سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

داستان،متنی است که لزوماً منطبق بر واقعیت نیست و نویسنده به کمک تخیل تلاش می کند بر احساس خواننده تأثیر بگذارد. این دو خصیصه «تخیل» و « برانگیختن احساس» سبب می شود تا داستان به متنی هنری بدل شود. صرف نظر از معنای قدیم داستان، در میان انواع جدید داستان به اصطلاحاتی چون رمانس، رمان، داستان کوتاه، داستان بلند، برمی خوریم. در این نوشتار به معرفی سه داستان نویس ساوجبلاغی پرداخته شده که از شهرت ملی برخوردارند. البته تعیین سهم و نقش آنان در سپهر ادبیات داستانی ایران را بایستی پژوهشگران این حوزه در مجالی دیگر پی گیرند.


راوی «خانواده میکاییل و اعقاب» در برغان 

 

بانو مهین دانشور (متولد 1315ش) داستان نویس، مترجم و پژوهشگر متولد روستای برغان است. پدرش یوسف دانشور (درگذشت 1327ش) شاعر و بنیانگذار نخستین مدرسه نوین روستای برغان در سال 1305ش است. اجداد او در روزگار صفویه از گلپایگان به روستای برغان از توابع شهرستان ساوجبلاغ آمده و از مسیحیت به اسلام گرویدند. آنها در گسترش فرهنگ و آموزش و پرورش نوین در منطقه ساوجبلاغ نقش داشته اند. نگارش مجموعه داستان «در رودخانه ما» و رمان های «خانواده میکاییل و اعقاب» و «جور هندوستان می کشیدم» و ترجمه «شنل و داستان های دیگر» نوشته نیکلای واسیلویچ گوگول، «سیسیل مردی که گُلی در دهان داشت» نوشته ژان آنوی، «سرود کریسمس» نوشته چارلز دیکنز، «درختان» نوشته آلن پاترسن، «فرهنگ نو در آمریکای لاتین: جامعه و هنرمند» نوشته جین فرانکو، «آمارکورد (تصویر یک شهر)» نوشته فدریکو فلینی، «بدن انسان» نوشته مارتین کین و همکاری در ترجمه «ادبیات و سنت های کلاسیک: تأثیر یونان و روم بر ادبیات غرب» نوشته گیلبرت هایت از آثار مهین دانشور است. او در رمان خانواده میکاییل و اعقاب، تصویری داستانی و آرمانی از زادگاه خود ارایه می دهد. به گمان یکی از منتقدان ادبیات داستانی، این رمان «سوگنامه زوال اصالت دهقانی و جایگزینی سوداگری رباخوار به جای آن در سال 1300 شمسی به بعد است.» مهین دانشور نوه دختری آیت الله شیخ محمد شهیدی برغانی (درگذشت 1344ش) است که در سال 1338ش با ابراهیم شهیدی (درگذشت 1348ش) پسر عموی مادرش ازدواج کرد. همسر او هم داستان نویس بود که در 33 سالگی در بندرعباس درگذشت. کتاب «خر دجال» و چندین داستان چاپ شده در مجله «پیام نو» از جمله آثار ابراهیم شهیدی است.

 

راوی «نامیرا» در «دشت های سوزان» ولیان

 

صادق کرمیار، داستان نویس و کارگردان سینما و تلویزیون ایران است. در 26 آذر 1338 در تهران زاده شد. پدرش اهل روستای وِلیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ و مادرش اهل روستای دُنبلید از توابع شهرستان طالقان است. او در داستان «بوی شیر» به این دو روستا و ویژگی هایش اشاره کرده است. پس از دریافت دیپلم، وارد امورتربیتی آموزش و پرورش شد سپس به عنوان خبرنگار روزنامه اطلاعات مشغول به کار شد. همزمان در رشته الهیات دانشگاه آزاد اسلامی به تحصیل پرداخت. وی اکنون دارای گواهی نامه درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی معادل دکتری هنر است. مسئول ویژه نامه «اطلاعات جبهه» از سال 1365 تا 1367ش، مسئول صفحه ادبی «جوانه های اندیشه» روزنامه اطلاعات از سال 1372 تا 1375ش، معاون سردبیر نشریه «مردم و سینما» وابسته به بنیاد سینمایی فارابی، مدیر مرکز آفرینش های ادبی سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران به مدت پنج سال، مدیر باشگاه نویسندگان و هنرمندان شهرداری تهران، طراح و مدیر جشنواره های ادبی و هنری همچون «جشنواره سراسرس شعر ایران ما»، «جشنواره طنز طهران» و «جایزه نقد ادب و هنر»، عضو هیأت علمی هفتمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد، نویسنده و سردبیر برنامه ادبی «در انتهای شب» در رادیو ایران از جمله فعالیت های فرهنگی و هنری او است. نخستین داستان خود را در سال 1367ش در روزنامه اطلاعات به چاپ رساند. در سال 1369ش مجموعه داستان او به نام «فریاد در خاکستر» منتشر شد و پس از یک سال، مجموعه داستان نوجوانان به نام «انتقام در اردوگاه» را به دست چاپ سپرد. رمان های «نامیرا»، «غنیمت»، «دشت های سوزان»، «درد» و «خداحافظ دوکوهه» از آثار او در زمینه ادبیات داستانی است. رمان نامیرا درباره دختر و پسر جوانی است که در آستانه واقعه عاشورا برای حمایت از امام حسین علیه السلام یا یزید بن معاویه تردید دارند.فعالیت های سینمایی و تلویزیونی صادق کرمیار به این شرح است: نگارش فیلم نامه های «اشک کوسه»، «سجده بر آب»، «جان سخت»، «دریا در غربت»، «گارد ساحلی»، «ویروس 2000»؛ نویسندگی و کارگردانی فیلم های کوتاه «نشاط» و «تولد» و فیلم های بلند سینمایی «زیارت»، «کرانه های کبود»، «رویا»، «خانه ساحلی»، «سیم آخر»، «بهانه های عاشقی»، «وقت طلایی»؛ نویسندگی و کارگردانی سریال تلویزیونی «یک روز قبل» و کارگردانی سریال تلویزیونی «خاطرات مرد ناتمام» در 26 قسمت.


راوی «ستاره توس» در «روستاى کودکى» فشند

 

 محمدحسین کیان پور در سال 1335ش در روستاى فشند از توابع شهرستان ساوجبلاغ زاده شد. در سال 1361ش وارد رادیو شد و در گروه کودک و نوجوان، کار نویسندگى را آغاز کرد. کار او در آن زمان، نوشتن مطالب گوناگون از جمله نمایش هاى رادیویی، خاطره نویسی و قصه براى گروه کودک و برنامه «بچه هاى انقلاب» رادیو بود که همه روزه پخش مى شد. کیان پور در سال 1367ش به سردبیرى «قصه ظهر جمعه» منصوب شد و از همان سال نیز نوشتن داستان را به طور حرفه اى آغاز کرد. از او تاکنون نزدیک به بیست عنوان کتاب در زمینه داستان کوتاه و بلند به چاپ رسیده است. داستان بلندی از او به نام «ستاره توس: داستان زندگی خواجه نصیرالدین توسی» در سال 1379 در جشنواره کتاب رشد، موفق به دریافت جایزه شد. «داستان سیاوش و چهار داستان دیگر از شاهنامه فردوسی»، «قصه های نظامی: خسرو و شیرین»، «پهلوان صفدر و هشت داستان دیگر»، «شب بارانی»، «گزیده ادبیات معاصر: مجموعه داستان»، «داستان‌ های شاهنامه: هفت‌ خوان رستم»، «داستان های شاهنامه: رستم و شغاد (مرگ رستم)»، «قصه‌ های شاهنامه: نبرد رستم و برزو»، «بالاى کوه»، «حکایت آن مرد»، «شکار بزرگ»، «روستاى کودکى»،‌ «شاخه ‌ها‌ى شکسته» و «قصه‌هاى پدربزرگ»، عناوین آثار او در حوزه ادبیات داستانی است.

منابع: روح الله مهدی پور عمرانی، آموزش داستان نویسی، ص 65؛ زکریا مهرور، برغان اقلیمی دیگر، ص 99؛ حسن میرعابدینی، صد سال داستان نویسی در ایران،‌ ج 3 و 4، ص 1363؛ مجله ادبیات داستانی، ش 84، ص 34؛ یحیی شهیدی، شجره خانواده های شهیدی، صالحی و علوی شهیدی، ج 1، ص 460؛ پوران فرخ زاد، کارنمای زنان کارای ایران، ص 335، محمدباقر نجف زاده بارفروش، زنان داستان نویس در ایران، ص 44؛ روزنامه جام جم، ش 3563، ص10؛ روزنامه رسالت، ش 7702، ص 20؛ وبگاه تاجیکی نیوز، 18 فروردین 1394؛ وبگاه بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، 20 اسفند 1393؛ وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی،30 مهر 1394؛ وب سایت انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، 10 تیر 1400.

 

- نشر نخست این مقاله در:  حسین عسکری، «این سه داستان نویس ساوجبلاغی»، روزنامه پیام آشنا، شماره 1891، چهارشنبه 13 امرداد 1400، صفحه 8.

