکصد کتاب و رساله علمی در فنون و علوم مختلف و دریافت بیش از دویست اجازه روایتی از علمای بزرگ شیعه، اهل سنّت و زیدیه از جمله خدمات علمی آن فقیه فرهنگبان است. آیت الله مرعشی نجفی جهت گردآوری و تهیه منابع کتابخانه، در طول زندگانی متحمل تنگناهای فراوان گردید. ایشان از محل دریافت دستمزد و روزه استیجاری، اغلب کتاب ها را خریداری کرد و در مدتی که در نجف اشرف به سر می برد، به منظور تهیه منابع و کتب، در یک کارگاه برنج کوبی، شبها به کار اشتغال داشت تا دریافتی خود را صرف خرید کتاب نماید.
همه جهان اسلام به ویژه مکتب تشیّع به وجود چنین دانشمندی افتخار می کنند. استان البرز نیز به عنوان بخشی از ایران اسلامی، نشانه های ماندگاری از ایشان دارد. نام آورانی که افتخار استادی یا شاگردی ایشان را دارند و یا از مشایخ اجازه این دانشمند پارسا به شمار می روند. از دیگر سو، وجود آثار خطی تعداد قابل توجهی از مشاهیر این استان در کتابخانه بزرگ آیت الله مرعشی نجفی،دلیلی دیگر بر پیوند عمیق علمی و فرهنگی البرز با شهاب شریعت و فضیلت است. البته با ادامه جست و جوها، امکان افزایش فهرست زیر وجود دارد.
1.آیت الله حسین نجم آبادی (درگذشت 1307ش) فقیه و متکلّم معاصر و دانش آموخته حوزه علمیه نجف اشرف، از استادان آیت الله مرعشی نجفی است.
2. آیت الله شیخ مرتضی دیزانی طالقانی (درگذشت 1363ق) فقیه، عارف و از مدرسان حکمت صدرایی در حوزه علمیه نجف اشرف است. او از استادان آیت الله مرعشی نجفی به شمار می رود.
3. آیت الله شیخ محمدباقر مجتهد نجم آبادی تهرانی (درگذشت 1307ش) از مجتهدان و زاهدان نامدار تهران در روزگار قاجار است. او دانش آموخته حوزه علمیه نجف اشرف است که پس از مرگ برادرش آیت الله شیخ هادی نجم آبادی، ریاست خاندان نجم آبادی را عهده دار شد. در اخلاق و عرفان، از شاگردان خاص ملا حسینقلی همدانی بود. آیت الله مرعشی نجفی از او اجازه روایت دارد.
4. آیت الله شیخ فتح الله شهیدی (درگذشت 1336ش) نوه آیت الله شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث و از مجتهدان روزگار قاجار و پهلوی و دانش آموخته حوزه علمیه نجف اشرف است. آیت الله مرعشی نجفی از او اجازه روایت دارد.
5. میرزا هدایت الله شهیدی معروف به حاج مجتهد (درگذشت 1324ش)، قرآن پژوه و از مجتهدان منتقد مشروطه در حوزه علمیه نجف اشرف است. او از مشایخ اجازه شرعی به آیت الله مرعشی نجفی به شمار می رود.
6. آیت الله میرزا ابوتراب شهیدی (درگذشت 1335ش) فقیه، مفسر، منتقد مشروطه و نظریه پرداز جنبش مشروعه خواهی است. آیت الله مرعشی نجفی از او اجازه روایت دارد.
7. آیت الله حاج میرزا عبدالله شهیدی امام جمعه (درگذشت 1373ش) مجتهد و فعّال سیاسی و اجتماعی دوره پهلوی و انقلاب اسلامی و از شاگردان برجسته آیت الله مرعشی نجفی است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نزدیک به دو سال امام جمعه قزوین و عضو مؤثر «هئیت علمیه قزوین» بود تا اینکه به درخواست آیت الله مرعشی نجفی به شهر قم مهاجرت کرد. او بسیار مورد توجه استادش بود، به گونه ای که علاوه بر عضویت در هئیت استفتای فقهی و گروه تدوین کتاب «ملحقات الاحقاق» نوشته قاضی نورالله مرعشی شوشتری، مدیریت مدارس علمیه آن مرجع تقلید شیعه را برعهده داشت. مدیریت او بر چهار مدرسه «مرعشیه»، «مؤمنیه»، «شهابیه» و «مهدیه» در شهر قم، هنوز هم زبانزد است.
