راسیسم، آزمایش ژنتیک و تغییر نام مغولی ساوجبلاغ !
بخش دوم
بنده در حین گفت و گو عرض کردم: «سنگین ترین واژه ها همانند کهکیلویه و بویراحمد را هم می توان با معرفی فراگیر و درست، به واژه ای مانوس و آشنا در ذهن ایرانیان تبدیل کرد. بیایید ببینیم که ما برای معرفی شهرستان ساوجبلاغ چه فعالیت هایی انجام داده ایم. چه مقدار کتاب چاپ شده و چه اندازه فیلم تولید شده است. طالقانی ها در این زمینه بسیار کامیاب بوده اند به طوری که حدود 13 روستای طالقان، دارای کتاب مستقل است اما تعداد آثار چاپ شده مستقل درباره ساوجبلاغ، به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسد.»
استاد ملاصالحی ضمن انتقاد از مقایسه آقای «م» بین کارکرد این کمیته با تغییر نام شهرها در دوره رضا شاه پهلوی گفت: «تغییر نام در این گونه جلسات ماهیتا" با تغییر نام رضاخانی متفاوت است. آنها اهداف دیگری را دنبال می کردند... ما یک جامعه ای هستیم که در عین تنوع باید بپذیریم وحدت ملی و یگانگی فرهنگی ما در گرو همین تنوع فرهنگی است. پس باید هوشمندانه عمل کنیم.»
اصل زعیم ضمن اشاره به پیامدهای منفی تغییر نام ساوجبلاغ که گسست هویت تاریخی را در پی دارد. خطاب به آقای «م» گفت: «پدیده های اجتماعی چند متغیره است و با یک متغیر نمی توان یک اجتماع را کنترل کرد و برایش تصمیم گرفت. بخشی از علت نامانوس بودن واژه ساوجبلاغ بر می گردد به عملکرد مسئولان شهرستان و نهادهای فرهنگی که در معرفی آن کوتاهی کرده اند.»
آقای «م» که تمایل داشت جلسه از حالت کارشناسی خارج شده و به مباحث ژورنالیستی و قومیتی سیر کند، گفت: «ترک ها اهل چین و ترکستان هستند و در اصل مغول می باشند و ساوجبلاغ نیز یک واژه بیگانه است.» این ابراز نظر او واکنش های تندی در برخی اعضای جلسه برانگیخت. به طوری که استاد ملاصالحی گفت: «تغییر نام یک مسئله قومی و نژادی نیست چون بار فرهنگ ایرانی فراتر از نژاد و قومیت است... تمنا می کنم دقت کنید که مساله ما، اصالت یا عدم اصالت قوم آریا نیست. ما یک هویت فرهنگی و اعتقادی هستیم. از سرخس گرفته تا اروند، از اروند تا ارس، از ارس تا هیرمند، همه یک هویت فرهنگی است و چاره ای نداریم تا دوش به دوش هم به عنوان یک واقعیت فرهنگی، در کنار هم زندگی کنیم.»
آقای بیگی پس از سخنان استاد ملاصالحی گفت: «ما باید همه جوانب فرهنگی - تاریخی و بار امنیتی تغییر نام را بررسی کنیم و حواسمان جمع باشد که مبادا اهالی ترک زبان شهرستان بر آشفته شوند. چون عده ای مغرض درصدد تحریک مسائل قومی در کشور می باشند.»
ابوالقاسم حاتمی که از آغاز جلسه ساکت و شنونده بود، صریح ترین دیدگاه جلسه را بیان کرد: «من با تغییر نام ساوجبلاغ مخالفم چون سیرت است که صورت را زیبا می کند. به خاطر بررسی های باستان شناختی در شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد با آن آشنایی کامل دارم. به نظر من ساوجبلاغ اسم با مسمایی است. ریشه لغوی پر معنایی هم دارد چون این منطقه مرکز آب و آبادانی بوده است. ثقیل بودن هم بهانه خوبی نیست چون نسبت به کهکیلویه و بویراحمد که سنگین تر نیست. به دلیل اینکه یک واژه ترکی است نمی توان و نباید این نام را کنار گذاشت.»