 

مقاله فوق در وب سایت روزنامه پیام آشنا

 


نوشته شده در  چهارشنبه 100/5/13ساعت  1:42 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 


  

 

انتخابات؛ اولین باب معموره کفر

 این روزها در محافل فکری و فرهنگی کشورمان، بار دیگر مباحث مربوط به نسبت «اسلام و تشیّع» با «دمکراسی و مردم سالاری» و به تبع آن مقوله «انتخابات» داغ شده است. از آنجا که دغدغه اصلی بنده البرز و البرزپژوهی است، قصد دارم تا 28 خرداد 1400، «امکان سنجی انتخابات» را از نگاه «جریان ها و چهره های فکری و فرهنگی» و نه «سیاسی» استان البرز، روایت کنم. برای آغاز این سلسله مباحث، می رویم به «روستای ایستای طالقان» و از نگاه مرجع تقلید این طایفه تجددگریز، یعنی آیت الله میرزا صادق مجتهد تبریزی (درگذشت 1311ش) نگاهی می اندازیم به امکان سنجی انتخابات. میرزا صادق که همه محصولات و مفاهیم برآمده از مشروطه و پسامشروطه را بدعت می دانست، به شدت به مقوله های «دموکراسی»، «پارلمان»، «قانونگذاری عرفی» و «انتخابات» بدبین بود و آنها را در تضاد با اسلام به ویژه مذهب تشیع ارزیابی می کرد. از دیدگاه مرجع اهل توقف طالقان، حکومت که قانونگذار و مجری قانون است از آنِ خداوند است سپس رسول او و آنگاه به دوازده امام منصوص و منصوب انتقال یافته است. در عصر غیبت کبری (از سال 329 قمری تاکنون به ویژه دوره مشروطیت) حکومت های عرفی، غاصب به شمار می روند چرا که مقام معصوم و حاکم الهی را غصب کرده اند. از دیگر سو، او بر این باور بود که نظام قانونگذاری جدید و عرفی مورد نظر مشروطیت با تمام مبانی و لوازم و فلسفه اش به طور اساسی و بنیادین با نظام حقوقی و فقهی شیعه در تعارض است و اولی نمی تواند از درون دومی استخراج شود. شارع در فقه، خداوند و رسول و معصومان هستند و در قوانین موضوعه، انسان ها و جوامع اند.

میرزا صادق در بررسی انتقادی رساله های «مجلس شورای آسمانی» به قلم عبدالرحیم الهی قراجه داغی و «فوائد مجلس شورای ملّی» نوشته سید نصرالله تقوی تهرانی، دو رساله تألیف کرده که در آنها با صراحت، مشروطیت و پیامدهایش را نقد کرده است. فرازهایی از دو رساله انتقادی میرزا صادق را ببینید:

- انتخاب [= انتخابات] اولین باب معموره [:آبادان] کفر و نخستین خشت بنیان اساس طریقه و آیین دهری و طبیعی مذهبان است... انتخاب، نخستین دخول در آیین کفر است، چه مناسبت با دین و شرع دارد.

- سؤال: انتخاب کنندگان چه حکم [و] چه حیثیت دارند؟

- جواب: اقامه کنندگان اساس کفر و ازاله کنندگان اساس دین و اسلام اند.

- سؤال: اعانت [:یاری] و تقویت کنندگان این امر چه حکم دارند؟

- جواب: حکم آنها حکم اعانت کننده بر کفر است که از اعانت بر اثم [:گناه] هزاران مرتبه بالاتر است.

- سؤال: اعضا منتخبه مجلس چه حیثیت و چه حکم دارند؟

- جواب: رؤسا و اولیای کفرند و اجزای سلطنت جوریة کفریه هستند لااقل [مأموران] اجرای دولت جایره [:ستمکار] می باشند.

- سؤال: اگر عادلی به این رشته داخل شود حکم او چیست؟

- جواب: عدالت و احکام عدالـت مثل قبـول شهـادت و امثـال اینها از او ساقط می شود اگر اسلامیت از او منتفی نشود.

- سؤال: اگر مجتهد جامع الشرایط داخل این رشته شود، حال او چون است؟

- جواب: از منصب قضا و افتا ساقط می شود اگر اسلام از او منتفی نشود و سبب بدعتی در دین می شود که احدی تا به حال نشده است زیرا که دخول او باعث این می شود که کفر به اسم اسلام برقرار شود.

- سؤال: منشی ها و عمّال آن مجلس چه طورند؟

- جواب: عملة سلطنت کفریّه هستند و هزاران مرتبه از عمّال سلاطین و حکّام وضع استبداد بدترند زیرا که آنها اعانت بر اثم می نمودند [اما] اینها اعانت بر کفر می نمایند.

- سؤال: اجرتی اگر بگیرند حکم او چیست؟

- جواب: حرام است و حرمت اجرت گرفتن بر کفر را دارد.

- سؤال: منتخبین ملّت که از بلد خود یا از جای دیگر حرکت و سفر به سوی مجلس شورا نمایند که در آن جا اعضا خواهند شد، حکم سفر آنها چیست؟

- جواب: سفر آنها معصیت و روزه باید گرفته و نماز را باید اتمام نمایند. این حکم بر فرض اسلامیت است.

- سؤال: اعانت و حمایت آنها موجب فسق است یا ارتداد؟

- جواب: اعانت و حمایت بی تمکین و انقیاد [:تن دادن] بر آن موجب فسق و با تمکین و انقیاد و امضا بر آن خروج است از ولایت خدا و اولیای او و دخول است در طریقه و آیین کفر.

- سوال: انجمن های ولایتی در بلاد و قصبات چه حالت دارند؟

-جواب: حالت آنها در جمیع احکام، حالت مجلس شورای ملّی و پارلمنت های اروپایی و ملل کفر است.

- سؤال: بعضی از وعّاظ و خطبا که در مساجد و منابر تشیّد [:محکم کردن] مبانی او را و مردم را بر او ترغیب و دعوت می نمایند، حال آنها چگونه است؟

- جواب: حال آنها، دعات کفر بودن است و آنها ضالّ [:گمراه] و مضلّ [:گمراه کننده] و مبدع [:بدعت گذار] در دین و مفسد فی الارض هستند و مساجد که خانه خدا است و بنا شده است به جهت اقامة دین و ذکر و عبادت پروردگار، او را ملوّث [:آلوده] به نجاسات کفر نمودن است.

- جهت آگاهی های بیشتر درباره زندگی، زمانه و آرمان های آیت الله میرزا صادق مجتهد تبریزی، رجوع کنید به: روستای ایستا: پژوهشی درباره اهل توقف در طالقان، نوشته حسین عسکری، تهران: نشر شهید سعید محبی، 1389

.


نوشته شده در  یکشنبه 100/3/16ساعت  12:19 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 


دوره سلطنت رضاشاه پهلوی شکل اجرایی حکومت، استبداد شرقی در قالب نظامی غرب گرا بود. شاه در رأس هرم قدرت قرار داشت و بر هر سه قوه مجریه، مقننه و قضاییه ریاست می کرد. (1) البته سیاست شاه در تمرکزگرایی و برهم زدن مراکز قدرت سیاسی، قرین موفقیت بود. مجلس از جمله کانون های قدرت بود که در عصر پهلوی استقلال خود را از دست داد و حکومت فردی، جانشین نظام پارلمانی شد. او پس از سلطنت با مداخله در انتخابات، مجلس را مطیع اوامر خود ساخت. از آن پس بود که مجلس نقش مستقل خود را در قانونگذاری از دست داد. (2)

در فاصله سال های 1304 تا 1320ش هفت دوره قانونگذاری (مجلس ششم تا دوازدهم) تشکیل شد. اسناد وزارت دربار پهلوی که سال های 1304 تا 1311ش را دربر می گیرد مربوط به دوره ای است که عبدالحسین تیمورتاش مسئولیت این وزارتخانه را برعهده داشت. (3) در این مدت سرنوشت انتخابات دوره های ششم تا نهم مجلس را تیمورتاش رقم می زد. اسنادی موجود است که ثابت می کند او و همفکرانش، انتخابات آن سال ها را مهندسیکرده اند.

 محمدتقی اسعد بختیاری نماینده مجلس شورای ملی، در 25 بهمن 1306 گزارش محرمانه ای را خطاب به رضاشاه درباره ویژگی های اخلاقی و گرایش سیاسی نمایندگان مجلس ششم ارسال کرده است. (4) او در تحلیل هایش یدالله دهستانی نماینده حوزه انتخابیه «شهریار، ساوجبلاغ و کُردان» را فردی «موافق با حکومت» و «احمق» توصیف کرده است. (5) از دیگر سو، تیمورتاش هم فهرست تعیین و جابجایی نامزدهای مورد نظر حکومت را برای دوره نهم مجلس شورای ملی تدوین کرده است. (6) در آن فهرست عجیب، قرار شده که نام دهستانی بار دیگر از صندوق های رأی خارج شود. (7)

 

پانوشت ها:

1. پروین قدسی زاد و دیگران، پهلوی ها، ص 26.

2.  همان، ص 30.

3. عبدالحسین تیمورتاش (درگذشت 1312ش) ملقّب به سردار معززالملک و سردار معظم خراسانی از جمله کسانی بود که در برانداختن سلسله قاجار و روی کار آوردن پهلوی، کوشش بسیار کرد. وقتی حاکم گیلان بود. در سرکوب نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی نقش داشت. او همچنین عامل شهادت دکتر ابراهیم حشمت طالقانی (شهادت 1298ش) مرد شماره نهضت جنگل به شمار می رود. تیمورتاش در نهایت مورد غضب رضاشاه قرار گرفت و در 9 مهر 1312 در زندان قصر به دست پزشک احمدی کشته شد.