8. آیت الله سیّد احمد میرخانی (درگذشت 1372ش) فقیه و قرآن پژوه معاصر و از شاگردان آیت الله مرعشی نجفی است. 32 عنوان اثر چاپ شده و چاپ نشده و تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن از جمله فعالیت های علمی و اجتماعی این فقیه البرزی به شمار می رود.
9. آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی (درگذشت 1387ش) از شاگردان آیت الله مرعشی نجفی در حوزه علمیه قم بود. از او 80 اثر چاپ شده و دست نویس در زمینه علوم اسلامی بر جای مانده است.
10. آیت الله شیخ یحیی عبادی طالقانی (درگذشت 1359ش) از شاگردان آیت الله مرعشی نجفی در حوزه علمیه قم به شمار میرود. او از مجتهدان طرفدار جمعیت فداییان اسلام بود.
11. آیت الله سید محمود علایی طالقانی (درگذشت 1358ش) از مجتهدان مبارز دوره پهلوی و عضو برجسته شورای انقلاب اسلامی ایران است. او اجازه نقل حدیث از آیت الله مرعشی نجفی داشت.
12. استاد عبدالحسین شهیدی صالحی (درگذشت 1393ش) مشهور به شیخ عبود، قرآن پژوه و از نویسندگان اصلی دایره المعارف تشیّع است. ایشان سه اجازه از آیت الله مرعشی نجفی شامل سه طریق روایت از امامیه، زیدیه و اهل سنّت دریافت کرده است.
13. دکتر محمود نجم آبادی (درگذشت 1379ش) پزشک، مترجم، روزنامه نگار و نخستین پژوهشگری که تاریخ پزشکی ایران را تدوین کرده است. از طرف مادر، نوه شیخ هادی نجم آبادی است. از دکتر نجم آبادی بیش از 45 کتاب و رساله و پانصد مقاله به زبان های فارسی و فرانسه منتشر شده است. او از ملازمان خاص آیت الله مرعشی نجفی بود به طوری که بخشی از کتاب های چاپی و مجلات فارسی و لاتین خود از جمله آثار دست نویس خواجه نصیرالدین طوسی را به کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی واگذار کرد.
دانلود شماره 16 نشریه تریبون شهر
منبع مقاله فوق: حسین عسکری،«شهاب شریعت و نام آوران البرزی»، نشریه تریبون شهر، شماره 16، مهر 1398، ص 6
دانشمند البرزی علم ژنتیک جهان
در روز دوشنبه 27 خرداد 1398 آن کوچه سرسبز شهرک غرب پایتخت را که به سمت محل قرارمان قدم به قدم طی می کردیم، زیر سایه درخت توتی کهنسال، عطر توت، مشام جان ما را در نشاطی ناگفتنی غرق کرد. در پایان این کوچه، تابلوی «مرکز پاتولوژی و ژنتیک کریمی نژاد - نجم آبادی»، ما را از یافتن نشانی درست، مطمئن کرد. بعد از لحظاتی انتظار در دفتر، آقای پروفسور دکتر حسین نجم آبادی در نهایت تواضع و با گرمی تمام، وارد اتاق شدند. با همگی ما به گرمی تمام، دست دادند و احوالپرسی کردند. ما هم گویا سالهاست که او را میشناسیم و مراوده داریم سر صحبت را باز کردیم. از اهمیت «کنگره روستا زادگان دانشمند» در تبیین نقش خاندان های علمی و فرهنگی نجم آبادی و دبیران در تعالی فرهنگ و دانش ایران و برنامه هایی که تا امروز ریخته شده گفتیم.آقای دکتر نجم آبادی هم از زحماتی که در این رشته مهم و البته جوان در ایران کشیده بودند نکاتی را با ما در میان نهادند. آن چنان این مرد، متواضعانه سخن می گفت که تعجب همه ما برانگیخته شد. امیدوارم به زودی در کنگره روستازادگان دانشمند در همین شهر، میزبان وجود نازنین این مرد بزرگ بی نظیر باشیم.