آقای «م» که از جو منطقی و استدلالی جلسه به شدت ناراحت بود بار دیگر جملات تحریک آمیزی را بر زبان راند. از جمله اینکه بار دیگر تاکید کرد: «ساوجبلاغ یک واژه مغولی و بیگانه است و هیچ نسبتی با فرهنگ ایرانی ندارد!» این سخن او مورد انتقاد آقای بیگی قرار گرفت اما او همچنان دلایل سست خود را مطرح کرد که اوج دیدگاه اهانت آلودش این بود که گفت: «بولاق (به معنای چشمه) هم وزن الاغ است؟!» پس از طرح این سخن سخیف، بنده به او اعتراض کردم که جلسه اندکی دچار تشتت شد. بلافاصله آقای بهمن پور هم اعتراض کرد و همچنین آقای اصل زعیم نگاه آقای «م» را پوپولیستی توصیف کرد.
آقای بیگی به بهانه پایان وقت و در اصل، جهت جلوگیری از بروز تنش، پایان جلسه را اعلام کرد و در یک جمله نتیجه گرفت که «قریب به اتفاق اعضای جلسه با تغییر نام ساوجبلاغ مخالف هستند و تنها موافق آن آقای «م» است.»
جلسه به پایان رسید اما انگار توهین های خلاف عرف و عقل آقای «م» تمامی نداشت. او در پایان جلسه، وقیحانه به بنده گفت که آزمایش ژنتیک دهم و ببینم که «ترک» هستم یا «ایرانی»!؟ بنده فقط به احترام حضور آقای دکتر ملاصالحی و جلوگیری از تنش، مظلومانه سکوت کردم تا امروز که پس از گذشت پنج سال از آن جلسه عبرت انگیز، ایشان با ارسال پیام های سخیف و خلاف اخلاق به وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهی» همان ادعاهای واهی خود را درباره نام ساوجبلاغ تکرار می کند...
شکر خدا که همچنان این شهرستان «سرزمین چشمه ها» است و به مدد فعالیت های رسانه های دیداری و شنیداری موجود در شهرستان، واژه ساوجبلاغ دلالت التزامی دارد به فرهنگ و تاریخی کهن و نامی شناخته شده در عرصه های ملی و بین المللی است. آقای «م» و دوستانشان هم باید بدانند که در شهرستان چند زبانه و چند قومیتی، نمی توان با «راسیسم» زندگی کرد.
پانوشت: 1. حمدالله مستوفی در کتاب «نزهت القلوب» به سال 740 هجری قمری درباره ساوجبلاغ نوشته است: «ساوجبلاغ ولایتی است که در اوان سلاجقه مال به ری می داده و در عهد مغول سوی شده، هوایی به غایت خوب دارد. اکثر آبش از قنوات است، میوه و غله اش بسیار می باشد و نانش در غایت نیکویی و حقوق دیوانی او دوازده هزار دینار مقررست و مردم آنجا چون اکثرا" صحرا نشینند مقید به مذهب نیستند و از اعظم قرای آنجا خراو و نجم آباد و سنقرآباد و در سنقرآباد سادات عالی نسب و حسب اند والحال خرابست.» (حمدالله مستوفی قزوینی، نزهت القلوب، با تصحیح و تحشیه دکتر سید محمد دبیر سیاقی، ص106).
- جهت آگاهی از بازتاب جلسه فوق در وب سایت خبرگزاری میراث فرهنگی (CHN)رجوع کنید به:http://www.chn.ir/news/?section=2&id=25372
- بازتاب متفاوت خبر فوق را هم ببینید:http://savucbulaq-shehriyar-islamshehr-az.blogspot.com/2006/03/blog-post.html