4.محمدتقی اسعد بختیاری معروف به امیر جنگ فرزند علی قلی خان سردار اسعد بختیاری، نماینده دوره های پنجم تا نهم مجلس شورای ملی بود. در دوره نهم به دنبال دستگیری برادرش جعفرقلی خان بختیاری معروف به سردار بهادر وزیر جنگ در حکومت پهلوی دوم، از او سلب مصونیت شد و به زندان افتاد. به مدت هشت سال در زندان به سر برد و پس از شهریور 1320 رهایی یافت و در انتخابات دوره چهاردهم، بار دیگر نماینده مجلس شورای ملی شد.

5. اسنادی از انتخابات مجلس شورای ملی در دوره پهلوی اول، ص 36، 40 / میرزا یدالله خان نظامی معروف به دهستانی (درگذشت 1349ش) نماینده مردم ساوجبلاغ، کُردان و شهریار از دوره پنجم تا چهاردهم مجلس شورای ملی بود. در کودکی اندک سوادی در حد خواندن و نوشتن فراگرفت و در جوانی در منطقه ساوجبلاغ به کشاورزی پرداخت. پس از مدتی امین مالیه شهریار شد و موقعیتی پیدا کرد و در سال 1302ش با کسب 3382 رأی نماینده مردم ساوجبلاغ، کردان و شهریار در دوره پنجم مجلس شورای ملی شد. میرزا احمد آذری و حاج افخم الدوله رقیبان او بودند. در آذر 1304ش با کسب 2563 رأی، از منطقه ساوجبلاغ به نمایندگی مجلس موسسان اول انتخاب شد و در ماجرای تغییر سلطنت و انقراض قاجار، طرفدار سردار سپه (رضاخان) بود. تلاش های سیاسی او در به قدرت رسیدن سلسله پهلوی موجب شد که تا دوره چهاردهم قانونگذاری همچنان به عنوان نماینده مردم ساوجبلاغ، کردان و شهریار برگزیده شود. دهستانی در مجموع حدود بیست سال نماینده مجلس بود آن هم نماینده ای بی سروصدا و مطیع. او مشاور رضاشاه پهلوی در امور کشاورزی و آبادانی روستاها بود و در این راستا چندین ملک مرغوب در کرج برای خاندان پهلوی از جمله شمس پهلوی خریداری کرد. در سال 1325ش در انتخابات دوره پانزدهم مجلس از بهاءالدین کُهبد (درگذشت 1361ش) شکست خورد و از راهیابی به مجلس بازماند. چون ده دوره نماینده مجلس بود، وکالت را حق قانونی خود می دانست. به همین جهت، برای رد اعتبارنامه کهبد فراوان تلاش کرد و در این راه موفق شد اما کهبد بار دیگر به نمایندگی مردم ساوجبلاغ، کردان و شهریار انتخاب شد. دهستانی در سال 1332ش سناتور انتصابی قزوین در دوره دوم مجلس سنا شد. در کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی شکایت هایی از عملکرد دهستانی موجود است؛ از جمله: شکایت اهالی روستای کردان در قالب 12 نامه بین سال های 1333 تا 1334ش در اعتراض به اِعمال نفوذ مالک روستا با حمایت مأموران فرمانداری نظامی تهران و اذیت و آزار اهالی؛ شکایت محرم علی صیادی از اهالی روستای کردان در سال 1319ش مبنی بر فحاشی دهستانی به او. سید محمدرضا میرزاده عشقی (درگذشت 1303ش) شاعر نامی، در هزلیات خود از بی سوادی و فرصت طلبی دهستانی به شدت انتقاد کرده است.  

6. دوره نهم مجلس شورای ملی در 24 اسفند 1311 بازگشایی شد و در 24 فروردین 1314 به پایان رسید. قانون تأسیس دانشگاه تهران و اعطای امتیاز نفت به شرکت نفت ایران و انگلیس از مصوبات این مجلس است.

7. اسنادی از انتخابات مجلس شورای ملی در دوره پهلوی اول، ص 142.

 

- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «مهندسی انتخابات در ساوجبلاغ»، روزنامه پیام آشنا، ش 1847، یک شنبه 2 خرداد 1400، صفحه 8

 

مقاله فوق در روزنامه پیام آشنا

 

 

 


نوشته شده در  یکشنبه 100/3/2ساعت  7:43 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 


شهرستان نظرآباد از نظر یافته های باستان شناختی قدمت 9 هزار ساله دارد؛ آن هم به میمنت استقرار محوطه نفیس اُزبکی که در سپهر باستان شناسی ایران و جهان شناخته شده است. اما از جهت اسناد مکتوب تاریخی، دو یافته از نظرآبادِ دوره قاجار در دست است:

1.«ملا محمدجعفر (جعفر) نظرآبادی ساوجبلاغی» از فقیهان هم روزگار با محمد شاه (سومین پادشاه سلسله قاجاریه) است. او از شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث (شهادت 1263ق) و برادرش شیخ محمدصالح برغانی (درگذشت 1271ق) اجازه نقل حدیث و اجتهاد داشت. چندین اثر به قلم و خط ملاجعفر باقی مانده که یکی از آنها به شماره 402 در کتابخانه مدرسه فیضیه قم نگهداری می شود. در بهار 1370ش سه تن از بزرگان شهر نظرآباد - که اکنون درگذشته اند - به بنده گفتند که از زبان اجداد خود نام یک عالم نظرآبادی به نام «ملاجعفر» را شنیده اند. از مدفن این فقیه نظرآبادی، اطلاعی در دست نیست.

2. اشاره به نام نظرآباد در کتاب «دستور الاعقاب» که به وسیله میرزا مهدی نواب طهرانی ملقّب به بدایع نگار در روزگار محمد شاه قاجار نوشته شده است. در آن کتاب انتقادی آمده که روستای نظرآباد ساوجبلاغ در سال 1260ق مزرعه ای در بلوکِ غار ری بوده و پس از حاجی میرحسن قزوینی در اختیار میرزا نجف قلی ساوجبلاغی تهرانی ملقب به اعتمادالدوله از کارگزاران حکومت قاجار و نیای خاندان ساوجبلاغی قرار گرفته است. میرزا نجف قلی در نظرآباد به انزوا می زیست و پس از مدتی این روستا به دست عوامل حکومت ضبط شده و مالک آن نیز به وسیله غاصب و پادشاه وقت مواخذه شده است. در کتاب «دستور الاعقاب» نام غاصب نظرآباد نیامده است.

این مقدمه را آوردم تا در این مجال، یکی از آثار مکتوب متعلق به شهرستان نظرآباد را معرفی کنم. قرآنی دست نویس که هم اکنون در ردیف میراث «خاندان کشت پور» در شهر نظرآباد است. خوشنویسی این قرآن خطی در 16 جمادی الثانی 1289 (31 مرداد 1251) یعنی به تقویم ‌قمری حدود 154سال پیش به سفارش بزرگان خاندان کشت پور به قلم «میرزا رضا حسینی نظرآبادی» کتابت و تذهیب شده است. البته ترجمه و تذهیب آن در سوره های پایانی قرآن - شاید به دلیل درگذشت کاتب - ناتمام مانده است. این قرآن به خط نسخ خوشنویسی شده و دارای برگردان به زبان فارسی است.

حاج رحیم نظرآبادی (بزرگ خاندان کشت پور) که میراث دار این قرآن بوده در 11 دی 1328 آن را جهت صحافی به مرحوم «حاج نبی الله شاه حسینی» از اهالی روستای میراش طالقان می‌سپارد. اجرت این صحافی، سیزده مَن تبریزی (حدود 40 کیلوگرم) گندم بوده است. در آن سالها، مرحوم شاه حسینی در منطقه ساوجبلاغ معلم قرآن بود. مهندس عبدالعلی شاه حسینی (شاعر و نویسنده البرزی) فرزند او است.

حاج رحیم کشت پور از معتمدان، نیکوکاران و بزرگان نظرآباد بود که به اتفاق برادرانش «حاج بابا» و «میرزابابا» با محوریت مسجد جامع به فعالیت‌های مذهبی و خیرخواهانه می‌پرداخت. او در سال 1352ش به حج رفت و در اوایل دهه 60 خورشیدی پس از حدود یک قرن مردمداری و خدمت درگذشت. نگهداری این کلام الله دست نویس پس از درگذشت حاج رحیم به مرحوم نصرت‌الله سپس احمد منتقل شده و اکنون وظیفه نگهداری آن به مهندس مهرداد کشت پور (نتیجه حاج رحیم) سپرده شده است. این اثر ارزشمند، ویژگی هایی دارد که «پیوندهای فرهنگی و اعتقادی اهالی طالقان و نظرآباد» از آن جمله است.

 منابع: مهدی نواب طهرانی، دستور الاعقاب، ص 48؛ محمد تنکابنی، قصص العلما، ص 136؛ سید محمدعلی گلریز، مینودر یا باب الجنه قزوین، ج 2، ص 108؛ حسین عسکری، دشتی به وسعت تاریخ، ص 307؛ گفت و گو با اعضای خاندان کشت پور، فروردین 1400.

- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «قرآن خاندان کشت پور»، روزنامه پیام آشنا، شماره 1846، شنبه اول خرداد 1400، صفحه 8.

مقاله فوق در روزنامه پیام آشنا



نوشته شده در  شنبه 100/3/1ساعت  7:2 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

کرج - خبرگزاری ایرنا - به مناسبت گرامیداشت یکصد و دومین سالروز شهادت دکتر حشمت طالقانی، سلسله گفت و گوهای برخط و زنده اینستاگرامی با پژوهشگران و صاحبنظران نهضت جنگل با عنوان «طبیب مجاهد»در البرز برگزار می شود. به گزارش روابط عمومی حوزه هنری استان البرز، به مناسبت گرامیداشت یکصد و دومین سالروز شهادت دکتر حشمت طالقانی، سلسله گفت و گوهای برخط و زنده اینستاگرامی با پژوهشگران و صاحبنظران  نهضت جنگل از سوی پژوهشکده مطالعات و تحقیقات طالقان شناسی و دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری البرز برگزار می شود.