شهرک غرب تهران، مرکز پاتولوژی و ژنتیک کریمی نژاد - نجم آبادی، از راست: حسین روزبان (فرهنگی و دهیار نجم آباد)، نظرعلی شماخی (عضو شورای اسلامی نجم آباد)، حسین عسکری (البرزپژوه)، اسماعیل آل احمد (دبیر کمیته علمی کنگره روستازادگان دانشمند)، پروفسور حسین نجم آبادی (از دانشمندان نامدار ژنتیک در جهان)، اکبر شماخی (عضو شورای اسلامی نجم آباد)، 27 خرداد 1398
از خدمات ارزشمند مرکز پاتولوژی و ژنتیک کریمی نژاد - نجم آبادی واقع در شهرک غرب تهران که در سال 1358 تاسیس شده است.
گفت و گویم با خبرگزاری ایرنا درباره پروفسور حسین نجم آبادی
مجتهد سرشناس کرج
آیت الله حاج سید حسن مدرسی سریزدی مشهور به مدرسی یزدی از مجتهدان سرشناس کرج در دوره حکومت پهلوی است. او که فرزند سید زین العابدین طباطبایی یزدی معروف به سریزدی است، در روستای سریزد از توابع شهرستان مهریز زاده شد. پس از فراگیری مقدمات علوم اسلامی، به شهر یزد رفت و در آنجا از دانش سید حسین حسینی مدرسی باغ گندمی، سید احمد مدرس طباطبایی، ملا حسن اردکانی و سید مهدی سیبویه یزدی بهره مند شد. در ادامه، به حوزه علمیه قم رفت و نزد آیات حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی (درگذشت 1315ش)، سید محمد حجت کوه کمری تبریزی (درگذشت 1331ش)، سید محمدتقی خوانساری (درگذشت 1331ش)، سید صدرالدین صدر (درگذشت 332ش)، سید علی یثربی کاشانی (درگذشت 1338ش)، میرزا محمد همدانی (درگذشت 1324ش) و سید حسین طباطبایی بروجردی (درگذشت 1340ش) شاگردی کرد تا به درجه اجتهاد رسید. او در آن ایام به تدریس برخی کتاب های حوزوی برای طلاب جوان پرداخت .
پس از درگذشت آیتالله آقا سید میرزا موسوی جندقی دیگر روحانی سرشناس کرج، در سال 1335ش به دستور آیت الله بروجردی به شهر کرج آمد و در مسجد جامع به اقامه جماعت و انجام امور دینی پرداخت. در یکی از اسناد سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی (ساواک) به تاریخ 28 شهریور 1341، از او و آیت الله شیخ حسین لنکرانی (درگذشت 1368ش) با عنوان «دو روحانی تقریباً بانفوذ کرج» یاد شده است. محمد مدرسی (متولد 1318ش) فرزند آیت الله مدرسی سریزدی درباره او می گوید: «پدر من اهل سیاست نبود... دو یا سه مرتبه در راهپیمایی های سال 1357 و اوایل سال 1358ش حضور داشتند.»
دیدار با امام خمینی بین سال های 1339 تا 1342ش وقتی به واسطه درمان بیماری و آشنایی با آیت الله شیخ حسین لنکرانی به کرج می آمد، برگزاری آیین میلاد امام مهدی (عج) در مسجد جامع کرج در دی 1341 با دعوت از شیخ عباسعلی اسلامی که به گزارش ساواک مراسمی سیاسی و ضد حکومتی بود، دعوت مکرر از خطیب مشهور شیخ محمدتقی فلسفی در مناسبت های مذهبی به کرج که موجب حساسیت ساواک شده بود، برگزاری مراسمی به مناسبت شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی در 10 آبان 1356 در مسجد جامع کرج و نظارت شرعی بر عملکرد برخی کمیته های انقلاب اسلامی در سال های آغازین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از جمله فعالیت های سیاسی و مبارزاتی او به شمار می رود. حسین شاه حسینی (درگذشت 1396ش) مبارز سیاسی دوره پهلوی، درباره ارتباط آیت الله مدرسی یزدی با امام خمینی می گوید: «من اولین بار در همین باغ شیخ حسین لنکرانی، خدمت مرحوم آیت الله خمینی رسیدم... ایشان در باغش از حضرت آیت الله خمینی و رجال دیگر پذیرایی می کرد. در تابستان یک سال، که تاریخش الان یادم نیست، ایشان آقای [سید حسن] مدرسی [سریزدی] و آقای خمینی را در باغ خود مهمان کرده بود. چون آقای خمینی جزو شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری [یزدی] بود و این آقای مدرسی هم که در کرج می زیست، در جرگه شاگردان مرحوم حایری قرار داشت. حاج آقا مصطفی و همچنین حاج احمد آقای خمینی هم کراراً به باغ آقای لنکرانی می آمدند.»
