«محرمی» و برگردان ترکی گلشن راز در شهرستان نظرآباد
به کوشش: هوشنگ حسین زاده
بهمن آراسته یگانه (محرمی) متولد 1327 خورشیدی از شاعران ترک زبان شهرستان نظرآباد است. ایشان در معرفی خود نوشته است: «تاریخ تولد ثبت شده در شناسنامه ام 1331 است که با تاریخ تولد واقعی من مغایرت دارد. کودکی، دورانی اگر چه کوتاه ولی پر فراز و نشیب بود که ذکر تمام آنها در این مقوله نمیگنجد ولو مثنوی هفتاد من کاغذ شود. بچهها به جای تحصیل علم به کار کشاورزی و دامداری مشغول میشدند و به گمانم عدم وجود مدرسه تا چند ده کیلومتری روستاها باعث این عقب افتادگی علم و طی عمر بیثمر میشد و اگر مدرسهای هم بود پنج، شش کلاس بیشتر نداشت که آن هم برای طبقه مرفه جامعه رقم میخورد، مکتب خانههای ده را هم عدهای با سواد نه چندان زیاد دایر میکردند در قبال آموختن شهریهای ناچیز دریافت می نمودند و تدریس قرآن، بوستان و گلستان رویهای بود که مکتبهای دوران همه مشمول رعایت آن بودند و پس تحصیل آنها نصاب و امثله و... تا اگر شوق علم بیشتر را داشتی راه طلبگی را پیش بگیری.
به اصرار هم بازیام وارد مکتب شدم آن هم به چند زحمتی که خواجه شیراز که یگانه ستاره پرنور ادبیات جهان که جرقه شاعرانه را در من مشتعل نمود به خیالام از زبان من چنین میگوید: «درد عشقی کشیدهام که مپرس/ زهر هجری کشیدهام که مپرس.» سخن کوتاه کنم که بماند مولاناها و حافظها و شاملوها و اخوانها و شهریارها چهها در من موزون هنوز به حرف نیامده به خروش در آوردند که از سال 1359شروع به تراوش این وزن های گاه غمین و گاه خشنود کردم، از سال 1354 مقیم شهرستان نظرآباد هستم، با تخلص «محرمی» کار را ادامه دادم که تا کنون حاصل این قلم فرسایی به شرح ذیل میباشد:
- آثار چاپ شده: نغمههای خلوت، 1372/ چوغانیا سلام (ترکی)، 1381/ دان اولدوزی (ترکی)، 1382.
آثار در دست چاپ: آوای دل / آوای آشنایی / طبله / گل واژههای سحر / راهیان بهار / خیال پنجهره سی (ترکی) / القار (ترکی).
- ترجمههای فارسی به ترکی: گولشن راز شیخ محمود شبستری (ترجمه به ترکی ) / رباعیات خیام نیشابوری (ترجمه به ترکی) / بابا طاهر همهدانیلین ایکی لیکلهری (ترجمه دو بیتی های بابا طاهر به ترکی).
- ترجمه ترکی به فارسی: شهریارین حیدر بابایه سلام مجموعهسینی
خیال پنجره سی (ملمع فارسی و ترکی)
در آتش شمع دیدم جانبخشی پروانه
بو ایشده اونو گَوردوم عاشیقلیقا مردانه
بیگانه ازین آتش تشویش بجان دارد
هر بیر قانادی اولموش هاردان باشارا یانه
هر کس نشود مرد این راهِ پَر از محنت
بهلول کمی هوشیاره سِولردیله دیوانه
عاشق نه همین حرفِ عین است و لف شین قاف
لاله کمی هردنده باتسین گرک آلقانه
وز باده سرمستان ما هم طلبیم هر آن
دولدو گَولا ای ساقی لوطف اِئد ایکی پیمانه
گر بخت دهد یاری در میکده می
دِشکاری مکانلاردان جاندوی دوداها جانه
من «محرمی» یا گفتم شرح دل حال خود
دِئیه دِئمییه اَوزگه بوشِعرمه افسانه
من «محرمی» یا گفتم شرح دل حال خود
دِئیه دِئمییه اَوزگه بوشِعرمه افسانه