نخستین گفت و گوی این سلسله مباحث که علیرضا شاه حسینی پژوهشگر تاریخ و فرهنگ نواحی شمال ایران، اجرای آنها را بر عهده دارد، شامگاه شنبه 18اردیبهشت 1400 با حضور برخط دکتر مجید رحمانی نویسنده و پژوهشگر نهضت جنگل و گفت و گو در خصوص «نقش آفرینی دکتر حشمت در نهضت جنگل و پاسخ به شبهات» صورت گرفت. این گفت و گو در روز یکشنبه 19 اردیبهشت ماه با حضور سلمان قاسمی نژاد، پژوهشگر نهضت جنگل با موضوع «میرزا کوچک خان و استعمارستیزی»، روز دوشنبه 20اردیبهشت ماه با حضور دکتر حسین عسکری نویسنده و البرزپژوه با موضوع «نسبت های البرزی نهضت جنگل» و روز سه‌شنبه 21 اردیبهشت ماه نیز با حضور محمد الهامی نویسنده و پژوهشگر تاریخ گیلان با موضوع «گفتاری در چرایی و چگونگی آغاز نهضت جنگل» انجام می شود. علاقه مندان می توانند در روزهای مذکور ساعت 21 این سلسله گفت و گوها را به صورت زنده در صفحات مربوطه در فضای اینستاگرامی تماشا کنند. علاقه مندان برای اطلاع از آدرس صفحه ایسنتاگرامی این گفت و گو با سایت حوزه هنری استان البرز مراجعه کنند.

خبر فوق در خبرگزاری ایرنا



نوشته شده در  یکشنبه 100/2/19ساعت  7:27 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

در اواخر قرن نوزدهم میلادی، یهودیان اروپا که از پراکندگی و فروپاشی جامعه کوچک مذهبی خود بیمناک بودند، اندیشه ای را شکل دادند که پیش از این، سابقه سیاسی در دین یهودیت نداشت و نام آن را «صهیونیسم» گذاشتند. صهیون نام تپه ای در بیت المقدس است که به باور یهودیان، محل استقرار تخت پادشاهی حضرت سلیمان، یکی از پیامبران بنی اسرائیل بوده است. صهیونیست ها به دنبال ایجاد کشوری یهودی نشین در خاک فلسطین بودند. تئودور هرتسل مجارستانی، از پیشتازان این عقیده بود. در 24 اردیبهشت 1327، بن گوریون از صهیونیست های باسابقه با حمایت آمریکا و انگلیس، تشکیل رژیم اسرائیل در خاک فلسطین را اعلام کرد و خود به عنوان اولین نخست وزیر آن شناخته شد. محمد ساعد نخست وزیر وقت حکومت پهلوی در 23 اسفند 1328، اسرائیل را به صورت مشروط به رسمیت شناخت. این کار او با واکنش منفی مردم و روحانیت مواجه شد. در پی این مخالفت ها، در 15تیر 1330دولت دکتر محمد مصدق ضمن قطع ارتباط، به رسمیت شناختن اسرائیل را پس گرفت اما پس از کودتای 28 مرداد 1332، روابط حکومت پهلوی و اسرائیل از سر گرفته شد و در زمینه های مختلف به طور نیمه رسمی گسترش یافت. از اواسط دهه 1330حکومت پهلوی برای تقویت دستگاه امنیتی تازه تأسیس خود رو به اسرائیل آورد و ساواک و موساد همکاری های بسیار نزدیکی با هم داشتند. در نهایت، با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357، سفارت اسرائیل در تهران تعطیل و به سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) واگذار شد.

گروهی از علما و روحانیون البرزی در دوره حکومت پهلوی با صهیونیسم و دولت اشغالگر اسرائیل مبارزه کرده اند که در این نوشتار به معرفی کوتاه هفت تن از آنان پرداخته می شود:

1. آیت الله سید ابوالحسن رفیعی طالقانی قزوینی (درگذشت 1353) از مجتهدان مخالف حکومت پهلوی و استاد فلسفه امام خمینی بود که در سخنرانی ها و نوشته‌هایش، علیه تشکیل کشور غیرقانونی اسرائیل اعتراض می کرد و نسبت به خطر صهیونیسم هشدار می داد.

2. شیخ علاءالدین علوی شهیدی (درگذشت 1353) از حکیمان معاصر بود که با سرودن شعری بلند در 30 مرداد 1348، به آتش سوزی عمدی مسجد الاقصی توسط صهیونیست ها اعتراض کرد.

3. آیت الله سید محمود علایی طالقانی (درگذشت 1358) با جمع‌آوری کمک های مالی برای گروه‌های مبارز فلسطینی همانند سازمان الفتح در سال 1342، جمع‌آوری فطریه برای مجاهدان فلسطینی در سال‌های 1348 و 1349و برگزاری آیین درگذشت جمال عبدالناصر (رییس جمهور ضد اسرائیلی مصر) در سال 1349 در مسجد هدایت تهران، با صهیونیسم و رژیم اشغالگر فلسطین مقابله می کرد.

4. شیخ حسن صالحی (درگذشت 1359) قرآن پژوه و از روحانیون مبارز حوزه علمیه کربلا بود. او به هنگام تشکیل رژیم غاصب صهیونیستی در فلسطین، سخنرانی های افشاگرانه ای ایراد کرد.

5. آیت الله شیخ محمد رفیعی طالقانی (درگذشت 1362) نخستین امام جمعه طالقان پس از پیروزی انقلاب اسلامی و مبارز سیاسی در دوره حکومت پهلوی بود. او علیرغم تاکید حکومت پهلوی بر عدم انتقاد از رژیم اشغالگر فلسطین، در کتابی که در سال 1342 نوشته، همزمان از حکومت پهلوی و صهیونیسم انتقاد کرده است.

6. آیت الله حاج شیخ حسین تقوی اشتهاردی (درگذشت 1379) از شاگردان امام خمینی بود که در یکی از نوشته هایش، از واگذاری زمین های زراعی مرغوب منطقه بویین زهرا (قزوین) به اسرائیلی ها در دوره حکومت پهلوی انتقاد کرده است.

7. شیخ مصطفی رهنمایی مشهور به رهنما (درگذشت 1392) روحانی مخالف حکومت پهلوی و از پیشگامان حمایت از فلسطین بود. صدور اعلامیه اعتراضی در به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی حکومت پهلوی در سال 1331 و جمع‌آوری کمک‌های مالی برای مبارزان فلسطینی در سال 1348و ارسال آن از طریق سفیر وقت مصر در تهران، از جمله فعالیت‌های ضد صهیونیستی او به شمار می‌رود.

- جهت آشنایی بیشتر با زندگی و اندیشه علمای البرزی مخالف صهیونیسم در دوره حکومت پهلوی رجوع کنید به: علمای مجاهد استان البرز، حسین عسکری، کرج: نشر شاهدان البرز، چاپ سوم، 1398.

 - نشر نخست این مقاله «پیشینه صهیونیسم ستیزی البرزیان»،روزنامه پیام آشنا، شماره 1836، شنبه 18 اردیبهشت 1400، صفحه 8.


یادداشت فوق در خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)

 

 


نوشته شده در  یکشنبه 100/2/19ساعت  7:11 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

آقای سید محمدحسین میرابوالقاسمی نویسنده و طالقان پژوه نامدار در 15 اردیبهشت 1400 مقارن با شب قدر در سن 87 سالگی در شهر کرج درگذشت. ایشان از یاران و همراهان وفادار شادروان آیت‌الله سید محمود طالقانی و عضو هیئت مدیره مجتع فرهنگی آیت الله طالقانی و بنیانگذار و رئیس هیئت مدیره صندوق قرض الحسنه آیت الله طالقانی شهر کرج بود. 

از آثار مکتوب برجای مانده از مرحوم میرابوالقاسمی می‌توان به کتاب دو جلدی «طالقانی فریادی در سکوت» (چاپ 1382)، «طالقانی و دگرگونی تاریخ» (چاپ 1389)، «طالقانی عمری در جهاد و روشنگری» (آماده چاپ) و تعدادی مقاله در نشریات فرهنگی اشاره کرد. برگزاری سلسله همایش های «طالقان شناسی» در دهه هفتاد و هشتاد شمسی با حضور بزرگان فرهنگ و دانش، از دیگر اقدامات علمی و فرهنگی مرحوم میرابوالقاسمی به شمار می رود که متن آن سخنرانی ها در سال 1386 در قالب کتابی با عنوان «آشنایی با فرهنگ و تاریخ و مفاخر طالقان» منتشر شده است. پیکر این نویسنده البرزی بعد از ظهر روز پنج شنبه 16 اردیبهشت 1400 در روستای گلیرد طالقان به خاک سپرده می شود.

حدود بیست روز پیش تلفنی با مرحوم میرابوالقاسمی صحبت کردم. بزرگوارانه تماس گرفته بود بابت برنامه 52 سالگی کتاب «تاریخ و جغرافیای طالقان» نوشته شادروان سید محمدتقی میرابوالقاسمی در رادیو البرز تشکر کند. در همان گفت و گوی شیرین و به یادماندنی، صحبت از قرار دیدار پس از فروکش کردن کرونا شد اما متاسفانه اجل مهلت نداد که بیش از این از محضر ایشان بهره مند شوم. این سوگ را خدمت خانواده محترم آن مرحوم به ویژه آقای مهندس سید هادی میرابوالقاسمی، اهالی شریف طالقان و البرزیان گرامی تسلیت عرض می کنم. روحش شاد و قرین رحمت الهی باد.