آیت الله سید حسن مدرسی سریزدی در 19 بهمن 1361 در سن 85 سالگی در کرج درگذشت و پیکرش در صحن حضرت فاطمه معصومه (قم) به خاک سپرده شد. نویسنده معروف شیخ محمد شریف رازی، او را عالمی متین و بزرگوار و دور از هرگونه خودنمایی و موصوف به فضل و تقوا دانسته است.
منابع: عبدالحسین جواهرکلام، تربت پاکان قم، ج 1، ص 567؛ ج 4، ص 2119؛ حمید کرمی پور، انقلاب اسلامی در کرج، ص 97، 103، 121، 175، 246؛ سعیده محرمی و سمیر کتف، آفتاب حصار، ص 32، 123؛ شیخ حسین لنکرانی به روایت اسناد ساواک، ص 36؛ علی دوانی، مفاخر اسلام، ج 13، ص 318؛ محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج 4، ص 671؛ محمد الوانساز خویی، حجّت فقیهان، ص 133؛ سید محمدکاظم مدرسی، نسل نور، ص 389؛ علی ابوالحسنی (منذر)، «روابط و مناسبات آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی و امام خمینی 1324 - 1368ش»، قسمت اول، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ش 21 و 22، ص 7، 38، 41.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «مجتهد سرشناس کرج»، هفته نامه تریبون شهر، سال دوم، شماره 10، 26 اردیبهشت 1398، ص 3.
چه هدفی در بابی معرفی کردن بزرگان فرهنگ ایران نهفته است؟
به گزارش محمد آسیابانی خبرنگار خبرگزاری مهر، کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» مجموعه دو جلدی به قلم سید مقداد نبوی رضوی است که در آن جنبشهای اصلاح دین از دوران قاجار تا پهلوی بررسی شده است. نویسنده در جلد نخست این مجموعه به دوره قاجار و در جلد دوم به دوره پهلوی پرداخته است. سرویس فرهنگ خبرگزاری مهر قصد داشت درباره این کتاب گفتوگویی تفصیلی با مقداد نبوی رضوی را داشته باشد که در صحبت تلفنی خبرنگار با این نویسنده، این گفتوگو مورد موافقت او قرار نگرفت .
درباره کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی»
محتوای جلد نخست با مبحث تاریخی «بابیان و دعوت اصلاح دین» شروع میشود. این مجلد دو فصل دیگر دارد. در فصل دوم با عنوان «شیخ هادی نجم آبادی: معلم فکر اصلاح دین در دوره قاجار» اندیشه شیخ هادی نجم آبادی و کتاب «تحریر العقلا»ی او بررسی شده و در ادامه جنبش اصلاح دینی باب معرفی میشود. به باور نویسنده شیخ هادی نجم آبادی از شهدای بیان و یکی از بزرگان بابی ازلی در تهران دوران قاجار است. نویسنده در فصل سوم این مجلد نیز با عنوان «سید اسدالله خرقانی و دوره طلایی مشروطیت» مرحوم خرقانی را در ادامه جنبش باب معرفی میکند. نویسنده مباحث جلد دوم را با صحبتی تاریخی در پیرامون اندیشههای شریعت سنگلجی به عنوان معلم اندیشه اصلاح دین در دوره پهلوی اول، آغاز میکند. این مجلد دو فصل دیگر نیز دارد: «دعوت اصلاح دین پس از شریعت سنگلجی» و «جمع بندی و نتیجه گیری». پیوستهای پنجگانه کتاب نیز در این مجلد منتشر شده که عناوین آن به ترتیب به این شرح است: «شجره نامه فکری داعیان اصلاح دین در ایران»، «انحطاط توحیدی مسلمانان و ظهور سید علی محمد باب از دیدگاه ازلیان»، «نمودهایی از اندیشه اصلاح دینی سید جمال الدین افغانی»، «پیشنهادهای سید اسدالله خرقانی به روزنامه صوراسرافیل» و «گفتارهایی در نسبت شریعت سنگلجی با اصلاح گرایان ایرانی و وهابیان عرب.»
آیا سیدجمال الدین اسدآبادی بابی بود؟
مقداد نبوی رضوی نویسنده این کتاب پیشتر کتاب «تاریخ مکتوم: نگاهی به تلاشهای سیاسی فعالان ازلی در مخالفت با حکومت قاجار و تدارک انقلاب مشروطه» را نیز نوشته بود و در آن همه کوشندگان در راه انقلاب مشروطیت را ازلی خوانده بود. نبوی رضوی در «تاریخ مکتوم» به صورتی تلویحی سیدجمال الدین اسدآبادی را نیز ازلی خواند و در کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» بر غیرمسلمان بود سیدجمال تاکید کرد. او همچنین با تاکید بر پسوند افغانی سیدجمال بر هویت ایرانی او تشکیک کرد. نبوی رضوی بعدها با نگارش دو کتاب «میرزا مهدی اصفهانی» و «مکتب شیخیه: در نگاه مکتب معارف خراسان» علقه خود را به انجمن حجتیه مهدویه نشان داده است. نویسنده در «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» مانند «تاریخ مکتوم» عموم مشروطه خواهان که به دلیل تعلق به مشروطه دست به اصلاح دین برای هماهنگی میان شرع و دموکراسی زده بودند، ازلی خوانده است. به باور او چهرههایی چون شیخ هادی نجم آبادی و سید اسدالله خرقانی ازلی هستند و معلم پیشرو اندیشه اصلاح دین در دوران پهلوی یعنی شریعت سنگلجی نیز دارای دو خاستگاه فکری بابی ازلی و وهابیت است. در شیوه پژوهشی نویسنده نحوه مواجههاش با اسناد تاریخی دوگانه است. به عنوان مثال نبوی رضوی با مراجعه به کتاب «باب کیست و سخن او چیست؟» نوشته مرحوم نورالدین مدرسی چهاردهی، سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین را از بزرگان بابی ازلی شمرده است. مرحوم مدرسی چهاردهی تحقیقات فراوان درباره بابیها و ازلیها داشت و با بسیاری از ازلیها نیز دوستی نزدیک داشت و توانست با همین ارتباطات خود کتاب مهم «باب کیست و سخن او چیست؟» را در رد بابیه و بیآبرو کردن آنها بنویسد. مدرسی چهاردهی در همین کتاب و در همان صفحاتی که سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین را بابی ازلی خوانده نوشته که تهمتهایی هم مبنی بر ازلی بودن شیخ هادی نجم آبادی در افواه شایع بود، اما این کار دشمنانش بود و دامن آن مرد بزرگ از این تهمت و گناه مبراست. حال رویکرد نبوی رضوی در این باره مبهم است. او بر اساس چه سندهایی حرف مدرسی چهاردهی را در بابی بودن سیدجمال و ملکالمتکلمین را میپذیرد، اما حرف قاطع او در رد ازلی بودن شیخ هادی مورد تاییدش نیست؟ همچنین درباره نسبت شریعت سنگلجی و تفکر وهابیون هم نوشتهاند که او در سالهای آخر عمر با سفر حجاش با تفکرات وهابیون آشنا شد و کتابهای مهم خود از جمله «کلید فهم قرآن» را پیش از آن آشنایی نوشته بود. به طور کل نبوی رضوی همه کوشندگان راه مشروطیت و همه کسانی را که تا دوره پهلوی دوم دم از اصلاح اندیشه دینی زدهاند، یا بابی و ازلی خوانده یا وهابی و وهابی زده خوانده است.