16 اردیبهشت 1400

حسین عسکری

خبر فوق در خبرگزاری مهر

 

 خبر فوق در خبرآنلاین 

 


نوشته شده در  پنج شنبه 100/2/16ساعت  10:8 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 


12 اردیبهشت 1358 در تقویم ایران، روزی است که گروه فرقان به هدایت طلبه ای جوان به نام «اکبر گودرزی»، آیت الله مرتضی مطهری (شاگرد برجسته امام خمینی و استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران) را ترور کرد. استاد مطهری در ردیف نظریه‌پردازان جریان فکری «حکمت نوصدرایی» یا «عقلانیت اسلامی» به شمار می‌رود؛ همان جریانی که «گفتمان فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی» نام دارد. هنوز هم با گذشت 42 سال از شهادتش، آثار او محل رجوع و مورد استناد سیاستمداران و سیاستگذاران فرهنگی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران است. در سال های اخیر، تشریح مستند نسبت های البرزی بزرگان فرهنگ و دانش ایران به یکی از دغدغه‌های اصلی صاحب این قلم در عرصه البرزپژوهی تبدیل شده است. بازخورد خوبی هم از نوشتار «نسبت‌های البرزی آوینی» گرفتم. در این مجال با جست و جو در اسناد و منابع مکتوب و بعضاً اطلاعات شفاهی، با نسبت‌های البرزی استاد شهید مطهری آشنا می شویم:

1. «موسسه خیریه تعلیماتی و تحقیقات علمی و دینی حسینیه ارشاد» در شهر تهران با نام دکتر علی شریعتی (چهره شناخته شده جریان نواندیشی دینی) گره خورده است اما در واقع بنیانگذار اصلی آن استاد مطهری است. پاسخ سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی (ساواک) به استعلام انجام شده درباره صدور مجوز فعالیت این مرکز در سال 1346ش، بیانگر نقش اصلی استاد مطهری در حسینیه ارشاد است. البته این مرکز دینی و فرهنگی از سال 1344ش فعالیت خود را آغاز کرده بود. جالب آنکه استاد مطهری برای نخستین بار دکتر شریعتی  را به حسینیه ارشاد دعوت کرد.

بحث های نوین و روشنفکرانه مطرح شده در حسینیه ارشاد، حساسیت‌ها و انتقادهای روحانیون سنّتی آن روزگار را برانگیخته بود. استاد مطهری تلاش می‌کرد با گفت و گوهای چهره به چهره، این حساسیت ها را کم کند. یکی از آن چهره های منتقد، آیت الله سید حسن طباطبایی قمی بود که از سال 1346 تا 1357ش در وضعیت تبعید و حصر، در شهر کرج به سر می برد. آیت الله طباطبایی قمی هم زمان به شدت مخالف حکومت پهلوی و سخنرانی‌های شریعتی در حسینیه ارشاد بود. استاد مطهری در سال‌های تبعید او، به کرج آمد تا آیت الله را روشن کند! او در آن گفت و گو ضمن دفاع از مواضع حسینیه ارشاد و بیان اینکه حسینیه قصد روشنگری نسل جوان و پیراستن اسلام از خرافات را دارد، گفت: «ابتدا علیه فخرالدین حجازی و حالا علیه دکتر شریعتی سخن می‌گویند. البته او تندروی می‌کند و به نصایح ما هم گوش نمی دهد!» آیت الله در پاسخ می‌گوید: «جامعه شیعی، برخی حساسیت هایی دارد که شما روی این حساسیت ها انگشت گذاشته اید و باید رعایت برخی مصالح را بکنید.» به نظر می‌رسد استاد مطهری نتوانست در آن دیدار، مجتهد تبعیدی کرج را مجاب کند و خودش هم در سال 1349ش از حسینیه ارشاد جدا شد. در این میان نقش مخرب و پیچیده ساواک در ایجاد اختلاف لایه به ‌لایه بین موافقان و مخالفان حسینیه ارشاد را نباید نادیده گرفت. استاد مطهری خیلی هم به آیت الله تبعیدی کرج، خوشبین نبود. در یکی از اسناد ساواک در سال 1354ش آمده که مطهری، فقاهت و مرجعیت آیت الله طباطبایی قمی را برای هدایت تحصیل کرده‌ها ناکافی می داند. او این نظر را پس از درگذشت آیت الله سید محمدهادی حسینی میلانی   در شهر مشهد ابراز کرده بود.

2. سندی به دست نیامده که استاد مطهری پیش و پس از کودتای 28 مرداد 1332 برای دیدار و گفتوگو با دکتر محمد مصدق نخست وزیر تبعیدی، به احمدآباد شهرستان نظرآباد آمده باشد اما او در سال‌هایی از زندگی‌اش به جریان مبارزاتی ملی دلبستگی داشت. در یکی از اسناد ساواک، هوادار مصدق معرفی شده که گمان می‌کنم ناشی از اعتقاد استاد به «مطلق مبارزه با حکومت پهلوی» است. در بیوگرافی تنظیم شده ساواک برای استاد مطهری آمده است: «تقریباً شیخی است منزوی. قدری هم مشرب مصدقی دارد... و می‌گفت مصدق، آدم وطن پرستی می باشد و توده ای ها ایشان را بالاخره خراب می کنند.» استاد مطهری در نهضت ملی شدن صنعت نفت، به سرمقاله های نشریه «باختر امروز» به قلم دکتر سید حسین فاطمی (وزیر امور خارجه اعدامی دولت مصدق)، علاقه‌مند بود و با دقت آنها را مطالعه می‌کرد و گاهی با دوستانش درباره آنها بحث می‌کرد.

3. استاد مطهری بین دانشجویان محبوب بود و از این جهت با گروهی از دانشجویان دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران مستقر در شهر کرج، پیوندهای عاطفی و فکری داشت. در 17 دی 1352 اعضای انجمن اندیشه و هنر دانشکده کشاورزی کرج از مسئولین دانشکده درخواست می کنند استاد مطهری - که در آن سال مدیر گروه فلسفه دانشکده الهیات دانشگاه تهران بود - به عنوان سخنران به کرج دعوت شود. ساواک در واکنش به این دعوت گزارش می‌کند: «نحوه افکار و تمایلات سیاسی مرتضی مطهری مشخص نمی باشد!» در نهایت با سخنرانی استاد در کرج موافقت می شود اما ساواک دستور می‌دهد سخنرانی او را ضبط کنند.

4. استاد مطهری در سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی برای شرکت در آیین آغاز فعالیت مسجد قمر بنی هاشم به شهر نظرآباد کرج آمد. او را آیت الله شهید محمد صدوقی و آیت الله سید هاشم رسولی محلاتی همراهی می‌کردند. مردم نظرآباد به میمنت حضور استاد و افتتاح مسجد، گاوی را پیش پای او و روحانیون دعوت شده قربانی کردند. از دیگر پیوندهای استاد مطهری با شهر نظرآباد می‌توان به توصیه او به مرحوم سید محمدعلی شهیدی محلاتی جهت حضور تبلیغی در این شهر با «عنوان امام جماعت مسجد غدیریه» در سال 1356ش اشاره کرد. شهیدی محلاتی در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل فعالیت‌های سیاسی علیه حکومت پهلوی دستگیر و به ساواک کرج منتقل شد.

5. استاد مطهری به جهت نوع نگاه به تبلیغات دینی و مبارزات سیاسی، پیوند‌های عمیقی با آیت الله سید محمود طالقانی داشت. آیت الله طالقانی گرچه چهار ماه پس از شهادت استاد، درگذشت اما در آیین بزرگداشت استاد در حسینیه ارشاد سخنرانی کرد و راه و اندیشه او را گرامی داشت. فرازهایی از ارتباط مذهبی و سیاسی استاد مطهری و آیت الله طالقانی به روایت اسناد ساواک را ملاحظه کنید:

- حضور هر دو در جلسات مذهبی جبهه ملی ایران شعبه تهران در 27 آبان 1339و سخنرانی استاد مطهری در این جلسه با عنوان امر به معروف و نهی از منکر؛

- ارسال دعوت نامه جامعه اسلامی مهندسین در 24 دی 1339به استاد مطهری و آیت الله طالقانی با امضای مهندس مهدی بازرگان و مهندس مصطفی کتیرایی جهت حضور آن دو در مراسم مذهبی برنامه ریزی شده در مسجد حاج حسن (تهران)؛

- حضور هر دو در آیین سوگواری ماه محرم در سال 1342ش که در کانون اسلامی مهندسین برگزار شد. در این مراسم، سخنرانان از جمله استاد مطهری به تشریح وجه انقلابی و ظلم ستیزانه قیام حسینی پرداختند؛

 - تماس آیت الله طالقانی با استاد مطهری جهت هماهنگی سخنران نماز عید فطر سال 1346ش در حسینیه ارشاد؛

- دورهمی سیاسی مشترک آیت‌الله طالقانی، استاد مطهری، آیت الله حسین علی منتظری و چند روحانی دیگر در سال 1347ش در منزل حاج شیخ حسین کاشانی؛

- سخنرانی استاد مطهری در مسجد جوادالائمه تهران در 8 فروردین 1348. در آن جمع سیصد نفره، آیت الله طالقانی هم حضور داشت؛

- حضور هر دو در مراسم شب چهلم درگذشت حاج مهدی شالچیان در 27 اردیبهشت 1348که حتی این مراسم ختم هم مورد رصد مأموران ساواک قرار گرفت؛

- جلسه هفتگی عده ای از روحانیون در 5 آذر 1348 در قلهک تهران در منزل آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی و حضور آیت‌الله طالقانی و استاد مطهری در این جلسه مشورتی با موضوع عمق بخشی به تبلیغات دینی و آگاهی بخشی سیاسی؛

- مشارکت آیت‌الله طالقانی و استاد مطهری در جمع آوری پول برای حمایت مالی از سازمان الفتح فلسطین در سال 1342ش؛

- اقامه نماز جماعت توسط استاد مطهری در برخی مواقع به جای آیت الله طالقانی در مسجد هدایت تهران در سال 1343ش و حساسیت ساواک به این موضوع؛

- حضور هر دو در مراسم ختم مادر شهید دکتر محمدجواد باهنر در مسجد امیرالمومنین شهر تهران در 23 آبان 1359 که این مراسم هم حساسیت ساواک را برانگیخت.