رضا بابایی: این کتاب توهم توطئه است
رضا بابایی، مدرس حوزه و دانشگاه و پژوهشگر قرآنی درباره کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» به خبرنگار مهر گفت: نویسنده در کل کتاب دچار توهم توطئه است. به طور کل صحبت و گفتوگو درباره این کتاب چندان ارزشی ندارد. به نظر من تنها دلیل برای ازلی خواندن بزرگانی چون سیدجمال الدین اسدآبادی، شیخ هادی نجم آبادی و... دشمنی با نواندیشی دینی و روشنفکری است. اکنون از راههای مختلف با نواندیشی مقابله میکنند و یکی از این راهها منتسب کردن آنها به گروههای بدنام است. وی افزود: نویسنده از ابهامهایی که در این میان وجود دارد، سواستفاده کرده است. اکنون اگر از میلیونها ایرانی سوال کنید که ازلی چیست یا کیست؟ هیچ پاسخی به شما نمیدهند، چون نمیدانند. برای آن معدودی که میدانند نشانههای ازلی بودن را بیان کرده و در کمال بیانصافی بزرگانی چون شیخ هادی نجم آبادی را به آن نشانهها کوبیده است. بابایی ادامه داد: نبوی رضوی از کل کتاب «تحریر العقلا» شیخ هادی نجم آبادی که کلی مطالب در رد بابیه دارد، یک نکته کوچکی را پیدا کرده و آن را به بدترین وجه تفسیر کرده و به مخاطبان ناآگاه قبولانده که شیخ هادی بابی است. در صورتی که اگر حسن ظن داشت واقعا میتوانست آن نکات را به روشهای دیگری نیز تفسیر کند و نتایج دیگری را به دست بیاورد.
حسینی طباطبایی: شیخ هادی بارها بابیه را نقد کرده است
همچنین مصطفی حسینی طباطبایی، قرآن پژوه معاصر که مقداد نبوی رضوی مدتی را نیز نزد او تلمذ می کرد، در نقد کتاب در نقد کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» به خبرنگار مهر گفت: در زمان ناصرالدین شاه به دلیل تبلیغ گسترده باب توسط بابیون و خطر آنها برای جامعه اسلامی، باب توسط امیرکبیر اعدام شد. به همین دلیل برخی از بابیها در دوشان تپه اقدام به ترور شاه میکنند. از آن تاریخ به بعد یک حالت ضد بابی در میان مردم پیدا شد و به هر کسی که انگ بابی بودن میزدند، آن شخص تحقیر بسیار میشد. مردم هم در آن دوران مانند امروز ارادت فوق العاده به امام زمان داشتند. وی افزود: پس از ترور ناموفق ناصرالدین شاه، دستگاه حکومت بهترین راه را در آن دید که هرکسی را که با دستگاه مخالفت میکند به او تهمت بابیگری بزند.از جمله کسانی که این مارک به او زده شد سیدجمال الدین اسدآبادی بود که در دومین نوبت حضورش در ایران با خفت و خاری از بستش به بیرون کشیده و تبعید شد. او بعد از این تبعید به اروپا رفت و منشا بسیاری از کارها بر علیه استبداد ناصرالدین شاه شد. حسینی طباطبایی در ادامه شیخ هادی نجم آبادی را هم یکی از مخالفان سرسخت دستگاه ناصرالدین شاه معرفی کرد و گفت: مرحوم شیخ هادی یکی از مخالفان سرسخت دیکتاتوری ناصرالدین شاه بود که فکری مترقی داشت. همه مورخان نوشتهاند تنها کسی که برای قاتل ناصرالدین شاه مجلس ترحیم گرفت، مرحوم نجم آبادی بود، این در صورتی بود که در آن دوران قاتل ناصرالدین شاه هم بابی خوانده شده و بسیار مورد لعنت بود. شیخ حتی حتی برای میرزا رضا کرمانی مراسم سالگرد هم گرفت. این جریان را را جاسوسان راپورت میدادند و چون شیخ بسیار ذینفوذ بود، بهتر را در این دیدند که تهمت بابیگری به او بزنند. اگر متون دوران قاجاریه را بخوانید تنها در یادداشتهای