6. در سال 1337ش با برنامه‌ریزی انجمن اسلامی مهندسین، استاد شهید مطهری به همراه جمعی از نیروهای ملی و مذهبی مخالف حکومت پهلوی همانند آیت الله طالقانی، شهید محمدعلی رجایی، سید هادی خسروشاهی، مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی و... جهت اقامه نماز عید فطر به گلشهرکرج آمدند. تعدادی تصاویر دیدنی از این تجمع بر جای مانده است.

7. گروه فرقان تشکّلی سیاسی و مذهبی بود که در سال 1356ش به وسیله طلبه ای 21 ساله به نام اکبر گودرزی با تأثیرپذیری از تفسیر چپ گرایانه (مارکسیستی) از قرآن و آموزه‌های دینی تشکیل شد. همین گروه در 12 اردیبهشت 1358 استاد مطهری را به جهت نقدهایش در کتاب «علل گرایش به مادیگری» ترور کرد. بزرگ ترین مخفیگاه گروه فرقان در شهر کرج قرار داشت که در 5 آبان 1358 کشف و متلاشی گردید. خبر این عملیات، تیتر اول روزنامه کیهان شد. گودرزی و اندک پیروانش هم پس از یک درگیری مسلحانه در 18 دی 1358 در تهران دستگیر و در 3 خرداد 1359 اعدام شدند.

منابع: استاد شهید به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378؛ حسین عسکری، بیداری دشت کهن، انتشارات سوره مهر، 1397؛ حمید کرمی پور، انقلاب اسلامی در کرج، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1391؛ سید محمدحسین میرابوالقاسمی، طالقانی فریادی در سکوت، 2 ج، شرکت سهامی انتشار، 1387؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت الله سید محمود طالقانی، 3 ج، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1382.



 نشر نخست این مقاله در:

حسین عسکری، «نسبت های البرزی استاد مطهری»، روزنامه پیام آشنا، سال 8، ش 1834، یک شنبه 12 اردیبهشت 1400، ص 8.

 

مقاله فوق در وب سایت خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)

____________________

 

بازتاب مقاله «نسبت های البرزی مطهری» - 1

جناب عسکری عزیز

متن مقاله را به دقت برای سه بار خواندم،ممنون از ارسال چنین پست وزین و بادرایتی. عکس فوق گرچه یادآور روزگار وصل است، اما متن مقاله خروجی فصل را تداعی می کند، زانکه هر یک از این بزرگواران به نحوی جدا ترور فیزیکی یا شخصیت شدند و آن آیت الله (قمی) تا پایان عمر در مشهد درب ورودی را بر روی خود بست. از قضا شاگردان این بزرگواران هریک راهی جدا از منش آنان انتخاب کردند، که ذکر آن مطلوب نیست. ریشه این مشکل را شهید بهشتی در فقر تئوری جامع می دانست، می دانید چرا؟ چون به قول مولانا، هرکسی از ظن خود شد یار من. مبنای تئوری ساختاری شهید مطهری منطق حوزوی یا ارسطویی و کلی نگری در اسلام بود. اساس شناخت شادروان بازرگان از اسلام منطق دکارتی و جزیی نگری علمی بود. اساس شناخت زنده یاد طالقانی و دکتر شریعتی از اسلام تاریخ و منطق دیالکتیک بود. گرچه هر یک پایگاه های خود را در محیط های خاص داشتند اما هیچکدام اندیشه ای فراگیر و جامع از ساختار اصلی و لقد خلقنا انسان فی احسنه تقویم درچند بعدی بودن نداشتند. به همین دلیل خروجی های آنان ناهمگن اما هم نهشت برای رد و حذف دیگری بود. حضور امام موسی صدر الگوی کوچکی از منطق فازی را به دنبال داشت که با ناپدید شدن وی ابتر ماند. تنها امام خمینی بود که مجموعه این منطق ها را در بستر رسمی و فراگیر آن مهیا کرد و از زبان قرآن و مشاء در قالب فازی آن جاری کرد. حیف که شاگردان منافق و منحرف و ستیزه جوی آنان، در قالب مجاهدین، فرقان و... کشور را به این روز سوق دادند.

محمد

 12 اردیبهشت 1400

- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology


نوشته شده در  چهارشنبه 100/2/15ساعت  11:2 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 


 

میراث فرهنگی، همان میراثی است که هویت انسان بودن ما، خود را در آن و با آن نمایانده و آشکار کرده است. به قول استاد فرزانه جناب دکتر حکمت اله ملاصالحی، ما همه ماهیان بحر سنت و میراث خویشیم و همواره در آن غوطه می خوریم. با آن می تراویم و در آن می بالیم. میراث فرهنگی و مدنیت هر جامعه و ملتی، همان طریق انسان بودن و عین و آینه هویت او است. آثار باستانی، مواریث فرهنگی و امانات تاریخی هر ملتی آینه شخصیت، هویت، منش آفرینندگی، اندیشمندانگی آن ملت است که بدون رجوع به چنین منابع و مواریثی و بدون حضور زنده و بالنده چنین آثاری، هیچ شکلی از آگاهی و دانایی تاریخی ممکن و قابل تصور نیست

ویرانی وسیع و مهیب میراث اشکانی و ساسانی در محوطه باستانی شرف‌الدین تنکمان از توابع شهرستان نظرآباد استان البرز، نمونه ای کوچک از نابودی میراث فرهنگی ایران عزیز در سال های اخیر است. پیشنهاد می کنم نوشتن و گفتن مستمر از غارت میراث فرهنگی و تاریخی ایران عزیز توسط مغولان را دیگر متوقف کنیم؛ چون متاسفانه عملاً و نظراً، خواسته یا ناخواسته ما نیز مغول وار با میراث خود برخورد کرده‌ایم.

حسین عسکری - 23 فروردین 1400


ویدئوی فوق در آپارات

 

 

بازتاب های انتشار ویدئو و یادداشت

 «ویرانی میراث اشکانی و ساسانی در کهن دشت البرز» 



 

 

- فریدون محمدی (مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان البرز):

سلام... از آقای دکتر عسکری به خاطر توجه به میراث فرهنگی استان صمیمانه سپاسگزارم اما از ایشان به عنوان یک شخصیت علمی و فرهنگی همچنین انتظار می رود تا در ارتباط با حفاظت از این میراث گران‌سنگ تاریخی به جای مسئول دانستن یک اداره میراث فرهنگی شهرستان با دو نفر پرسنل، حساسیت همگانی را برانگیخته و با جملات و عباراتی مسئولیت اجتماعی شهروندان را خاطر نشان نمایند... البته که مسئول مستقیم این کار از نظر دولتی اداره میراث فرهنگی است این اداره کل حتماً باید در این زمینه اقدامی اساسی کند و حتماً هم انجام خواهد شد اما در تمام دنیا مخصوصاً در کشورهای تاریخی مانند ایران، مردم با تشکیل انجمن ها و تشکل‌های مختلف از مواریث فرهنگی خود حفاظت می‌کنند و تمام مسئولیت را به گردن دولت‌ها نمی‌اندازند... متاسفانه در کشور ما در این زمینه مهم، فرهنگ سازی به صورت کارساز و کامل و جامع صورت نگرفته تا آنجا که در محوطه های تاریخی مانند محوطه مورد اشاره، اداره کل میراث فرهنگی تابلوهای اطلاع رسانی نصب می‌کند و چند روز بعد افرادی آنها را به سرقت می‌برند.... سوال این است که در کدام نقطه دنیا در کنار هر اثر تاریخی دولت، نگهبان می‌گذارد. امیدوارم اساتید و فرهیختگان و دلسوزان میراث فرهنگی ما به جای متهم کردن دولت و ادارات دولتی اندکی هم به فکر فرهنگ سازی و کار بنیادی اجتماعی باشند.

 

- حسین عسکری (البرزپژوه):

 سلام جناب آقای محمدی عزیز مدیرکل محترم میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان البرز، سپاس از واکنش بهنگام جنابعالی. در این باره نکاتی چند خدمتتان عرض می شود: 1. نمی دانم چرا مدتی است، میزان تخریب در محوطه های باستانی غرب استان البرز همانند محوطه شرف الدین شهر تنکمان و تعدادی از آثار و محوطه های البرز عزیز، گسترده تر از قبل شده است. به طور مثال، اخیراً پس از سرقت نرده های کاروانسرای صفوی ینگی امام، چند نقطه از این کاروانسرا هم مورد حفاری سودجویان قرار گرفته است. شوربختانه در دیدار نوروزی، این تخریب ها را دیدم. شواهد نشان می دهد که این ویرانی ها، زیر سایه بی توجهی ها و عدم نظارت متولیان امر و در فرآیند زمانی رخ داده است. متاسفانه به نظر می رسد سوداگران میراث ارزشمند این سرزمین قدسی، با حوصله و عدم ترس، این تخریب ها را انجام داده اند. حفر چاه ها و تونل های حدود 5 - 6 متری در محوطه باستانی شرف الدین، موید این امر است.2. به تنگناها و محدودیت های امکاناتی و نیروی انسانی اداره کل میراث فرهنگی واقف هستیم اما بعضاً مدیرانی در شهرستان ها، سکاندار ادارات و دفاتر میراث فرهنگی هستند که با فعالان فرهنگی و تشکل های مردم نهاد قهرند و فقط مشغول بجا آوردن مناسک مربوط به بوروکراسی و درصدد ارتباط با محافل خاص برای حفظ و بقای پست خود می باشند و متاسفانه درکی از جایگاه و کارکردهای هویت تاریخی و میراث فرهنگی و مدیریت فرهنگی ندارند. 3.به هرحال فعالان فرهنگی و اجتماعی، آمادگی دارند که در قالب تشکل های مردم نهاد و جلب همکاری شورای های اسلامی و دهیاری ها، یاری رسان اداره کل میراث فرهنگی در حفظ و نگهداری از مواریث فرهنگی البرز باشند. 4. پیشنهاد می کنم گشتی در محوطه شرف الدین و دیگر محوطه های در حال تخریب بزنید تا عمق فاجعه را دریابید. باز هم ممنون از پاسخ گویی و صبوری جنابعالی.


 

- فریدون محمدی:

جناب آقای دکتر عسکری مجدداً عرض سلام دارم و تشکر می نمایم نکات بسیار مهم و حائز اهمیتی را عنوان فرمودین... بی شک مسائل و مشکلات در سطوح مختلف وجود دارد اما هنر ما باید در همفکری و تشریک مساعی برای رفع آنها باشد... مطمئن باشید در هفته آینده از منطقه تنکمان و محوطه های تاریخی آن بازدید می نمایم و در راستای رفع مشکل چاره ای اساسی می اندیشم... باشد تا همه شما بزرگواران مخصوصاً دلسوزان کهن دشت نظرآباد در این مهم همراهی بفرمایید.

23 فروردین 1400

 

____________________

 

- فرزان احمدنژاد (باستان شناس و از کارشناسان اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان البرز):

درود جناب عسکری، با سپاس از توجه شما در معرفی این اثر فاخر فرهنگی ثبت ملی و آگاهی بخشی از مخاطراتی که این اثر را تخریب می کند، متاسفانه تقریباً تمام تابلوهای معرفی اثر که از جنس آهن بودند در سال گذشته بریده شده و به سرقت رفته، از جمله محوطه تاریخی شرف الدین، متاسفانه مردم آموزش درست و حسابی ندیده اند درباره اهمیت میراث فرهنگی. آیا از دوران ابتدایی تا دبیرستان درسی داریم که اهمیت مواریث را از کودکی نشان دهد. باید فرهنگ‌سازی کرد و مردم آگاه شوند. از سوی دیگر از اهالی انتظار است که میراث فرهنگی را در حفظ آثار کمک کنند، چون با بودجه و نیروی انسانی امری محال است. شهرستان نظرآباد 3نفر نیرو دارد و پایش هر روزه آثار محال است. جناب محمدی به نکته خیلی مهمی اشاره کردند ما در کشور، نزدیک به سه و نیم میلیون اثر تاریخی فرهنگی شناسایی شده داریم که جدا از میراث طبیعی است که با این حوزه نزدیک به هفت میلیون اثر میراثی، اگر برای هر اثر قرار باشد که محافظت شبانه روزی انجام شود باید هر اثر شش نگهبان داشته باشد تا نگهبانی بیست و چهار ساعت و چهل و هشت ساعت استراحت لحاظ گردد. پس در حداقل نیروی ممکن چهارده میلیون نفر و در شرایط نرمال چهل و دو میلیون نگهبان لازم است که معادل نیمی از جمعیت کشور است. این افرادی هم که درحال موتورسواری و غیره هستند، عموماً اهالی همان روستا و شهرها هستند و از مکان دیگری به اینجا نیامده اند که با اندکی فرهنگ سازی می توان ایشان را به حافظان میراث تبدیل کرد.


 

- حسین عسکری (البرزپژوه):

 سلام آقای احمدنژاد عزیز، جنابعالی باستان شناس هستید و طبیعتاً بیشتر از همه ما باید دغدغه حفظ میراث فرهنگی را داشته باشید. در پیام شما دفاع از ساختار معیوب وزارت میراث فرهنگی، غلبه دارد تا دفاع از موجودیت مواریث فرهنگی ایران عزیز. این وزارتخانه وقتی مشروعیت و مقبولیت دارد که حافظ میراث غنی ایران باشد. توجیه مغالطه برانگیز «چون آثار تاریخی فراوان است پس ویرانی ها و سوداگری ها طبیعی است!» استدلال خطرناکی است برای بقای میراث فرهنگی ایران عزیز. استدلالی که ویرانی ها و حفاری های غیر مجاز را عادی و توجیه می کند. مطالبه ما دوستداران میراث فرهنگی استان البرز، حداقل ها است. لطفاً بفرمایید کارشناسان و مراقبان آثار اداره کل و مدیر دفتر میراث فرهنگی نظرآباد چند بار به محوطه باستانی شرف الدین شهر تنکمان سر زده اند تا جلوی روند ویرانگرانه حفاری های غیر مجاز و موتورسواری بر فراز این تپه ثبت شده در فهرست آثار ملی را بگیرند. البته این حجم از ویرانی ها در آن محوطه باستانی، حاصل سال ها غفلت و سهل انگاری است و یک شبه رخ نداده است‌. ممنون.

 

- فرزان احمدنژاد:

 جناب عسکری عزیز، قطعاً بنده دغدغه میراث فرهنگی را دارم، بیشتر از شما نباشد، کمتر هم نیست. من دفاع نابجایی نکردم. تعداد آثار تاریخی و فرهنگی و نیروی انسانی لازم را بیان کردم، قطعاً ضعف هست و باید اصلاح شود. اینکه برای هر اثر تاریخی نگهبان گذاشته شود شدنی نیست. من در پیام خود اشاره کردم که باید از ظرفیت های مردمی استفاده شود تا فرهنگ‌سازی انجام شود، ولی با نقد خالی، کار پیش نمی رود. همین نظرآباد بیش از پنجاه تپه و محوطه تاریخی دارد که پایش شبانه روز این تعداد امکان پذیر نیست. به صورت دوره ای ما منظم پایش انجام می شود.حفاری های غیر مجاز هم در ساعت نیمه شب به بعد صورت می گیرد و اعلام قبلی هم نمی شود که کجا مشغول حفاری هستند. قاچاقچیان هم ماشاالله با تجهیزات کامل سرد و گرم و مسلسل تمام اتوماتیک تا دندان مسلح حضور دارند، یگان های حفاظت میراث فرهنگی و محیط زیست هم دست خالی اند در صورت تعقیب هم تیرباران شده و حتی تیر خلاص به سرشان شلیک می‌شود، اگر هم مقابله کنند و قاچاقچیان آسیب ببیند باید قصاص شوند و سال ها در زندان بمانند، یکی از مشکلات اساسی یگان های حفاظتی میراث و محیط زیست همین خلأهای قانونی و عدم تجهیزات کافی برای مقابله است. هنوز چهلم دو نیروی حفاظت محیط زیست زنجان نرسیده است. جسارتاً من یک کارشناس جزء هستم و در جایگاه پاسخگویی به بخش انتقادات از عملکرد وزارتخانه و اداره کل و اداره شهرستان های تابعه نیستم ولی نقد شما را منعکس می کنم.

23 فروردین 1400

- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology  

 

____________________

 


 

 تصاویری از تخریب های محوطه باستانی شرف الدین تنکمان، شهرستان نظرآباد، استان البرز

فروردین 1400

متعلق به دوره های اشکانی، ساسانی و اوایل اسلام

ثبت شده در فهرست آثار ملی ایران در 8 بهمن 1385 با شماره 16970

تصاویر: علی عسکری

 

 

 


 


 

 



نوشته شده در  دوشنبه 100/1/23ساعت  10:22 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

نسبت های البرزی آوینی 

 دیروز یکی از دوستانم تماس گرفت و یادآوری کرد 20 فروردین، بیست و هشتمین سالگرد شهادت شادروان سید مرتضی آوینی نویسنده و فیلمساز شناخته شده سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. ایشان با اشاره به اشتیاقم به البرزپژوهی و پرسش‌ها و جست و جوهایم از ربط البرزی رویدادهای فرهنگی و تاریخی ایران عزیز، درخواست کرد که درباره نسبت آوینی و البرز یادداشتی بنویسم. سال هایی از نوجوانی و جوانی ام در دهه هفتاد و هشتاد خورشیدی وقتی در پایتخت، دانش آموز و در پی آن دانشجو بودم به عشق آوینی و آثارش گذشته است. به خاطر دارم، کلاس درس دبیرستان را پیچاندم و خود را به آیین تشییع پیکر سید به حوزه هنری در تقاطع سمیه و حافظ رساندم. الان هم تقریباً همه آثارش را دارم و برخی از آنها را با وسواس خوانده اماین روزها شبکه سوم سیما با پخش مستند «آقا مرتضی» بار دیگر نام آوینی را به فضای عمومی کشانده است. 