شاهزادهها و وابستگان دربار تهمت بابیگری به شیخ زده شده است. این قرآن پژوه در بخشی دیگری از سخنان خود به نقدهای شیخ هادی بر بابیها اشاره کرد که دانسته یا نادانسته از دید نویسنده کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» پنهان مانده است: شیخ در تنها کتابش یعنی «تحریر العقلا» به مخالفت با باب بارها تصریح میکند. سه آیه در سوره مبارکه قیامت به این شرح آمده: «إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ* فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ» که معنای آن چنین است: «جمع کردن و خواندن قرآن بر عهده ماست پس هر گاه آن را خواندیم از خواندن آن پیروی کن و بیان و توضیحش هم بر عهده خود ماست.» به دلیل آنکه علی محمد باب اسم کتابش را «بیان» گذاشته بود، بابیها در تفسیر این آیه اعتقاد داشتند که قران میگوید کتابی به اسم بیان در دورهای از تاریخ میآید. مرحوم نجم آبادی در «تحریر العقلا» نوشته ای بابیها این بیانی که قرآن تصریح کرده غیر از بیان شماست و و ربطی به شما ندارد و قران سراسر توحید است، اما بیان شما سراسر شرک. حسینی طباطبایی اضافه کرد: همچنین شیخ هادی نجم آبادی در «تحریر العقلا» مدام از پیغمبر مکرم اسلام با عنوان حضرت خاتم یاد کرده است. حتی در صفحه 237این کتاب گفته که کلام قرآنی کلامی ابدی است. این در صورتی است که بابیها اعتقاد داشتند که نعوذبالله قرآن نسخ شده است. البته در این کتاب حرفهایی هم زده که روحانیون سنتی آن را برنمیتافتند. مثلا نوشته که تفسیر قرآن با «خبر واحد» جایز نیست. شیخ همچنین در صفحه 177به مخالفت شدید با نسخ احکام و آیات قرآن توسط باب میپردازد. حتی در صفحه 210هم در رد بابیه و غلات شیعه مباحث مهمی دارد. حال چطور ممکن است شخص که افکارش این گونه بوده، بابی باشد؟ من معتقدم شیخ هادی نجم آبادی شانش اجل از این بوده است که به بابیگری منسوب شود. مطالبی که ایشان به عربی نوشته در همین کتاب تحریر العقلا، 100برابر فصیحتر و بلیغتر و معقولتر از کلام باب است. مگر ممکن است چنین شخصی که هزار درجه از باب بالاتر بوده به لحاظ علمی و اخلاقی پیرو باب باشد؟ او به شدت عقلگرا بود و به همین دلیل هم روبهروی بابیه قرار میگیرد.
تاکنون چهرههای دیگری نیز چون دکتر حسن انصاری به نقد این کتاب دو جلدی پرداختهاند. استاد اکبر ثبوت هم به نقد اندیشههای نبوی رضوی در کتاب «تاریخ مکتوم» بویژه در نقد بابی بودن و ازلی ماندن میرزا یحیی دولت آبادی، پرداخته است. حال سوال اینجاست که هجمه مشکوک به هویت شیعی بزرگانی چون سید جمال الدین اسدآبادی و شیخ هادی نجم آبادی با چه هدفی انجام می گیرد؟ چرا ما باید مفاخر خود را بابی و ازلی بخوانیم؟ سرویس فرهنگ خبرگزاری مهر آماده انتشار پاسخ سید مقداد نبوی رضوی به این گزارش است.
متن گزارش فوق در وب سایت خبرگزاری مهر
مثلث هجمه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی
پیوند بهاییت و انجمن حجّتیه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی
دیدگاه آیت الله شبیری زنجانی درباره تکفیر شیخ هادی نجم آبادی
مذهب موبد بیدگلی کاشانی پیش از آشنایی با شیخ هادی نجم آبادی
تصحیح روایت دیدار آیت الله صافی گلپایگانی با شیخ فضل الله نوری
شیخ هادی نجم آبادی و «تاریخ مکتوم»