آوینی دو چهره متفاوت دارد: یکی وجه اندیشه‌ای او که تحت تأثیر مرحوم دکتر سید احمد فردید (استاد فقید فلسفه دانشگاه تهران)، تعلق دارد به جریان «حکمت انسی» یا «فردیدی ها». جریانی که با مبانی «پست مدرنیستی» برگرفته از آرای مارتین هایدگر (فیلسوف آلمانی)، منتقد مدرنیته و دستاوردهایش همانند علم و تکنولوژی هستند. دیگر چهره آوینی را می توان در محافل مذهبی و هیئتی دید. آنان خواسته و ناخواسته آوینی را تقلیل داده‌اند به «روایت فتح»، «چفیه» و «فکه». از مبانی اندیشه ای و سیر تحول شخصیت او کم اطلاع یا بی اطلاع هستند. شاید هم می‌خواهند تعمداً این وجوه به بوته فراموشی سپرده شود، چون نمی خواهند به تصویر مطلق و معصومانه ای که از آوینی در ذهن خود و دیگران ساخته اند، لطمه ای وارد شود! در واقع، آوینی نه این است نه آن. بلکه انسانی است در حال شدن، با تنگناها و ویژگی های شخصیتی مخصوص به خودش که با ما از «راه طی شده» سخن می‌گوید؛ از دلبستگی اش به روشنفکری عرفی ضد سنت در سال‌های پیش از انقلاب تا رزمندگی و عرفان انقلابی اش در سال های دفاع مقدس.

آوینی شهید از دو جهت با البرز در پیوند است:

1. رابطه عاشقانه اش با فاطمه (غزاله) علیزاده (نویسنده معاصر) در سال های پیش از پیروزی انقلاب که معشوق این عشقنامه تلخ، سه سال پس از شهادت آوینی در فکه، خود را از درختی در جواهرده رامسر حلق‌آویز کرد چون تاب تحمل بیماری سرطان و رنج های زندگی تلخش را نداشت. پیکر او و مادرش در آرامستان امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شده است. او برای دریافت دکتری فلسفه به سوربن فرانسه رفته بود اما با مرگ پدرش آن را نیمه کاره رها کرد و به ایران بازگشت. در یادداشتی پیش از خودکشی نوشته: «... از هیچ‌کس متنفر نیستم... تنها و خسته‌ام برای همین می‌روم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانه‌ای تاریک. من غلام خانه‌های روشنم...»جالب آن که مستند «آقا مرتضی»، بخش‌هایی از مستند ممنوعه «محاکات غزاله علیزاده»، به کارگردانی پگاه آهنگرانی را هم در خود جای داده است. وقتی سید مرتضی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران نسبت عاشقانه با غزاله داشت نامش «کامران» بود‌. دوستداران آوینی، غزاله را یک «خوان» از «هفت‌خوان» می دانند که سید مرتضی از آن با سربلندی گذر کرد!

2. بهروز فلاحت پور فیلمبردار مجموعه روایت فتح به نویسندگی و کارگردانی شهید آوینی، اهل روستای چندار (= کوهسار) ساوجبلاغ است. او پس از انقلاب و آغاز دفاع مقدس، نامش را به مهدی تغییر داد و در 31 اردیبهشت 1371 در حمله هواپیماهای اسرائیلی، در جنوب لبنان به شهادت رسید. آقا مهدی رفته بود تا مجموعه مستند «سه نسل آواره» را در منطقه بقاع غربی در نزدیکی خط تماس رزمندگان حزب الله و سربازان اسرائیلی روایت کند. آوینی در سوم فروردین 1372 (هفده روز پیش از شهادت) از کوهسار دیدار کرد و در کنار مزار رفیقش نوشت: «عجب از ما واماندگان زمین گیر که در جست و جوی شهدا به قبرستان ها می آییم. این خود دلیلی است بر آنکه از حقیقت عالم هیچ نمی دانیم. مرده آن است که نصیبی از حیات طیبه شهدا ندارد و اگر چنین است از ما مرده تر کیست؟ شهدا، شاهد بر باطن و حقیقت عالمند و هم آنانند که به دیگران حیات می بخشند. پس به راستی این عجیب نیست که [ما] واماندگان در جست و جوی شهدا به قبرستان ها می آییم؟..» سید پیش از این یادداشت، مقاله ای هم با عنوان «مرگ مردانه» در مجله سوره درباره شهید فلاحت پور منتشر کرده بود.

شاید بتوان با دقت و جست و جوی بیشتر، نسبت سید شهیدان اهل قلم با البرز را ارتقاء داد. البته ارادت بنده به شهید آوینی، علیرغم آگاهی از این کش و قوس ها، کمتر دچار قبض و بسط شده چون آوینی را مردی آزاده و به دور از ادا بازی های متعارف این روزگار سخت می دانم. روحش شاد و قرین رحمت الهی باد.

  20 فروردین 1400

__________________________


 

کتاب طالقان پنجاه و دو ساله شد 

 20 فروردین 1348 سالروز انتشار کتاب «تاریخ و جغرافیای طالقان» نوشته شادروان استاد سید محمدتقی میرابوالقاسمی (نویسنده و پژوهشگر طالقانی - گیلانی) است. با گذشت بیش از نیم قرن از چاپ نخست این‌ اثر خواندنی، همچنان یکی از کتاب های مستند و پر استناد در عرصه البرزپژوهی و طالقان شناسی به شمار می رود. فایل زیر، حاصل گفت و گویم با آقای سیف الله باقریها مجری برنامه زنده «پاتوق هنر» رادیو البرز در 14 فروردین 1400 است. سپاسگزارم از دوست عزیزم آقای علیرضا شاه حسینی ادمین ارجمند صفحه اینستاگرامی «گیلان، طالقان، دیلمان» که با حسن سلیقه این گفت و گو را برای انتشار تنظیم کردند.

گفت و گوی فوق در آپارات

__________________________

 

 

توبه دادن عرق خور در روزگار قاجار

حکایت فوق را آیت الله آقا سید موسی شبیری زنجانی (مرجع محترم تقلید شیعه) به نقل از شادروان استاد سید جلال الدین آشتیانی (فیلسوف و عارف نامدار) در صفحه 331 جلد سوم کتاب «جرعه ای از دریا» ( قم: موسسه کتابشناسی شیعه، 1393) به چاپ رسانده است. از این دست حکایت های خواندنی از زندگی و زمانه آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی (فقیه البرزی صدر مشروطیت)، 27حکایت در کتاب «روستازادگان دانشمند» آورده ام. این کتاب آخرین مراحل آماده سازی برای چاپ را می‌گذراند و گمان کنم در اواسط بهار 1400روانه بازار نشر شود.

8 فروردین 1400


__________________________


تپه های البرز در آذربایجان باستان

در فعالیت های ایران پژوهانه، این مرزهای فرهنگی و تاریخی هستند که اصالت دارند. توجه به مرزهای جغرافیایی یا همان مرزهای دولت ساخته، حقایق را به خوبی بازتاب نمی‌دهد. به طور مثال، شناخت ویژگی های فرهنگی و تاریخی استان البرز بدون لحاظ «دشت های قزوین و ری» ناتمام و ابتر است. در زمستان 1399 کتابی 164صفحه ای با عنوان «تپه ها در آذربایجان باستان» منتشر شد. آقای رحیم بقال اصغری نویسنده این کتاب به ترتیب الفبا به محوطه و تپه‌هایی اشاره کرده که در محدوده «آذربایجان باستان» قرار می گیرند؛ از جمله محوطه ها و تپه های استان البرز همانند ازبکی، سرخاب، گنج تپه (خوروین)، موشه لان تپه اسماعیل آباد و یان تپه برشماری تپه‌های البرز در ردیف آذربایجان باستان، محل اشکال بنده نیست که شاید با تبیین دقیق و روشمند گستره فرهنگی و تاریخی آذربایجان باستان معنادار باشد. نقد بنده به این کتاب، روشی است. بهتر بود نویسنده، در صفحات آغازین کتاب، منظور خود از «تپه های باستانی» و «آذربایجان باستان» را به طور واضح مشخص می‌کرد. تعریف هایی از این دو مفهوم ارایه می‌کرد که به اصطلاح منطقیون، جامع افراد و مانع اغیار باشد. کل مطلب کتاب پیش از برشماری الفبایی تپه ها، 13سطر است. می توانست این مطلب فشرده مثلا به 13 صفحه افزایش یابد تا خواننده در قدم اول با گستره و روند تاریخی آذربایجان باستان آشنا شود. در هر صورت تولد این کتاب را تبریک عرض می کنم. قابل تحسین آنکه نویسنده همزمان فایل pdf کتابش را منتشر کرده که در «کانال تلگرامی البرزپزوهی»  هم در دسترس است.

حسین عسکری -  12 فروردین 1400

- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology



نوشته شده در  پنج شنبه 100/1/19ساعت  12:51 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
رسانه ملی و تنوع فرهنگی و زبانی استان البرز -1
رسانه ملی و تنوع فرهنگی و زبانی استان البرز - 2
پاسخ البرزپژوهانه به بی ادبی علیرضا پناهیان به ساحت پیامبر (ص)
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج -1
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج - 2
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج - 3
خاطره اسماعیل آل احمد از استاد دکتر یوسف مجیدزاده
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]